سریال انیمه عقیده اژدها اقتباس نتفلیکس از یک بازی ویدیویی است که طرفداران بسیاری دارد و در هر قسمت داستانی مجزا را روایت میکند.
توجه: این مقاله حاوی نکات مهم و کلیدی مجموعۀ انیمه عقیده اژدهاست که بر اساس بازی محبوب «کپکام» ساخته شده است و میتواند لذت تماشای فیلم دستاول را از مخاطب سلب کند.
در سالهای اخیر، مجموعههایی چشمگیر با اقتباس از بازیهای ویدئویی ساخته شدهاند که بسیار موفق بودهاند؛ برای نمونه، در ساخت مجموعۀ کسلوانیا (با عنوان اصلی Castlevania) تولید شبکۀ نتفلیکس یا فیلم سونیک خارپشت (با عنوان اصلی Sonic the Hedgehog) از بازیهای ویدئویی الهام گرفته شده است. البته تفاوت اینجاست که این بازیها همه بازیهایی خطیاند؛ اما بازی عقیدۀ اژدها (با عنوان اصلی Dragon’s Dogma) کاملاً در نقطۀ مقابل آنها قرار میگیرد. فضای خیالی و فانتزی تاریک بازی کمپانی کپکام که در آن شخص مخاطب در موقعیت قهرمان بازی قرار میگیرد، محیطی باز و وسیع است. در این محیط، میان شخصیتهایی که با دقت و با جزئیات فراوان طراحی شدهاند، نبردهایی هیجانانگیز اتفاق میافتد؛ همچنین چالشهای برگرفتهشده از بازی بهخوبی میتواند مجموعۀ انیمهای هفتقسمتی را به پیش ببرد. طراحی و ساخت انیمیشن نیز بسیار حرفهای انجام شده است و با توجه به فضای خلوت و ساکت بازی، وجود قهرمانی بااراده و دارای انگیزۀ قوی، بیشک نقطهقوت فیلم به شمار میآید. اما در این بین، موضوع جستوجو برای یافتن اژدهایی شیطانی و کشتن آن، بسیار مختصر و سردرگمکننده روایت شده است. بهطور کلی، قالب اصلی روایت داستان در فیلم همان قالبی است که برای بازی انتخاب شده است. ایتان، با صداپیشگی گرگ چان، جنگجویی است که دوباره زنده میشود. او به راه میافتد تا اژدها را پیدا کند و قلبش را از او پس بگیرد. هم در بازی و هم در سریال، دیوید لاج در نقش اژدها، خانوادۀ ایتان را نابود کرده است.
نگاهی به شخصیت های اونجرز و فیلمهای گذشته جاس ودون
در مقایسه با بازی اصلی، بخشهای تازهای هم به انیمه اضافه شده است که از آن جمله میتوان به زندگی گذشتۀ ایتان و همسرش الیویا، با بازی کریستینا وی اشاره کرد؛ البته چندان که باید به این موضوعات پرداخته نمیشود. با وجود این، اضافهشدن الیویا به داستان بار عاطفی مناسبی به انیمه اضافه کرده است که از همان ابتدای فیلم از سنگینی فضا میکاهد و آغازی برای فلشبکهای داستانی به شمار میرود. مشکل اینجاست که با توجه به دلیل موجه اضافهشدن شخصیت الیویا به داستان، همچنان او را بهندرت در فضای سریال میبینیم.
در همان ابتدای سریال و پس از معرفی ماجرا و شخصیتها، برای هر اپیزود تم و نامی خاص در نظر گرفته شده است که به گناهان کبیرۀ هفتگانه دلالت دارند و بدین ترتیب، سریال مسیر خود را از بازی ویدئویی، که در اصل از آن الهام گرفته شده است ، جدا میکند. این ایده در بیشتر مواقع به طرح داستانکهایی منجر میشود که نتیجۀ نهایی آنها از قبل مشخص است.
