پس از مدتها انتظار سرانجام فیلم لیگ عدالت زک اسنایدر یک اثر چهارساعته پر از هیجان را برای مخاطب به ارمغان آورده که مملو از صحنههای اکشن دیدنی است.
فیلم لیگ عدالت زک اسنایدر (با عنوان اصلی zack snyder’s justice league) بیشک برای طرفداران باسابقه کتابهای کمیک و هواداران فیلمهای زک اسنایدر تجربهای لذتبخش خواهد بود. اما درک سازوکار فیلم و منطق جهان داستانی آن شاید برای سایر مخاطبان دشواریهایی به همراه داشته باشد. برای نقد و بررسی این فیلم با فیلیمو شات همراه باشید.
زک اسنایدر و کارگردانی نسخه جدید شاه آرتور | نمایشی نو از قصهای قدیمی
پوستر فیلم لیگ عدالت به کارگردانی زک اسنایدر
زک اسنایدر در سال ۲۰۱۷ هنگامیکه درگیر مراحل پس از تولید لیگ عدالت بود، خبری تکاندهنده شنید: دختر جوان ۲۰ سالهاش در خانه خودکشی کرد.
در پی این اتفاق، او دیگر حوصلۀ سروکله زدن با مدیران وارنر را نداشت. به همین دلیل، پروژه را ترک کرد و تصمیم گرفت زمانش را با همسر و فرزندانش بگذراند. مدیران وارنر در غیاب اسنایدر، با اضافه کردن جاس ویدون، فیلم را تکمیل و در نوامبر همان سال اکران کردند؛ فیلمی که به شکست و افتضاحی بزرگ در کارنامۀ شرکت فیلمسازی وارنر تبدیل شد.
اگرچه نام اسنایدر در مقام کارگردان در تیتراژ لیگ عدالت دیده میشود، فیلم هیچ نشانی از جهان آشنای او ندارد. استودیو و جاس ویدون با اعمال تغییراتی در فیلمنامه، صحنههایی را اضافه و سکانسهایی را از نو فیلمبرداری کرده بودند؛ همچنین بخش زیادی از تصاویر گرفتهشدۀ اسنایدر را در تدوین دور ریختند! بنابراین حاصل فیلم چیزی نبود که مخاطبان انتظارش را میکشیدند. به همین دلیل هم این ماجرا اعتراض گستردۀ مخاطبان را در شبکههای مجازی و رسانههای اجتماعی به همراه داشت. چند هفته پس از انتشار لیگ عدالت، هشتگ نسخۀ اسنایدر را منتشر کنید در شبکههای مجازی ترند شد.
معرفی ۱۰ منتقد سینمایی برتر در تمام ادوار
لیگ عدالت با واکنشهای منفی طرفداران جدی و منتقدان روبهرو شد و در باکسآفیس شکست خورد. پس از آن، مدیران وارنر بر تولید فیلمهای مجزا دربارۀ هریک از ابرقهرمانان خود تمرکز کردند؛ حرکتی هوشمندانه که موفقیتهای زیادی را برای شرکت فیلمسازی وارنر به دنبال آورد. فیلمهای آکوامن (با عنوان اصلی Aquaman)، شزم! (با عنوان اصلی !Shazam) و پرندگان شکاری (با عنوان اصلی Birds of Prey) واکنشهای مثبتی دریافت کردند.
با وجود این، مخاطبان همچنان برای عرضۀ لیگ عدالت نسخۀ زک اسنایدر به استودیو فشار میآوردند. طرفداران با صدای بلند به مبارزه پرداختند: آنها دادخواستی آنلاین ایجاد کردند، بیلبوردی در میدان تایمز خریدند و هواپیماهای شخصیای را در اطراف دفاتر استودیو پرواز دادند که بنرهای فیلم را یدک میکشیدند. همه امیدوار بودند که سرانجام لیگ عدالت زک اسنایدر از جهان تاریکی بیرون بیاید و نور روز را ببیند.
رؤیایی که سرانجام در ماه مه ۲۰۲۰ به واقعیت تبدیل شد. اسنایدر در این تاریخ اعلام کرد که فیلم با عنوان لیگ عدالت زک اسنایدر در اچبیاو مکس منتشر خواهد شد. برای به تحقق پیوستن این رؤیا بودجهای ۷۰ میلیون دلاری نیز در اختیار اسنایدر و تیم او قرار گرفت. باوجوداین، دشواری بزرگی مقابل اسنایدر قرار داشت؛ آیا او پس از مرگ فرزندش میتوانست با لیگ عدالت بازگشتی شکوهمندانه را برای طرفدارانش رقم بزند؟ آیا میتوانست از میان هرجومرج و آشفتگی فیلم چهار سال پیش، دنیای خودش را مقابل چشمان مخاطبانش به تصویر بکشد؛ دنیایی که طعم و رنگ و امضای او را داشته باشد؟
کاملترین مرجع برای شناخت انواع ژانر سینمایی
آیا این واقعاً همان رؤیایی بود که به واقعیت بدل شد؟ آیا واقعاً وارنر به دلیل احساس هواداران و درخواستهای پرشمار آنها، ناگهان موفق شد ۷۰ میلیون فاند بگیرد؟ به نظر میرسد پاسخ این سؤالات را باید در جای دیگری جستوجو کنیم. بدیهی است که استودیو از شکست قبلی نهایت استفاده را برد تا نهتنها زیانش را جبران کند، بلکه سودی کلان نیز به جیب بزند. از سوی دیگر، واکنشهای اعتراضی طرفداران مصالح تبلیغاتی لازم را برای کمپانی مهیا کرد تا این پروژه را دوباره از سر بگیرند.
