رعنا آزادی ور در زخم کاری جلوه تازهای از ظهور و بروز زن قدرتمند در سریالهای ایرانی است؛ جایی که عادت کرده بودیم زنان را غمخوار همسر و فرزند، بدون قدرت تصمیمگیری و عموما در حاشیه ببینیم.
انگار در چرخشی عجیب در فیلمنامهها و مدیوم تلویزیون، تعداد زنان قدرتمند در دنیای سریالها به شکل قابل توجهی رو به افزایش است؛ از سرسی لنیستر سریال بازی تاج و تخت که همه چیز را برای خودش میخواست و دشمنانش را زیر پا له میکرد، تا کری متیسون در هوملند که در افغانستان و روسیه پا به پای تروریستها حقه میبافت و به دل خطر میزد. از پالی گری عمه جسور و زیرک پیکی بلایندرها که ستون خانواده بود تا جون آزبورن در سرگذشت ندیمه که در مواجهه با سختترین فرجام ممکن برای یک همسر و مادر، پلی برای مواجهه با زورگویان و ستمگران ساخت و در بحرانیترین شرایط پا پس نگذاشت. بث هارمون در گامبی وزیر جلوه دیگری از هوش، جسارت و قدرت زنان را در بازی شطرج به رخ کشید و کارآگاه میر در شهر کوچک ایست تاون ضمن برخورداری از صفت «شاهین بانو» و پرداختن به وجوه ظریف زنانگیاش، بار یک شهر را روی دوش خود کشید و از تمام ویژگیهای لازم برای الگوبرداری از یک زن قدرتمند برخوردار بود.
حتی در سریالهایی که زنمحور هم نبودند، یکی مثل اسکایلر وایت در بریکینگ بد آنقدر پر و بال گرفت و قدرتمند شد که میشد به چشم یک هیولا نگاهش کرد و از او ترسید.
سمیرا هم در زخم کاری جلوه تازهای از ظهور و بروز زن قدرتمند در سریالهای ایرانی است؛ جایی که عادت کرده بودیم زنان را غمخوار همسر و فرزند، بدون قدرت تصمیمگیری و تصمیمسازی، پرت از اتفاقات و ماجراهای متن خانواده و پیرامون شخصیت های اصلی و عموما در حاشیه ببینیم. زنهایی که غالبا مرد آشفته و درگیر ماجراهای بیرون از خانه را با اصرار برای غذا خوردن بهموقع و جلوگیری از ضعیف شدن یا پوشیدن یک لا لباس بیشتر جهت مقابله با سرماخوردگی ترغیب میکنند و عمده دیالوگهایشان حول محور دلسوزی، دلجویی و دلبری میگردد!

سمیرا اما انگار آمده تا مرزهای ترسیم شمایل زن ایرانی مدرن را در سریالهای داخلی کمی جابهجا کند و نشانمان دهد که همیشه زنی که با بشقاب قرمه سبزی یا ژاکت به دست وارد کادر دوربین میشود، دنبال دلجویی، دلسوزی و دلبری از همسر و فرزندش نیست و حین انجام تمام و کمال اینها، در نقش مدیر خانواده و پیشبرنده اهداف زندگی در خانه محوریت پیدا کرده و مدیریت میکند.
تصور میکنم کتکهای سمیرا برای مالک نقش تلنگر دارد اما این تنها بخشی از شیوههای تاثیرگذاری او روی قدمهای بعدی شوهر است. قدمهایی که احتمالا آینده خانواده را میسازد و البته میتواند با چرخش داستان، ویرانگر و در جهت عکس خواستههای او عمل کند.
رعنا آزادی ور با نگاههایش به مالک مثل یک جوئستیک در بازی اول شخص کنسولهای پرطرفدار عمل میکند و به کاراکتر سمیرا جلوه متفاوتی بخشیده است. یا هنگامی که با خندههایش در مواجهه با گادفادر خانواده قصد به دام انداختن او و پیش بردن اهداف شومی که در سر پرورانده را دارد؛ در عین حال برخورد طبیعی و نرمالش با عشق اول مالک هم پر از ناگفتههاست و انگار همسو با آزاد گذاشتن آنها برای کلید خوردن رابطه محتوم، همه چیز را مثل موم در مشت دارد و منصوره و زیرکیهای زنانهاش حتی با در نظر گرفتن قدرتی که در خانواده دارد، هرگز نمیترساندش.

سمیرا شمایل تازهای از زن قدرتمند در خانواده ایرانی است که البته با تکیه به وجوه منفی اخلاقی، دنبال رسیدن به آمال و اهدافش میگردد. از این دست زنها البته در خانواده ایرانی و اطرافمان زیاد ندیدهایم اما هرگز نمیتوانیم منکر وجودشان باشیم. با این حال درآوردن و جان بخشیدن به چنین نقشهایی و ظرافتهایی که یک زن خبیث در اجتماع اما همسر و مادری دلسوز در یک خانواده چهار نفره از آن بهره میبرد، حتما مطالعه و مداقه میخواهد و همه چیز به اکت و هنر بسته نیست. رعنا آزادی ور برای ایفای درست و اندازه این نقش با پارادوکسهایی مواجه است که مرزبندی شفاف بین زن قدرتمند و مادر دلسوز با آگاهی از این پارادوکسها سمیرای «زخم کاری» را تبدیل به یکی از جذابترین و مهمترین شخصیتهای سریال کرده و نگاه ویژه مخاطبان را به بازی درست و اندازهاش دوخته است.
فائزه در مارمولک دختر بیپناهی بود که چادر به کمر می بست و دنبال یک مرد مقید و قدرتمند به عنوان سایه بالای سر میگشت؛ درست مثل غالب کاراکترهای زن درمانده فیلمها و سریالهای ایرانی؛ اما همانقدر که آزادی ور در این ۱۸ سال در فن بازیگری پخته شده و کوشیده تا از نقشهای مکمل به کاراکتر اصلی، تعیینکننده و تاثیرگذار در قصه بدل شود، زن ایرانی ترسیمشونده به دست او هم تغییرات بنیادینی در این دو دهه داشته است.

او قبلتر در پارک وی فریدون جیرانی یا خانه دختر شهرام شاهحسینی به عنوان نقش اصلی خوش درخشیده بود، اما بیشتر آزادی ور را چیزی شبیه زهره در چهارراه استانبول یا تینا در خشم و هیاهو باور کرده بودیم.
نکته پررنگ کارنامه رعنا آزادی ور اما نه آن تکنقشهای درخشان و محوری یا مکمل بلکه حضور در آثار کارگردانهای بزرگ چند نسل متفاوت است که برای او غیر از کسب تجربیات ویژه، یک رزومه خوشرنگ و لعاب و قابل تکیه ساخته است؛ از کیارستمی و فرمانآرا تا جیرانی و داوودنژاد، از فرهادی و تبریزی تا مجیدی و الوند، از مانی حقیقی تا هومن سیدی و البته محمدحسین مهدویان.
سمیرا احتمالا از آن دست کاراکترهایی است که شاید در بین زنان سنتی ایرانی و مخاطب عام دافعه ایجاد کند اما آنهایی که روی کاراکتر زن قدرتمند سریال زخم کاری متمرکز شدهاند و پیچیدگیها و ظرافتهای بازی رعنا آزادی ور را هفته به هفته زیر نظر میگیرند، حتما در پایان این ماجرا حرفهای تازهای درباره نقش زن در خانواده ایرانی و زن قدرتمند در سریالهای داخلی برای گفتن خواهند داشت.
آنچه سریال های جدید نمایش خانگی از مفهوم زنانگی آشکار میکنند
مرور کارنامه بازیگری جواد عزتی
دقیقا
چگونه کاراکتری را که برای پیشبرد اهداف صرفا مادی شرافت و خانواده و حتی هویت حلال زاده بودن پسر خویش را انکار می کند و در عین حال از یک شبح به شدت می ترسد را قدرتمند توصیف می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟ ظاهرا ضد ارزشها تبدیل به ارزش شده است
بازی بسیار درخشان. پا به پای مالک پیش میره همون قدر که میخواد قدرتمند به نظر برسه در مواجه با مشکلی که برای پسرش پیش اومد نضطرب و نگران و بی دفاع بود.بازی فوق العاده جذاب
نفش خیلی سختی نیست به نظرم هر بازیگر خانمی که این سطح بازی میکند از پس این نقش بر می امد شایدم بهتر
سمیرا نه تنها قدرتمند نیست بلکه بیمار روانی وسرشار از عقده است که به خاطر امیال نفسانی خود حاضر است همواره حقارت را تجربه کند
بسیار زیبا و موشکافانه نقش ازادی ور رو تشریح کردید سپاس