فیلم سگ باز بیش از آنکه قصد به تصویر کشیدن پیروزی نهاییِ یک فرد توسریخور و مظلوم را داشته باشد، در پی کنکاش رابطه قدرت و تملک است.
میلی غریب در انسان وجود دارد که بسیار کم به آن پرداخته شده است؛ در حالی که نقشی بسیار بزرگ در زندگی او دارد. چه زندگی فردی و چه زندگی اجتماعی. انسان همواره بر آن است که اشیاء، حیوانات، گیاهان و حتی انسانهای دیگر را به تملک خود در بیاورد. از زورگوییِ یک گردنکلفت به فردی ضعیفتر از خود گرفته تا کنترل همسر در زندگی زناشویی و از پرورش گیاهان و دستآموز کردن حیوانات گرفته تا راه انداختنِ جنگهای بزرگ جهانی، همگی ارتباط زیادی به این میل مبهم انسانی دارند. میلی که ریشه آن شاید بیش از هر چیز، حب ذات و خود دوستی باشد.
نقد سریال ماورایی و ابرقهرمانی هل استروم | زاده شیطان
فیلم سگ باز بیش از آن که قصد به تصویر کشیدن پیروزی نهاییِ یک فرد توسریخور و مظلوم را داشته باشد، در پی کنکاش رابطه قدرت و تملک است. سگی که در آغاز فیلم با زنجیر بسته شده است و مشخص است که اگر بسته نشده بود، دمار از روزگار سگ باز درمیآورد، مشخصا به این وضعیت اشاره میکند. این میلی است که انسانهای غیرزومند و کمتوان، به دلیل کمبودهای فیزیکی به اَشکال دیگری آن را کسب میکنند. اشکالی مانند اندیشیدن.
نقد و بررسی فیلم آرشیو؛ تلاش برای بازیابی عشق در سایۀ تکنولوژی رباتیک
اندیشیدن جدا از آن که چقدر امروزه بشریت را بهتر از شکل بدویاش جلوه میدهد، اساسا واکنشی است به زورِ بازو. مقدار نیرو هرگز در افراد یک گونه جانوری یکسان نیست. در بیشتر حیوانات این کمتوانی به کنارهگیری و تسلیم شدن میانجامد، اما در انسان و برخی از حیوانات دیگری که همچون او، ساختار مغزی فریبکاری دارند، کنارهگیری به سختی پذیرفته میشود و به محض ایجاد حسی مبنی بر عدم تواناییِ جسمیِ کافی، مغز میکوشد از راههای دیگری، این کمبود نیرو را جبران کند. اندیشه مهمترین و کارآمدترین جایگزین نیروی بدنی است. تا جایی که میتوان گفت در عصر ما که انسان این چنین در آن، اسیرجنگهای ویرانگر، ماشینهای فوق مدرن و سیاستهای کنترلگر شدید شده است، نیروی بدنی به هیچ رو توان مقابله با نیروی اندیشه را ندارد. تا جایی که غلبه جسم بر مغز، امروزه تبدیل به آرزویی دستنیافتنی شده است؛ که فیلمهای سوپرهیرویی محصول مشخص آن هستند و به لحاظ زمان بشری، از فیلم سگ باز جلوتراَند؛ گرچه شاید وجود این مفهوم در آنها چندان ارادی هم نباشد.
سگ باز، کاراکتری است که تماشاگرِ با دقت را تکان میدهد. اگر تماشاگر کمی به حالتهای فیلم سگ باز دقت بیشتری بکند، به لذتی که او از داشتنِ نیروی جسمانیِ فوق العاده میبَرد، به لحظاتی که سیمون سر و صورت او را دستمالی میکند و او را با دستهای زمختش مورد نوازشی نه چندان بالطافت قرار میدهد، توجه او بیشتر به شباهت سگ باز، با سگهایی که توسط او تیمار و نگهداری میشوند جلب میشود. این روابط در فیلم سگ باز به زیبایی و به شکلی نامحسوس، جوری به تصویر کشیده شدهاند که به لحاظ حسی ارتباط خوبی با یکدیگر برقرار میکنند. و در ذهن مخاطبِ تیزبین، با یکدیگر مقایسه میشوند. سگ باز بازاندیشیای درباره انسان، و این میل مبهم اوست. میلی که در نهایت، کاراکتر سگ باز در آن به بلوغ میرسد و همچون انسان مدرنشده، او نیز نیروی اندیشیدن را جایگزین نیروی بازو میکند. نیرویی که سگ باز در فریبِ نه چندان باورپذیر و مستحکمِ پایانیِ فیلم، میکوشد دستیابی به آن را به رخ همه بکشد. و توانا بودنش را به واسطه آن به اثبات برساند. نیرویی که اکنون خشونت انسان بدوی را تبدیل به توحش مدرن نموده است.