سریال صنعت مجموعهای پیچیده است که در آن ستارههای زن، سکان هدایت را در دست دارند. سریالی که به کندوکاو در زندگی فارغالتحصیلان مشتاق ورود به بازار کار در یک بانک سرمایهگذاری لندن میپردازد.
سریال صنعت (Industry imdb) کار جدید لنا دانم مجموعهای پیچیده است که میتوانید روی آن حساب کنید.
ستارههای زن، سکان هدایت نخستین قسمت از مجموعه هیجانانگیز مشترک اچبیاو و بیبیسی را در دست دارند. سریالی که به کندوکاو در زندگی فارغالتحصیلان مشتاق ورود به بازار کار در یک بانک سرمایهگذاری لندن میپردازد. برای نقد و بررسی این فیلم با فیلیمو شات همراه باشید.
سریال صنعت بهعنوان درام تازه بیبیسی دو، با حضورش در صفحه نمایشگرهای ما حسابی سروصدا به پا کرده. قسمت اول سریال را لنا دانم کارگردانی کرده و حالا همه این مجموعه را با سریالهای مختلفی از مد من (Mad Men) تا این زندگی منه (Its My Life)، از وراثت (Succession) گرفته تا اسکینز (Skins) مقایسه میکنند.
خوشبختانه اینهمه شور و تشویق پیرامون تولید تازه اچبیاو و بیبیسی ارزشش را دارد. سریال صنعت مجموعهای است که از یک نظر معمولی مینماید، اما از جهات دیگر هیجانآور، سفت وسخت، درهمریخته، واقعی و شوکآور است. طی هفتههای آینده حتماً نظر شما هم بیش از تعداد دفعاتی که شاخصهای بورس طی دوران همهگیری کرونا بالا و پایین شدند، در نوسان خواهد بود. یکی از نقاط قوت سریال آن است که قصد ندارد تا دقیقاً توضیح بدهد آنهمه اعداد و ارقامی که روی صفحه مانیتورهای شخصیتهای سریال ظاهر میشود، چه معنایی دارند؛ آن هم درحالیکه هنوز میخواهد این حس را القا کند که آن اعداد میتوانند عامل خرابی و ویرانی شوند. یک روز بد در چنین محل کاری میتواند مساوی با از دست دادن شغلتان – یا حتی بدتر از آن- هم باشد.
ستاره نوظهور آمریکایی میهایا لا هرولد در نقشی با ویژگیهای یک جوان روبه رشد با آینده روشن بازی کرده است و رهبری گروهی از بازیگران برعهده اوست که نقشهای اصلی را دارند. هارپر اشترن (شخصیتی که او ایفا میکند) دختر سیاهپوست جوانی از طبقه کارگر است که از دانشگاه کوچکی در نیویورک فارغالتحصیل شده و به برنامه اجرایی یک مؤسسه مالی سطح بالای پایرپونت و شرکا در لندن پیوسته است. این مؤسسه جاییست که هنوز شبکه زور و مافیای آدمهای کهنهکارش، در زیر سطح اصلی، جریان امور را در دست دارند. در پایرپوینت، نیازی نیست فارغالتحصیل آکسبریج، سفیدپوست یا پولدار باشید، اما داشتن این ویژگیها ضرری هم ندارد. امتیازات متفاوتی که به هرکدام از شخصیتهای اصلی سریال اعطا شده، به شکل ظریفی بارز و مشخص شده و همینطور که مجموعه پیش میرود، روند کاری کاراکترها تا این لحظه جوری پیش رفته که نیمی از آنها از برنامه آموزشی کنار گذاشته شدهاند.
