در سریال عالیجناب، با دروغها و اعمال فریبکارانهای روبهرو هستیم که یکی پس از دیگری روی هم قرار میگیرند تا برج بلندی از فریب را تشکیل دهند؛ برجی که از پیش محکوم به فروریختن است.
«امروز همان دیروز است.» این جمله نصیحتی پدرانه و خطاب قاضی برجسته مایکل دسیاتو (با بازی برایان کرانستون) به پسرش آدام (با بازی هانتر دوهان) است. بهتازگی، شبکه Showtime در حال پخش آنلاین سریال عالیجناب (با عنوان اصلی Your Honor) است. برای اطلاعات بیشتر با فیلیمو شات همراه باشید.
پدر و پسر بر سر مزار رابین، همسر اول مایکل و مادر آدام، سالگرد مرگ او را با یک روز تأخیر برگزار میکنند. اما نکته اینجاست که آدام باید باور کند که در سالروز مرگ رابین آنجا بوده است تا برای عدم حضورش در صحنه جنایت، دلیل کافی داشته باشد.
مایکل به پسرش میگوید:
حتی با گذشت ماهها، هربار که از تو بپرسند در نهم اکتبر کجا بودی و چه میکردی، تو پاسخی آماده خواهی داشت. نیاز نداری دروغ بگویی؛ چون زندگی واقعی خودت را بازگو میکنی.
تنها کاری که مایکل بدون هیچگونه تغییری در طول سریال عالیجناب انجام میدهد، همین است. او به پسرش میآموزد که فریبکار باشد و این کار را به شکلی عادی و استراتژیک انجام میدهد! او را میتوان نمونه مزخرفی از شخصیت اوبی ون کنوبی در مجموعه جنگ ستارگان (با عنوان اصلی Star War) دانست که با خونسردی و اعتمادبهنفس، از میان دروغها و ناراستیهای فراوان، همچون راهبان بودایی راه خودش را میرود و جایگاهش را مستحکمتر میکند. کرانستون در مجموعه بریکینگ بد (با عنوان اصلی Breaking Bad)، با ایفای نقشی متفاوت و تبدیلشدن از شهروندی راستگو و مسئولیتپذیر به جنایتکاری که مرزهای اخلاقی را در هم میشکند، به شهرت رسید. همین پیشینه بود که او را برای بازی در نقش کنونی به انتخابی ایدهآل تبدیل کرد. در این مجموعه، بازی درخشان او در نقش مایکل دور از انتظار نیست؛ زیرا این شخصیت نیز بهنوعی ادامه همان شخصیت خاص به شمار میرود.
نقد «ال کامینو: فیلم برکینگ بد»؛ هر عملی، عکسالعملی دارد
محبوبترین فیلم و سریال ها با موضوع مواد مخدر
داستان سریال عالیجناب را پیتر موفات نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس بریتانیایی تهیه کرده است. او پیشتر نیز نویسندگی مجموعه عدالت کیفری (با عنوان اصلی Criminal Justice) را بر عهده داشته است که خود از مجموعه تلویزیونی آن شب (با عنوان اصلی The Night Of) الهام گرفته شده بود. به همین دلیل، متأسفانه بسیاری از مسائل معمول در مجموعههای جنایی تلویزیونی را در این مجموعه نیز میتوان مشاهده کرد؛ با این تفاوت که آنها بیشتر سمتوسویی استعاری به خود گرفتهاند.

