بهترین فیلم درام دهه اخیر

بردمن | Birdman | 2014

بردمن یا مرد پرنده (با عنوان اصلی Birdman) نمونه‌ای عالی از فیلم‌های درام است که با ژانر کمدی سیاه ترکیب شده. داستان فیلم در مورد بازیگری افول کرده روایت می‌شود که سابقاً نقش ابرقهرمانی به نام مرد پرنده را ایفا می‌کرده است. او حالا سعی دارد با نویسندگی، کارگردانی و بازی در یک تئاتر، موقعیت شغلی خود را احیا کند. این خلاصه شاید برای همه قابل‌درک باشد اما هدف و پیام الخاندرو گونسالس اینیاریتو از ساخت فیلم بردمن بسیار پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. او اثری برای عاشقان دنیای سینما ساخته است؛ کسانی که فیلم‌ها را به عنوان یک اثر هنری می‌بینند و نیت کارگردان از روایت قصه را درک می‌کنند.

چیزی که در پس زرق و برق ابرقهرمانان هالیوودی دیده نمی‌شود، حس ترسناک آنها از به پایان رسیدن این دوران است. آنها شیفته محبوبیت شده‌اند و حالا بدون آن، نمی‌توانند همچون روزهای گذشته زندگی کنند. مایکل کیتون در ایفای نقش شخصیت اصلی فوق‌العاده ظاهر شده است. در کنار او، نباید از بازی خوب اما استون و ادوارد نورتون غافل شد. هر نمای فیلم، از ابتدا تا انتها، طوری به تصویر کشیده شده که گویی شاهد یک نمای پیوسته و طولانی هستیم؛ بی‌آن‌که فیلم کات بخورد، در سرتاسر فیلم یک نمای دو ساعته را تماشا می‌کنیم. همین موضوع باعث شد تا یکی از چهار اسکار فیلم بردمن به امانوئل لوبزکی، مدیر فیلمبرداری آن تعلق گیرد.

شبکه اجتماعی | The Social Network | 2010

فیلم شبکه اجتماعی (با عنوان اصلی The Social Network) اثری در ژانر درام زندگینامه‌ای به نویسندگی آرون سورکین و کارگردانی دیوید فینچر است. فیلم داستان زندگی مارک زاکربرگ، مؤسس شبکه اجتماعی فیسبوک را روایت می‌کند؛ وبسایتی که در ابتدا تنها محدود به یک دانشگاه بود اما حالا با بیش از ۲.۷ میلیارد نفر کاربر فعال روزانه، بزرگترین شبکه اجتماعی دنیا محسوب می‌شود.

فینچر با ساخت فیلم سوشال نتورک، مخاطب را به تماشای چشم‌اندازی کوتاه از تفکرات مارک زاکربرگ (با بازی زیبای جسی آیزنبرگ) و فراز و نشیب زندگی او برای خلق یک تجارت موفق دعوت می‌کند. داستان از اولین روزهای شکل‌گیری ایده شروع می‌شود و تا چند سال پس از راه‌اندازی فیسبوک و رشد سریع آن ادامه می‌یابد. البته اتفاقاتی که در فیلم رخ می‌دهند ۱۰۰ درصد واقعی نیستند اما در هر حال، تماشای چگونگی پیدایش چیزی که ما هنوز هم در حال استفاده از آن هستیم بسیار سرگرم‌کننده است.

ورود | Arrival | 2016

برای طرفداران فیلم‌های علمی تخیلی که می‌خواهند اثری اصیل و ناب تماشا کنند، فیلم ورود (با عنوان اصلی Arrival) گزینه‌ای به‌شدت فوق‌العاده است. دنی ویلنوو و اریک هیزرر با اقتباس از داستانی کوتاه به نام داستان زندگی تو نوشته تد چیانگ، قصه‌ای را روایت می‌کنند که مضامین درام را در اثری علمی تخیلی ترکیب کرده است. زمانی که دوازده سفینه فضایی مرموز روی نقاط مختلف زمین فرود می‌آیند، ترس، ابهام و وحشت قلب مردم زمین را تسخیر می‌کند. تا پیش از این، شاید هزاران فیلم در مورد هجوم بیگانه‌ها به کره زمین ساخته شده اما ورود دقیق‌ترین تصویر از نحوه تعامل ما با یک سوال را ارائه می‌دهد: اگر بیگانه‌ها به زمین آمدند، ما باید چه کار کنیم؟ مسلماً اولین کار، صحبت با آنهاست و اگر زبان آن‌ها را متوجه نشویم چه؟

تیم بازیگران فیلم، شامل ایمی آدامز، جرمی رنر و فارست ویتاکر، روی کاغذ بسیار جذاب هستند اما بسیاری از مردم، قبل از تماشا حس خوبی نسبت به فیلم ندارند. به شما اطمینان می‌دهم که این حس غلط است؛ پس تردید نکنید و خیلی زود فیلم ورود را تماشا کنید.

قوی سیاه | Black Swan | 2010

پس از بازی در اولین فیلم بلند سینمایی‌اش با عنوان لئون حرفه‌ای (با عنوان اصلی Léon: The Professional محصول ۱۹۹۴)، ناتالی پورتمن به یکی از محبوب‌ترین بازیگران سینما تبدیل شد. اما ۱۶ سال طول کشید تا او اولین جایزه اسکارش را دریافت کند؛ جایزه‌ای که بی‌شک مستحقش بود. او در فیلم قوی سیاه (با عنوان اصلی Black Swan) نقش دختری به نام نینا را بازی می‌کند که تمام دوران کودکی و نوجوانی‌اش را صرف یادگیری رقص باله کرده است. وسواس ذهنی نینا در راه به دست آوردن نقش اول نمایشی معروف، ما را با یک درام روان‌شناختی جذاب روبرو کرده است؛ جایی که او باید نقش دو شخصیت را ایفا کند: قوی سفید معصوم و قوی سیاه اغواگر.

همانند اکثر افرادی که شیفته رقص هستند، حیات نینا به رقص باله گره خوده است. زمانی که مسیر رسیدن به نقش اول به‌واسطه حضور رقیبی جوانتر با استعداد ذاتی به نام لیلی (با بازی میلا کونیس) مورد تهدید قرار می‌گیرد، نینا شرایطی وحشتناک را تجربه می‌کند تا ستاره نمایش لقب بگیرد. دارن آرونوفسکی در مقام کارگردان، دوباره ما را با سبک منحصر به فرد خود در ارائه مضامین فراواقع‌گرایی در قالب یک فیلم درام متحیر ساخته است. فیلم قوی سیاه با صحنه‌ای خیرکننده و ابهام آور به اتمام می‌رسد؛ جایی که مخاطب در سرنوشت نهایی نینا، جنون او و هر آنچه در طول فیلم دیده به تردید می‌افتد.

گرگ وال استریت | The Wolf of Wall Street | 2013

این روزها با رشد مشارکت مردم در بورس، نام یک فیلم سوژه خلق لطیفه‌ها شده است: گرگ وال استریت (با عنوان اصلی The Wolf of Wall Street). این درام زندگینامه‌ای، داستانی کمدی در مورد ظهور و سقوط جردن بلفورت، دلال سهام آمریکایی را روایت می‌کند؛ کسی که با تشویق مردم برای سرمایه‌گذاری روی اوراق پرریسک، درآمدی چشمگیر بدست آورد اما به جرم کلاهبرداری در بازار سهام و فعالیت‌های غیرقانونی، ۲۲ ماه زندانی شد. او خاطرات زندگی خود را در کتابی به نام گرگ وال استریت منتشر کرد و این کتاب، اساس یکی از فیلم‌های موفق مارتین اسکورسیزی را شکل داد.

