نگاهی به تمام فیلم های مارتین اسکورسیزی
25 فیلم رتبهبندی شده مارتین اسکورسیزی را در این متن میخوانید
مارتین اسکورسیزی مدت ها قبل از اینکه به دشمن قسم خورده طرفداران فیلم های کمپانی مارول تبدیل شود، ترسی نداشت که از این دعوا صرف نظر کند. او با انتقادات کارشناسانی مواجه شد که او را به تداوم کلیشههای منفی ایتالیایی-آمریکایی متهم میکردند، او در دهه ۸۰ با کلیسای کاتولیک درگیر شد، یکی از فیلمهایش توسط دولت چین در دهه ۹۰ توقیف شد، و حتی اکنون، مردم همچنان به این کارها ادامه میدهند و اصرار دارند که او فقط بلد است فیلمهای گانگستری بسازد. اما در ۷۹ سالگی، او همچنان سرزنده به نظر میرسد.
داستان یک اسکورسیزی به نام مارتین
این داستان که اسکورسیزی از کجا میآید در میان سینمادوستان به خوبی شناخته شده است، او فرزند والدینی است که در منطقه شلوغ گارمنت در نیویورک کار میکردند. مارتین در محله لیتل ایتالی (ایتالیای کوچک) بزرگ شد، جایی که بیماری آسم، او را از انجام ورزش در خارج از خانه با بچههای دیگر باز داشت. در عوض، او به سینما رفت و در آنجا شیفتگی مادامالعمر خود را به فیلمهایی که الهامبخش آثار تعیینکننده دوران او بودند، کشف کرد. در طول این مسیر، او به عنوان یک قهرمان عمومی قابل اعتماد برای خودِ سینما، با تأسیس بنیاد فیلمی غیرانتفاعی، تولید و حمایت فیلمهایی از فیلمسازان جوانتر، و شرکت در مشاجرههای پرشوردر مورد علاقه شخصیاش به شیوه بیان کاملا قابل تشخیص و خاص خود عمل کرده است.
با این روحیه بحث برانگیز، ما تصمیم گرفتیم در سالروز تولد این فیلمساز کهنه کار همه ۲۵ فیلم بلند روایی اسکورسیزی را رتبهبندی کنیم، از جمله آخرین تلاش او برای روتوش چهره رابرت دونیرو در فیلم ایرلندی به صورت دیجیتال که به کمک نتفلیکس انجام شده است. برای قابل هضمتر کردن این فهرست، تعداد زیادی از مستندها و فیلمهای کوتاهی که او کارگردانی کرده را رتبه بندی نکردیم، اما میتوانید بخشهای کوچکی درباره آنها به همراه برخی از نقشهای کوتاه و آگهیهای تبلیغاتی که کارگردانی کرده را بخوانید.
این یک کار چالش برانگیز است، دقیقاً چگونه میتوان خیابانهایی پر از کالسکه در یک درام پرشور مانند عصر معصومیت را با خیابانهای شلوغ و کثیف پایینشهر در فیلمی روانشناختی مانند راننده تاکسی مقایسه کرد؟ هر کس انتخاب خود را دارد. شاید هر کسی شاهکاری را در ذهن دارد که به روشی کاملاً منحصر به فرد و کاملاً شخصی دوستش میدارد. برای آماده باش آهنگ سرپناهی به من بده gimme shelter را پخش کنید و اجازه دهید مبارزه بیپایان واقعی در انتخاب فیلمها آغاز شود.
هفت مونولوگ ماندگار فیلمهای مارتین اسکورسیزی
۲۵- جزیره شاتر | ۲۰۱۰ | Shutter Island
بیایید به این کار دشوار را از سر راه برداریم: انتخاب بدترین فیلم برای قرار گرفتن در صدر این ردهبندی بسیار چالشبرانگیز بود. اسکورسیزی در فیلمشناسی خود بر خلاف بسیاری از همتایان جدید هالیوودیش که دارای حرفهای طولانی مدت هستند، مانند فرانسیس فورد کاپولا، استیون اسپیلبرگ، یا برایان دی پالما، به طور عمده در مورد عدم کامیابیاش مورد توافق قرار نگرفته است. اساساً، او هرگز به ترتیبی که ذکر شد فیلمهایی مانند جک (کاپولا)، هوک (اسپیلبرگ) یا آتش غرور (دیپالما) را نساخته است. بنابراین، لطفاً جایگیری جزیره شاتر را به عنوان توهین یا رد کامل همه چیزهایی که در فیلم میگذرد تفسیر نکنید: یک آش شلهقلمکار وحشتناک و ویرانگر و ناراحتکننده با بازی لئوناردو دی کاپریو و مارک روفالو در نقش ماموران ایالات متحده در حال تحقیق در بیمارستان روانی برای مجنونان جنایی. تماشای فیلمسازی مثل اسکورسیزی که سکانسهای رویاگونه، توهمآمیزو کابوسآور میسازد، صحنههایی هیجان انگیز و پراز تعلیق هیچکاکی که لذت غیرقابل انکاری دارند، بهویژه زمانی که توسط موسیقی کلاسیک معاصر انتخاب شده توسط رابی رابرتسون، همکار مکرر اسکورسیزی، به ثمر برسند. اما با آن پویایی روایی و معماهای قابل پیشبینی که از رمانی جنایی به نویسندگی دنیس لیهان در سال ۲۰۰۳ سر برآوردهاند، کمی احساس ضعف میکنید. اگرچه تصاویر واحد مشخصی از فیلم در خاطر مخاطب باقی میمانند، اما جزیره شاتر تمایل به محو شدن از حافظه دارد.
- بهترین صحنه: فلش بکی که نشان میدهد شخصیت دی کاپریو حقیقت را در مورد گذشته خود کشف میکند، که شامل بازیهای باورنکردنی از میشل ویلیامز نیز میشود.
- بهترین جمله: «تو یک موش لعنتی در هزارتو هستی.»