ایده اصلی این سریال در شهر نیواورلئان اتفاق میافتد و بر اساس مجموعه اسرائیلی کوودو (با عنوان اصلیKvodo) است. داستان فیلمنامه تأکید میکند که سیستم موجود غرق در فساد است؛ در این سریال، سرکردههای گروههای اوباش، پلیسهای رشوهبگیر و سیاستمداران فاسد همه جمعاند و در کنار اینها کرانستون قاضیای است که برای گذران زندگی، دیگران را قضاوت میکند. در عین حال نیز آماده است که برای دور نگهداشتن پسرش از دردسر هر کاری انجام دهد.
بهترین سریالهای تلویزیونی دهه ۲۰۱۰
در سریال عالیجناب، با دروغها و اعمال فریبکارانهای روبهرو هستیم که یکی پس از دیگری روی هم قرار میگیرند تا برج بلندی از فریب را تشکیل دهند؛ برجی که از پیش محکوم به فروریختن است. سریال عالیجناب در حقیقت روایت ساختهشدن این برج است و به همین دلیل هم این مجموعه بیشتر به پیشبرد مکانیزم و ساختار داستان توجه دارد. حداقل در چهار قسمت ابتدایی این مجموعه که برای تماشا، بررسی و نقد دردسترس مخاطبان قرار گرفته است، چندان علاقهای به ریشهیابی مسائل به چشم نمیخورد. در این میان، آنچه بیش از هرچیز دیده میشود ساختار دسیسهچینی و توطئه در فیلمنامه این مجموعه است.
در کل، مجموعه عالیجناب از ۱۰ قسمت تشکیل شده است و بسیار شبیه مجموعه تلویزیونی جنایی شنود (با عنوان اصلی The Wire) است. عیسی ویتلوک جونیور بازیگری است که در مجموعه عالیجناب حضور دارد و پیشتر نیز در مجموعه شنود به ایفای نقش پرداخته بود. با وجود این،در قسمتهای ابتدایی، حتی حضور او هم مخاطب را راضی نمیکند. ویتلوک در این مجموعه نقش چارلی فیگارو را بازی میکند که دوست صمیمی مایکل و نامزد انتخابات شهرداری است. او در این نقش نیز همچون نقش کلی دیویس در سریال شنود بسیار پرسروصداست. با این تفاوت که دیگر تکیهکلام معروفش در آن سریال را تکرار نمیکند.

سریال عالیجناب روندی منطقی و قانعکننده را بهخوبی حفظ میکند. در همان قسمت اول، وقتیکه آدام خودش را به دردسر میاندازد، مسائل، مشکلات و عواقبشان به شکلی پی در پی شروع میشوند و خودبهخود ماجراهای بعدی را شکل میدهند. صبح روز نهم اکتبر، آدام به مادر ازدسترفتهاش فکر میکند؛ اما بهجای اینکه سر مزار او برود، به گوشه خیابانی میرود که در آنجا رابین قربانی خشونت شده است. بعد جلوی مغازه محل حادثه گل میگذارد. رابین عکاسی بوده که سریال درباره جزئیات و محل دقیق مرگش مبهم و مرموز عمل میکند. آدام متوجه میشود چند نفر او را تا اتومبیلش تعقیب میکنند و به همین دلیل، دستپاچه و عصبی میشود. آدام بر سرعت خود میافزاید و بعد دچار حمله آسم میشود؛ او تلاش میکند تا در حین رانندگی اسپری استنشاقی خود را پیدا کند و همین موضوع باعث میشود با یک موتورسوار تصادف کند. آدام سعی میکند به نوجوان موتورسواری که همسنوسال خودش است کمک کند؛ اما او بهطور جدی صدمه دیده و جان میبازد. آدام نیز وحشتزده از صحنه میگریزد.
این سکانس چنان دلهرهآور و پراسترس است که مخاطب در حین تماشای آن ناخودآگاه نفس را در سینه حبس میکند و بهشدت مضطرب میشود. کارگردانی این مجموعه را ادوارد برگر بر عهده دارد که در کارنامه حرفهایاش کارگردانی سریال دوچلند ۸۳ (با عنوان اصلی Deutschland 83) و مینیسریال پاتریک ملروز (با عنوان اصلی Patrick Melrose) نیز به چشم میخورد.

