نقد و بررسی فیلم سیب ها | وقتی حافظه جهان پاک می‌شود!

ماجرای فیلم سیب ها از این قرار است که شیوع جهانی نوعی بیماری باعث فراموشی ناگهانی افراد شده و آن دسته که دچار این عارضه می‌شوند زندگی‌ای دیگر پیش رویشان قرار می‌گیرد که جریان این جابه‌جایی بسیار تماشایی و گیراست.

ماجرای فیلم سیب ها (Apples) از این قرار است که شیوع جهانی نوعی بیماری باعث فراموشی ناگهانی افراد شده است. به همین دلیل، برنامه‌ای تدوین شده که به افراد مبتلا به فراموشی کمک می‌کند برای خود هویتی جدید طراحی کنند. آریس (با بازی آریس سروتالیس) به این برنامه می‌پیوندد. او یک دوربین فیلم‌برداری پلاروید دارد و با تهیۀ عکس از فعالیت‌های روزمره‌اش باید به بازیابی حافظۀ خود کمک کنند. اما با ملاقات با آنا (با بازی سوفیا جورگوواسیلی) اوضاع کمی پیچیده می‌شود. برای نقد و بررسی فیلم سیب ها با فیلیمو شات همراه باشید.

 


فیلم سیب‌ها به نحوی شروع می‌شود که گویی در میانۀ قصه است. در آغاز، نماهای نزدیک از فضاهای داخلی خانه‌ای معمولی نمایش داده می‌شود. این نماها با ضرب‌آهنگ کسالت‌بار و یکنواخت ضربات درام همراه است. اما کمی بعد مشخص می‌شود که این صدای عجیب اصلاً صدای درام نیست! بلکه مردی به نام آریس بدون توجه به دردی که تحمل می‌کند، سرش را با ریتمی یکنواخت به چهارچوب در می‌کوبد! این حالت روحی آریس همان موضوع عجیب و محوری است که در تمام دقایق فیلم سیب ها جریان دارد؛ حتی با شدت و جدیت بدان تأکید می‌شود. بدین ترتیب، فیلم می‌تواند با ظاهری خشک و بی‌‌روح بیانیه‌ای جدی و درعین‌حال پیچیده دربارۀ ارتباط میان حافظه، هویت و غم عرضه کند.

کریستوس نیکو فیلم سیب‌ها را کارگردانی کرده است. او در سال ۲۰۱۳، در فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) ساختۀ ریچارد لینکلیتر، دستیار کارگردان بود. نیکو و یورگوس لانتیموس، دیگر کارگردان یونانی، همواره به‌عنوان هنرمندان پیشرو در سینمای موج عجیب یونان شناخته می‌شوند. شاید همکاری با هنرپیشه‌ای چون اما استون و انتظار نامزدی برای جوایز اسکار برای این دو بسیار بلندپروازانه‌تر به نظر برسد؛ اما فیلم سیب ها را می‌توان نمونه‌ای خاص در مقیاسی کوچک از این سینما دانست که به خوبی موفق شده جنس و صدای ویژۀ خود را به مخاطب نشان دهد.

درنهایت، فیلم‌ سیب ها با قدرت تمام به‌پیش می‌‌رود و نیکو با عملکرد استادانۀ خود در مقام کارگردان حال‌وهوای فیلم را در کنترل خود دارد؛ همچنین بازی درخشان آریس سروتالیس و تک‎‌گویی‌های او، باستر کیتون و جیم کری را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند .

فیلم نیکو را می‌‌توان معجونی از اندیشه‌‌های راد سرلینگ (فیلم‌نامه‌‌نویس و تهیه‌‌کنندۀ آمریکایی)، فرانتس کافکا (نویسندۀ مشهور آلمانی) و چارلی کافمن (نویسنده و کارگردان آمریکایی) دانست. در این فیلم، تمام جهان گرفتار بیماری مرموزی شده که براثر آن حافظۀ افراد برای همیشه از بین می‌‌رود و هیچ‌گاه دوباره چیزی را به خاطر نخواهند آورد. در یونان، فقط چند نفر اقبال داشته‌اند که خانواده‌هایشان آن‌ها را بیابند و به زندگی گذشتۀ خود بازگردند، درحالی‌که چیزی از گذشته به خاطر نمی‌آورند! بقیۀ افراد مبتلا به فراموشی، یا در بیمارستان بستری‌اند یا در بخش افرادی نگهداری می‌شوند که حافظۀ آسیب‌‌دیده دارند. در این بخش، به افراد کمک می‌کنند که برای خود شخصیت جدیدی خلق کنند.

