تمام ماجرا، بر سر «مو» است؛ یک تار مو، سیبیل، موی بلند، موی خوشرنگ، موی مقاوم، کله، شستن کله و یک سلمانی کوچک با سه صندلی. «مسخرهباز» داستانی پر از مو است که تنها در یک لوکیشن تک اتاقه اتفاق میافتد. لوکیشنی که کارگران از آن هوشمندانه استفاده کرده است و با وجود اینکه مخاطب خیابان، آدمها، روز، شب، دریا، ساحل و … را نمیبیند اما نشانههایشان بهموقع وارد فیلم میشود تا هم بعد مکانی پیدا کند و هم بعد زمان. فیلم مسخره باز ، اولین تجربه کارگردانی سینما برای همایون غنی زاده است که تا پیشازاین تئاترهای پرمخاطب و بزرگی از جمله «می سی سی پی نشسته میمیرد» و «کالیگولا» را در تالار وحدت به روی صحنه برده است. فیلم او هم بسیار شبیه به تئاتر و بسیار نزدیک به جهان ذهنی تئاتری کارگردان است، اما ابزارش تفاوت پیداکرده و البته که از این تفاوت به خوبی بهره برده است.
دانش (با بازی صابر ابر) که شیدایی هنرپیشه شدن را در سر دارد، به همراه شاپور (با بازی بابک حمیدیان) در سلمانیِ کاظم خان (با بازی علی نصیریان) کار میکند. تمام ماجراهای فیلم در محیط بسته سلمانی اتفاق میاُفتد اما برخلاف فیلمهایی که به فیلمهای تئاتری معروف هستند، سختترین کار غنیزاده این بوده که ماجراهای عجیبوغریب فیلم را در چارچوب سلمانی حفظ کند. چراکه داستان فیلم تماماً در ذهن شخصیت دانش شکل گرفته و روایت میشود. ازاینرو، این امکان وجود داشته که مکان وقوع داستان به هر جای دیگری منتقل شود اما حفظ کردن تمامی خطوط داستانی در یک مکان خاص به بیننده کمک میکند تمرکز کافی برای پیگیری ماجراهایی که ذهن آشفتهی دانش سر هم میکند را داشته باشد.
در ابتدای فیلم، دانش به توصیف یک سلمانی بیزمان و مکان میپردازد که هم در آن کار میکند و هم زندگی. اما رفتهرفته فیلم از روایت اتفاقات عینی فاصله گرفته و شکلی سورئال به خود میگیرد. نمونه بارز این موضوع زمانی است که دانش با وجود سواد اندک سینماییاش خودش را بهجای شخصیتهای فیلمهای معروف میگذارد تا با سوپراستار خیالیاش، هما (با بازی هدیه تهرانی) همبازی شود. درنتیجه، پس از گذشت نیمی از زمان فیلم، دیگر بهطور مشخص نمیتوان تشخیص داد آنچه میبینیم زندگی روزمره دانش است یا هذیانهای ذهن بیمارش. غنیزاده برای به نمایش گذاشتنِ ذهنیاتِ دانش از شیوههای مختلف روایی (پسوپیش کردنِ خط داستانی) و تدوینی (تند یا کُند کردنِ ریتم تصاویر) استفاده کرده که باعث شده «مسخرهباز» به شکلی آگاهانه، ساختاری کولاژگونه پیدا کند. گویی همانطور که ذهنِ دانش زمان و مکان را از دست داده، فیلم نیز به پیروی از ذهن شخصیت اصلی، خودش را مقید به تبعیت از ویژگیهای یک فیلم کلاسیک نمیکند.
غنی زاده در این تجربه موفق، داستانی «یکخطی» و «بدون گره و تعلیق» و «چند محوری» را که پیرامون «مو» شکلگرفته است، دقیق و حسابشده پیش میبرد؛ این حسابشدگی تا اندازهای ادامه مییابد که حتی دیالوگهای تکراری (که بارها در طول فیلم از سوی بازیگران تکرار میشود) حوصله بیننده را سر نمیبرد. «مسخرهباز» یک سینمای سرگرمی مطلق است که به مذاق همه آنهایی که داعیه دار پرچم «وظیفه سینما ایجاد سرگرمی است» خوش میآید. فیلم شلوغ است و بااینکه سه شخصیت اصلی بیشتر ندارد، پر از ارجاع به فیلمهای سینمایی ایرانی و خارجی است: ادای احترامی به «هزاردستان» و «کازابلانکا» و «پاپیون» و … حتی سکانس آخر (ازدواج در زیرآب) به فیلم شکل آب بیشباهت نیست.
مهمترین ویژگی فیلم مسخره باز ، استفاده از جلوههای ویژه بصری، فیلمبرداری و طراحی صحنه بینظیر است. ویژگیای که این فیلم را به «نقطه عطفی در صنعت سینمای ایران» تبدیل میکند. کافی است فیلمبرداری در یک اتاق دربسته آرایشگاه را تصور کنید که تمام داستان در آن اتفاق میافتد و بعد به صحنههای وارد شدن ماشین به این اتاق یا تیراندازیهای ممتد گروهی پیوند بزنید.
