جشنواره فجر امسال در سی و نهمین دوره تنها با ۱۶ فیلم در سینمای رسانه و سینمای مردمی برگزار میشود. برای اطلاعات بیشتر با فیلیمو شات همراه باشید.
چهار دهه است که سرنوشت سینمای ایران به جشنواره فیلم فجر و جایزهای به نام سیمرغ بلورین گره خورده است. با وجود تمام نقدها و مشکلات، نمیتوان از تاثیر این رویداد به صنعت سینمای ایران و همچنین فضای فرهنگ و هنر کشور چشمپوشی کرد. بخش عمدهای از خاطرات مخاطبان سینمای ایران به صفهای طولانی سینماها در سالهای دور و حواشی همیشگی نمایش فیلمها بازمیگرد. چه بسیار فیلمها و چهرههایی که در طول ایام جشنواره توسط منتقدان و تماشاگران کشف شدند و سرنوشتشان برای همیشه تغییر کرد.
برندگان جشنواره فجر ۹۹ اعلام شدند
مروری بر فیلم های پیمان معادی | درخشش یک ستاره
اکنون در آستانه برگزاری سی و نهمین جشنواره فجر هستیم؛ در عجیبترین شکل ممکن. به دلیل شیوع کرونا، خبری از شور و حال همیشگی جشنواره نیست و نهایتا رسیدهایم به ۱۶ فیلم، با نمایش محدود در سینمای رسانه و سینماهای مردمی، آن هم در شرایطی که خطر شیوع یک پیک تازه هشدار داده شده است.
در هر صورت، از امروز رقابت برای سیمرغهای این دوره آغاز میشود و به همین بهانه در فیلیمو شات مروری داریم بر تاریخچه جشنواره و آنچه که این رویداد فرهنگی، هنری و حتی سیاسی، در طول چهار دهه گذشته از سر گذرانده است.
همه چیز درباره جشنواره فیلم فجر ۹۹
پیش از سیمرغ

قبل از اینکه اصلا سیمرغ بلورین و جشنواره فجر به ادبیات سینمای ایران اضافه بشود، در سالهای پیش از انقلاب، تازه مفهوم جشن و جشنواره سینمایی و اصولا اهدای جایزه داشت در داخل کشور جا میافتاد. بعد از چند دهه که تولید فیلمهای ایرانی به اندازهای نبود که بشود آنها را جدی گرفت، در سالهای پایانی دههی چهل شمسی، با از راه رسیدن نسل تازهای از سینماگران، سینمای ایران پوست انداخت. پیرو وضعیت اقتصادی کشور و توسعه صنعت سرگرمی در ابعاد گوناگون، پدیدههای جنبی سینما نیز در ایران رونق گرفت، از مطبوعات سینمایی گرفته تا رویدادهای داخلی و بینالمللی. در دههی پنجاه این روند جدیتر به استانداردهای بینالمللی نزدیکتر شد. تا آن زمان سینمای ایران از دو رویداد مهم برخوردار بود: جشن سپاس و بعد هم جشنواره بینالمللی فیلم تهران. مراسم سپاس پس از چند دوره متوقف شد تا جشنواره فیلم تهران که همانند جشنوارههای معتبر جهانی با حضور فیلمها و سینماگران معتبر سراسر دنیا برگزار میشد، قدرت و تاثیر بیشتری پیدا کند.
روند روبه رشد جشنواره فیلم تهران ادامه داشت تا سال ۱۳۵۶. بعد هم وقوع انقلاب، شرایط کشور را دستخوش تغییرات کرد و این جشنواره نیز که با حمایت دولت برگزار میشد، از ادامه فعالیت بازماند. این تجربه ده ساله، در سالهای بعدی به مبنای شکلگیری جشنواره فجر تبدیل شد.
سالهای سرگردانی

بعد از انقلاب، فعالیت سینماها هنوز وضعیت مشخصی نداشت و زمان زیادی طول کشید تا تکلیف سینما و همچنین تولیدات تلویزیونی مشخص شود و سازوکار و ضوابط آن را تعیین کنند. مشخصا با تغییر ساختار سیاسی، فضای فرهنگی نیز تحت پوشش دولت قرار گرفت و مانند خیلی از جنبههای دیگر کشور، سینما نیز با الگوپذیری از کشورهای بلوک شرق و سیستم اقتصادی دولتی و بسته، وارد فضای تازهای شد.
پنج درس از جشنواره فجر ۳۸؛ برندگان واقعی
چهار سال بعد و در حالی که دوران گذار فرهنگی به پایان رسیده بود، اولین دوره از جشنواره سال ۱۳۶۱ برگزار شد؛ همزمان با جنگ و فضای ملتهب سیاسی. فضای انقلابی و تند کشور در ارکان و ساختار جشنواره نیز متبلور بود. دوره اول، به غیر از بخش فیلمهای آماتور، بهصورت غیررقابتی برگزار شد و بخشهای جنبی نیز به مرور سینمای کوبا، سرخپوستان و سیاهپوستان در سینمای آمریکا، سینمای ایتالیا از نئورئالیسم تا امروز و… اختصاص یافت. از جمله فیلمهای به نمایش درآمده در دوره اول میشود به خط قرمز (مسعود کیمیایی)، حاجی واشنگتن (علی حاتمی)، مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی)، آفتابنشینها (مهدی صباغزاده)، دادا (ایرج قادری) و سفیر (فریبرز صالح) اشاره کرد که آثار فیلمسازان شاخص قبل از انقلاب، بعد از نمایش جشنواره توقیف شدند و تعدادی از آنها تا همین امروز هم فرصت نمایش پیدا نکردهاند.
امروزیترین فیلمِ سالهای اخیر آقای فیلمساز
سال بعد و در دوره دوم، ساختار جشنواره کمی تغییر کرد. بخش فیلمهای حرفهای به صورت رقابتی و با جایزه لوح زرین برگزار شد. از جمله نکات مهم درباره دوره دوم، اهدای جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد به پرویز پرستویی جوان، جایزه بهترین فیلم کوتاه به عباس کیارستمی، حضور سه فیلم متفاوت از محسن مخلباف در بخش مسابقه و به رسمیت نشناختن بازیگران زن از سوی داوران جشنواره بود.
جشنواره در سالهای بعدی نیز با همین روند به کار خود ادامه داد و سر و شکل آن سال به سال کاملتر شد. با این وجود، اولویت جشنواره در آن دوران بها دادن به سینماگران نسل بعد از انقلاب و نادیده گرفتن سینماگران شاخص سالهای دور بود. البته فضای جشنواره در آن سالها نیز کاملا با آنچه که امروزه از یک جشنواره یا رویداد سینمایی میشناسیم متفاوت بود و مثلا هنگام معرفی برگزیدگان جشنواره، حاضران در سالن به جای دست زدن با صلوات فرستادن و شعارهای انقلابی سینماگران را تشویق میکردند! بالاخره بعد از چند دوره سیمرغ بلورین به جشنواره اضافه شد و هویت فجر به تدریج شکل گرفت. در سالهای ابتدایی، رسول صدرعاملی، کیانوش عیاری، رسول ملاقلیپور و مسعود جعفری جوزانی جزو نسل تازهای از سینماگران بودند که بهواسطه حضور در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفتند و در مقابل فیلمهای مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، علی حاتمی و داریوش مهرجویی که با گذر زمان حالا در جمع بهترینهای تاریخ سینمای ایران قرار دارند، از سوی داوران لایق جایزه شناخته نمیشدند. این ماجرا در دوره هفتم و سال ۶۸ به اوج خودش رسید؛ وقتی جایزه بهترین فیلم در حالی به مهاجر ابراهیم حاتمی کیا جوان اهدا شد که هامون، کلوزآپ و دندان مار حتی در بخش بهترین فیلم نامزد هم نشده بودند!
نگاهی به جنجالیترین فیلم های ابراهیم حاتمی کیا
به طور کلی، جشنواره فجر در دهه شصت مهمترین ابزار مدیران سینمایی وقت برای جا انداختن ساختار و الگوهای مورد نظر بود؛ همه فیلمها برای دریافت مجوز اکران باید در جشنواره شرکت میکردند و فیلمهایی مورد توجه قرار میگرفتند که با سلیقه و سیاست مدیران سینمایی همگام باشند. آن زمان هنوز عناوینی مانند سینمای معناگرا یا فیلمهای ارزشی ابداع نشده بود، اما ریشه این رویکرد تولید چنین آثاری محصول تفکر و ساختارهای به جا مانده از دهه شصت است.