شخصیت آریس ناگهان در یک اتوبوس شبانه بیدار شده و هیچ ایده‌ای دربارۀ خودش و جایی که می‌رود ندارد؛ بنابراین به برنامۀ بازیابی هویت معرفی می‌‌شود. آنجا به او خانه‌ای جدید برای زندگی داده می‌‌شود و برنامه‌‌ای از وظایف و فعالیت‌‌های روزانه در اختیارش قرار می‌گیرد که دستورالعمل آن روی یک نوار کاست قدیمی ضبط‌ شده است. این کارهای روزانه برای شکل دادن به شخصیت جدید آریس طراحی‌شده‌اند و او باید با یک دوربین پلاروید قدیمی از کارهایش عکس بگیرد تا بتواند برای خود آلبومی از خاطرات جدیدش بسازد. 

نیکو ابتدا این داستان را همچون ویدئویی خانگی و به‌صورت بی‌کلام نمایش می‌دهد. ما آریس را می‌‌بینیم که سوار دوچرخه است؛ به ماهیگیری می‌رود و از تماشای رقص در کلوپ‌های شبانه لذت می‌برد. اما پس از آشنایی‌اش با آنا (با بازی سوفیا جورگوواسیلی) که او نیز از بیماران مرکز است، اوضاع تغییر می‌کند و پیچیده‌‌تر می‌شود. آریس موقع عکس گرفتن با پوستر یک فیلم ترسناک با آنا ملاقات می‌کند و هردوی آن‌ها با پوستر عکس می‌‌گیرند. هر دو نفر عضو برنامۀ بازیابی هویت هستند، اما در مراحل یکسانی از برنامه قرار ندارند. درنهایت، آن‌ دو رابطه‌ای آزمایشی را آغاز می‌‌کنند. درعین‌حال، هریک مجبورند قوانین خاص مرحلۀ درمانی خود را نیز رعایت کنند.

قسمت‌هایی از فیلم با موسیقی همراه است. آریس حرکات رقص هماهنگ با آهنگ The Twist اثر چابی چکر را به یاد دارد و آن را اجرا می‌‌کند؛ همچنین متن ترانۀ آهنگ ممهور با یک بوسه (Sealed With A Kiss) اثر بابی وینتون را به خاطر می‌آورد. این موضوع نشان می‌‌دهد که احتمالاً آریس به زندگی گذشته‌اش نزدیک شده است. اما داستان هنوز نکاتی پنهان دارد و راه دیگری را در پیش می‌‌گیرد.

نیکو دنیایی عجیب و غمگین مشابه شات‌های کافمن خلق می‌‌کند؛ آریس را می‌بینیم که در لباس فانتزی فضانوردی در اتاقش ایستاده است یا از پشت پنجرۀ یک مغازه، تصویر زوجی عاشق را در صفحۀ تلویزیون تماشا می‌کند. کارگردان در این تصاویر فضای مالیخولیایی حاکم را به زیبایی در معرض دید مخاطبان قرار می‌دهد. زمان وقوع داستان مشخص نیست، اما همۀ مردم از دوربین‌های پلاروید استفاده می‌‌کنند و خود فیلم سیب ها نیز به شیوۀ مربعی با نسبت ۴:۳ فیلم‌برداری شده که شیوه‌ای قدیمی به شمار می‌رود. اما از سوی دیگر، پیام زیرکانه‌‌ای در رسانه‌‌های اجتماعی عنوان می‌‌شود که معتقد است در حقیقت ضبط لحظات از تجربه کردن آن‌ها مهم‌تر است. درنهایت، فیلم‌ سیب ها با قدرت تمام به‌پیش می‌‌رود و نیکو با عملکرد استادانۀ خود در مقام کارگردان حال‌وهوای فیلم را در کنترل خود دارد.

فیلم‌ سیب ها با نگاه متفاوت خود تلاش می‌کند تفاوت‌های کنایه‌آمیز و بار عاطفی روابط انسانی را، از منظر احساس پوچی درونی افراد، در معرض قضاوت قرار دهد و همین نکته را به مخاطب منتقل کند.

آیا با سینمای عجیب موج نوی یونان آشنایی دارید؟ به نظر شما، در دورانی که جهان ما گرفتار بیماری کووید ۱۹ شده است، تماشای فیلمی مانند سیب‌ها می‌تواند الهام‌بخش باشد؟


منبع: EmpireOnline

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil