هشدار: آنچه در ادامه میخوانید بخشی از داستان را افشا میکند.
اگر فردی در دوران کودکی شاهد قتل باشد یا والدینش رفتاری خشونتآمیز با او داشته باشند، این ماجرا در بزرگسالی عواقبی جبرانناپذیر به همراه خواهد داشت. مثل قصۀ سه شخصیت داستان سریال «مشکلی نیست که خوب نباشی» (با عنوان اصلی It’s Okay Not Be Okay)؛ سه کاراکتری که در کودکی بهسادگی به بقیه دل میبستند و اتفاقات ناخوشایند گذشته را بهراحتی فراموش میکردند.
کیم سو هیون، ستارۀ محبوب و بازیگر فیلم «تو از ستارهها اومدی» (با عنوان اصلی My Love From the Star)، و سئو یه-جی نقش عاشق و معشوق بدشانس این سریال را بازی میکنند. این سریال شانزدهقسمتی، در روزهای اولیۀ پخش، حس هیجانِ فریبندهای را به مخاطب القا کرد؛ در نتیجه، در قسمتهای بعدی، قهرمانان فیلم به دل نشستند و دیدن سریال به تجربهای لذتبخش تبدیل شد. اما هیجان سریال، در قسمتهای پایانی کاهش یافت و نپرداختن به جزئیات حوادث، طرفدران ژانر پلیسی را با سؤالاتی فراوان، ناامید رها کرد.
کیم نقش مون گانگ تائه را بازی میکند. او کمکپرستار است و با برادر بزرگترش سنگ تائه (با بازی اُ جونگ سی) زندگی میکند؛ برادری که مبتلا به بیماری اوتیسم است. گانگ تائه شخصیتی است که در دوران کودکی توجه چندانی از جانب مادر دریافت نکرده است؛ زیرا مادر پس از مرگ شوهر، مجبور بوده تمام توجهش را معطوف پسر کوچکتر و بیمارش کند. در نتیجه، مون گانگ تائه به دلیل کمبود عاطفی، هرچند سی سال دارد نمیتواند بهدرستی با دیگران ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر، او به دلیل مشکلات برادرش مجبور است هر سال یا دو سال یک بار، محل زندگی خود را عوض کند. گرۀ دیگر داستان، مرگ مادر در همان سالهای کودکی این دو برادر است. سنگ تائه بیست سال پیش شاهد قتل مادرش بوده و از آن زمان به بعد کابوسهای شبانه رهایش نمیکنند.
قلب گانگ تائه در هنگام بحث با نویسندۀ کتاب کودک مورد علاقۀ برادرش، کو مون یئونگ (سئو) میشکند و این ماجرا سرنوشت آنها را به هم پیوند میزند. مون یئونگ دختری بیثبات، تنها و آسیبپذیر است. او در خانهای بسیار بزرگ و دورافتاده با مادری بدرفتار و بداخلاق بزرگ شده است؛ مادری که نویسندۀ داستانهای پلیسی بوده. پدر مون یئونگ دچار اختلالات روانی است و در همان بیمارستان روانیای بستری است که گانگ تائه در آن مشغول به کار است. او حتی بر اثر حمله روانی قصد خفهکردن دخترش را هم داشته.
نویسندههای فیلمهای درام کرهای علاقۀ زیادی دارند که گذشتۀ کاراکترهای اصلی را به هم ربط بدهند؛ در فیلم «سقوط بر روی شما» (با عنوان اصلی Crash Landing on You)، آخرین محصول تیویان شاهد این مسئله بودیم و سریال پیش رو هم از این قائده مستثنی نیست و همان روند را دنبال میکند؛ با جلو رفتن داستان کمکم متوجه میشویم که مون یئونگ در دوران کودکی، زمانیکه گانگ تائه در رودخانۀ یخزده در حال غرقشدن بوده، جان او را نجات داده است. با وجود این، در همان دوران، وقتیکه گانگ تائه به عشقش اعتراف نموده، مون یئونگ با واکنش سردش وی را مأیوس کرده.
