فیلم بی همه چیز بیشک یکی از به قاعده و همگنترین آثار سینمایی چند سال اخیر ایران است. فیلم تمام مولفههای لازم برای رقص موزون و همزمان در تمام ابعاد را داراست. از فیلمنامه گرفته تا کارگردانی و بازی و صحنهپردازی و فیلمبرداری و لباس و…
اطلاعات و معرفی فیلم بی همه چیز
بر کسی پوشیده نیست که سراغ گرفتن از اقتباس برای هر فیلمنامهنویسی امری سهل و ممتنع است. اقتباس تیغی است دو لبه که یک سوی آن به رستگاری ختم میشود و سوی دیگرش به گرداب زوال و سرگیجه میرسد. فیلم بی همه چیز جز دسته موفقها در جریان اقتباس است. متن نمایشنامه ملاقات با بانوی سالخورده اثر دورنمات یکی از متنهای مطرح جهانی است که بارها و بارها در ایران خودمان روی صحنه تئاتر اجرا شده است، پس سراغ گرفتن از اثری آشنا برای مخاطب جدی سینما به خودی خود، خطر محسوب میشود. در این فیلم اما با تکیه بر شناخت درست بر متن و تسلط بر جوانب مختلف آن از یکسو و شناخت ویژگیهای جغرافیایی و فرهنگی ایران از سوی دیگر، فرآیند تبدیل کردن متن فرنگی به نوشتهای ایرانی و قابل فهم و لمس برای مخاطب به خوبی و به شکلی روان، رقم خورده است.
از منظری دیگر فیلمنامهنویس با درک درونمایه انسانی و جهانشمول فیلم و فهم درست از روابط و کنش و واکنشها، این امکان را بهدست آورده است که متن اصلی را به متنی وطنی تبدیل کند. ویژگی قهرمانسازی و قهرمانسوزی، منفعتطلبی، فقر فکری و فرهنگی که همیشه منجر به تراژدی و عقبماندگی میشود و تکیه بر اصل قضاوتهای انسانی و خطاهای تاریخی، همگی رگههای اصلی متن دورنمات هستند که در متن فیلم بی همه چیز هم قابل ردگیری است.
فیلم بی همه چیز یکی از معدود آثار به واقع سینمایی چند سال اخیر سینمای ایران است که تماشایش لذت فیلم دیدن و سینما را لمس کردن را در ذهن تداعی میکند. فیلم بسیار چگال است و با تمرکز بر مضمون و درونمایه، ساختار فیلمنامه، شیوه اقتباس، شکل و شمایل کارگردانی و دکوپاژ و تمام جزییات فنی و اجرایشاش میتوان مطلبی مستقل نوشت که طبیعتا در این مجال کوتاه و حوصله مخاطب نمیگنجد
از سوی دیگر میتوان به شکل و شمایل انتخاب بازیگر و چهره آرایی و بازیگردانی در فیلم اشاره کرد. شاید در نگاه نخست اینطور به نظر برسد که انتخاب و اجرای پرویز پرستویی در فیلم یک انتخاب کلیشهای و قابل پیشبینی است اما به ظن این قلم این برداشت سطحی است و با قوت باید گفت پرستویی در فیلم بی همه چیز، جنسی از تولد دوباره را تجربه کرده و ایفاگر نقش شخصیتی است که در تضاد با تصویر همیشگی اوست. در لایه رویی باز هم با یک پرستویی مهربان و دغدغهمند و انساندوست طرفیم که مظلوم است و قطره اشکی گوشه چشم دارد و دیدگان ترش در مخاطب همدلی ایجاد میکند اما در فیلم بی همه چیز ماجرا به طرز ظریفی تفاوت میکند.
این تمام ماجرا نیست. او اشتباه گذشتهاش را اینبار به دلیل ترس از مرگ و کشته شدن توسط اهالی ده تکرار میکند و دختر و همسرش را وجه معامله قرار میدهد تا خودش جان سالم به در برد. همان کاری که سالها پیش با لیلی (با بازی هدیه تهرانی) کرده بود و از ترس خشم خان، عطای زندگی کردن با لیلی و فرزندی که باردار بود را به عطایش میبخشد و موجبات آوارگی و ترومای لیلی را فراهم میکند.