۲۴- هوگو | ۲۰۱۱ | Hugo
عبارت فیلم کودکان مارتین اسکورسیزی کمی عجیب به نظر میرسد، اما این همان چیزی است که کارگردان در زمان اقتباس از اختراع هوگو کابره، به دنبال آن بود. هرچند ممکن است عجیب به نظر برسد که مردی که پشت برخی از بزرگترین نفرینها و خشونتها در تاریخ سینما قرار دارد، پیش میرود و برای بچهها داستانهای حماسی و خندهدار میسازد، اما باید گفت اسکورسیزی به مثابه یک تاریخنگار صحبت میکند. رمز و راز موجود در قلب این داستان، پسر بچه یتیم با بازی آیسا باترفیلد را که در یک ایستگاه قطار در پاریس در دهه ۱۹۳۰ با ساعتها کار میکند، به ژرژ ملیس، یکی از پدران فیلمسازی، با بازی بن کینگزلی، میرساند. در حالیکه اسکورسیزی دستاوردهای فنی ملیس را مورد ستایش قرار میدهد، یکی از دستاوردهای خود را امتحان میکند، کار در دنیای فیلمهای سه بعدی. تماشای هوگو اغلب دوستداشتنی است، اما گاهی اوقات به احمق بازیهایی میپردازد که در آثار اسکورسیزی ناهماهنگ به نظر میرسد.
- بهترین صحنه: تماشای سفر به ماه (فیلم ملیس) و خاطرات ژرژ. موارد دیگری نیز وجود دارند که سکانسهای اکشن بلندپروازانهتری هستند، اما قلب هوگو در ادای احترامش به قدرت سینما نهفته است.
- بهترین جمله: «اگه تا به حال به این فکر کردهاید که رویاهای شما از کجا میآیند، به اطراف نگاه کنید: اینجا جایی است که آنها ساخته شدهاند.»
۲۳- چه کسی در اتاقم را میزند؟ | ۱۹۶۷ | Who’s That Knocking at My Door
چه کسی در اتاقم را میزند؟ به عنوان یک پروژه کلاسی که طی چند سال فیلمبرداری شده، با تغییرات متعدد عنوان در طول مسیر، بدون شک بهترین فیلم دانشجویی ساخته شده است. با توجه به جوانی خالق آن، اسکورسیزی در زمان اکران آن در اواسط دهه ۲۰ سالگیش بود، چیزی که بیش از ۵۰ سال بعد مشاهده میشود باورنکردنی است و آن این است که چگونه بسیاری از تیکهای کلیدی سبکی و وسواسهای موضوعی که اکنون از طریق آنها با اسکورسیزی در ارتباط هستیم، درست در آنجا هستند، در سطح شخصیت سیاه و سفید تهاجمی و تحریکآمیز با بازی هاروی کایتل. تدوین امپرسیونیستی تلما شونمیکر، استفاده نوآورانه از نشانههای موسیقی پاپ، کنجکاوی و محکومیت همزمان فعالیتهای جنایتکارانه در جوامع ایتالیایی-آمریکایی، قطع رابطه روانی-جنسی مردانی که توسط شمایلهای مذهبی عذاب میکشند، همه اینها اینجاست، و هدفمند در کنار هم قرار گرفته است. حتی اسکورسیزی اولین حضور کوتاه خود در آثارش را اینجا انجام میدهد و در نقش یک گانگستر بازی میکند. گرچه در سالهای بعد، اسکورسیزی یاد میگیرد که انرژی درونی را که به نمایش گذاشته میشود به روشهای ماهرانهتری ارائه دهد، اما در اینجا همین که این انرژی تیز و زمخت ارائه میدهد کافی است.
- بهترین صحنه: مکالمه در کشتی استاتن آیلند بین هاروی کایتل و زینا بتون درباره فیلمها
- بهترین جمله: «همه باید وسترن را دوست داشته باشند. اگر وسترن دوست داشتند مشکلاتشان حل میشد.»
۲۲- رنگ پول | ۱۹۸۶ | The Color of Money
اسکورسیزی در این پروژه خود را به عنوان یک گماشته توصیف کرده است، دنبالهای بر فیلم کلاسیک بیلیاردباز در سال ۱۹۶۱ با بازی پل نیومن که به عنوان یک بیلیاردباز بیهمتا، ایفای نقش میکند و تعداد کمی این فیلم تا حدی کلیشهای را با فیلمهای متفکرانه و دروننگرانه کارگردان اشتباه میگیرند. همزمان، او خود را با فیلمی جادهای که آمیخته با ژانر ورزشی است روبرو میکند، که نیومن را در نقش یک مربی که سالها از موفقیتش و از دوران قهرمانیاش گذشته و پا به سن گذاشته قرار میدهد، و به تام کروز یکی از نقشهای فیلمهای پرمخاطب دهه ۸۰اش را میدهد. بخشهایی که او را ملزم به یادگیری چند درس سخت در مورد زندگی میکند. نیومن تنها اسکار بازیگری خود را به خاطر ارائه حقایق سخت در این نقش دریافت کرد. با دو نقش اصلی جذاب و کاریزماتیک، صحنههای هیجانانگیز بیلیارد و دیالوگهای تند و تیز ریچارد پرایس رماننویسی که به فیلمنامهنویس تبدیل شده. رنگ پول بیشتر نشان میدهد که اسکورسیزی نمیتواند در برابر قراردادن پشتوانه منحصربهفردش روی داستانی که تحتتاثیرآن قرار گرفته مقاومت کند. پوستر فیلم با تصویر یک مهمانی و بیلیارد با آنچه در فیلم اتفاق میافتد کاملا متفاوت است.
- بهترین صحنه: تام کروز با پوشیدن تیشرتی که نام شخصیتش روی آن است بیلیارد بازی میکند، در حالی که آهنگ گرگینه های لندن، در جوک باکس پخش میشود. باور نکردنی است.
- بهترین جمله: «پولی که در قمار برنده شوی دو برابر شیرینتر از پولی است که با کار بهدست آمده است.»