گرگ وال استریت هر چیزی که مردم دوست دارند در یک فیلم سینمایی تماشا کنند را به بیننده ارائه می‌دهد؛ از کمدی تا درام و حتی صحنه‌های اکشن، مارتین اسکورسیزی اثری به شدت جذاب ارائه داده است. بازی لئوناردو دی‌کاپریو و جونا هیل فوق‌العاده است و همین باعث شد تا هر دوی آنها نامزد دریافت جایزه اسکار شوند. هفت سال از زمان اکران فیلم گذشته اما تیم بازیگران حرفه‌ای، کارگردانی افسانه‌ای و بودجه‌ای هنگفت، عواملی هستند که این فیلم را زنده نگه‌ داشته‌اند. تماشای گرگ وال استریت قطعاً ارزشمند خواهد بود؛ چراکه با یکی از بهترین فیلم‌های ده سال اخیر سینما روبرو خواهید بود.

ستیغ اره‌ای | Hacksaw Ridge | 2016

فیلم ستیغ اره‌ای یا ستیغ هک‌سا (با عنوان اصلی Hacksaw Ridge) اثری کلاسیک و شایسته در ژانر درام تاریخی به کارگردانی مل گیبسون است. داستان فیلم بر اساس اتفاقات واقعی زندگی سربازی به نام دزموند داس روایت می‌شود؛ کسی که با جنگ مخالف است و حاضر نیست کسی را بکشد اما طی جنگ جهانی دوم، در نبرد اوکیناوا، جان ۷۵ سرباز را نجات می‌دهد. او با این کار به اولین کسی در تاریخ آمریکا تبدیل شد که بدون شلیک هیچ گلوله‌ای، موفق به دریافت مدال افتخار شده است. دزموند در این راه با سختی‌های زیادی مبارزه کرد و حتی دستگیر شد اما با وجود جراحت، توانست جوخه خود را نجات دهد.

فیلم ستیغ اره‌ای در ۶ رشته شامل بهترین کارگردانی برای مل گیبسون، بهترین بازیگری برای اندرو گارفیلد و بهترین فیلم سال، نامزد دریافت جایزه اسکار شد اما تنها به دو اسکار در رشته تدوین و میکس صدا دست یافت.

رانندگی | Drive | 2011

فیلم رانندگی یا درایو (با عنوان اصلی Drive) داستان یک بدلکار هالیوودی مرموز را دنبال می‌کند که از استعدادش در رانندگی برای فراری دادن مجرمان از صحنه جرم استفاده می‌کند. نیکلاس ویندینگ رفن، در مقام کارگردان و حسین امینی در مقام نویسنده، یک درام جنایی با مضامین فیلم‌های نوآر ساخته‌اند که هیجان را در رگ‌های شما تزریق می‌کند. رایان گاسلینگ ستاره فیلم است و نقش شخصیتی آرام و خونسرد اما غیرقابل‌پیش‌بینی را بازی می‌کند.

فیلم رانندگی شباهتی به دیگر آثار ژانر درام یا اکشن ندارد. روند روایت داستان آهسته است و قصه‌ای سراسر توطئه به خوبی توانسته استعدادهای گاسلینگ را برجسته کند. او پیش از این در فیلم‌های عاشقانه‌ای همچون دفترچه خاطرات (با عنوان اصلی The Notebook) خوش درخشیده بود اما تردیدهایی زیادی نسبت به توانایی او در ایفای نقش شخصیتی خشک، سرد و عمیقاً افسرده وجود داشت. خوشبختانه این تردیدها اشتباه بودند و بازی گاسلینگ به نقطه قوت فیلم تبدیل شد.

