نقد و بررسی فیلم دندان شیری | درامی پر از دیالوگ‌های احساسی

فیلم «دندان شیری» (با عنوان اصلی Babyteeth) اولین تجربه کارگردانی شنون مورفی در قالب یک فیلم بلند است که داستانی آشنا اما غیرقابل‌پیش‌بینی را روایت می‌کند.

فیلم دندان شیری (با نام اصلی Babyteeth) سعی دارد با دیالوگ‌هایی احساسی، آسیب‌پذیری و شوخ‌طبعی شخصیت‌ها را به تصویر بکشد. فیلم‌نامۀ «دندان شیری»، بر اساس نمایش‌نامه‌ای به همین نام توسط ریتا کالنجایس نوشته شده است. کاراکترهای داستان، شبیه به هم نیستند و هرکدام شخصیت‌ منحصربه‌فرد خود را دارند. به همین دلیل، هرچند داستان فیلم تکراری و آشناست، اما باز هم جذاب، سرگرم‌کننده، هیجان‌انگیز و تأثیرگذار به نظر می‌رسد. «دندان‌شیری» اولین تجربه کارگردانی شنون مورفی در قالب یک فیلم بلند است. او پیش‌ازاین چند فیلم کوتاه و قسمت‌هایی از چند سریال را کارگردانی کرده بود و حالا روایتگر داستانی است که تماشاگر از ابتدا با آن آشناست، اما نمی‌تواند تمام اتفاقات را پیش‌بینی کند و این نقطه قوت فیلم است. با فیلیمو شات همراه باشید.


«دندان‌شیری» در ظاهر درباره دختر نوجوانی است که اگرچه فرصت زیادی برای زندگی ندارد اما برای اولین‌بار عاشق می‌شود؛ ولی درواقع داستان چیز دیگری است: چهار نفر در زندگی خود با اتفاقاتی غیرمنتظره مثل سرطان، از دست دادن داشته‌هایشان و عشق مواجه می‌شوند؛ اتفاقاتی که گاه در مقابل آن‌ها، با آرامش برخورد می‌کنند و گاه نیز از کوره درمی‌روند، بدخلقی می‌کنند و دیگران را از خود می‌رانند. این چهار نفر زمانی‌که مرتکب اشتباهات بدی می‌شوند با عذرخواهی نابجا اوضاع را وخیم‌تر می‌کنند یا خودسرانه (حتی بیشتر از مقدار لازم) دارو مصرف می‌کنند؛ اما در میان همۀ کشمکش‌های ناتمام زندگی، تجربیات زودگذر، لحظاتی را به وجود می‌آورند که نشان‌دهندۀ ارزش زندگی هستند.


بهترین فیلم های درام در دهه اخیر


زمانی‌که میلا (با بازی الیزا اسکانلن) و موزِز (توبی والاس) در ایستگاه قطار یکدیگر را می‌بینند، بسیار سریع و ناگهانی ارتباطی میان آن‌ها برقرار می‌شود. صحبت زیادی بین آن دو ردوبدل نمی‌شود، اما کششی قوی میانشان وجود دارد. میلا موهای بلندِ بلوند دارد (که خیلی زود متوجه می‌شویم کلاه‌گیس است) و از طرف دیگر، لباس مدرسه به تن کرده است. موزز که از او بزرگ‌تر است، دراز، لاغر، شلخته با پشتِ موی بلند و صورتی پر از جوش‌ است. او خیلی زود با میلا صمیمی می‌شود. وقتی بینی میلا خونریزی می‌کند به‌سرعت به کمکش می‌رود و میلا را مبهوت خود می‌کند.

فیلم دندان شیری

صحنه‌های ابتدایی را به‌نحوی ساخته و پرداخته‌اند که بیننده نمی‌تواند ادامۀ ماجرا را حدس بزند. آیا موزز پسر خوبی است؟ او در همان ابتدا از میلا تقاضای پول می‌کند و وقتی میلا به او پول زیادی می‌دهد آن ‌را قبول نمی‌کند. میلا به مدرسه نمی‌رود و آن روز را با موزز به پرسه‌زدن می‌گذراند. موزز جای مشخصی برای زندگی ندارد و به نظر می‌آید مواد مصرف می‌کند. او میلا را کاملاً مجذوب خود می‌کند.