رابرت (با بازی هری لاوتی) که رفیق بوزی است، میخواهد پیش از یک قرار کاری، شبی پرهیجان و سرشار از خوشی را بگذراند، که درست مانند یک عضو محافظهکار پارلمان در دهه ۹۰ که رسواییهای متعددی به بار آورده بود رفتار میکند، با این تفاوت که میدانیم رابرت به چنین دنیایی تعلق ندارد. یکی از اولین تکههای کمیک این سریال (یا شاید فقط تمسخری بیادبانه بود؟) از سوی بالادستیهای اوست که بهش میگوید کتوشلوار بزرگ و گشاد سیاهرنگش، باعث شده شکل رقاصهای کلوپهای شبانه بشود. گاس -در کنار هارپر– یکی از معدود کارمندان رنگینپوست شرکت است، اما بهخاطر سابقه تحصیلش در کالج ایتن، در دنیایی بوده کهرابرت هیچگاه نتوانسته بود واردش شود؛ البته در ادامه داستان، موانع دیگری هم ظاهر میشوند. یاسمین (با بازی ماریسا آبلا) که از خاندانی متمول اهل ناتینگ هیل آمده، تلاش فراوانی کرده بود تا به چیزی فراتر از نقش گارسون تیم تبدیل شود. او آزار و اذیت حقیرانهاش را نثار کارگر فروشگاهی میکند که باید ۸۰ تا سالاد روزانه خانم را آماده کند!
در این سریال هیچکس شخصیت منفیِ تئاتری یا فرشتهای با تاج نور بر سر نیست. حداقل هارپر که اینطور نیست؛ کسی که در اوایل قسمت یک، تماس تلفنی مشکوکی داشت. او برای رسیدن به موقعیت شغلی در بانک دروغ گفته و میتوانید حدس بزنید که قانون نمایشی چخوف -مبنی بر برملا شدن دروغ در اوج کشمکش نمایشی- بالاخره زمانی یقه او را خواهد گرفت.
اگر وست وینگ سراسر حرف زدن و راه رفتن بود، سریال صنعت کلاً درباره غذا خوردن و کار کردن است. نویسندگان آن -بانکداران سابق میکی دون و کنردا کی- جهانی خلق کردهاند که در آن مسئله کار کردن در تمام جوانب شخصیتهایش نفوذ کرده است. داستان ناراحتکننده هانری (با نقشآفرینی نابهان رضوان) این واقعیت را به ابعاد محاسباتیاش میآورد. قصه مرگ کارآموز مریل لینچ، موریتز ارنهارت در سال ۲۰۱۳ که بر اثر صرع فوت کرد و او با چشمان خود شاهدش بود و اقتباسی آزادانه هم از آن داشت، موجب شد تا هانری پا از محدودههای سابقش فراتر گذارد و تمام زندگی روزانهاش را بر مبنای نوشیدن نوشابههای انرژیزا و خوابیدن در دفترش بنا کرده است. کاملاً قابلدرک و واضح است که زنده ماندن و نگهداشتن شغل، تنها و تنها منظور و هدف است. البته که پیشرفت و رونق دادن کار خیلی خوب و فوقالعاده است، اما موضوع اصلی دوام آوردن است.
سریال صنعت از بعضی از نویسندگان بسیار عالی هم استفاده کرده. بهویژه شخصیت گرگ، نوشته بن للوید هیوز، که مانند هماسمش در مجموعه وراثت، بعضی از بهترین دیالوگها -از جمله لفاظیهای ناراحتکننده و نژادپرستانهای درباره نظر حقیقی شرکت نایکی در حوزه عدالت اجتماعی- از دهان او گفته میشود. اما بزرگترین نقطه قوت این سریال در آن است که تمام عناصرش را در ابعادی بزرگتر آورده؛ جایی که روابط دوستانه، عاشقانه و کاری (سه نوع رابطهای که مدام در هم میآمیزند) دائماً در کشاکش قرار دارند و تنش در حال افزایش است. زمانی که به پایان مشقتبار قسمت پنجم میرسیم، شاید حتی از ترس شوکه شده باشید و احساس ناراحتی و تأسف کنید. اما هدف از بودن در موقعیت گزاف و مملو از خطری مانند موقعیت یاسمین چیست؟ وقتی مسائل ترسناک بسیاری هستند که شبها شما را بیدار نگه دارند…
منبع: The Guardian