نقد و بررسی فیلم Chained for Life | چهره به چهره

زمانی که ظاهر و چهره بازیگر را نمی‌بینیم، از خود می‌پرسیم که سازندگان، سعی در پنهان کردن چه چیزی دارند؟

از همان ابتدای فیلم، صدای خارق‌العاده چنگ و تصویری از پشت سر کسی که در حال گذشتن از یک بیمارستان قدیمی است، بیننده را به یاد فیلم Eye of the Beholder می‌اندازد و درست مانند قسمت ابتدایی Twilight Zone، تمرکز ما برای لحظه‌ای از چهره انسان برداشته می‌شود که انتخابی ضدونقیض برای فیلم و تلویزیون به نظر می‌رسد؛ چراکه این دو به‌صورت سنتی به نیروی هدایتگر بیان و چهره‌ بازیگر متکی هستند. البته زمانی که ظاهر و چهره بازیگر را نمی‌بینیم، از خود می‌پرسیم که سازندگان، سعی در پنهان کردن چه چیزی دارند؟ آرون شیمبرگ کارگردان، درست مانند راد سرلینگ، مشتاق است تا تعصبات ما را نمایان کند و در فیلم Chained for Life حتی از کشیدن پای ما به میان مجموعه‌ای گیج‌کننده از ابعاد مختلف یک موضوع هیجان‌زده می‌شود؛ او این بار قصد دارد با استفاده از دوربینش، نظراتمان درباره ماهیت زیبایی را بسنجد.

کسی با صدای بلند می‌گوید «کات!» و بازیگران لهجه‌ اغراق‌آمیز آلمانی خود را کنار می‌گذارند؛ خیلی سریع مشخص می‌شود که این صحنه‌ آغازین، بخشی از فیلم-در-فیلم جذابی است که شاهد آن خواهیم بود؛ درواقع، اولین پیچش داستانی از سلسله پیچ‌های فراوان و بدون نظم و ترتیب فیلم «Chained for Life». زن مو بلوند صحنه اول، میبل با بازی جس وایکسلر است؛ بازیگری که نقش زنی در یک درامای بیمارستانی را بازی می‌کند. ایده این دراما، به وضوح از فیلم‌‌های ترسناک قدیمی مانند «چشمان بدون چهره» و «عجیب‌الخلقه‌ها» برداشته است. فیلم «Chained for Life» شامل گروهی از بازیگران با تفاوت‌های فیزیکی است؛ مانند دوقلوهای به هم چسبیده، فردی که نیم مرد و نیم زن است و زنی ریش‌دار. این اشخاص به بیمارستان آمده‌اند تا توسط یک پزشک (با بازی استیون پلانکت) درمان شوند؛ پزشکی که اعتقاد دارد چیزهای غیرمعمول باید از بین بروند!


بررسی فیلم بازی های مسخره : آیا نمی‌خواهید بدانید که داستان چگونه تمام می شود؟


در بین بیماران، شخصی به نام روزنتال (با بازی آدام پیرسون) وجود دارد که دچار معلولیتی شدید است. پیرسون از نوروفیبروماتوز رنج می‌برد و صورتش از فرم طبیعی خارج شده است؛ بسیاری از تماشاگران، او را بابت بازی در نقش مقابل اسکارت جوهانسون در فیلم «زیر پوست» محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی جاناتان گلیزر می‌شناسند. مانند تمام آثاری که در مورد فیلم‌سازی هستند، این فیلم هم دو دنیا را نمایش می‌دهد و هر بار شنیدن کلمه «کات»، ما را شوکه می‌کند. جو روی صحنه، چیزی شبیه به تلفیق کمپ تابستانی و آسایشگاه است؛ در اینجا افرادی با پیشینه، افکار و مشخص‌تر از همه، با ظاهرهای متفاوت مجبور هستند که با یکدیگر تعامل داشته باشند.

فیلم Chained for Life مانند یک حکایت بیان می‌شود، اما به‌جای این که بخواهد درس اخلاقی خاصی بدهد، رویکردی پرسشگرانه دارد. شیمبرگ هم مانند گلیزر می‌خواهد ما به خودمان بیاییم و در مورد تعریف متعارف زیبایی که هالیوود در ایجاد و حفظ آن در گذر زمان نقشی غیرقابل‌انکار دارد، تجدیدنظر کنیم؛ و سپس در صحنه بعد، تغییر جهت می‌دهد و به کلیشه‌هایی با همین تعاریف متعارف می‌پردازد. همدردی با میبل و باقی بازیگران که با وارد شدن به نقش خود و خارج شدن از آن روی صحنه مرتب در حال رفت‌وآمد بین خیال و واقعیت هستند، کار راحتی است. اما این که تعصباتمان از بین می‌روند تا چند لحظه بعد دوباره مورداستفاده قرار بگیرند، اوضاع را پیچیده و گیج‌کننده می‌کند.

فیلم، نوشته‌ای از پالین کیل را سرلوحه خود قرار داده است که استخدام افراد زیبا در فیلم‌ها را تحسین می‌کند: «بازیگران معمولا زیباتر از افراد عادی هستند. چرا که نه؟ چرا باید از لذت زیبایی محروم شویم؟» ظاهرا شیمبرگ افسانه پشت استانداردهای زیبایی هالیوود را هم در این فیلم و هم در فیلم دوم خود مورد بازجویی قرار می‌دهد؛ البته این رویکرد، در اولین اثر او هم دیده می‌شد که فیلمی سورئال و محصول ۲۰۱۳ بود.