ساده اینکه امیر خان یک مرد خوشنیت ترسو است و خب ترس برادر مرگ است. پس امیر خان بنا نیست همان پرستوی مهربان و مظلوم و فداکار همیشگی باشد. پرستویی در فیلم بی همه چیز همزمان از ویژگیهای همیشگیاش نزد مخاطب بهره میبرد اما در بزنگاهی که مخاطب مطمئن است که صد در صد حق با امیر خان است، فیلمنامه به او رودست میزند و امیر خان در نگاه مخاطب میریزد و رو دست میخورد و این درست همان چیزی است که باید اتفاق بیفتد، شکستن شمایل یک مرد راست کردار و رییس خانه انصاف و غلتیدنش به وادی ترس و خطاکاری مجدد. حال بماند که این منحنی در نهایت باز هم به نفع امیر خان ترسیم میشود و در نقطه نهایی اوست که عاملیت پیدا میکند و انتهای ماجرا را خودش رقم میزند و نه لیلی خانم.
در کنار این همه انتخاب هدیه تهرانی در برههای درست و در نقشی درست به کمک کار آمده است. تصور اینکه بازیگر زن دیگری در سینمای ایران از این میزان کاریزما و قابلیت برای درخشش روی پرده برخودار باشد چندان شدنی نیست. هدیه تهرانی بازیگر بزرگی از حیث تکنیک و تنوع نقش نیست، اما بازیگر بزرگی از حیث ویژگیهای مطلوب سینمایی است. قطعا هدیه تهرانی تمام ملزومات واقعی ستاره بودن را داراست و البته که دقت در انتخابها و حضورهایش هم نقش مهمی در حفظ این شمایل قهرمانانه و کاریزماتیک داشته است. اینجا و در قامت بانوی سرخپوش سالخورده و بنا به مختصات فکری و روانیای که این شخصیت در فیلمنامه دارد، درستترین انتخاب هدیه تهرانی بود و به درستی انتخاب هم شد. دوئل هدیه تهرانی و پرویز پرستویی، دوئل یک مرد مهربان، ساده دل و خطاکار روستایی است که از پس سالها روستایی و ساده مانده با دختری که از روستا دل کنده و حالا محصول جامعه رو به تجدد دوران پهلوی دوم است.
ویژگیهای ذاتی و تکنیکهای بازیگری این دو کاملا متناسب با شخصیتپردازی در فیلمنامه رقم خورده است. تهرانی با آن نگاه سرد و رفتارهای کنترل شده و البته جذابیت ظاهری و کاریزمایش روی پرده همه ویژگیهای «لیلی» شدن را داراست و پرستویی با کیفیت تکنیکی بازیاش و البته توان بیان دیالوگ، میمیک صورت، بهرهگیری از نگاه و حرکات چشم و حتی بهرهمندی از ویژگیهای بدنی با اندامی خمیده اما پرصلابت که توان ضعیف بودن همزمان را دارد، بهترین انتخاب است برای ایفای نقش «امیر خان» در فیلم بی همه چیز . این ویژگی در مورد سایر بازیگران فیلم هم صادق است و میتوان از باران کوثری و تیپی که ایجاد کرده یا بابک کریمی و سجادی حسینی در قامت دکتر و پاسبان یا هادی حجازیفر در قامت کدخدای ده و … نام برد. در کنار اینکه در این فیلم یک «لاله مرزبان» هم به جمع بازیگران زن جوان سینمای ایران اضافه شده است که قضاوت در مورد تواناییهای او منوط به پیگیری سیر انتخابها و اجراهای بعدی او خواهد بود اما باید گفت که در بی همه چیز موفق حاضر شد و توجهها را به سمت خودش جلب کرده است.
اما همه چیز به فیلمنامه و انتخاب بازیگر و اجرای آنها ختم نمیشود. کارگردانی و طراحی بصری و گرافیک کار نقش مهمی در همگن و یکدست از آب در آمدن نتیجه کار داشته و طبیعتا شکل و شمایل کارگردانی پروسواس و دقیق قرایی در کنار فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس، صدابرداری و صداگذاری، تدوین و تمام ویژگیهای فنی کار در حد خوبی در خدمت کار و مقوم اثر ظاهر شدهاند. قرایی بعد از سالها دستیاری در فیلمهای مهم رضا میرکریمی و بعدتر و به موازات ساخت ۳ فیلم «خسته نباشید»، «سد معبر» و حالا «بی همه چیز» نوید آن را میدهد که به نامی مهم در میان نامهای قابل اعتنای سینمای ایران بدل شده و انتظار از آثار بعدی او بسیار بالا رفته است.