مروری بر مهمترین آثار سینمای دفاع مقدس؛ گذری به جبهه
دوران شکوفایی

با پایان جنگ و تغییر فضای سیاسی و اجتماعی، اوضاع حاکم بر سینما نیز تغییر کرد. دوران سازندگی آغاز شده بود و متعاقب آن، سینما نیز از حالت گلخانهای در حال تغییر خزنده به سمت بازار بود. با وجود تلاش برای تغییرات فرهنگی و ریلگذاری مسیر تازه در سینمای ایران، به تدریج شاهد بازگشت عناصر سرگرمی به سینما بودیم. مفهوم ستاره در سینما دوباره در حال پا گرفتن بود و اصلا سینما بهعنوان یک تفریح اجتماعی، در بهترین وضعیت ممکن قرار داشت. هنوز نه خبری از ماهواره و ویدیو به صورت گسترده بود، نه تلویزیون توان رقابت با سینما را داشت و نه هنوز زندگی اجتماعی در سطوح مختلف کشور پا گرفته بود. با این وجود در آن سالها جمعیت پرشمار جوان، نوجوان و کودک بسیار زیاد، طوری که ظرف یک دهه جمعیت کشور دو برابر شده بود، موجب رونق سینما شده بودند.
جشنواره فیلم فجر هم از این قاعده مستثنی نبود. با گذر زمان، ذات سینما در مقابل ایدئولوژی و سلیقه عجیب و غریب مدیران سینمایی به تدریج در حال تحمیل خود به ساختار جشنواره بود. جدای از این، همزمان با اهمیت یافتن سینمای ایران، خود جشنواره فجر هم بعد از یک دهه صاحب هویت و جایگاه بود و تمام مناسبتات سینمای ایران تحت تاثیر ایران.
در سالهای ابتدایی دهه هفتاد، بالاخره جشنواره روی خوش خود را به سینماگران کهنهکار هم نشان داد، هرچند هنوز خطکشیها و سیاستهای محافظهکارانه به قوت خود باقی بودند، استقبال مردم از نمایشهای عمومی در طول جشنواره چند برابر شد و حتی در زمینهی داوری نیز شاهد بودیم که سینماگران نسبت به مدیران حضور پررنگتری یافتند و همین امر در توجه بیشتر به جنبههای سینمایی و ارزشهای هنری آثار را افزایش داد.
در نیمه اول دههی هفتاد، نیاز، مسافران، ناصرالدین شاه آکتور سینما، یک بار برای همیشه، سارا، از کرخه تا راین، جنگ نفتکشها، همسر، روز فرشته، روز واقعه، روسری آبی، کیمیا، خواهران غریب، پدر، بچههای آسمان، لیلا و گبه آثار مهمی بودند که در جشنواره با استقبال مواجه شدند.
نقد و بررسی فیلم «خواهران غریب»
در آن دوران، با قدرت گرفتن مطبوعات جریان نقد فیلم در سینمای ایران در بالاترین سطح از تاثیرگذاری قرار داشت و نشریات سینمایی متعددی به روی کیوسکها میرفتند. به همین دلیل، بخشی از اهمیت جشنواره فیلم فجر را نیز باید در پیوند آن با مطبوعات سینمایی جستجو کرد. نکته دیگر دربارهی سینمای ایران در سالها، نمایش آثار ایرانی در جشنوارههای خارجی بود که به شکوفایی سینمای ایران در سالهای بعدی کمک شایانی کرد و همچنین با بازتر شدن فضا و کسب اطلاع از رویدادهای خارجی، جشنواره نیز در ساختار و اجرا، با تغییرات و گسترش همراه میشد.