آدام اتفاق رخداده را برای پدرش شرح میدهد. مایکل متوجه میشود جوانی که در سانحه رانندگی جانش را از دست داده است، روکو باکستر نام دارد. نقش این موتورسوار را بنیامین حسن ودسوورت بازی میکند.
روکو فرزند جیمی باکستر (با بازی مایکل استالبرگ) است و نقش مادرش را هوپ دیویس بازی میکند. این دو از سرکردگان گروههای تبهکاری به شمار میروند. مادر روکو در بیعاطفگی حتی از جیمی باکستر نیز پیشی گرفته است. اگر آدام اعتراف کند و بگوید که چه اتفاقی افتاده است، بیشک زندگیاش با گلولهای به پایان خواهد رسید؛ زیرا خانواده باکستر هرگز نمیتوانند ماجرای قتل پسرشان را بدون پاسخ بگذارند و قاتل را بدون مجازات رها کنند!
مایکل در حین تلاشهایش برای پاککردن رد پای آدام از ماجرای مرگ روکو، چندین نفر را به حلقه روابط و همکاران خود اضافه میکند که در میان آنها چارلی و لی دلامر (با بازی کارمن اجوگو) نیز به چشم میخورند. لی دلامر وکیلی است که سابق بر این دستیار مایکل بوده است و طبق روال معمول چنین سریالهایی، میان آنها علاقهای قدیمی نیز وجود داشته است.
طبیعی است که در این آشفتهبازار هرکس رازی دارد که سعی میکند از دیگران مخفی بماند. حتی آدام که بهسختی قادر است بدون کمک دیگران از ماشین لباسشویی استفاده کند، در زندگی شخصی و خصوصیاش کارهایی میکند که چندان اخلاقی نیستند. آنچنان که مورد انتظار است، دوهان در اجرای نقش آدام، انرژی فراوانی چاشنی این نقش کرده است و دوران جوانی ایثن هاک را در ذهن مخاطب تداعی میکند. این انرژی و شور بهخصوص وقتیکه سعی میکند خود را از زیر بار احساس گناه برهاند، بهخوبی لمس میشود.
اما انگار مایکل در حال فرورفتن در شن روان است و هرچه بیشتر به پیش میرود، قدرت نفوذ و توان کمتری برای بیرونکشیدن خود و پسرش از این ماجرا در اختیار دارد. با وجود این، تسلیم نمیشود. باید اذعان داشت که کرانستون در ایفای نقش مایکل، اجرایی کاملاً حرفهای و مدیریتشده را به نمایش میگذارد. او با ظرافت و زیبایی تمام، شکست پیشرونده مایکل را در زیر نقاب سختی که بر چهره کشیده است به مخاطب منتقل میکند. وقتیکه این شکستها نمایان میشوند کرانستون هم بهوضوح آنها را به مخاطب نشان میدهد. در قسمت سوم، در صحنه رویارویی مایکل و آدام، کرانستون به حد انفجار میرسد، اما احساساتش را بهسرعت مهار میکند و آرامش خود را باز مییابد. شاید اگر بازیگری کمتجربه بهجای او بود، در نمایش اضطراب درونی شخصیت، اجرایی اغراقآمیز از خود نشان میداد و او را همواره مضطرب به تصویر میکشید. اما شیوه کرانستون، به لحظههای پراضطراب شخصیت رنگولعاب ویژهای بخشیده و آنها را برجستهتر کرده است.

بازیگران نقشهای مکمل نیز بسیار قوی ظاهر میشوند؛ برای مثال، ایمی لندکر در نقش پلیسی کارآمد و لورین توسان که در همان دقایق ابتدایی فیلم در مقام قاضی عالیرتبه بر مایکل نظارت دارد.
احتمالاً جالبترین بخش داستان در میانههای قسمت چهارم آن است؛ جایی که مادر همسر مایکل، یعنی الیزابت گاتری، در نقش یک سناتور وارد ماجرا میشود. مارگو مارتیندال این نقش را ایفا کرده است. نکته اینجاست که از همان ابتدا الیزابت نسبتبه مایکل عاقلتر نشان داده میشود و این موضوع کمی آزاردهنده است؛ زیرا اختلاف سنی این دو فقط پنج سال است و همین نکته نشان میدهد که رابین اختلاف سنی زیادی با همسر مرحومش داشته و مایکل از او بسیار جوانتر بوده است.
حضور مارتیندال در داستان همچون گردبادی همه چیز را در بر میگیرد. او از همان ابتدا، با مایکل وارد مبارزه میشود و اختیار خانه و حتی مقدار نوشیدن اهالی خانه را در دست میگیرد. بهعلاوه اینکه الیزابت میخواه ددربارۀ جزئیات پروندۀ مرگ دخترش بیشتر و بیشتر بداند. مارتیندال و کرانستون پیشتر در سریال پیت شیاد (با عنوان اصلی Sneaky Pete) با یکدیگر همبازی بودهاند. در سریال کنونی نیز آنها رابطهای پرخاشگرانه و در عین حال منفعل و کجدار مریز با هم دارند. این رابطه خاص میان این دو شخصیت را میتوان نویدبخش ماجراهایی جذابتر در نیمۀ دوم این فصل از مجموعه عالیجناب دانست.
با وجود تمام گفتهها، آیا این مجموعه ارزش تماشاکردن دارد؟ با توجه به آنچه تاکنون از این سریال پخش شده است پاسخدادن به این سؤال کمی مشکل به نظر میرسد. باید منتظر ماند و دید که شخصیتها داستان را چگونه به پیش خواهند برد.
آیا سریال عالیجناب با سایر سریالهای ژانر جنایی متفاوت است؟ به نظر شما، آیا میتوان برایش آینده جذابی متصور شد؟

منبع: Vulture