خوشبختانه شیوۀ روایت داستان در این سریال چندان پیچیده و دشوار نیست. اما روشی که مجموعه برای جمعبندی و ایجاد ارتباط بین تمثیلهای گناهان هفتگانۀ مرگبار به کار برده است چندان خاص و یگانه نیست و با توجه به نبردهای جالبتوجه قبلی، ناامیدکننده و ضعیف به نظر میرسد. با وجود این موارد، انتخاب شیوهای روایی و داستانی برای مجموعۀ انیمه عقیده اژدها تلاشی ستایشبرانگیز و جالبتوجه به شمار میرود که گاه کمی ناشیانه انجام شده است؛ همچنین گنجاندن داستانی پر از جزئیات در هفت قسمت ۲۵ دقیقهای، به مخاطب این احساس را میدهد که برای پختهتر کردن فیلمنامه زمان کافی اختصاص داده نشده است و در واقع داستانکهای جانبی فیلمنامۀ اصلی را تضعیف کردهاند.
در مسیر رسیدن به نبرد نهایی با اژدها، در برخی قسمتها، انیمه با تمرکز بیش از اندازه بر جزئیات، فضا و دنیای فانتزی بازی ویدئویی را رها میکند و مکانهای خاطرهانگیزی چون اورفال (Overfall) و جنگل جادوگران (Witchwood) را نادیده میگیرد. دربارۀ شخصیتهای جانبی داستان نیز وضع به همین منوال است. آنها لحظاتی قبل از آنکه بمیرند به صحنه میآیند. در حقیقت، حضورشان به قدری کوتاه است که بیننده مجال نمییابد با آنها ارتباط برقرار کند، چه برسد به اینکه بخواهد برای مرگشان متأسف و غمگین شود!
در سریال عقیده اژدها هر اپیزود برای خود داستانی مستقل دارد که در انتها به نبردی بزرگ با دشمن اصلی آن مرحله ختم میشود. از سوی دیگر، در اکثر قسمتها، درسهایی اخلاقی به شکلی پُررنگ، دربارۀ حماقت نوع بشر بیان شده است که چندان دلنشین نیستند.
اما نقطهقوت انیمه عقیده اژدها در آن است که خود را مقید به رعایت چهارچوب و داستان بازی ویدئویی نمیکند؛ بلکه به فضاها و دنیاهایی فراتر از آن وارد میشود و از بازی ویدئویی همچون ایدهای اولیه برای نقطۀ آغازین خود استفاده میکند. همین موضوع سبب شده است که شخصیتهای اصلی داستان مانند ایتان و هنا (که اریکا مندز صداپیشگیاش را بر عهده دارد) بهخوبی شکل بگیرند و کاملتر شوند. میتوان گفت که بازی ویدئویی «عقیده اژدها» نوعی بازی حماسی و پرهیجان بود که در نگارش داستان و طراحی شخصیتهایش متأسفانه ضعیف عمل شده بود. اما با شخصیتپردازی کنونی در این انیمه، این ضعف جبران شده است؛ برای مثال، در چندین اپیزود، زمان زیادی به دنبالکردن شخصیت ایتان و هنا اختصاص داده میشود. بدین ترتیب که آنها پس از مبارزاتشان از شهری به شهر دیگر سفر میکنند یا در راه سفر با مردم همکلام میشوند. در این بخشها، عملاً، هیچچیزی بهجز این مکالمات وجود ندارد، اما همین لحظات است که هنا را به شخصیتی دوستداشتنی در مجموعه بدل کرده است. شخصیت هنا در بازی ویدئویی هیچ مجالی برای شناختهشدن و ارائۀ خود نداشت؛ اما حال او را فردی مستقل و دوستداشتنی مییابیم که در برابر ایتان مهربانتر شده است، بیشتر و بهتر از او حمایت میکند و همین رابطۀ صمیمانه برای متعادلکردن ظاهر سرسخت ایتان بسیار ضروری است. علاوهبر این، جای بسی خوشحالی است که رابطۀ ایتان و هنا هرگز از این فراتر نمیرود. در اینجا از اشتباهی که در بیشتر انیمههای مشابه اتفاق میافتد، خبری نیست و هیچ ماجرای عاشقانهای میان آن دو شکل نمیگیرد.
البته هفت قسمت ۲۵دقیقهای برای پختهکردن داستانی با این حجم از جزئیات کافی به نظر نمیرسد. در نتیجه مدت زمان کوتاه در نظر گرفتهشده برای این انیمه، خود مانعی برای روایت بهتر داستان است.