با تغییر دولت و آغاز جریان اصلاحات، فضای سیاسی و فرهنگی کشور نیز بازتر از هر زمانی شد و تاثیر این امر را میشد در جشنواره فجر هم دید. دورانی که با مدیریت مرحوم سیفالله داد سینمای ایران روزهای درخشانی را پشت سر گذاشت. با بخش بینالمللی جشنواره قدرت گرفت و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردم به جوایز اضافه شد که موجب اهمیت بیش از پیش مشارکت مردمی در ایام جشنواره بود. این تغییرات را میشد در همان سالهای اول دولت جدید مشاهده کرد. در دوره شانزدهم آژانس شیشهای که حتی ساختهشدن آن هم غیرممکن به نظر برسید، با کسب بیشترین جوایز یک رکورد تاریخی را به نام خود ثبت کرد. در دورهی هفدهم که کیانوش عیاری، داوود میرباقری، احمدرضا درویش و یدالله صمدی اعضای هیئت داوران بودند، شاهد درخشش غافلگیرکننده آثاری چون رنگ خدا، قرمز، دو زن، مصائب شیرین و هیوا بودیم. در دوره هجدهم نیز بهمن فرمانآرا که بعد از دو دهه دوباره فرصت فیلمسازی را در ایران پیدا کرده بود، با بوی کافور عطر یاس جوایز اصلی جشنواره را فتح کرد.
موج جدید سینمای ایران همراه با پدیدههای دیگر چون بازگشایی ویدیوکلوپها، ظهور اینترنت، نفوذ ماهواره و مهمتر از همه فضای باز فرهنگی شدت پیدا کرد. موضوعاتی در سینمای ایران مورد توجه قرار گرفته بود که تا پیش از آن امکان پرداخت بهشان وجود نداشت و حالا با باز شدن پای فیلمهای ایرانی به جشنوارههای معتبر بینالمللی، میدانستیم که دنیا هم از وجود ما باخبر شده. در دولت دوم اصلاحات، از شتاب این توسعه فرهنگی کاسته شد و تاثیر آن را میشد بر روی جشنواره فیلم فجر و محافظهکاری بیشتر برگزارکنندگان دید. با این وجود وضعیت کلی سینمای ایران همچنان رو به رشد بود.
سالهای پایانی دههی هفتاد و ابتدای دههی هشتاد، جشنواره فیلم فجر مهمتر از همیشه بود و بهعنوان یک رویداد فرهنگی مهم همراه با تغییرات سیاسی و اجتماعی کشور هر سال تمام رسانهها را تحت تاثیر قرار میداد. در آن زمان نسل جدید علاقهمندان سینما برای تماشا فیلمها در دوران جشنواره سرودست میشکستند و بخش عمدهای از مخاطبان نیز با دقت و وسواس کامل پیگیر اتفاقات و اخبار روزنامه طی ده روز برگزاری بودند. رقابت میان سگکشی، باران و زیر نور ماه در دوره نوزدهم، خانهای روی آب، من ترانه پانزده سال دارم، ارتفاع پست و کاغذ بیخط در دوره بیستم، درخشش اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و فرزاد موتمن با رقص در غبار، نفس عمیق و شبهای روشن در دوره بیستویکم، مارمولک، مهمان مامان و دوئل در دوره بیستودوم، از یک دوران طلایی و تکرارنشدنی در سینمای ایران خبر میدهند؛ دورانی که آثار متفاوتی چون بوتیک، ماهیها عاشق میشوند و کافه ترانزیت جزو کشفهای مردمی در جشنواره بودند.
نگاهی به فیلم مارمولک | و فقط خدا اِندِ رفاقت است…
مروری بر کارنامه سینمایی بهمن فرمان آرا
جنجال و دعوا

سال ۸۴، با تغییر دولت، فضای فرهنگی کشور هم به طور کل تغییر کرد. در شرایطی که بعد از دو دهه خیلیها منتظر اصلاحات ساختاری و توسعه جشنواره فیلم فجر بودند، سیاستهای جدید و محافظهکارانه به کل سینمای ایران را تحت تاثیر قرار داد، آن هم در شرایطی که به دلیل گسترش رسانهها و پا گرفتن اینترنت، همه در جریان اخبار جشنواره و پشت پرده آن قرار میگرفتند.
در آن زمان، جشنواره بخشهای متعددی داشت و بسیاری از آثار بحثبرانگیز، در عین نمایش فرصت حضور در بخش مسابقه را پیدا نمیکردند. اعمال نظر و سلیقه در جریان داوریها تقریبا موجب شده بود که ناداوری در جشنواره فجر به یک شوخی همگانی و تکراری تبدیل شود. حضور پررنگ آثار ایرانی در جشنوارههای خارجی هم از سوی دیگر موجب دستهبندی میان فیلمسازان خودی و غیرخودی و در مواردی، صفبندی فجر مقابل جشنوارههای خارجی شده بود. با این وجود، جشنواره فیلم فجر همچنان قلب تپنده سینمای ایران بود و در ده روز جشنواره فضای کشور به طور کامل تحت تاثیر این رویداد قرار میگرفت. صفهای طولانی جلوی سینماها و شب خوابیدن جلوی در سینما محصول آن دوران است؛ دورانی که در سینماهای مردمی به دلیل محدود بودن بلیتها برای فروش، بازار سیاه کاسبی پرسودی بود و مردم برای تماشای آثاری هیجان داشتند که شاید به اکران عمومی نمیرسیدند یا در اکران عمومی دچار جرح و تعدیل میشدند.