۲۱- بوکسکار برتا | ۱۹۷۲ | Boxcar Bertha
این فیلم بیشتر به این خاطرکه باعث شد جان کاساوتس، مارتین اسکورسیزی را برای تبدیل شدن به فیلمسازی که در نهایت به آن مبدل شد، شرمسار کند؛ شناخته شده است. کاساواتس به اسکوسیزی گفت: «تو فقط یک سال از زندگیت را صرف ساختن این مزخرف کردی.» این حرف خیلی خشن بود! والبته کمی به دور از انصاف. بوکسکار برتا بسیار سرگرمکننده است. مبتکرانه و مترقی در زمان خود، که از آن جنس قانونشکنیهای بانی و کلایدی را به تصویر میکشد، با حضور باربارا هرشی جوان و درخشان در نقش اول. بودجه اندک و دردسرهای متعاقب کمتر در این پروژه به اسکورسیزی فرصتی داد تا با تدوین جذاب و چرخش دوربین در اطراف ترفندهای جدیدی را به کار گیرد. همچنین در این مجموعه بود که هرشی به اسکورسیزی نسخهای از رمان آخرین وسوسه مسیح، اثر نیکوس کازانتزاکیس را قرض داد و او را در مسیر ساخت فیلمی قرار داد که شما در این فهرست خواهید یافت.
- بهترین صحنه: برتا از جذابیتهای زنانهاش برای فریب دادن نگهبان یک باند گنگستری زنجیرهای استفاده میکند، سپس دوستانش را بیرون میکشد.
- بهترین جمله: «من چیزی می خواهم که هرگز نداشته ام.»
۲۰- نیویورک، نیویورک | ۱۹۷۷ | New York, New York
جاذبه مفهومی نیویورک، نیویورک توسط خود اسکورسیزی کاملاً در مقدمهای که برای پخش دی وی دی فیلم در سیامین سالگرد انتشارش فیلمبرداری کرد، خلاصه میشود. اگر عناصر رسمی موزیکالهای کلاسیک کمپانی امجیام را با سبکهای بازیگری معاصر ترکیب کنید چه اتفاقی میافتد؟ درتعادلی که او در این موزیکال طولانی به دست میآورد، رابطه بین خواننده فرانسین با بازی لیزا مینلی و جیمی رهبر گروه با بازی رابرت دنیرو، میتواند هیجانانگیز و در عین حال خستهکننده باشد. این فیلم احتمالاً شامل آزاردهندهترین شخصیت دنیرو است که از نظر اجتماعی تا به حال ساخته شده است، یک بمب ساعتی متحرک از حسادت و کینه، جیمی به نوعی باعث میشود تراویس بیکل راننده تاکسی در مقایسه به عنوان یک شخصیت محکم به نظر برسد. با این حال، این یک آزمایش عجیب و غریب است که مملو از ایدهها، احساسات و بسیاری از جذابیتهای قدیمی کارهای اوست.
- بهترین صحنه: اجرای مینلی در آهنگ عنوان، که فرانک سیناترا پس از شکست فیلم آن را به یک موفقیت تبدیل کرد، همچنان جذاب است.
- بهترین جمله: «اگر بتونم اونجا انجامش بدم، هر جای دیگهای هم میتونم.»
۱۹- تنگه وحشت | ۱۹۹۱ | Cape Fear
اسکورسیزی پیروزی خود در رفقای خوب، را با فیلمی پیش برد که اعتراف کرده فقط یک فیلم هیجانانگیز، بود. به طرز عجیبی، این نتیجه یک معاوضه است، استیون اسپیلبرگ در حال توسعه این فیلم بود که اسکورسیزی آن را از دستش ربود و او را تشویق کرد تا فهرست شیندلر را که اسکورسیزی به آن وابسته بود، اما احساس میکرد چیزی از آن نفهمیده و کنترلی روی آن ندارد، بسازد. البته این به این معنا نیست که او تمام توانش را در این راه نگذاشته است. این یک ترن هوایی از اجراهای هنری فیلم و سرشار از لحظات قابل نقل قول است، با حضور رابرت دنیرویی برجسته در نقش یک جنایتکار روانی وحشی با پوستی خالکوبی شده و موهایی چرب که برای انتقام از زندان بیرون آمده و نیک نولته به عنوان یک وکیل عمومی در نقشی که اساسا متفاوت با نقشهایی است که او در گذشته بازی کرده و با آن مشهور شده بود. گرگوری پک و رابرت میچام، که در سال ۱۹۶۲ در فیلم اصلی بازی کردند، هر دو اینجا ظاهر میشوند، همانطور که موسیقی وحشتناک برنارد هرمان نیز خودنمایی میکند.
- بهترین صحنه: سیگار کشیدن دنیرو و ریشخند زدنش در حال گذر از «پروبلم چایلد» بزرگترین لحظه احمقهای مزاحم در سینماست.
- بهترین جمله: «من ۱۴ سال را در سلولی به اندازه ۸ در ۹ فوت گذراندم که در محاصره افرادی بود که از انسانیت بهره کمی برده بودند. ماموریت من در آن زمان این بود که بیشتر از یک انسان باشم.»
۱۸- دارودسته نیویورکی | ۲۰۰۲ | Gangs of New York
سبیلهای عظیم دانیل دی لوئیس، شلوار چهارخانه و کلاه خفن در تصاویر این دوره ممکن است شما را به خنده بیاندازد، اما او در نقش بیلِ قصاب، یک کابوس شبانه است. بر اساس تاریخ نیویورک خرگوشهای مرده، در واقع یک باند واقعی بودند، رئیس توئید یک مرد واقعی بود، و شورشهای ضد سیاهپوستان در آن زمان واقعا رخ داده است. بخشهایی وجود دارد که این فیلم عمیقاً بیننده را در دنیایش غوطهور میکند و تهدید میکند تا از اسکورسیزی فرار کنید، کسیکه پس از پایان تولید و برچیده شدن صحنهها، با هاروی واینستین، تهیه کننده فیلم، درباره زمان پشت صحنه درگیر شد. آمریکا در خیابانها متولد شد. فیلم این شعار را به خوبی نشان میدهد، گرچه تلاش برای گره زدن درام این داستان به یک درس جامع تاریخ مدنیت کمی اغراقآمیز به نظر میرسد. با این حال، بهعنوان یک فیلم پرجزئیات درباره حسادت و انتقام، و با اجرای قوی لئوناردو دیکاپریو، به اندازه کافی خوب عمل میکند.
- بهترین صحنه: دعوای وحشیانه افتتاحیه، بیرون آمده از تونلهای زیرزمینی بی انتها.
- بهترین جمله: «عجب اشتباهی!!! Whoopsie daisy!!»