درعینحال، فارغ از کارگردانی بینقص «مسخرهباز»، نقطه عطف آن ایفای نقش قدرتمند علی نصیریان در مقام صاحب آرایشگاه است. او در فیلم «مسخره باز» درخشیده است و شایستگیاش برای دریافت سیمرغ بلورین جای شک و شبهه ندارد. نصیریان، در این نقش همان کسی است که تماشاگر نمیتواند هیچ بازیگر دیگری را بهجایش تصور کند.
«مسخرهباز» یک فیلم خاص و کمنظیر است. «کمنظیر» ازاینجهت که مشابه آن در سینمای ایران وجود ندارد و «خاص» ازاینجهت که کارگردان برای به تصویر کشیدن خلاقیتهای ذهنیاش، هیچچیز را درون خود سانسور نکرده است. تماشای «مسخرهباز»، لذت بردن محض از سرگرمی و سینماست و البته اصلا به سینما دوستانی که به دنبال درام پر کشش و عاشقانه یا به دنبال حل مشکلات و آسیبهای اجتماعی بر پرده سینما هستند توصیه نمیشود.
نشست خبری فیلم مسخره باز ساخته همایون غنی زاده، در کاخ رسانهای جشنواره فجر در حالی برگزار شد که بیشتر سوالات مبنی بر تشابه این فیلم با تئاترهای قبلی کارگردان بود. سوالهایی که غنی زاده در پاسخ به آنها گفت: « بله، فیلم چندپاره است؛ ممکن است در بخشی از آن، داستان تکراری و حتی خستهکننده باشد که این امری تعمدی بود. من دوست داشتم که کارم بهتر از «می سی سی پی» باشد. شاید این تئاتر هم در ساخت «مسخرهباز» در ذهنم بود. برخی از بخشهای داستان بعضی وقتها احمقانه به نظر میرسید و آن بخشها تا زمانی که فیلم به تصویر کشیده شود، احمقانه تصور میشد. بااینوجود، از بازیگران تشکر میکنم که به من اعتماد کردند. گاهی اوقات بازیگران به من نگاه میکردند، اما چیزی نمیگفتند و به من اعتماد میکردند.»
علی مصفا هم که تهیهکنندگی این فیلم را بر عهده داشت توضیحاتی درباره بودجه آن و شرایط اکرانی که ممکن است بر فروش گیشه تاثیر بگذارد داد و گفت: « حدود دو میلیارد هزینه ساخت این فیلم سینمایی شد. من در آینده فیلم و اکران آن تاثیری ندارم. خود فیلم باید به مخاطبان معرفی شود و آنها را به سالن سینما بکشاند.»
تحلیل فیلم «مسخره باز»
برای تحلیل فیلم «مسخرهباز» دو شیوه را میتوان در پیش گرفت:
روش اول این است که «مسخرهباز» را فیلمی نمادین در نظر بگیریم. ازاینرو هر شخصیت، موقعیت و بهطورکلی هر چیزی در فیلم را میتوان مابهازایی نمادین از یک امر واقعی در نظر گرفت؛ مثلاً دانش نماد آدمهای توسریخورده اجتماع، شاپور نماد آدمهای چپ، کاظم خان نماد دیکتاتوری، پنکه سقفی نماد تقدیر تاریخی و مرغهای دریایی نماد بخت کور هستند. این نمادها در کنار هم موقعیتهایی ایجاد میکنند که تولید معنا میکند؛ مثلاً سلمانی که محل اصلاح جامعه است به کشتارگاه تبدیل شده، بازرس کیانی (با بازیِ رضا کیانیان) که میبایست نظم را برقرار کند خود عامل آشوب میگردد و … .
فیلم «مسخرهباز» از این منظر میتواند واجد معنایی بسیار گسترده و طبیعتاً پیچیده باشد. به هرکسی هم که فیلم را نپسندیده میتوان اَنگ نفهمیدن زد و خلاص. ولی مشکل این است که با این شیوه نمیتوان به برداشتی واحد از فیلم رسید؛ چراکه با تفسیرهای متفاوت از نمادها، معانی تازهای ساخته میشوند که ممکن است با هم در تناقض باشند. مثلاً با توجه به پایان فیلم، دو برداشت کاملاً متضاد از «مسخرهباز» ارائه شده: در یکی، دانش به واسطه بر هم زدن نظم موجود رستگار میشود و در دیگری به واسطه سرنوشت محتومش از حافظه تاریخی اجتماع حذف میگردد.