هنری (بن مندلسون)، پدر میلا، روان‌پزشک است و مادرش آنا (اسی دیویس)، در گذشته نوازندۀ پیانو و موسیقی کلاسیک بوده است. یکی از دندان‌های شیری میلا هنوز نیفتاده و به دلیل بیماری‌اش بیش‌از‌حد تحت حمایت والدینش قرار دارد. زمانی‌که میلا، موزز را برای شام به خانه می‌آورد پدر و مادرش نمی‌دانند با او چگونه رفتار کنند. هنری به‌نسبت همسرش شخصیت خوش‌بین‌تری دارد. او خیلی سرسری می‌گوید: «خوشبختانه وقتی دوتا زاناکس (داروی ضدافسردگی) بالا انداختم، یادم نبود که یه کم قبل‌تر یه زُلُفت هم خورده بودم!» آن‌ها از تأثیر موزز برای سرکش‌کردن میلا نگران‌اند، اما این سرکشی تا حدی پیچیده است.

میلا هنوز بچه است و هم‌مدرسه‌ای‌هایش از بیماری سرطان او می‌ترسند. این اولین تجربۀ او در رابطه‌ با پسرهاست؛ درنتیجه، هم‌زمان مانند بچه‌ای کوچک و نوجوانی سرکش رفتار می‌کند. او جذب موزز شده است و به پدر و مادرش می‌گوید: «موزز از هیچی نمی‌ترسه.» آنا می‌گوید موزز پسری مشکل‌‌دار است، اما میلا در جواب او فریاد می‌زند: «خب من هم مشکل دارم!» حتی وقتی‌که موزز نیمه‌شب برای دزدی به خانۀ آن‌ها می‌رود، میلا به‌سرعت از او دفاع می‌کند.


نقد و بررسی فیلم «زنان کوچک» با بازی الیزا اسکانلن را در فیلیمو شات بخوانید


روایت فیلم «دندان شیری»، برخلاف انتظار، اصلاً کلیشه‌ای نیست. هنری و آنا، میلا را از دیدن موزز منع نمی‌کنند. موزز هرچقدر هم که انتخاب عاقلانه‌ای نباشد، عشق اول دخترشان است. درست است میلا هنوز بزرگ نشده، اما آن‌ها نمی‌خواهند مانعی برای اولین تجربۀ او باشند. در یکی از صحنه‌های فیلم، هنری و آنا درحالی‌که در آشپزخانه ایستاده‌اند، کشتی‌گرفتن میلا و موزز را در حیاط تماشا می‌‌کنند. آنا می‌گوید: «روش ما افتضاح‌ترین مدل بچه بزرگ‌کردنه که میشه فکرش رو کرد!»

مهم‌ترین عنصر یک فیلم عاشقانه، نمایش حس خواستن است.

داستان این فیلم در واقع حول چهار شخصیت اصلی می‌گردد: هنری، آنا، میلا و موزز. البته دو شخصیت حاشیه‌ای دیگر نیز وجود دارد که تأثیر زیادی در روند ماجرا نمی‌گذارند. مندلسون (بازیگر نقش هنری) صورتی مهربان دارد که این مهربانی با نوعی واقع‌گرایی فیلسوفانه درآمیخته است. این واقع‌گرایی باعث شده او شخصیتی دلسوز و اغلب غمگین داشته باشد. اسی دیویس (آنا) را نیز با بازی به‌یادماندنی‌اش در فیلم «بابادوک» (با نام اصلی The Babadook) در سال ۲۰۱۴ دیده بودیم. حال او در «دندان شیری» شخصیتی بامزه دارد و کنایه‌آمیز حرف می‌زند. او آشکارا به مصرف قرص اعتیاد دارد و همواره در تلاش برای فرار از ناکامی‌هایش در گذشته‌ و ترس از دست دادن دخترش در آینده به سر می‌برد. مندلسون و دیویس با بگومگوهای خسته‌کننده و اعصاب‌خُردکن خود، به‌خوبی نقش زوجی را ایفا می‌کنند که برای مدتی طولانی با یکدیگر زندگی کرده‌اند.