۱۷- احیای مردگان | ۱۹۹۹ | Bringing out the Dead
نیکلاس کیج چه در حال دزدیدن اعلامیه استقلال در مجموعه فیلم گنجینه ملی باشد و چه با موتورسواران از جهنم در فیلم مندی مبارزه کند، سرزندگی و حرارت زیادی را به تمام اجراهای خود میآورد. ممکن است فکر کنید که قرار دادن او در فیلم اسکورسیزی مانند غوطه ور شدن یک کبریت روشن در یک مخزن بنزین است، اما، به طرز شگفت انگیزی، او به درستی تیکهای بازیگری بلندپروازانهاش را در اینجا تحت قاعده و اصول معینی درمیآورد و تصویری تکان دهنده از یک امدادگر معتاد آدرنالین را که هر شب برای زنده ماندن تلاش میکند را ارائه میدهد. فیلمنامه توسط پل شریدر، همکار قدیمی و همیشگی اسکورسیزی، یک قطعه همراه جذاب برای پروژه قبلی آنها راننده تاکسی است که خیابانهای آشفته و ساکنان مجروح نیویورک را از نقطهنظری کاملا متفاوت به تصویر میکشد.
- بهترین صحنه: کیج با ترس و لرز و دلهره و تام سایزمور هیجانزده و متحیر در حال گشت و گذار در آمبولانس با تکانها و برخورد شدید با موسیقی گروه کِلَش جانی جونز.
- بهترین جمله: «نجات دادن زندگی یک نفر مانند عاشق شدن است. بهترین داروی جهان.»
۱۶- هوانورد | ۲۰۰۴ | The Aviator
در حالی که دارودسته نیویورکی آغاز همکاری پربار بین اسکورسیزی و لئوناردو دیکاپریو بود، هوانورد نقطه شکوفایی آن بود. این ایدهی لئو بود که فیلمی از هاوارد هیوز بسازد، و این سرپوشی بر روی یک سری نقشهای جاهطلبانه است که استعداد او را بعد از نمایش دلفریبش در تایتانیک خشک کرده بود. یک فیلم در مورد هاوارد هیوز برای مدت طولانی برای بسیاری از فیلمسازان موفقیتی با شانس خیلی کم بود، و مارتی و لئو نمونه جذاب و حماسی خودشان را با مجموعهای از صحنههای پر زرق و برق با حضور افراد مشهور واقعی مقابل دوربین، ساختند. زمانی که گوئن استفانی نقش ژان هارلو بازی کرد را به یاد دارید؟ هوانورد زمانی که معاملات هیوز در دهه ۱۹۳۰ هالیوود را به تصویر میکشد بسیار سرگرمکننده است، اما وقتی که نزدیک به پایان روایت در دیوانگی قهرمان داستان غوطهور می شود، به شدت عذابآور میشود.
- بهترین صحنه: با عرض پوزش، باید اعتراف کنید که غیرقابل حذفترین قسمت فیلم، صحنهای است که هاوارد در اتاقی پراز خشم، دیوانه وار در حال تماشای فیلم است.
- بهترین جمله: «مسیر آینده.»
۱۵- کوندان | ۱۹۹۷ | Kundun
یکی از دست کم گرفتهشدهترین و کمتر دیدهشدهترین فیلمها در کارنامه اسکورسیزی، کوندان، یک زندگینامه پرشاخ و برگ الهام گرفته شده از زندگی و نوشتههای چهاردهمین دالایی لاماست. فیلم استودیویی کمیاب دهه ۹۰ و نامزد اسکار که نمیتوانید آن را در وبسایت آمازون یا آیتیونز پیدا کنید. پس از اکران، دیزنی که فیلم را از طریق بخش بوئنا ویستا پیکچرز توزیع میکرد، بعد از تجربه ضربه مالی قابل توجه از سوی دولت چین، که به طور شگفتانگیزی از تصویر رهبر روحانی تبت قدردانی نکرد و متعاقباً فیلمهای دیزنی را به خاطرآن برای دورهای ممنوع کرد، تقریباً آن را کنار گذاشت. انتظار نداشته باشید که به این زودی در دیزنی پلاس هم پخش شود. مانند دو فیلم حماسی مذهبی دیگر اسکورسیزی، آخرین وسوسه مسیح و سکوت، کوندان موضوع ایمان و رفتار غیرخشونت آمیز به عنوان یک مبارزه مادامالعمر را مورد بررسی قرار میدهد؛ که ممکن است از نظر روحی ارزشمند باشد اما از نظر عاطفی منزویکننده است.
- بهترین صحنه: فرار دالایی لاما از تبت در پایان فیلم، یک قطعه فیلم هیجان انگیز است که با موسیقی برجسته فیلیپ گلس تقویت شده است.
- بهترین جمله: «من معتقدم که من انعکاسی هستم، مانند ماه روی آب. وقتی مرا میبینی و من سعی میکنم مرد خوبی باشم، خودت را می بینی.»
۱۴- رفتگان | ۲۰۰۶ | The Departed
فیلمی که سرانجام اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را برای اسکورسیزی به ارمغان آورد، بازگشت پر پیچ و خم او به دنیای اوباش و تبهکاران است. اسکورسیزی در بازسازی فیلم هنگکنگی «اعمال شیطانی» آهنگی از گروه دراپکیک مورفیس را طنین انداز کرد و تماشاگران را برای یک سفر هیجانانگیز خندهدار، بیپایان وتماشایی، به بوستون پر دردسر برد. لئوناردو دی کاپریو و مت دیمون به عنوان دو جاسوس قدرتمند در اوج قدرت خود به عنوان ستارگان هالیوود هستند، اما رفتگان بیشتر متعلق به جک نیکلسون با آن لبخند دلنشین و تهدیدآمیزش است. نیکلسون و اسکورسیزی، علیرغم اینکه هر دو نمادهای سینمای دهه ۷۰ بودند، قبل از این همکاری با هم کار نکرده بودند، اما این انتظار مطمئناً ارزشش را داشت.
- بهترین صحنه: والبرگ و بالدوین با افسران صحبت میکنند.
- بهترین جمله: «من کسی هستم که کارش را انجام میدهد. تو باید آن مرد دیگر باشی.»
