یادداشتی کوتاه درباره فیلم یادگار

ترسناک ترین فیلم های جهان

ادنای هشتادو‌چند‌ساله (با بازی روبین نوین) ناپدید می‌شود. پس از این اتفاق، دخترش (با بازی امیلی مورتیمر) و نوۀ دختری‌اش (با بازی بلا هیتکوت) برای یافتن او به خانۀ قدیمی و مخروبۀ خانوادگی‌شان برمی‌گردند. ادنا با ‌ظاهری سالم به خانه بازمی‌گردد، اما رفتارش به‌طرز فزاینده‌ای ناپایدار و عجیب است؛ انگار وجودی منحوس او را کنترل ‌می‌کند! فیلم یادگار (با عنوان اصلی Relic) صحنه‌های ترسناک را با سبک‌و‌سیاق خاص خود نمایش می‌دهد. ناتالی اریکا جیمز، در مقام کارگردان، در این فیلم همچون دو فیلم موروثی (با عنوان اصلی Hereditary‎) و بابادوک (با عنوان اصلی The Babadook)، فیلمی ترسناک و روان‌شناختی را با حضور سه نسل از زنان به نمایش گذاشته است؛ فیلمی که در آن خبری از صحنه‌های پیش‌پا‌اُفتاده نیست. بازی سه‌نفره و کارگردانی عالی و همه‌جانبه، جوی سنگین از رعب و وحشت ایجاد کرده ‌است.

این فیلم با وجود تولیدکنندگانی همچون جیک جیلنهال و برادران روسو در ظاهر عامیانه به نظر می‌رسد؛ اما در حقیقت ترسی مداوم و به اندازه را به بیننده منتقل می‌کند. فیلم‌نامۀ جیمز وایت و کریسچن وایت به سه بخش متمایز تقسیم می‌شود. در بخش اول، پلیس با کی (با بازی امیلی مورتیمر، با آن لهجۀ غلیظ استرالیایی‌اش) و دخترش (بلا هیتکوت، جوانی بیست‌و‌چند‌ساله) تماس می‌گیرد و خبر می‌دهد که ادنا چند وقتی است گم شده است. کی و بلا وارد خانه‌ای مخروبه و خالی می‌شوند که در دل جنگل پنهان است. آن‌ها در حین گشتن، یادداشت‌هایی را با نوشته‌هایی عجیب پیدا می‌کنند: مثل «قرص را بخور»، «شیر آب را ببند» یا اینکه «دنبالش نرو» و همه را تحویل پلیس می‌دهند. بعدها، که ادنا با ظاهر صحیح و سالم به خانه بر‌می‌گردد، فیلم به درامی زیبا و خانوادگی تبدیل می‌شود. در این فیلم، مورتیمر، هیتکوت و نوین روابط بین این سه زن را بسیار طبیعی و باور‌پذیر نشان می‌دهند و حتی تنش‌ها و اختلافات میان آن‌ها را که هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود، با ظرافت به صحنه می‌آورند.

در سکانس‌‌های اول فیلم، کارگردان به‌‌شکلی واضح سعی می‌کند فضایی ناراحت‌کننده را به تصویر بکشد: چراغ‌های درخت کریسمس، قاب روی دیوار، ظرف میوه‌های در حال فساد، همه احساسی از ترس و اندوه را در دل مخاطب ایجاد می‌کنند. این صحنه‌هابا آهنگسازی برایان رایتزل و صدا‌گذاری رابرت مکنزی جلوه گرفته‌اند. در ادامه، اختلافات بین اعضای خانواده تشدید می‌شود و رفتار عجیب و نا‌پایدار ادنا هم بر تنش‌ها می‌افزاید. اینجاست که فیلم ترسناک یادگار دست خود را رو می‌کند و خانۀ قدیمی عرصه‌ای برای جولان ذهنِ در حال زوال و نا‌ملایمات‌های رفتاری ادنا می‌شود: راهروهایی تاریک (که دوربین چارلی ساروف کاملاً آن‌ها را پوشش داده‌ است)، اتاق‌های پنهان، ساختار متغیر خانه، در‌هایی که پشت سر بازیگران بسته می‌شوند. اما وقتی‌که فیلم وارد نیمۀ دومش می‌شود، صحنه‌های تهاجمی بیشتری را نشان می‌دهد. در نهایت، هرچند فیلم پایانی مبهم دارد و حسی شبیه شک و تردید را به مخاطبش القا می‌کند اما در کل می توان گفت که احساسی خوشایند را به وجود می‌آورد و تماشاگر را راضی می‌کند.

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

1 دیدگاه
  1. Hossein می‌نویسد

    عالی بود خسته نباشید 👏🔥

fosil