با وجود این اوصاف، جشنواره آن سالها را بیشتر با دعوا و جنجالهایش میشناسیم؛ دعوای فیلمسازان با مسئولان، داوران و حتی با هم. تا جایی که گاهی اوقات نشستهای خبری آتشین فیلمها بیشتر از خود فیلمها مورد توجه قرار میگرفتند! برای مثال، دوره بیستوپنجم یکی از پرحاشیهترین دورههای تاریخ جشنواره است که بخش عمدهای از حواشی آن به نمایش سنتوری و اخراجیها و حاشیههای بعدی فیلمها برمیگردد.
در سالهای بعدی، جشنواره رویکرد محافظهکارانه خود را شدت بخشید، طوری که خیلی از آثار فرصت حضور در این رویداد را پیدا نمیکردند و علاوه بر آن، به طرز عجیبی اهدای جوایز شکل تقسیم غنایم پیدا کرده بود و خیلی از انتخابها مایه حیرت همگان میشد. مثلا در دو سال پیاپی، آواز گنجشکها و درباره الی فیلمهایی بودند که همزمان در جشنواره فیلم برلین جوایز اصلی را برنده میشدند، اما در رقابت برای کسب سیمرغ بلورین بازی را به رقبا واگذار میکردند!
بعد از سال ۸۸ و فضای ملتهب سیاسی کشور، دولت دوم محمود احمدینژاد در عرصه فرهنگ رویکرد متفاوتی را پیش گرفت و فضا نسبت به سالهای قبل بازتر شد. این تاثیر را میشد در برگزاری جشنواره هم دید. سال ۸۸ جشنواره برای اولین بار به برج میلاد منتقل و ابعاد و مقیاس برگزاری این رویداد چند برابر شد. در سالی که سینمای ایران با آثاری عموما متوسط به استقبال جشنواره رفته بود، به رنگ ارغوان از توقیف درآمد و جوایز اصلی جشنواره را هم کسب کرد. سال بعد یکی از دورههای تاریخی جشنواره رقم خورد. در مجموع بخش مسابقه و بخشهای جنبی تعداد فیلمهای حاضر در جشنواره چند برابر شد و جدایی نادر از سیمین، جرم، یه حبه قند، سعادتآباد، آلزایمر، اینجا بدون من، اسب حیوان نجیبی است، گزارش یک جشن، فرزند صبح، مرهم، ورود آقایان ممنوع، اخراجیها ۳ و بیش از ۵۰ فیلم دیگر در بخشهای مختلف جشنواره به نمایش آمدند.
برخلاف روال معمول و به طرز غافلگیرکنندهای این بار جرم مسعود کیمیایی و جدایی نادر از سیمین برندگان اصلی جشنواره بودند. سالن نمایش مطبوعات در برج میلاد هم بیش از هر زمانی شور و هیجان داشت و در طول نمایش فیلمها، منتقدان به آثار رحم نمیکردند؛ تا جایی که نمایش پایاننامه و واکنشهای منفی غیرقابل کنترل منتقدان و خبرنگاران اتفاقی تاریخی را در تمام ادوار جشنواره رقم زد؛ اتفاقی که باعث شد سال بعد فیلم قلادههای طلا در شرایطی کاملا ویژه به نمایش دربیاید.
در سالهای بعدی همین دولت، رویکرد برگزاری جشنواره تغییر چندانی نداشت اما آثار شاخص کمتری را شاهد بودیم و البته اهدای جوایز مثل همیشه با اما و اگر همراه بود. فیلمهای جنجالی و پردردسری مانند گشت ارشاد، زندگی خصوصی و پذیرایی ساده بدون مشکل در جشنواره سال ۹۰ به روی پرده رفتند و تصور نمایش آنها در دورههای بعدی و حتی سالهای اخیر، کمی بعید به نظر میرسد.