۱۳- عصر معصومیت | ۱۹۹۳ | The Age of Innocence
اپرا بارها و بارها راه خود را به ترکیب موسیقیهای متن اسکورسیزی وارد کرده است، بنابراین به حق بود که او در نهایت فیلمی اپرایی ساخت. نه، در عصر معصومیت آوازی وجود ندارد، اما غنا و احساسات در قلب این اقتباس از ادیت وارتون به همان اندازه در سالن تاتر باله یا اپرای لا اسکالا در میلان مناسب است که فیلم را روی آمازون پرایم در حالیکه روی مبل لم دادهاید تماشا کنید. تعداد زیادی مجالس و ضیافتهای زیبا و پیاده رویهای عاشقانه طولانی! دانیل دی لوئیس و میشل فایفر خلق و خوی خشونتآمیز وآتشین خود را به بهترین شکل ممکن در محیط بیش از حد سرکوب شده جامعه اشرافی قرن نوزدهم آرام میکنند. این فیلمی است که در آن دی لوئیس پس از فهمیدن اینکه با زنی که دوستش ندارد نامزد شده است، امیدوار است که نامزدیش را کوتاه کند تا مبادا جرأت کند در راستای خواستههایش نسبت به محبوبش عمل کند. مگر برنامه لاولاین را در سال ۱۸۷۰ نداشتند؟!
- بهترین صحنه: در حین سواری در کالسکه، یک دست انداز میشل فایفر را به آغوش دنیل دی لوئیس میاندازد، در حالی که تنها کسری از ثانیه طول میکشد، این آتش ابدی است!
- بهترین جمله: «میشه بیام پیشت؟»
۱۲- سکوت | ۲۰۱۶ | Silence
پروژهای هیجان انگیز که اسکورسیزی برای بیش از ۲۵ سال در حال توسعه بخشیدن به آن بود، بر اساس رمان شوساکو اندو که مارتی در هنگام فیلمبرداری فیلم رویاهای آکیرا کوروساوا که در آن در نقش ونسان ون گوگ ظاهر شد، کشف کرد. اندرو گارفیلد و آدام درایور در نقش یسوعیان پرتغالی قرن هفدهمی در ماموریت شناسایی و نجات احتمالی مرشد خود لیام نیسون که برای انتشار انجیل به ژاپن رفته بود، حضور مییابند. آنچه در پی میآید تضاد بین فرهنگها و بحران ایمان شخصی است. شاید اندیشهبرانگیزترین و قویترین فیلم اسکورسیزی باشد. ژرف اندیشانه و پردرد است، و همچنین از مخاطب میخواهد تا با شخصیتهای درگیر در یک درام همذاتپنداری کنند، نه آنچه ممکن است در یک روایت بزرگتر و جهانی نشان داده شود. به عبارت دیگرهمدردی با امپریالیست فرهنگی. این فیلم بسیار زیبایی است و در مورد دیگری که مؤلفان از یکدیگر الهام میگیرند، ترنس مالیک را بر آن داشت تا از اسکورسیزی بپرسد «مسیح از ما چه میخواهد؟». ما نمیدانیم که او در پاسخ چه گفت، اما میتوان به راحتی آخرین فیلم کمپانی تگزان به نام یک زندگی پنهان ساخته مالیک را به عنوان واریاسیونی در یک موضوع واحد- مثلاً چه زمانی برای انکار ایمان درست است؟- اما با اما نتایجی متفاوت، تفسیر کرد.
- بهترین صحنه: تماشای آن سخت است، اما مردانی که با آمدن جزر و مد روی صلیبها غرق میشوند، مستقیماً از کابوسهای شبانه آمده است.
- بهترین جمله: «مرتد شدن!»
۱۱- گرگ وال استریت | ۲۰۱۱ | The Wolf of Wall Street
این فیلم مشمئزکننده است و اگرازآن خوشتان آمده باید از خودتان خجالت بکشید. بله، بله، مطمئنا، این یک داستان هشدار دهنده درمورد طمع است. اما بهتر است بروید کس دیگری را با این مزخرفات سر کار بگذارید! همه ما یک فرشته و یک شیطان بر روی شانه خود داریم و این فیلم یک فیلم سه ساعته با شکوه، زیبا و خنده دارو یک سرنگ خالص از آدرنالین است که به بدن ما تزریق میشود و نشان میدهد اگر به شیطان روی شانهمان اجازه دهیم که کنترل ما را به دست بگیرد چه اتفاقی میافتد. لئوناردو دی کاپریو در حالی که نفرتانگیز و بی اخلاق است و مواد مخدر را میبلعد و از نظر جنسی هرزه و بیبندوبار است، بازی فوقالعادهای به نمایش میگذارد. جونا هیل بهعنوان مفتخوربازنده در این فیلم حکمرانی میکند و مارگو رابی در نقش «دوشس بی ریج» عالی است. قایقهای بادبانی و ماشینهای اسپورت همراه با تصاویری که به سبک ورزشی همیشگی اسکورسیزی فیلمبرداری شده است با موسیقی الکترونیک به سبک شیکاگو بلوز ترکیب میشود و معجونی قدرتمند از داستانسرایی بسیار عالی و بدون ایراد را تشکیل میدهند.
- بهترین صحنه: اگر صحنه لیموها با تلفن تمام شد، کافی بود. اگردر ماشین به پایان رسید، کافی بود. این که این همه راه تا جونا هیل میرسد که با سرفههای شدید دارد خفه میشود و دی کاپریو که مثل ملوان زبل قدرتمند شده- نیرویی که از یک خط تپل کوکائین میآید- به او تنفس مصنوعی و احیای قلبی میدهد؟ نبوغ خالص است!
- بهترین جمله: «چه نوع آدمی کارت اعتباری قبول میکند؟!»
۱۰- مرد ایرلندی | ۲۰۱۹ | The Irishman
اسکورسیزی به پایان کار خود نزدیک نیست، اما مرد ایرلندی به لحاظ حسی چیزی شبیه به آواز پیش از مرگ قو است. او دوباره با دوستان قدیمیش دنیرو و پشی متحد میشود و با کسی که باید احساس یک دوست قدیمی را داشته باشد، پاچینو تجدید دیدار میکند تا یک مراقبه حماسی در مورد تجربه آمریکاییها از نگاه افراد فرومایه ساخته شود. افرادی که زندگی حرفهای او را در این سالها شکل دادهاند. ایرلندی بر اساس کتاب چارلز برانت، به اسم «شنیدم که خانهها را نقاشی میکنید»، زندگی فرانک شیرن با بازی دنیرو، قاتلی در خدمت خانواده جنایتکار بوفالینو را دنبال میکند که به جیمی هوفا با بازی پاچینو نیز خدمت میکرده است. فیلم طولانی است و فناوری جوان سازی صورت به کار رفته برای نشان دادن شخصیت ها در مراحل مختلف زندگی آنها گاهی عجیب است، اما تمام این جسارت و پراکندگی فقط به قدرت ایرلندی میافزاید. وقتی همه چیز گفته شود و انجام شود، شما خندیدهاید و عمیقاً احساس افسردگی میکنید.