موضوع Pawnها و شیوههایی که هریک از آنها برای برقراری ارتباط با انسانها انتخاب میکنند، میتواند بیش از آنچه در انیمه عقیده اژدها بدان اشاره شده است، بسط داده شود و به جزئیات این روابط، خارج از موضوع جنگیدن و مبارزه توجه شود. در هر صورت، تمرکز بر روابط ایتان و هنا تصمیمی هوشمندانه بوده است. داستان در مجموع، در زمانی معادل سه ساعت نمایش داده میشود. به همین دلیل، این شیوۀ روایت از تضعیف محتوای داستان بهدرستی جلوگیری کرده است.
نکتۀ دیگر دربارۀ این انیمه، فراوانی صحنههای بسیار خشن مربوط به مبارزه و همراه با آسیب و خونریزی نمایش داده میشوند. در این صحنهها، چیدمان تاریک، عجیب و خیالی پسزمینۀ فیلم را بهطور کامل میتوان دید. رهاکردن فیلم از قیدوبند فضای تعاملی بازی ویدئویی، افزودن تحرک بیشتر به داستان را ممکن ساخته است؛ اگرچه گاه این موارد بیهوده و بیهدف طرح شده باشند.
از نظر ویژگیهای بصری، بهویژه در قسمتهای مربوط به مبارزات، صحنهها بسیار جذاب طراحی شدهاند. نبردهای حماسی با دشمنانی که در اصل موجوداتی اساطیری هستند، همه از نمایی باز و به شیوهای باشکوه و گیرا پویانمایی شدهاند. این موجودات شخصیتهای زیر را در برمیگیرند: سایکلوپس، غولی یک چشم؛ گریفین، موجودی با بدن شیر و سر و بال عقاب؛ یک مار آبی و هیولایی از دنیای مردگان.
ایتان جنگجویی بیرحم است. پشت سر او، هنا همه چیز را با جادو و تیروکمان خود بر هم میریزد، درحالیکه ایتان با سرعت به دشمن حمله میکند. بیشک آنها گروه خوبی را تشکیل دادهاند. وقتیکه آن دو در راه سفر طولانیشان با غریبهای روبهرو میشوند، مقایسۀ واکنش متفاوت ایتان و هنا بسیار تماشایی است. البته واکنشهای ایتان در قسمتهای ابتدایی مجموعه در مقایسه با انتهای داستان نیز جالبتوجه است و رفتار او هرچه به پایان سفرش نزدیکتر میشود، تغییر میکند.
هدف اصلی ایتان در تمام مدت کاملاً واضح و مشخص است؛ او میخواهد اژدها را نابود کند. اما در راه رسیدن به اژدها اهداف دیگری، بهطور متناوب، او را از مسیر اصلیاش منحرف میکنند و البته این اتفاقات برای تنوع داستان هم جالب است.
در بخشی از قسمتهای سریال، اشاراتی هرچند نامحسوس به بازی ویدئویی وجود دارد؛ برای نمونه، ایتان برای جلبتوجه دشمن سپرش را بر زمین میکوبد یا هنا در حال مبارزه فریادهایی میکشد تا وجود خطر را به ایتان اعلام کرده باشد.
نقد و بررسی انیمه «فرزند آبوهوا»؛ عاشقانهای برای طرفداران انیمه «نام تو»
نتفلیکس با تولید انیمه زیبای عقیده اژدها موفق شده است که هیجان نبردهای حماسی بازی ویدئویی را در کنار صحنهآرایی تیره و خیالی آن حفظ کند و شخصیتپردازی کاراکترها را توسعه دهد؛ اما با افزودن استعارههایی از گناهان کبیرۀ هفتگانه سبب شده است ایدۀ اصلی داستان در هر قسمت از سریال گیجکنندهتر شود و امکان پیشبینی آن بیش از پیش فرا هم آید. در نهایت نیز پایانی اجباری را برای سریال رقم زده است.
در مقایسه با آثار دیگری مانند کسلوانیا، که از بازیهای ویدئویی اقتباس شدهاند، نمیتوان انیمه عقیده اژدها را مجموعهای درجهیک دانست؛ اما اگر آن را شروعی برای مجموعهای در نظر بگیریم که احتمالاً دنبالهدار خواهد بود، آنگاه میتوان گفت ارتقای کیفیت آن در فصلهای بعدی دور از دسترس نیست.
نظر شما دربارۀ اینگونه انیمهها چیست؟ آیا انیمههای برگرفته از بازیهای ویدئویی به اندازۀ خود این بازیها محبوب هستند؟
منبع: IGN