مغزهای متفکر شرکت فیلمسازی وارنر از همان زمان شکست نسخۀ اول لیگ عدالت چنین روزی را پیشبینی میکردند. اضافه شدن اچبیاو مکس، آنهم پس از چهار سال، آیا به جنگ پنهانی شرکتها اشاره ندارد؟
جنگ شرکتها برای گرفتن امتیاز و سهم از پروژهای که با توجه به حواشی زیاد پیرامونش، پیشبینی کردن سودآوری هنگفت آن کار چندان سختی نبود. با توجه به رقابت شدید میان اچبیاو مکس و سرویس دیزنی پلاس، میتوانیم تصور کنیم که این جنگ چه ابعاد پیچیده و حیاتی برای هر دو داشته است؛ جنگی که ما مهرههای آن را تشکیل میدهیم.
اما از این حواشی یا به قولی بحثهای فرا متنی بگذریم و به خود فیلم برسیم. (البته در دنیای امروز، حواشی مرتبط به فرایند تولید فیلمها هم بهاندازۀ متن اصلی آنها مهم است.) لیگ عدالت زک اسنایدر با مدتزمان چهارساعتۀ خود ضیافتی تماشایی برای طرفدارانش است. اسنایدر با در اختیار داشتن زمانی دو برابر فیلم اصلی، موفق شده بسیاری از ضعفهای آن را برطرف کند. او در اینجا، به هرکدام از کاراکترهای ابرقهرمان خود و همچنین شخصیتهای شرور داستان، بهاندازۀ کافی زمان میدهد.
درنتیجه، شخصیتها در نسخۀ اسنایدر نسبت به ورژن ویدون پرداخت مفصلتر و عمیقتری دارند. در نسخۀ ویدون، کاراکترها با سرعت معرفی میشوند و رنگآمیزی چندانی ندارند؛ برای مثال، شخصیت استون/سایبورگ (با بازی ری فیشر) در فیلم ویدون، حضوری یکنواخت و بیروح دارد؛ اما در نسخۀ اسنایدر میتوانیم احساسات او را در ارتباط با هویتی لمس کنیم که اکنون در قالب یک ابرقهرمان داراست و از سویی آن را با گذشتهای مقایسه نماییم که ازدستداده است.
در لیگ عدالت زک اسنایدر، روابط فرعی اهمیت بالایی دارند. اسنایدر برای پرداخت عمیقتر هریک از ابرقهرمانان خود، ارتباطات گوناگونی را برایشان تعریف کرده؛ روابطی که نسبت به نسخۀ ویدون پرداخت مفصلتر، ظریفتر و درگیرکنندهتری دارند. ارتباط فلش/بری آلن (با بازی ارزا میلر) با پدری که به دلیل جرم مرتکب نشده در زندان است، ازایندست به شمار میرود. بری با انجام دادن کارهای پیشپاافتاده میخواهد پول تحصیلش را فراهم کند؛ سپس مدرک عدالت کیفریاش را بگیرد و پدرش را از زندان نجات بدهد. استون به دلیل اتفاقاتی که درگذشته رخداده است، میانۀ خوبی با پدرش ندارد و او را مسئول مرگ مادرش و وضعیت امروز خود میداند. از سوی دیگر، او از هویت بهظاهر غیرانسانیاش رضایت ندارد و از اینکه پدر دانشمندش برای زنده نگهداشتن او چنین هویتی را برایش برگزیده، شاکی است.
علاوه بر این دو مورد، میتوان به رابطۀ آکوامن (با بازی جیسون موموآ) با آتلانتیسیها اشاره کرد: چرا او خودش را آتلانتیسی نمیداند؟ بتمن (با بازی بن افلک) نیز به دلیل اتفاقی که برای سوپرمن افتاده، احساس گناه میکند. رابطۀ میان سوپرمن/کلارک کنت (با بازی هنری کویل) و همسرش لوئیس (با بازی ایمی آدامز) و مادرش در نسخۀ اسنایدر پرداخت قدرتمندتری دارد. در فیلم اسنایدر، لوئیس پس از مرگ سوپرمن از زندگی عادی خود فاصله گرفته و سرکار نمیرود. درحالیکه در فیلم ویدون او زندگی پیشین خود را پی میگیرد. تنها شخصیتی که در فیلم اسنایدر پرداختی انسانی و با جزئیات از او ترسیم نمیشود، کاراکتر واندر وومن/دایانا (با بازی گل گدوت) است؛ زیرا این کاراکتر در مقایسه با سایر کاراکترها حالتی نیمه خدایی و افسانهای دارد و همین مسئله تا حدودی او را از سایر کاراکترها متمایز میکند. البته به ارتباط میان او و آمازونیها و همچنین رابطهای که با خواهرش دارد نیز اشارههایی میشود.