۲۱ نمونه از بهترین فیلم های کمدی و خنده دار ایرانی را بشناسید
نزول تدریجی

با روی کار آمدن دولت جدید، همه انتظار فضایی بازتر و شکوفایی دوباره سینما را داشتند. اتفاقی که در عمل نیفتاد و دولت جدید در عرصه فرهنگ از محافظهکاریهای همیشگی عقبنشینی نکرد. از سوی دیگر با وضعیت نه چندان مساعد اقتصادی در مجموع این دهه، سطح کیفیت تولیدات سینمای ایران پایین آمد و جشنواره فیلم فجر هم به تدریج جایگاه خود را از دست داد. در این سالها به واسطه گسترش ارتباطات و شناخت بینالمللی، بیش از هر زمانی معایب ساختاری و ناکارآمدی جشنواره به چشم آمد و سیل انتقادات به سمت جشنواره روانه شد، از نحوه برگزاری گرفته، تا محدودیتها برای ورود و نمایش آثار و حتی بحث همیشگی داوری و اهدای جوایز. در این سالها بیش از هر زمانی بحث جهتگیری و دخالت در داوری مطرح شد و بارها اخبار و حواشی مربوط به تغییر جایزه و برندهها به رسانهها راه پیدا کرد. روی کار آمدن شبکههای اجتماعی و فاصله گرفتن از روزنامهنگاری کلاسیک هم در دامن زدن به این حواشی بیتاثیر نبود.
نهایتا دولت در چهار سال دوم فضای جشنواره را محدودتر کرد و در مقابل بسیاری از سینماگران هم از جشنواره فاصله گرفتند. به همان نسبت شور و هیجان اکرانهای مردمی هم کمتر شد و بیش از همیشه حواشی در کانون توجه قرار گرفت، تا جایی که واکنشها به نوع پوشش مهمانان در جشنواره به مراتب بیشتر نقدها و نظرات مربوط به خود فیلمها بود.
در چنین شرایطی و با مرور دورهها، شاید بتوان از دورههای معدودی چون سال ۹۱ یاد کرد که رقابت میان چ، عصبانی نیستم!، آرایش غلیظ، آذر، شهدخت، پرویز و دیگران، رستاخیز، قصهها و شیار ۱۴۳ به حاشیه کشیده شد یا سال ۹۴ که با نمایش ابد و یک روز، ایستاده در غبار، نفس، لانتوری، اژدها وارد میشود!، بارکد، وارونگی، سیانور، دختر و بادیگارد یکی از دورههای جذاب جشنواره را شاهد بودیم. یا سال ۹۵ که موج اعتراضات به داوریها اوج گرفت و بیتوجهی هیئت داوران به رگ خواب و ماجرای نیمروز در اکثر رشتهها حاشیهساز بود. سال ۹۶ جنجال اصلی بر سر تحویل گرفتن بیش از حد فیلمهای ارگانی بود و سال گذشته که نیز با توجه به فضای عمومی کشور، برگزاری جشنواره و شرکت در آن با اما و اگر همراه شد.
مروری بر کارنامه بازیگری نوید محمدزاده
از دیگر اتفاقات مهم در دهه گذشته، تفکیک بخش ملی و بینالمللی جشنواره به دو ریکرد کاملا مجزا و متفاوت بود؛ سیاستی که تا به امروز نیز منتقدان زیادی داشته و همواره بحث بر سر چرایی، چگونگی و ضرورت تغییر ایران ادامه یافته است و همچنان صحبتهایی درباره بازگشت آن به وضعیت قبلی شنیده میشود.
نهایتا امسال در شرایطی به استقبال دوره سیونهم و پایان یک دهه و یک قرن میرویم که همزمان با شیوع کرونا و رکود کامل سینمای ایران، قرار است جشنواره فیلم فجر به طرزی غیرمنتظره برگزار شود و راهی متفاوت از دیگر جشنوارههای معتبر جهانی همچون برلین و کن را طی کند تا بار دیگر ثابت شود جشنواره فجر هم یک پدیده منحصر به فرد برای ما ایرانیهاست و قرار نیست که هیچوقت شبیه دیگر رویدادهای جهانی باشد!