- بهترین صحنه: پشی پیرو دنیرو در حال فرو بردن (یا در تلاش برای فرو بردن) نان گوشت خوک در آب انگور در زندان.
- بهترین جمله: «همینه که هست.»
۹- آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند | ۱۹۷۴ | Alice Doesn’t Live Here Anymore
هر زمان که مارتین اسکورسیزی فیلم جدیدی را اکران میکند، یکی از موضوعاتی که مطمئناً مطرح میشود این است که درتعداد کمی از فیلمهای او زنان در نقشهای اصلی به نمایش گذاشته شدهاند. نمونه مخالف این ادعا همیشه آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند است که یکی از معدود ویژگیهای او برای تمرکز بر یک قهرمان زن است. الن برستینِ ستاره، اسکورسیزی را بلافاصله بعد از به پایان رسیدن پروژهی خیابانهای پایین شهر، برای کارگردانی این داستان که درباره خواننده مشتاقی است که همسرش را از دست میدهد و با پسر کوچکش راهی جاده میشود، استخدام کرد. اصول فمینیستی آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند همواره مورد بحث بوده و هنوز هم هست، اما صراحت عملکرد برستین ۴۵ سال بعد همچنان تکان دهنده است. تمام ناامیدیهای آلیس در مورد وضعیتش با بچهاش به زیبایی به نمایش درآمده است و تقریباً باعث میشود که شما فکر کنید ای کاش اسکورسیزی فیلمهای بیشتری از این دست میساخت، و به زنان عادی اجازه میداد که قهرمانهای عامی مانند اوباشهای او باشند.
- بهترین صحنه: آلیس و دوست جدیدش فلو (دایان لاد) در حال آفتاب گرفتن و غیبت کردن.
- بهترین جمله: «این پگی لی نیست.»
۸- خیابانهای پایین شهر | ۱۹۷۳ | Mean Streets
اولین شاهکار اسکورسیزی و یکی از مهمترین فیلمهای هالیوود جدید، پرترهای حیرتانگیز و بریده بریده از سه ایتالیایی خطرناک است که قبلاً هرگز شبیه آنها دیده نشده بود. این ترکیب سالم از خشونت، موسیقی راک و احساس گناه کاتولیک، همه عناصر لازم را دارد، از جمله جذابیت رابرت دنیرو در اجرای نقش جانی بوی که آهنربای جاذب دردسر است. در حالی که به سختی چیزی در فیلم یافت میشود که اداره گردشگری از آن راضی باشد، اما انرژی و ظرافت شهر نیویورک در هر فریمی از فیلم نفوذ کرده است، خواه در حالت آرامش حرکت آهسته باشد یا انفجاری دیوانه وار و وحشیانه.
- بهترین صحنه: دعوای سالن بیلیارد که با موسیقی لطفا آقای پستچی، از گروه مارولتس تنظیم شده است.
- بهترین جمله: «من یک نابخردم؟ نابخرد یعنی چی؟»
۷- کازینو | ۱۹۹۵ | Casino
در سالهایاخیر، به نظر میرسد کازینو، که باعث شد اسکورسیزی دوباره با رابرت دنیرو و جو پسی برای یک داستان گانگستری دیگر تنها پنج سال پس از موفقیت «رفقای خوب» همکاری کند، بهخاطر حس منحصربهفردش به لحاظ مقیاس، تاریخ، و طنز بی رحمانه تلخش است که به طور گستردهای مورد تحسین طرفداران و منتقدان فیلم قرار گرفته. شاید این حماسه جنایی اسکورسیزی باشد که بیشترین هماهنگی را با اضطرابها و نگرانیهای دوران ترامپ داشته است؟ در هر صورت، این یک فیلم ماکسیمالیستی است، یک داستان آمریکایی از افراط و تفریط که به سبکی جسورانه و گاه گیج کننده روایت میشود و توسط سه نقش اصلی بدون واهمه و اغلب مهیج از دو بازیگر نقش اول مرد فوق الذکر و یک شارون استون فرمانبردار در صحنه سرقت دخترلاس وگاسی به نام جینجر، پیش میرود. میتوان گفت این یک فیلم وسواسی و پر از جزییات وسواس برانگیز برای بینندگان وسواسی و دارای حساسیت فراوان به جزئیات است. سخنرانی جذاب و خیره کننده مدیر کازینو سام با بازی دنیرو که به یک شیرینی پز در محل کار خود درباره توزیع دقیق مقدار بلوبری در هر کدام از مافینها میگوید استعارهای عالی برای رویکرد بیش از حد وسواسگونه و درونی فیلم است.
- بهترین صحنه: اوه، مثلا کل یک ساعت اول فیلم چطور است؟ اگر این تقلب است، پس بیایید به صحنهای برویم که در آن آس نشان میدهد که تیم امنیتی چگونه با یک جفت کلاهبردار شمارش کارت برخورد میکند.
- بهترین جمله: «از این به بعد میخواهم در هر مافین به مقدار مساوی بلوبری بریزید.»