اما آیا این ماجرا موضوع اصلی فیلم است؟ این سؤالی است که ذهن مخاطبان پایهثابت سریالهای کرهای را درگیر میکند. اولین سکانس این سریال، نشاندهندۀ طراحی صحنه و تدوین حرفهای تحسینبرانگیز است. در این بین، مخاطبان از دیدن شکلگیری رابطۀ عاطفی بین دو شخصیت اصلی به وجد میآیند. در عین حال، به این موضوع هم عادت کردهاند که کاراکترهای داستان، احساسات واقعیشان را از هم پنهان کنند.
به مون یئونگ پیشنهاد میشود که به بیماران روانی بیمارستان، ادبیات و داستاننویسی تدریس کند. او نیز این پیشنهاد را میپذیرد. در یکی از کلاسهایش میگوید: «داستانهای حماسی یک ژانر تخیلی بیرحمانه هستند که خشونت موجود در دنیا و رفتارهای پارادوکسیکال آدمها را به تصویر میکشند.» مون یئونگ برای جلبتوجه گانگ تائه، با برادرش سانگ تائه دعوا میکند و همین صحنهها سریال را وارد ژانر کمدی – ملودرام میکند. در چند قسمت اول، فیلمنامه روی موضوعات روانشناسی و مشکلات شخصیتها تمرکز کرده است؛ این سریال جوانب بیماری مردمگریزی را در کاراکتر مون یئونگ نشان میدهد و بررسی میکند. (حتی کابوسهای شبانۀ او سریال را ترسناک میکنند.)
روند سریال به این صورت است که ابتدا مخاطب با بیماریهای شخصیتهای اصلی آشنا میشود. سپس وارد فاز کمدی میشود و در بخش سوم، داستان ژانر پلیسی پیدا میکند و هویت قاتل مادر دو برادر فاش میشود و همین مورد سریال را بسیار هیجانانگیز و مخاطب را شگفتزده میکند. البته شاید کشف هویت قاتل، کمی بیننده را گیج کند، اما بیشک روح زخمخوردۀ این دو برادر در «مشکلی نیست که خوب نباشی» بهبود پیدا میکند. اگر این سریال را دیده باشید، حتماً پیشبینی شما از قسمت آخر کاملاً درست از آب درآمده و این پیشبینی حس خوبی به شما داده است. اما امکان پیشبینیکردن قسمت آخر نشاندهندۀ فقدان داستانی ایدهآل است!
از جذابیتهای سریال «مشکلی نیست که خوب نباشی» میتوانیم به طراحی لباس حرفهای آن اشاره کنیم؛ لباسهای کهنۀ کیم جذاب با لباسهای زیبا و مُد روز سئو تضاد جالبی را ایجاد کردهاند. همچنین در طول سریال، با دیدن صحنههای غمانگیز و کلیشهای شگفتزده میشویم. بازیگران نقش مکمل مثل پارک کیو یونگ (در نقش دختر موردعلاقه و همکار گانگ تائه) و کیم جوو هان (در نقش ناشر مون یئونگ) کمک بزرگی به بهبود کیفیت سریال کردهاند.
سریال «مشکلی نیست که خوب نباشی» یک رومنس سیاه است. این اثر با قصۀ روح و روان آسیبدیدۀ شخصیتهای اصلی و سکانسهای انیمیشنی که از کارهای تیم برتون (انیمیشنساز آمریکایی) الگوبرداری شدهاند، آغاز میشود. عاملی که توقع بیننده را بالا میبرد کلکل بین ستارهها نیست، بلکه توجه این سریال به مخاطبانی است که احساس تنهایی میکنند. در طول سریال، به جملات انگیزشی زیادی برمیخوریم؛ چه بسا این جملات مانند جملات کتاب روانشناسی بتوانند به بهبود بینندگان تنها کمکی کنند.
سلام…خبری از فصل دوم این درام نیست؟؟