نقد فیلم وارونه


علت جذابیت این موضوع برای شیمبرگ، شرایط خود اوست که با اختلال شکاف دو طرفه کام متولد شده است و عقیده دارد که دنیا را از لنز اختلال و معلولیت می‌بیند. او می‌گوید: «آیا سینما علیه من است؟ این تصاویر سینمایی فقط انعکاسی از باورهای قدیمی هستند یا یک حقیقت عینی که نمی‌خواهم قبول کنم؟» در حالی که فیلم سرشار از سوال‌های این‌چنینی است، شیمبرگ تمام تلاشش را می‌کند تا آن را از سخنوری و اظهار فضل فاصله دهد و بازیگرانی را که سعی دارند بر روی صحنه اظهار فضل کنند، دست می‌اندازد. با وجود این که کارگردان، از روزنتال و دیگران به‌عنوان افراد عجیب‌الخلقه استفاده می‌کند، درواقع دیگر اعضای تیم سازنده هستند که عجیب به نظر می‌رسند؛ آنها کاریکاتوری از خود را به نمایش می‌گذارند: چه کارگردان ظالم که در تلاش است تا دیدگاه پر از جزئیاتش را بیان کند، چه بازیگر پرمدعایی که روی صحنه نقل‌قولی از شکسپیر را می‌خواند یا دختر مسئول متن که با ظاهری آراسته به دنبال افراد می‌دود.

حتی میبل هم قربانی فشار می‌شود تا برای خبرنگاری که سر صحنه با او مصاحبه می‌کند، سخنوری کند. او در پاسخ به این سوال که چگونه می‌تواند نقش شخصی نابینا را بازی کند، می‌گوید: «بازی کردن… بازی کردن است. به‌عنوان مثال، اورسن ولز سفیدپوست می‌تواند در نقش اتللوی سیه‌چرده بازی کند.» غرور و پوچی او در صحنه‌ای که با گریمورش و با یک ماسک سبز بر صورت بحث می‌کند، کاملا به نمایش در می‌آید. اما زمانی که سروکله روزنتال پیدا می‌شود، میبل با وجود ناراحتی درونی نسبت به ظاهر او، مجذوبش می‌شود. در دیدار اول، میبل برای نگاه کردن به چشمان روزنتال خیلی با خود کلنجار می‌رود و تقلا می‌کند، اما روزنتال که به این نوع تعامل‌ها عادت دارد، غافلگیر نمی‌شود. مانند رویه فیلم‌های دیزنی، علاقه میبل خیلی زود بر وحشتش غلبه می‌کند؛ اما آیا به هم می‌رسند؟ در فیلم-در-فیلم به هم می‌رسند: در یکی از صحنه‌های برجسته فیلم «Chained for Life»، میبل و روزنتال یک صحنه عاشقانه پرشور را در برابر نگاه تمام عوامل به نمایش می‌گذارند. رابطه آن‌ها در پشت‌صحنه، باعث به وجود آمدن ترکیبی قوی و عجیب می‌شود که بین دو دنیای متفاوت فیلم پل می‌زند.

در همین حین، به ما یادآوری می‌شود که تمام این‌ها از فیلتر یک دیدگاه دوگانه می‌گذرند: ما شاهد صحنه‌های ثبت‌شده روی نوار ۱۶ میلی‌متری هستیم که توسط آدام مینیک فیلمبرداری شده‌اند در حالی که، فیلم درون آن برای رضایت خاطر کارگردان به‌صورت دیجیتالی ضبط شده است تا بتواند تعداد برداشت‌های بیشتری داشته باشد.

در انتهای فیلم «Chained for Life»، مرز بین جهان‌های فیلم و واقعیت و تصورات بین آن‌ها مبهم می‌شود. روزنتال و دوستان عجیب‌الخلقه‌اش در بیمارستان می‌مانند در حالی که باقی عوامل به هتل می‌روند و تصمیم می‌گیرند برای خود فیلم دیگری بسازند؛ فیلمی که پرستاران شیفت شب (با بازی لوسی کامنیسکی و آنو والیا) هم در آن حضور پیدا کنند. فیلم به طرز غافلگیرکننده‌ای خوب است، ناتورالیسمی را به نمایش می‌گذارد که از ملودرام پروژه اصلی فاصله زیادی دارد و هیچ اشاره اغراق‌آمیزی به ظاهر روزنتال نمی‌کند.


نقد و بررسی فیلم رفقای عزیز | چهره انسانی یک قتل عام


در مقطعی از فیلم، روزنتال اظهار می‌کند که شغل رویایی او نویسندگی است؛ به‌عبارت‌دیگر، حرفه‌ای که در آن می‌تواند با دیگران به‌صورت رودررو، تعاملی معمولی داشته باشد. میبل عنوان می‌کند که این رویای کودکی او هم بوده، رویایی که دست یافتن به آن برای بازیگر موفقی مانند او درست به اندازه روزنتال، بعید است. هر دوی آن‌ها مشتاق داشتن یک زندگی معمولی هستند که در آن بتوانند از شرایط سخت فعلی خود رهایی یابند. فیلم «Chained for Life» تلاش کارگردان برای نمایش همین موضوع است: او می‌خواهد به ما نشان دهد وقتی فیلمی با استفاده از بازیگران معلول ساخته می‌شود، چه شرایطی وجود دارد. این فیلم پاسخی است به فیلم‌هایی مانند «مرد فیل‌نما»، «ماسک»، و «عجیب‌الخلقه‌ها». شیمبرگ در به تصویر کشیدن جهانی بهشت‌مانند موفق می‌شود؛ جایی که ظاهر فیزیکی، معیاری برای تعیین ارزش افراد نیست.


منبع: Reverse Shot

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil