نبرد هیولاها چیزی است که در فیلم «گودزیلا: پادشاه هیولاها» به آن پرداخته میشود و نمایش شگفتانگیزی را هم پیش روی مخاطب قرار میدهد.
فیلم جدید «گودزیلا: پادشاه هیولاها» لذتی عجیب و زاید الوصف از تماشای نبرد هیولاها به یاد ما میآورد. نبردی که در آن هیولاهای خیلیخیلی عظیم الجثه به جان هم میفتند.
فقط یک هیولا برای به نابودی کشیدن شهر کافی است. حال شما نبرد هیولاها را تصور کنید که به جان هم افتادهاند. آنها در حالی که برای قدرتنمایی یا برتری بر دیگری در حال مبارزه و نبرد با یکدیگر هستند با سرعتی دو برابر شهر را تخریب میکنند. چنان شهر را با خاک یکسان میکنند که گویی از ابتدا شهری آنجا نبوده است. آنها در حالی با دیگری در ستیز و جنگ هستند که حتی لحظهای هم به میزان تخریب و وحشیگری خود فکر نمیکنند. به اینکه چه خرابهای به بار میآورند، یا چه جانهایی که نمیگیرند یا حتی اینکه این نابودی کجا و چگونه در حال اتفاق افتادن است. حال سوالی که به وجود میآید این است که: چرا یک هیولای بزرگ تنها در یک فیلم، وحشتآور و ترسناک است، اما فیلمی که دو عدد از این هیولاهای خوفناک در آن حضور داشته باشند، خیلی سرگرمکننده میشود.

هنگامیکه به سرگرمکننده بودن نبرد هیولاها فکر میکنید به نظر عجیب میآید، چراکه وقتی گودزیلا با یکی از دشمنان عظیمالجثه و بهنوعی قسمخوردهاش در حال جنگ است، شهرها کماکان فرو میریزند، تعداد بسیاری از انسانها گم میشوند و زندگی انسانها از بین میرود (درست بهمانند زمانی که گودزیلا بهتنهایی و بدون کمک در حال تخریب شهر است، به همان اندازه تراژیک و فاجعهبار و چهبسا بیشتر) اما بهمحض اینکه گودزیلا برنده و پیروز میشود، تمام این بهاصطلاح فاجعه هولناک (تراژدی) از بین میرود. انگار که دیگر شهر توکیو (یا هر مکان یا شهر دیگری، البته و صدالبته که معمولا توکیو) شهر مردم زنده و بیدفاع نیست و به محوطه و رینگی از مسابقات MMA (نام نوعی از مسابقات کشتی کج که مردم در حین دیدن مسابقات مربوط به آن بهشدت هیجانزده شده و به وجد میآیند) تبدیل شده است. آنهم از نوع بسیار بسیار بزرگش. اینکه چرا گودزیلا و برادرانش (که معمولا به نام ژاپنی آنها (Kaiju) شناخته میشوند) بهسرعت از عنوان ماموران تخریب به اعضای گروه مدافع تغییر نام میدهند به همین دلیل است.
درواقع بعد از اینکه گودزیلا برای اولین بار در سال ۱۹۵۴ در استودیو ژاپنی Toho ظاهر شد، در سال بعد در فیلم «گودزیلا دوباره حمله میکند» با Anguirus (هیولای الهام گرفتهشده از Anklisaurus) به مبارزه پرداخت. از آن به بعد بهجز سال ۲۰۱۶ در فیلم بازسازیشدهای به نام Shin Godzilla و فیلم گودزیلا محصول سال ۱۹۹۸ به کارگردانی Roland Emmerich طی ۳۵ فیلم دیگری که گودزیلا در آنها به ایفای نقش پرداخته است، این هیولا دیگر هیچگاه فقدان یک همکار عظیمالجثه به غیر از خودش را احساس نکرده است. بهوضوح مشخص و روشن است که مردم دوست دارند جنگ و نزاع بین هیولاها را ببینند. سوال این است که چرا اینچنین است؟

البته واضح و شفاف است که تماشای یک هیولای غولپیکر یا مجموعهای از آنها لذتبخش است، دقیقا بهمانند لمس این حسی که ما برای آنها مثل مورچهها هستیم و هیولاها در تلاش هستند تا ما را بکشند. مردم فیلمهای فاجعهای را دوست دارند. یک هیولای عظیم سرگردان در روی زمین، در حال تخریب شهرها و تمدن انسانی، درست بهمانند یک زلزله یا سونامی سرد و بیرحم میماند. ما بهظاهر آنجا هستیم در حال تماشای انسانهایی که تلاش میکنند خودشان را از آوار و تخریب نجات بدهند و تهدید پیش روی خودشان را شکست دهند، اما این دلیل واقعی خرید بلیتهایمان نیست. ما آنجا هستیم تا یک تخریب محض و خالص را شاهد باشیم. به خاطر کارهای خطرناکی که انسانها روی کره زمین و علیه آن و یکدیگر انجام دادهاند؛ اگر یک کایجو باعث تخریب و نابودی زمین باشد، بیشتر خوشمان میآید. حکایتی شبیه داستان گودزیلا و شروعش در زمانی کمتر از یک دهه بعد از اینکه ژاپن به اولین و تنها کشوری تبدیل شد که از حملات اتمی دچار صدمه و آسیب شده و هنوز رنج میبرد.