درواقع، «دندان‌شیری» موفقیتش را مدیون الیزا اسکانلن (میلا) است که با بازی در مینی ‌سریال «چیزهای تیز» (با نام اصلی Sharp Objects) و «زنان کوچک» (با نام اصلی Little Women) محصول اچ‌بی‌او در سال‌های اخیر پرکار بوده است. اسکانلن در «زنان کوچک» نقش نسبتاً پررنگی نداشت اما با حضورش در «دندان‌شیری» نشان داد که به‌خوبی می‌تواند از پس ایفای نقش اول برآید. در صحنه‌ای که میلا به پشت گردن موزز خیره می‌شود، اسکانلن حسی فراتر از اولین تجربۀ علاقه‌اش به موزز را به تصویر می‌کشد. در چهرۀ او ترسی آمیخته با قدردانی می‌بینیم. او به دلیل حس جدیدی که از حضور موزز پیدا کرده، هیجان‌زده و خوشحال است و این‌گونه نقش‌آفرینی به‌واقع تحسین‌برانگیز است. والاس (موزز) هم دست‌کمی از او ندارد و اجرایی بسیار بی‌آلایش و دلنشین دارد. او پسری جذاب است و در نقش موزز نیز از همین جذابیت برای به‌دست‌آوردن آنچه می‌خواهد استفاده می‌کند.

دختر نوجوانی که سرطان دارد، داستانی کلیشه‌ای است که فیلم‌های زیادی درباره‌‌ آن ساخته شده‌اند. این فیلم‌ها معمولاً به‌شکلی سراسیمه‌ شخصیت اصلی مرد را نشان می‌دهند؛ کسی که سعی دارد تغییری ایجاد کند. «داستان عشق» (با نام اصلی Love Story) شروع این سبک داستان‌ها بود و در ادامه، فیلم‌های زیادی به تقلید از داستان آن ساخته شدند؛ ازجمله فیلم‌های «پیاده‌روی به‌یادماندنی» (با نام اصلی A Walk to Remember)، «ایالت گلستان» (با نام اصلی Garden State)، «بخت پریشان» (با نام اصلی The Fault in Our Stars)، «من و ارل و دختر در حال مرگ» (با نام اصلی Me and Earl and the Dying Girl) و… اما «دندان شیری» سبکی متفاوت دارد. بیماری سرطان میلا مانند سایه‌ای است بر سر شخصیت‌های داستان. همۀ آن‌ها غمگین هستند و نتوانسته‌اند با آن کنار بیایند. میلا و موزز هردو تغییر می‌کنند، اما دلیل آن بیماری سرطان نیست. تغییر روحی آن ‌دو به دلیل عشقی است که میانشان به وجود آمده است.


نقد و بررسی فیلم دکتر ژیواگو


در چند صحنه، «دندان‌ شیری» شباهت‌هایی به فیلم «دختر دره» (با نام اصلی Valley Girl)، به کارگردانی مارتا کولیج در سال ۱۹۸۳ دارد. این صحنه‌ها نحوه عاشق شدن کاراکترهای اصلی آن فیلم را در ذهن تداعی می‌کنند. درواقع «دختر دره» فیلمی است که اختلاف فرهنگ‌ها و شگفتی‌های عشق اول را به تصویر می‌کشد. کولیج دربارۀ این فیلم این‌گونه گفته بود: «با تجربه‌ای که از تماشای فیلم‌های قدیمی کسب کردم به این نتیجه رسیدم که مهم‌ترین عنصر در فیلم، نمایش حس خواستن است. اگر شخص به کسی که می‌خواهد برسد، دیگر جذابیتی باقی نمی‌ماند. در حقیقت، حس خواستن، کشش میان دو نفر، خیره‌شدن در چشم‌ها و انعکاس آن‌ها در شخص دیگر است که همه‌چیز را برای تماشا جذاب می‌کند.» فیلم «دندان شیری» نیز این کشش و خواستن را به‌خوبی به تصویر می‌کشد؛ معجزه‌ای به نام عشق که برای شخصیت‌ها داستان اتفاق می‌افتد.


منبع: Roger Ebert

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil