فیلم امروز اینجا ماجرای نویسندهای است که شخصیتی بذلهگو دارد و همچنان که دچار زوال عقل میشود، نشانههای بیماری او را حمل بر شوخطبعیاش میگذارند و او هر روز گرفتارتر میشود تا اینکه روزنهای شگفتانگیز به دادش میرسد.
فیلم امروز اینجا (با عنوان اصلی Here Today)، فیلمی در ژانر درام کمدی، به کارگردانی و تهیهکنندگی کمدین آمریکایی بیلی کریستال است. اگرچه این فیلم کاستیهایی دارد، اما از حضور لذتبخش کریستال بهره میبرد. با فیلیمو شات و نقد و بررسی این فیلم همراه باشید.
بهترین فیلم های تاریخی سینما؛ فهرست ۴۵ تایی
در فیلم امروز اینجا بیلی کریستال در نقش نویسندهای به نام چارلی برنز ظاهرشده است؛ شخصیتی بذلهگو که به داشتن روحیهای شوخطبع شهرت دارد. تا حدی که حتی اگر رفتاری خارج از قاعده و ناخوشایند نشان دهد، همه فکر میکنند او در حال شوخی کردن است. برای مثال، درصحنهای از فیلم، چارلی با شارون استون، کوین کلاین و بری لوینسون، در حال گفتوگو دربارۀ یک فیلم است؛ این افراد ستارگان فیلم کلاسیک ساختگیای هستند که چارلی فیلمنامهاش را نوشته. برنز در این صحنه برای لحظهای تمرکز خود را از دست میدهد و نام دیگر افراد حاضر در نشست را فراموش میکند. مخاطبان به این خیال که چارلی در حال نقش بازی کردن است شروع به خندیدن و تشویق کردن او میکنند. استون نیز با لبخند به او یادآوری میکند: من مریل استریپ هستم و مخاطبان دوباره به قهقهه میافتند.
فرانسین، دختر چارلی، از این وضعیت خوشحال نیست. نقش او را ستارۀ برادوی لائورا بنانتی بازی میکند. او فکر میکند که پدرش به دلیل مصرف نوشیدنیهای الکلی چنین رفتارهایی از خود نشان میدهد؛ همچنین تصور میکند که پدرش بهاندازۀ کافی به او اهمیت نمیدهد، زیرا در جشن تکلیف نوهاش شرکت نکرده است. در یک نمایش کمدی، که آیتمی برای آخر شب (به سبک برنامۀ پخش زندۀ شنبهشب) چارلی رفتار عجیبی از خود نشان میدهد. اما همکاران فکر میکنند اصرار او برای استفاده از ماشینتحریر بهجای کامپیوتر فقط رفتاری ناگهانی و خارج از قاعده است. به گمان آنها، هیچ دلیل دیگری پشت اینگونه رفتارهای عجیبوغریب او نیست.
اما چارلی در مرحلههای ابتدایی زوال عقل قرار دارد؛ او تنهاست و میترسد. البته او روال کارهای عادی و روزمرهاش را میتواند حفظ کند؛ همچنین او هنوز هم بامزه و سرگرمکننده است، ویژگیای که همیشه توانسته روی آن حساب کند. او شاید خودش خالق ایدههای ناب اصلی نباشد، اما میتواند نقاط ضعف را در ایدههای دیگران تشخیص دهد و آنها را بهتر کند. علاوه بر این، میتواند استعداد نویسندۀ جدیدی را تشخیص دهد که کمرو است و فقط به کمی حمایت نیاز دارد. در بحران هویت چارلی و ازدستدادن خاطرات و تواناییاش در حاضرجوابیهای تند و شوخطبعانه، هیچچیز سرگرمکنندهای وجود ندارد.
در این میان، تنها کسی که وضعیت چارلی را میداند، پزشک اوست؛ آنا دیویر اسمیت در نقش متخصص مراقبتهای بهداشتی خونگرم و متعهدی ظاهر شده است که هرکدام از ما آرزوی داشتنش راداریم.
در مراسم جمعآوری اعانه برای مرکز خیریه، پیشنهاد خوردن ناهار با چارلی مطرح میشود. چارلی مشتاق وقت گذراندن باکسی است که بهاندازۀ کافی به این پیشنهاد علاقه داشته باشد. شخصی غریبه برندۀ این قرعهکشی میشود که فقط ۲۲ دلار برای صرف ناهار با چارلی پیشنهاد داده است. اما کسی که سر قرار با او حاضر میشود، زن جوان سیاهپوستی به نام اِما (تیفانی هدیش) است که اصلاً او را نمیشناسد و هیچ ایدهای ندارد که او چه کسی است. اِما همسر سابق برندۀ قرعهکشی ناهار با چارلی است که بهجای او در این دعوت حاضر میشود. اِما بشقاب غذای دریایی بزرگی سفارش میدهد که بلافاصله در او واکنش آلرژیک به وجود میآورد. درنتیجه، به مراجعهای اضطراری به بیمارستان نیاز پیدا میکند. چارلی هزینۀ همهچیز را میپردازد و اِما قول میدهد که این هزینه را برگرداند. ولی در جریان این رفتوآمدها، در ارتباطی ساده و صمیمانه بین آنها شکل میگیرد. اِما هیچگونه پیشفرضی دربارۀ چارلی ندارد و حتی نمیداند او که بوده است. همین مسئله به او اجازه میدهد که درگیری و تنش درونی چارلی را ببیند. بودن در کنار کسی که حقیقت را میداند به چارلی کمک میکند که آن را بپذیرد و مشکلاتش را با خانوادهاش حل کند.
در فیلمهایی که دربارۀ دوستی افراد از نژادهای گوناگون است همیشه کلیشههایی وجود دارد، اما کریستال تا حد زیادی از این کلیشهها دوری میکند. اِما سیاهپوستی سحرانگیز* نیست و چارلی نیز نقش منجی سفیدپوست را به عهده ندارد.
هدف آنها از این دوستی، آموزش درسهای مهم زندگی و کمککردن به یکدیگر است تا بر مشکلاتشان چیره شوند. آنها فقط آدمهای خوبی هستند که با یکدیگر کنار میآیند. شیمی سادۀ میان شخصیتها، دوستی واقعی دو بازیگر را بازتاب میدهد؛ بهگونهای که بهروشنی میبینیم که هدیش و کریستال مانند اِما و چارلی از یکدیگر تأثیر میگیرند. در حقیقت، آن دو چنان حس خوبی از یکدیگر دریافت میکنند که کریستال کارگردان به برش زدن صحنهها تمایل چندانی نشان نمیدهد و همین موضوع به ریتم فیلم آسیب وارد میکند. اگر فیلم امروز اینجا زمانی کوتاهتر داشت و برخی صحنهها بهعنوان افزونههای نسخۀ دیویدی به آن اضافه میشدند، به نتیجۀ مطلوبتری میرسید. این مورد خاص بهویژه در بخشهایی خودش را نشان میدهد که قرار است بامزه بودن چارلی را بینیم. آیتم شوی کمدی در فیلم امروز اینجا، بهاندازهای که فیلم نیاز دارد سرگرمکننده نیست.
کریستال فیلمنامه را با همکاری آلن ازوابیل، نویسندۀ سابق پخش زندۀ شنبهشب نوشته؛ همچنین او یکی از فیلمنامهنویسان شمال (با عنوان اصلی North) است؛ فیلمی ساختۀ ۱۹۹۴ و به کارگردانی راب رینر. این فیلم بر اساس کتابی از زوابیل ساختهشده است که راجر ایبرت گفتهای مشهور دربارۀ آن دارد: «من از این فیلم متنفرم متنفرم متنفرم متنفرم متنفرم.»
اما هیچکس دربارۀ امروز اینجا چنین حرفی نمیزند. من این را دوست داشتم دوست داشتم دوست داشتم! اما کاش آنها هم کسی را مثل چارلی داشتند که فیلمنامه را بهبود میبخشید.
*شخصیتی است که معمولاً عنصر حمایتکننده، راهنما و الهامبخش قهرمان سفیدپوست در فیلمهاست.
منبع: RogerEbert