چرا «بتمن» دارن آرونوفسکی ساخته نشد؟
اسنایدر پیش از آنکه ابرقهرمانانش را دورهم گرد بیاورد، در سکانسهای مجزا و تماشایی به آنها فرصت میدهد مهارتهای ویژۀ خود را به نمایش بگذارند؛ برای مثال، میتوان به سکانسی اشاره کرد که فلش با استفاده از سرعتش، در کمتر از چند ثانیه، دختری را از تصادف رانندگی نجات میدهد؛ همچنین اسنایدر در سکانسهای درگیری ابرقهرمانان با استپن ولف و دارو دستهاش، با تدوینی داینامیک، به هرکدام از آنها فرصتی برای عرضاندام میدهد؛ علاوه بر این، هارمونی جذاب و درگیر کنندهای هم میان آنها ایجاد میکند. مدتزمان ۴ساعته فیلم به اسنایدر فرصت داده که علاوه بر پر کردن خلأهای داستانی، صحنههای اکشن فیلم را هم با اسلوموشنهای موردعلاقۀ خود برجسته کند.
اما واقعاً چرا اسنایدر به ۴ ساعت زمان نیاز داشت تا نسخۀ مدنظر خود را ارائه دهد؟ یکی از نکات مهم این است که او از هیچ فرصتی برای استفاده از تصاویر آهستۀ جذاب و فریبنده چشمپوشی نمیکند. از سوی دیگر، او میخواهد جای هیچگونه سؤالی برای مخاطب باقی نماند. به همین دلیل، در برخی صحنهها، با دیالوگ و به شکل مستقیم همهچیز برای مخاطب روشن میشود؛ برای مثال، میتوان به صحنههای حضور دارکساید در فیلم اشاره کرد. بیشک مواجهه با دارکساید لذتی نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد، اما اکثر صحنههای حضور او به بازخواست استپنولف اختصاص دارد. صحنههایی که در آن استپن برنامهها و نقشههای خود را با جزئیات برای دارکساید شرح میدهد.
فیلم های «سریع و خشمگین»؛ ردهبندی از بهترین تا ضعیفترین
یکی از شکایتهای استودیو و دلیل اصلی اضافه شدن ویدون، تاریک بودن نسخۀ اسنایدر بود. چند مورد دیگر از ضعفهای اصلی فیلم ویدون، ریتم سرخوش آن، اکشن بیوقفه و البته کم اثر و از سویی، شوخیهای بیموقع و نمک ریختنهای لوس کاراکترها در برخی موقعیتها بود. حالآنکه موقعیتهای طنز لیگ عدالت زک اسنایدر و مزهپرانیهای کاراکترهای آن کاملاً بهاندازه است و از جهان فیلم بیرون نمیزند. در عوض، فضای فیلم اسنایدر تاریک است؛ بهگونهای که در برخی موقعیتها جزئیات مربوط به طراحی لباس کاراکترها دیده نمیشود.
اسنایدر دنیایی را نشان میدهد که هرلحظه گویی روبهزوال است. درعینحال، بازنده نگهداشتن حس امید به آینده و مبارزه برای ساختن آن اجازه نمیدهد این دیدگاه برجهان فیلم غلبه کند؛ بنابراین لحن کلی تیرهوتار یک فیلم چندان با حس امیدواری حاکم بر آنجور درنمیآید. اما این اتمسفر تاریک یکی از همان چیزهایی است که طرفداران دوآتشۀ اسنایدر شیفتۀ آن هستند و فیلم نیز به انتظار آنها پاسخی مناسب میدهد.
اسنایدر قسمت دوم لیگ عدالت را به بهترین روش برای هوادارانش بهپایان میرساند؛ یعنی، با پایان ندادن آن. فیلم با سکانسی از کابوس آخرالزمانی بروس وین با حضور جوکر (با بازی جرد لتو) بهپایان میرسد. ما همچون وین و جوکر میدانیم که این جنگ همیشه ادامه خواهد داشت. اما برای سایر مخاطبان، این فصلِ پایانیْ جمعبندی گیجکنندهای است که دنبالۀ فیلم را فرامیخواند؛ دنبالهای که البته به این زودیها از راه نمیرسد. درنتیجه، حضور سکانسی مانند رؤیای وین در پایان فیلم، تا حدودی غیرضروری به نظر میرسد. هرچند که این پایان به طرفداران لیگ عدالت زک اسنایدر نوید آن را میدهد که با شوقی بیش از گذشته در انتظار آینده باشند.