لذت تماشای جنگ هیولاهای غولپیکر با یکدیگر مقولهای دیگر و بسیار ژرف و عمیقتر است. شهرها کماکان در حال تخریب هستند، اما فقط بهمانند تصاویر پشتصحنه عکاسی و به دور از اهمیت برای تماشاگران، در جلوی چشمان آنها با خاک یکسان میشوند، انسانها در حال کشته شدن هستند، ولی هیولاها…، هیولاها این موجودات کریه و زشت با آن هیبت اعجابانگیزشان در حال تبدیل شدن از یک موجود غیر انسان و ایفای نقشی فرعی به شخصیت اصلی داستان و جان بخشیدن به هویت نقش اصلی هستند. قطعا شما میتوانید بازیگران خارقالعادهای نظیر Raymond Burr ،Matthew Broderick و Bryan Cranston به فیلم اضافه کرده و هرچقدر میخواهید به آنها فرصت نمایش روی صحنه را بدهید، اما تضاد واقعی که برای ما جذاب است این است که بازیگرانی نقش اصلی را به عهده داشته باشند که نفسشان اتمی آتشین باشد (هیولاها).
قسمتی از فیلم نمایشی خالص و محض از هیولاها است. هیجان تماشای نبرد هیولاها در سطحی فوقالعاده. هیولاها همانند ابرقهرمانها و به همان اندازه رویایی هستند و خیلی از آنها هم درست مثل ابرقهرمانها قدرتهایی ماورایی دارند، اما این دلیلی بر جذابیت خارقالعاده هیولاها برای ما نیست. ما به گودزیلا اهمیت میدهیم چون درنهایت تعجب، خودمان از او قهرمان ساختهایم.

مدتزمان زیادی تا تبدیل شدن گودزیلا به یک قهرمان تمامعیار طول نکشید، گودزیلا در اولین فیلمی که در آن نقشآفرینی کرد، در اثر آزمایش یک بمب هیدروژنی از خواب بیدار شد و به سطح زمین آمد تا به همه انسانها بگوید که ساکت باشند و اجازه دهند که او بهمانند چند صد سال یا شاید چند هزار سال گذشته به خواب برود؛ اما متاسفانه این اعلام حضور چندان مسالمتآمیز نبود و از طریق کشتار انسانها صورت گرفت. در فیلم «گودزیلا دوباره حمله میکند» او و «Anguirus» هر دو به یک اندازه تهدیدی برای بشریت به شمار میآمدند. اگرچه این گودزیلا بود که میخواست و باید در پایان ماجرا برنده این رقابت میشود.
تا زمان فیلم Mothra (پروانه غولپیکر) در سال ۱۹۶۱، استودیو TOHO در طی سالهای مختلف هیولاهای غولپیکر بسیاری را معرفی کرد. البته که Mothra (یکی از همان هیولاها که به شکل پروانه غولپیکر است) هم توکیو را به نابودی کشاند؛ اما او فقط برای نجات دو تا از لاروهای دوقلوی خود از جزیره محل تولدشان، به توکیو آمده بود که گروگان گرفته شده بودند و دولت ژاپن آنها را مجبور کرده بود که در تلویزیون برنامه اجرا کنند. ساکنان شهر بیشتر از اینکه از دست Mothra که به نظر برای کار و امری کاملا قانونی آمده بود ناراحت و عصبانی باشند، از دست ربایندگان خشمگین بودند.

در فیلم Mothra vs. Godzilla محصول سال ۱۹۶۴، درواقع دولت ژاپن از دو لارو (کرم کوچک) درخواست میکند که از Mothra تقاضا کنند در طول وحشیگری و طغیان جدید گودزیلا، به دولت ژاپن برای شکست گودزیلا کمک کند. دو تا Mothra (داستانش طولانی و از مجال این مقاله خارج است) لازم بود تا بتوانند گودزیلا را متوقف کنند اما وقتی کار تمام شد، پروانههای بزرگ (Mothraها) در کمال صلح و آرامش به سمت خانه خود پرواز کردند و از آن به بعد بود که عصر و دوران هیولاهای غولپیکر خوب شروع شد. در همان سال در فیلم «گیدورا هیولای سه سر» گودزیلا به سمت نقش خوب داستان شدن، چرخش پیدا کرد. فیلم با نبرد گودزیلا با Rodan غولپیکر شروع میشود. به دلیل جذابیت داستان ادامه ماجرا را خودتان بخوانید (ویکیپدیا میتواند منبع خوبی باشد).
در ادامه داستان، بعدازاینکه Mothra به سرزمین اصلی ژاپن میرسد، تلاش میکند تا با متقاعد کردن گودزیلا و Rodan آنها را برای جنگ علیه شیطان بیگانه (گیدورا) بهمنظور نجات بشریت متحد کند؛ اما با توجه به اینکه هم گودزیلا و هم Rodan همیشه با انسانها مشکل داشته و انسانها از آن دو متنفر بودند، هردوی این هیولاها درخواست Mothra را رد میکنند. وقتی Mothra از متقاعد کردن این دو هیولا ناامید میشود، تصمیم میگیرد بهجای اتلاف وقت خود در این موضوع، خودش بهتنهایی به جنگ گیدورا برود. Mothra با گیدورا درگیر میشود و خوشبختانه درحالیکه توسط پرتوهای گرانشی گیدروا در حال آسیب دیدن است، توسط گودزیلا و Rodan (که از شجاعت Mothra تحت تاثیر قرار گرفتهاند) حمایت میکنند و نبردی عظیم با گیدورا آغاز میشود.