۶- پس از ساعات اداری | ۱۹۸۵ | After Hours
شاید بیش از هر فیلم دیگری از اسکورسیزی، فیلم پس از ساعات اداری شبیه یک کپسول زمان باشد. نقطه نظر یک مرد طبقه متوسط کارمند به صحنه هنر در مرکز شهر نیویورک، زمانی که هنوز کمی خطرناک بود. این کمدی تاریک یک شب طولانی و پر استرس است. چیزی که به عنوان یک ملاقات زیبا بین پل هکت با بازی گریفین دان کارمند اداری فاقد احساسات و مارسی کتابخوان و سرزنده با بازی روزانا آرکت شروع میشود، زمانی که پل مارسی را تا اتاق زیرشیروانی دوست هنرمندش که در محله سوهو واقع است تعقیب میکند، بهسرعت به چیزی تلخ تبدیل میشود. پل کمی درب و داغانتر از آن چیزی است که فکر میکنید، که همین امر ماجراجوییاش را بیش از پیش ناراحتکننده میکند. شما به معنای دقیق کلمه با او همدردی نمیکنید، زیرا او سعی میکند راه خود را به جایی امن در منطقه آپرایست ساید در بالای شهر باز کند، اما دوست دارید به گوشه و کنار این جهان غمانگیز نگاهی بیاندازید و ببینید چه نوع شخصیتهای دیوانهای در آن ظاهر میشوند (کاترین اوهارا! تری گار!)
- بهترین صحنه: به خدا این کار سخت است. فیلم بعد از ساعات اداری فقط یک صحنه عالی پس از دیگری است. بیایید بگوییم صحنهای که گیل کاترین اوهارا پل را در اطراف محله سوهو در ماشین بستنی فروشی خود تعقیب میکند.
- بهترین جمله: «تسلیم شو دوروتی!»
۵- گاو خشمگین | ۱۹۸۰ | Raging Bull
یک سال پس از اینکه فیلمهای راکی ۲ و قهرمان ثابت کردند تماشاگران از تصاویر بوکس سیر نمیشوند، اسکورسیزی، پل شریدر، رابرت دنیرو و جو پشی برای انتشار این مسابقه بوکس برای تمام کسانی که طرفدار فیلمهای ورزشی نشاطآور هستند، وارد رینگ شدند. گاو خشمگین در حیطه مسائل شخصی و گرفتاریهای فردی با رابطه جنسی عجیب و غریب، مازوخیسم و نگاه مردسالارانه، ازطرفی به مسائل پیچیده روانشناختی میپردازد، و از طرف دیگر مانند یک باله سیاه و سفید زیبا است. سکانسهای مبارزه هم در رینگ و هم در کلوپهای شبانه وحشیانه هستند، همانطور که جانور زخمی جیک لاموتا، عزیزانش را مورد سرزنش قرار میدهد تا اینکه در نهایت تنها میشود. دنیرو یک کاسه تمام نشدنی پاستا برای گناهانمان بلعید تا شبیه لاموتا در اواخر عمرش باشد، بنابراین حداقل کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که دوباره و دوباره این فیلم را تماشا کنیم.
- بهترین صحنه: فرو غلطیدن دنیرو به مغاک در سلول زندان فلوریدا، فریادها و فحاشی، کوبیدن سرش به دیوار، و احمق خواندن خود. مثل این است که او یک گاو نر پر از خشم یا چیزی مثل آن است!
- بهترین جمله: «بیش از حد پختیش، خوب نیست. در هدفش شکست خورده.»
۴- سلطان کمدی | ۱۹۸۳ | The King of Comedy
چیزی تقریباً جذاب در مورد کمدین ناموفق و متوهم و آدم ربای واقعی روپرت پاپکین در پادشاه کمدی وجود دارد که یکی از شگفت انگیزترین کارهای متفاوت اسکورسیزی در این ژانر در میان مجموعه آثار او است. پس از ایفای نقش جیک لاموتا در گاو خشمگین، دنیرو دوباره با اسکورسیزی همکاری کرد تا در نقش این نماد ناخوشایند و شیرین استیصال زندگی کند، کاری که با نقشآفرینیهای قبلی او در کارنامهاش در هیبت اراذل و اوباش کاملا مخالف بود. با فیلمنامهای پیشگویانه که توسط منتقد نیوزویک، پل دی. زیمرمن نوشته شده بود. این فیلم به عنوان یک جستار همیشه مرتبط و قابل اعتنا از شهرت، شهوت، و رابطه بین هواداران و ستارگان باقی میماند. بخش استادانه که کمی بدلکاری است و در آن جری لوئیس در نقش مجری تلویزیونی جری لنگفورد ظاهر میشود، لایههایی از پیچیدگیهای فرامتنی به فیلم اضافه میکند، اما این رفتار فاقد عزت نفس و به شدت شاد روپرت است که با شما میماند.
- بهترین صحنه: اغوای ماشا عمیقاً ناراحت کننده است، اما کاری خارقالعاده از ساندرا برنهارد است.
- بهترین جمله: «بسیاری از شما احتمالا تعجب میکنید که چرا جری نتوانست امروز عصر به کارش برسد. خب، او بسته است و من کسی هستم که او را بستم.»
۳- آخرین وسوسه مسیح | ۱۹۸۸ | The Last Temptation Of Christ
در حالی که اسکورسیزی هیچ نشانهای از توقف نشان نمیدهد، بعید است که هیچ یک از پروژههای آینده او الهامبخش ناآرامیهای مدنی، تخریب اموال و چندین آسیب جدی باشد. آخرین وسوسه مسیح فیلمی است که اکثر مردم به شما خواهند گفت که اساسا «طرفدار عیسی» است، اما مطمئنا با بررسی و بسط تضاد بین انسانیت و الهیت مسیحی، باعث ناراحتی و رنجش عدهای شده است. (برنامه کمدی عیسی مسیح سوپراستار نیز این کار را انجام میدهد، اما با آهنگهایی شادتر.) ویلم دافو به عنوان مسیح مصلوب دیدنی است، همانطور که هاروی کیتل در نقش پسر محبوب بروکلین، یوداس ایسکاریوت قابل رویت است. تصاویر عکاسانه از لوکیشن، رژه بازیگران نقش مکمل نامعمول (آندره گریگوری! جان لوری! ایروین کرشنر! دیوید بووی در نقش پونتیوس پیلاتس!) و ترکیبی ترسناک و شنیدنی از موسیقی باستانی جهانی از پیتر گابریل گرد هم میآیند تا برداشتی عمیقا تکاندهنده و بدیع را از بزرگترین داستانی که تا به حال گفته شده، شکل دهند.
- بهترین صحنه: مسیح در جدال با معاملهگران پول در معبد همیشه برنده است.
- بهترین جمله: «آن انجام شده است!»