اما در روش دوم برای تحلیل فیلم «مسخرهباز» میتوان تمامی نمادها را کنار گذاشت و فیلم را تنها از منظر خط داستانیاش دنبال کرد. در این روش، دیگر خبری از برداشتهای متفاوت و متضاد نخواهد بود و در عوض، با خط داستانی سادهای مواجهیم که بهراحتی قابل درک و هضم است: دانش پسری سرراهی است که در پرورشگاه بزرگ شده. او در بزرگسالی از عدم وجود خانواده و داشتن مادر و پدر رنج میبرد. ازاینرو به سینما پناه میبرد تا این خلا را پُر کند. «مسخرهباز» درواقع نمایش کلنجار ذهنیِ دانش برای عبور از این بحران روانی است؛ به زبان سادهتر، «مسخرهباز» داستان پسری است که به دنبال مادرش میگردد، منتهی به جای اینکه برای پیدا کردن مادر راهی خیابانها شود، این کار را در ذهنش انجام میدهد.
بهعنوان بیننده، مهم نیست از کدامیک از این دو روش برای درک فیلم بهره میبرید، «مسخرهباز» این ویژگی را دارد که شما را درگیر دنیای بَرساخته عجیبوغریبش کند و تا پایان فیلم به دنبال خود بکشد. بازیهای خیرهکننده بازیگران، جلوههای ویژه با دقت طراحیشده و میزانسنهای هوشمندانه غنیزاده باعث شده با فیلمی متفاوت روبرو باشیم که نمونهاش حداقل در چند سال اخیر سینمای ایران ساخته نشده است.
آلبوم عکس فیلم «مسخره باز» را در فیلیمو شات ببینید:
درود
این فیلم و دیدم. برای من فیلم بین و کسی که علاقه مند سینمای فاخر است فیلمی بود که آدم و درگیر یک دنیای سوررئالیسم جادویی میکند هماهنگونه که سینما و تمام جریانات مربوط به آن واقعا سحرانگیز است. شخصی که عاشق دیدن فیلم باشد تمام شخصیت هایی را که باز آفرینی شدند بخاطر می آورد. در کل آدمی که علاقه مند فیلم باشد بسیار پیش میاد که خودشو جای شخصیت های اصلی داستان میشه و از اونها تاثیر میگیره و گاها با اونها زندگی میکنه. گاهی اوقات به دلیلی تلخی و احساس بدی که نسبت به دنیای اطرافمون پیدا میکنیم به فیلم ها و شخصیت ها فیلم پناه میبریم.
کلمه “خلاء” ع ندارد!
ممنون. مطلب خیلی قدیمی است و حتما اصلاح میشه.
فیلمی که برای آینده سینمای ایران ساخته شده نه برای حال. فیلمی خاص، برای بیننده ای خاص که سینمای حال حاضر باید آن را پرورش بدهد! تا به دیدن اینگونه فیلم ها برسد که متاسفانه با کارهای کمدی پیش رو هر روز فاصله بیشتر و بیشتر می شود و سواد بیننده هم کم و کمتر چه رسد به ساختن دگر چنین فیلم هایی.
فیلمی پیشرو از زمانه و با بازی های درخور. فیلمی که نشان از زنده بودن سینمای ایران می دهد. …
فیلم عالی و خوش ساخت بود، که از آقای غنی زاده انتظار میرفت،، لذت بردم و بعضی از سکانس ها را چند بار دیدم،،خسته نباشید،،،،
عالی بود
بازیگری،کارگردانی،تدوین،موسیقی،فیلمنامه و همه چیز عالی بود، خاص پسند بود، به مزاج کسانیکه فیلمای گلزاری دوست دارن خوش نمیاد.
خاص پسند و بسیار ساختارشکن
عاالی بود .. خاص پسند و بسیار ساختارشکن
فوق العادە بود
دوبار پشت سر هم نگاە کردم
سرشار از ریزەکاری و نکات سنجیدە و ظریف
پس از دیدن این فیلم، شگفت زده شدم از اینکه چگونه یک نویسنده می تواند این همه چرند و پرند را سر هم کند.
از این فیلم مسخره تر خودش هست. پس از دیدن این فیلم، به خودت نفرین میدهی که چرا وقت و زمانم را به پای این فیلم گذاشتم. به شدت مسخره بود.
حیف پول و هزینه و وقت و حتی حیف اعتبار آدمهایی مثل علی نصیریان که در این خزعبلات بازی میکنن
مسخره ترین فیلمی بود که تا حالا دیدم. واقعا اسمش برازنده ش بود. افتضاح به تمام معنا. پوچی فیلمنامه و پوچی محتوا و پوچی بازیگران و خلاصه پوچی در تمام عناصر زندگی به چشم میخوره. چقدر سطح پایین شدیم و چقدر بی ریشه و مضحک و مسخره
بعد از فیلم خوب مسخره باز، این نقد خوب شما هم چسبید.
خوشحالم که اولین نقدی که خوندم نقد پر و خوب شما بود.