از آن پس بود که بیشترین حفاظت از کره زمین در برابر تهدیدها توسط گودزیلا صورت گرفت. حتی در یکی از ناشیانهترین نقشآفرینیهایش در فیلمی در دهه ۱۹۷۰، درست زمانی که بهطور کاملا فعال نقش یک قهرمان را نداشت، باز هم گودزیلا از کره زمین محافظت کرد. بهطورکلی پادشاه هیولاها (لقب گودزیلا)، هیولایی است که از بشریت در برابر هیولاهای بدجنستر و خبیثتر محافظت میکند؛ بهخصوص در فیلم جدید خود یعنی « گودزیلا: پادشاه هیولاها».
وقتی گودزیلا برای ما یک قهرمان است، ما هم خودمان را در مبارزهاش سهیم میدانیم و به اینکه چه کسی برنده این مبارزه میشود اهمیت میدهیم. وقتیکه گودزیلا شکست میخورد و به طرز اجتنابناپذیری مجددا بازمیگردد، به همان اندازهای برای ما رضایتبخش است که انگار مرد عنکبوتی یا راکی از شکست برخاسته و به داستان برمیگردند. این کشوقوس مخصوص داستانهای کلاسیک قهرمان محور است، (داستانهایی که در آنها قهرمان اصلی داستان تا مرز نیستی و نابودی پیش میرود، اما درست در لحظه حساس مجددا به داستان برمیگردد) دقیقا همان هویتی که گودزیلا در فیلمهایی که در آنها نقشآفرینی کرده به آن جان میدهد. قهرمانی که مهم نیست چه مقدار از زمان نمایش فیلم را به خود اختصاص میدهد.

این امکان وجود دارد که نقدها و بررسیهایی که در رابطه با فیلم «گودزیلا: پادشاه هیولاها» به گوشتان خورده است چندان رضایتبخش نبوده باشند، و شاید از خودتان بپرسید که چرا در این مورد، نبرد هیولاها خیلی سرگرمکننده نبوده است. منتقدانی که این فیلم را به باد انتقاد گرفتهاند بر این عقیده هستند که داستان شخصیتهای انسانی به طرز بینهایتی احمقانه و ناشیانه جلوه میکند. درحالیکه کسانی که از تماشای فیلم لذت بردهاند، نبرد هیولاها را خارقالعاده دیدهاند و حس کردهاند.
اما آیا این نظرات، واقعا دو نظر متفاوت هستند؟
منتقدانی که نظرات منفی نسبت به این فیلم ارائه دادهاند هنوز هم نبرد هیولاها را ستایش میکنند در حالی که منتقدان مخالف آنها که نظارت مثبتی ارائه دادهاند، پذیرفتهاند که قسمتهای انسانی فیلم پوچ و بیمعنی است. تفاوت اصلی این است که وقتی شما برای تماشای یک فیلم با عنوان «گودزیلا : پادشاه هیولاها» میروید، آیا به این دلیل رفتهاید که جنگ هیولاهای بزرگ را تماشا کنید یا برای تماشای انسانهایی میروید که خودشان بیشتر زمان حضورشان در فیلم را در حال تماشای نبرد هیولاهای بزرگ هستند؟ نظر تمامی افرادی که داستان بهتری در فیلمهای هیولا محور میخواهند مورداحترام است؛ اما تماشای گودزیلا پاسخ محکمی به بسیاری از منتقدان داده است و همیشه یکی از فیلمهایی که لذت بسیاری از تماشای آن به شما دست میدهد و خواهد داد.
اگر هنوز این فیلم را ندیدهاید و جز طرفداران واقعی گودزیلا هستید، حتما به تماشای این فیلم فوقالعاده جذاب بنشینید.
منبع: Medium
بیشتر بخوانید:
- نقد و بررسی گودزیلا : پادشاه هیولاها
- فروش گودزیلا سلطان هیولاها در چین رکورد زد
- گودزیلا باکس آفیس را به آتش کشید