۲- راننده تاکسی | ۱۹۷۶ | A Taxi Driver
از تودههای ابر بخار اگزوز شناور بالای سنگفرش در صحنه آغازین فیلم گرفته تا قطرات خونی که از انگشت تراویس بیکل در صحنه نهایی میریزد، راننده تاکسی فیلم هیجانانگیزی از تصاویر قابل لمس است که حواس بیننده را فعال میکند. مهم نیست که چند بار آن را دیدهاید یا تقلیدهای ضعیف و آبکی چقدر آن را کماثر کردهاند- مانند نمونه اخیرش با بازی یک شخصیت شرور داستانهای بتمن (ارجاع خواکین فنیکس در نقش جوکر)- چیزی که مهم است این است که این بصیرت هیپنوتیزمکننده یک راننده تاکسی انساندوست، قدرت شوکهکردن و ناآرامی خود را حفظ میکند. تمام جنبههای فیلم، از کارگردانی دقیق اسکورسیزی گرفته تا نوشتههای خاطرهانگیز پل شریدر تا موسیقی وهمآور برنارد هرمان، شما را جذب میکند و سپس شما را مضطرب رها میکند. این ناراحتی تقریباً اپرایی و غمانگیز توسط گروهی از بازیگران تکمیل میشود که به جنبههای انسانی داستان چنگ میزنند، دنیرو به وضوح در نقش قهرمان داستان خیرهکننده است، اما جودی فاستر، سیبیل شپرد، آلبرت بروکس، هاروی کایتل و پیتر بویل هم با عمق و هوش فراوان بازیهای خود را میآرایند. فیلم مثل یک کابوس شبانه که خواب را از چشم میگیرد.
- بهترین صحنه: لحظهای آرام که تراویس بیکل با بتسی سیبیل شپرد تماس میگیرد تا درباره گلهایی که فرستاده بپرسد و دوربین از او دور میشود، مثل اینکه این مکالمه تحملناپذیر است.
- بهترین جمله: «تو با من حرف میزنی؟»
۱- رفقای خوب | ۱۹۹۰ | Goodfellas
پذیرفتن یک انتخاب بدیهی و از قبل مشخص شده هرگز جالب نیست، اما گاهی اوقات این انتخاب بدیهی دلایل روشنی دارد. (بله مثلن پلکانی به بهشت هم بهترین آهنگ گروه لد زپلین است. شک دارید؟) اگر رفقای خوب نبود، مارتین اسکورسیزی هم این نام بزرگی که الان میشناسیم نبود. ری لیوتا هم بدون رفقای خوب وجود نخواهد داشت. بدون رفقای خوب هیچ سریال سوپرانویی هم وجود نخواهد داشت. احتمالاً دیگر افرادی وجود نخواهند داشت که با صدای بلند با هم حرف بزنند و فریاد بزنند هو!!!، و البته که شاید در فیلم این چیز بدی نباشد، اما نمیتوانیم میراث بسیار مهمی را که فیلم رفقای خوب بر فرهنگ ما داشته است انکار کنیم.
رفقای خوب یک اثرهنری عالی است، یک داستان هشداردهنده که به شما این جرات را میدهد که با خودتان صادق باشید. بله، شما میخواهید با این بچه ها همراه باشید، حتی با آنکه میدانید اشتباه است. تا کی حاضرید به سمت دیگری نگاه کنید، وقتی همکارانتان در گودالهای سیاه بیاخلاقی گرفتار هستند؟ با دزدیدن سیگار شروع میشود، با تیراندازی تامی به اسپایدر به خاطرحاضرجوابی کردن به پایان میرسد. و در نهایت، وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است، وقتی نمیتوانید پول دیگری از بانک قرض کنید یا مشروب دیگری بخرید، شراکت را از بین میبرید و یک کبریت روشن میکنید. این توصیف هنری از پائولی که تمام داراییهای یک کلوپ شبانه را از بین میبرد، تفسیری درباره روح خودش است. تنها زمانی که پارانویای کُشنده جیمی در نهایت او را تحتتأثیر قرار میدهد، او میخواهد که از این زندگی خلاص شود. نه مثل یک انسان درست! اسکورسیزی به شما اعتماد دارد که خودتان این موضوع را حل کنید، دقیقاً به همین دلیل است که برخی از احمقها هستند که فکر میکنند این فیلم پوچگرایانه است. جدای از بی نظمیها، موسیقی، تدوین، حرکات دوربین، بازیها و به خصوص فیلمنامه همه به زیبایی کنار هم قرار میگیرند. این فیلم هزار و یک مقلد تولید کرد اما همه آنها ضعیف بودند. حالا برو خونه و جعبه واکس لعنتیتو بردار!
- بهترین صحنه: ۱۱ می ۱۹۸۰، ۶:۵۵ صبح.
- بهترین جمله: «من چطوری بامزهم؟ بامزهم، مثل اینکه یک دلقکم؟ سرگرمت میکنم؟»
منبع: Thrillist
سلام از اسکورسیزی الان ۱۵ تا دیدم به نظرم:
۱- رفقای خوب (۱۹۹۰)
۲- گاو خشمگین (۱۹۸۰)
۳- راننده تاکسی (۱۹۷۶)
۴- سکوت (۲۰۱۶)
۵- کازینو (۱۹۹۵)
۶- رفتگان (۲۰۰۶)
۷- سلطان کمدی (۱۹۸۲)
۸- پس از ساعات اداری (۱۹۸۵)
۹- هوگو (۲۰۱۱)
۱۰- گرگ وال استریت (۲۰۱۳)
۱۱- جزیره شاتر (۲۰۱۰)
۱۲- تنگه وحشت (۱۹۹۱)
۱۳- هوانورد (۲۰۰۴)
۱۴- گنگستر های نیویورکی (۲۰۰۲)
۱۵- مرد ایرلندی (۲۰۱۹)
من اینا رو دیدم👇🏼👇🏼 و به نظرم:
۱- رفقای خوب (۱۹۹٠)
۲- گاو خشمگین (۱۹۸٠)
۳- راننده تاکسی (۱۹۷۶)
۴- کازینو (۱۹۹۵)
۵- سلطان کمدی (۱۹۸۳)
۶- گنگستر های نیویورکی (۲٠٠۲)
۷- جزیره شاتر (۲٠۱٠)
۸- گرگ وال استریت (۲٠۱۳)
۹- تنگه وحشت (۱۹۹۱)