در مجموع باید گفت که بی همه چیز یکی از معدود آثار به واقع سینمایی چند سال اخیر سینمای ایران است که تماشایش لذت فیلم دیدن و سینما را لمس کردن را در ذهن تداعی میکند. فیلم بسیار چگال است و با تمرکز بر مضمون و درونمایه، ساختار فیلمنامه، شیوه اقتباس، شکل و شمایل کارگردانی و دکوپاژ و تمام جزییات فنی و اجرایشاش میتوان مطلبی مستقل نوشت که طبیعتا در این مجال کوتاه و حوصله مخاطب نمیگنجد. پس بماند برای نوشته های مستقل بعدی. علیالحساب باید تاکید کرد تماشای «بی همه چیز» روی پرده سینما تجربهای است که نباید از دستش داد.
متریال تبلیغاتی نرسید😞
نه هنوز هیچی دست ما نرسیده! وگرنه این صفحه رو نونوار میکردیم.
سلام لطفاً چون قراره این فیلم چند روز دیگه اکران آنلاین اختصاصی فیلیمو بشه پوستر با کیفیت شو اینجا قرار بدید ممنون میشم 🌹
سلام
متریال تبلیغی دستمون برسه، حتما.
خیلی فیلم پر محتوایی هستش و یک کشور را به طور کامل در یک روستا خلاصه کرده است ! ۳ با دیدمش و هر سه بارش فقط از اول تا آخر نفس عمیق !
بهترین فیلم بخدا توی عمرم دیدم حتی دوبار نگاهش کردم دست مریزاد به کارگردان و تهیه کننده اش
ضمن اینکه این فیلم اقتباس از یک اثر ادبی موفق است ولی باز هم به لحاظ فنی و ساخت و جذابیت کاملاً ارزش دیدن دارد. فکر که انسان رو به تعمق مجبور می کند و بارها خودت رو جای شخصیت های مختلفش خواهی گذاشت. حقیقتی رو بیان می کنه که نه میشه گفت بد هست نه خود حقیقت هستش باید ببینیم کی و کجا تو چه دسته ای بودیم. در کل توی سالهای اخیر یکی از بهترین فیلم هایی بود که دیدم هیچ بخشی تو ذوق زننده نبود و بازی ها عالی، فضا عالی. به نظر میاد بخش هایی سانسور شده ولی به داستان لطمه نزده بود اما فلسفه ی پشتش رو درک نمی کنم قطعا ما در فیلم های سینمایی و خانگی صحنه هایی داریم که بد نیست سانسور شود بس که سخیف هستند اما در این فیلم بعید می دانم صحنه های سخیف و صرفا محرک باشد بهرحال به عنوان یک بیننده از این فیلم که با ۳ نفر دیگر رفته بودم و همه فوق العاده فیلم رو پسنیدیم دیدنش رو توصیه می کنم. البته فیلم کاملاً جدی و تلخ هستش.
فیلم بی همه چیز فیلمی است دارای همه چیز . از فیلمنامه جذاب گرفته تا بازی های درجه یک و دور از انتظار. کارگردانی فوق العاده. فیلمبرداری و میزان سن و رنگ صحنه محشر. و در کل آفرین به محسن قرایی و عوامل فیلم برای این فیلم
اقتباس از یک رمان و نمایش واقعیت دردناک
اثر هوشمندانه محسن قرایی به عنوان بی همه چیز تنها یک فیلم پرقدرت نیست بلکه یادآوری تصمیم جمعی از اهالی یک اجتماع کوچک به ناو رستا که خود آینه تمام نمای یک مملکت است بود.
مردمی که با رای و انگشت جوهری خود با دست برافراخته سرنوشت خود را ترتیب می دهند.
این یک طعنه دولبه معنا دار از طرف شخص فیلم ساز به صاحبان حکومت و مردم است که با هوشمندی تمام به نمایش گذاشته شد.
این خود بیان گر دو اتفاق نه چندان دور است.۱.تغییرات رفتاری مردم با وعده های خوشبختی و از جنس فلاکت و زیر دین بودن ۲-تصمیمات بی طرف نمایانه صاحبان و بزرگران یک خطه در تغییر خط و مشی سودمندانه
تمام فیلم در سکانس رای دهی و انگشت زدن پای اعدام قهرمان ده ختم میشود .جایی که مردم ده با چشم گریان و نا آگاهی انگشت جوهری خود را بالا آورده و تصمیم به از بین بردن شرایت معمول و ایستای خود دارند.
امیر کشته شد ولی به دست خود و او را مردمان به همه چیزش کشتن و پیام فیلم ساز نیز برای آینده نیز همین است
پس به همه چیز نباشیم
سعید سلیمانی
عالیه این فیلم
همین که نوشتین قصه کل مطلب زیر سوال رفت.قصه با داستان متفاوته