تلقین | Inception | 2010

این روزها تهیه لیست آثار برتر سینما بدون اشاره به یکی از فیلم‌های کریستوفر نولان تقریباً غیرممکن است. فیلم تلقین (با عنوان اصلی Inception) یکی از بهترین آثار اوست که ذهن هر کسی را درگیر چالش می‌کند. اکثر مردم باید دوباره فیلم را از آغاز تا انتها ببینند تا داستان را متوجه شوند. این موضوع پیش از این در کمتر فیلمی رخ داده بود. صرف‌نظر از پیچ‌وتاب ماجرا، تیم بازیگران فیلم همگی ستاره هستند و تماشای آنها لذت‌بخش است: لئوناردو دی‌کاپریو، تام هاردی، جوزف گوردون لویت، الن پیج، کیلین مورفی و ماریون کوتیار.

اینسپشن خیلی زود به یک فیلم کالت کلاسیک تبدیل شد و هواداران سرسختی پیدا کرد. داستان در مورد گروهی است که متخصص هدایت ذهن و افکار مردم از طریق دستکاری رویاهایشان هستند. زمانی که یک مشتری پرنفوذ این گروه را استخدام می‌کند تا افکار یکی از رقبایش را تغییر دهند، آنها باید کاری را انجام دهند که تا به حال هیچ‌گاه انجام نشده است. صحنه پایانی فیلم تلقین، جزو معروف‌ترین سکانس‌های تاریخ سینماست؛ جایی که شما نمی‌دانید آنچه دیدید رویا بود یا واقعیت.

میان‌ستاره‌‎ای | Interstellar | 2014

یکی دیگر از فیلم‌های کریستوفر نولان استحقاق حضور در این فهرست را دارد. میان‌ستاره‌ای یا اینتراستلار (با عنوان اصلی Interstellar) با همان پیچ و تاب‌های همیشگی قصه‌های نولان، ما را به اعماق فضا می‌برد. این تریلر علمی تخیلی به قدری بیننده را مجذوب خود می‌کند که او حتی پس از چند سال، با شنیدن نام فیلم، به تماشای دوباره آن بنشیند. داستان فیلم میان‌ستاره‌ای در آینده‌ای تاریک و غم‌انگیز روایت می‌شود؛ جایی که بشریت در آستانه نابودی است. در این میان، یکی از خلبانان پیشین ناسا به نام کوپر (با بازی زیبای متیو مک‌کانهی) مأموریت می‌یابد تا با تیمی از فضانوردان، سیاره‌ای قابل سکونت برای انسان‌ها پیدا کنند.

موسیقی هانس زیمر، فیلمبرداری هویته ون هویتما، تدوین لی اسمیت، جلوه‌های ویژه متحیرکننده، خلاقیت‌های جاناتان نولان، بازی متیو مک‌کانهی و در نهایت کارگردانی کریستوفر نولان عناصری هستند که فیلم میان‌ستاره‌ای را برای هر کسی ارزشمند می‌کنند.

شبگرد | Nightcrawler | 2014

دن گیلروی ۲۲ سال مشغول نویسندگی بود اما در سال ۲۰۱۴ تصمیم گرفت اولین فیلم بلند خود را کارگردانی کند. او در این تجربه سراغ ساخت یک فیلم تریلر جنایی به نام شبگرد (با عنوان اصلی Nightcrawler) رفت. داستان در مورد یک خبرنگار جنایی به نام لوئیس بلوم (با بازی جیک جیلنهال) است که از راه‌های نادرست خیلی زود پیشرفت می‌کند و به شهرت می‌رسد. شخصیتی که جیلنهال در این فیلم نقشش را ایفا می‌کند تا حد زیادی متفاوت از دیگر آثار او است. بلوم از لحاظ اجتماعی ناهنجار است، خیلی کم صحبت می‌کند و با انرژی منفی خود، دیگران را معذب می‌کند. هنگامی که شانس به او رو می‌کند، تجارت خود را آغاز می‌کند.

فیلم شبگرد از قصه خوبی برخوردار است و دن گیلروی علاوه بر کارگردانی، با فیلمنامه خوبش اثری درخور توجه خلق کرده است؛ فیلمنامه‌ای نامزد دریافت جایزه اسکار هم شد اما نتوانست آن را تصاحب کند.