فیلم «کارمند شیفت شب» با عنوان اصلی «The Night Clerk» داستان یک کارمند هتل مبتلا به سندرم آسپرگر را روایت میکند که درگیر ماجرای قتل میشود.
در فیلم کارمند شیفت شب (با عنوان اصلی The Night Clerk)، تای شرایدن در نقش بارت، یک کارمند هتل که به سندروم آسپرگر مبتلاست ایفای نقش میکند؛ آنهم در کنار هنرپیشۀ پرکار و زیبا، آنا د آرماس که بعد از وقوع قتل سروکلهاش در داستان پیدا میشود. رابطۀ میان این دو بازیگر بیننده را به خود جذب میکند. حضور هلن هانت در نقش مادری قوی و جان لگویزمائو در نقش کارآگاه پلیس نیز بر جذابیت داستان افزوده است. مایکل کریستوفر نویسنده و کارگردان فیلم «کارمند شیفت شب» است و نوآه گیرینبرگ تصویربرداری آن را بر عهده دارد. با فیلیمو شات همراه باشید تا نگاهی به داستان این فیلم بیندازیم.
حتی پیش از قتل زنی که به هتل آمده بود هم اتفاقات عجیبی در آنجا در جریان بود. بارت (شرایدن) دوربینهایی در اتاقها کار گذاشته بود و بدین طریق جاسوسی مهمانان هتل را میکرد. او بعضی شبها، هنگام کار در هتل، با لپتاپش اتفاقات سوئیتهای مختلف را زیر نظر میگرفت. خیلی وقتها هم در آپارتمان سادهاش به تصاویر مانیتورها نگاه میکرد که از زوایای مختلف، اتاقها و مسافران را نشان میدادند: مردی که برای جلسهای قرار میگذارد، مادری که سعی میکند بچههای غیرقابلکنترلش را آرام کند، زنی که بهآرامی سگ خود را سرزنش میکند و میگوید: «هی، پسر!» و بارت چندینبار این عبارت را با خود تکرار میکند.
بارت با مادر خود در خانهای ییلاقی و ساده زندگی میکند. مادرش در طبقۀ همکف ساکن است و همیشه غذای او را بالای پلهها میگذارد. آن دو همزمان، اما جداگانه غذا میخورند: مادرش در اتاق ناهارخوری و او در آپارتمان طبقۀ بالا، درحالیکه مادرش را در مانیتور نگاه میکند. هانت با چهرهای همیشه نگران، بازی در نقش مادر بارت را بر عهده دارد؛ مادری که به پسر ۲۳سالهاش عشق میورزد و همواره تلاش میکند از او محافظت کند.

یک شب زنی به نام کارن دیرهنگام به هتل میآید و بعد از خوشوبشی عجیب با بارت به اتاق خود میرود. وقتی بارت به خانه میرسد با دوربینهایی که در اتاق نصب کرده او را تماشا میکند. کارن مردی را از درِ سمت باغ به اتاقش راه میدهد. مرد با خشونت با او رفتار میکند و به همین دلیل، بارت با عجله به هتل بازمیگردد، اما نمیتواند کارن را نجات دهد و پلیس در قتل کارن به او مظنون میشود.
کارآگاه اسپادا (لگویزمائو) با همسر مقتول، مردی به نام کارآگاه نیک پِرِتی (با بازی جاناتان شیچ) ملاقات میکند. حالآنکه به نظر میرسد آن دو یکدیگر را از قبل میشناسند. اسپادا که مردی یکدنده است و آدامس میجود، به بارت شک میکند. بارت هم با ناشیگریاش در دروغ گفتن به سوءظن او دامن میزند.
معرفی فیلم معمایی «چاقوکشی» را در فیلیمو شات بخوانید
بعد از مدتی، بارت را به هتلی دیگر منتقل میکنند. با ورود یک زن دیگر به این هتل، داستان رمانتیک و پیچیده میشود. آنا د آرماس، بازیگر نقش آندریا، شخصیتی مرموز و جذاب است که با مهربانی و رکگوییاش بیننده را به خود جلب میکند. باوجود شخصیت محتاط بارت، رابطهای میان او و آندریا شکل میگیرد.
مایکل کریستوفر، نویسنده و کارگردان فیلم (که برندۀ جایزههای امی، پولیتزر و تونی شده است) در یادداشتهای اولیهاش برای ساخت این فیلم به برادرزادهای اشاره میکند که مبتلا به سندرم آسپرگر است. او در فیلم «کارمند شیفت شب» نشان میدهد که دسترسی به تکنولوژی لازم برای جاسوسی، تا چه اندازه برای فردی عادی و کنجکاو، راحت و کمهزینه است. هدف بارت از جاسوسی مهمانهای هتل، بیشتر تماشای رفتار دیگران و یادگرفتن تعاملات اجتماعی است تا ارضای تمایلات جنسیاش؛ هرچند کارگذاشتن دوربینهای مخفی کاری است که بیشتر از منحرفان جنسی برمیآید. با وجود اینکه این دوربینها دردسر درست میکنند، با جلوتر رفتن داستان، معمای قتل بهطور هیجانانگیزی فاش میشود.

شرایدن بازی صمیمی و حسابشدهای در نقش بارتِ مبتلا به آسپرگر از خود به نمایش گذاشته است. او معمولاً در هنگام صحبتکردن بهطور ناگهانی سرش را برمیگرداند، زمانیکه ایستاده است بازوهایش را به طرفین بدنش فشار میدهد و از تماس چشمی با دیگران، بهخصوص زنها اجتناب میکند. بارت واقعیت را تماموکمال میگوید و در صحنههایی خندهدار، از مواجهه با مهربانی دیگران پرهیز میکند و بدین ترتیب، حس ترحم بیننده را برمیانگیزد. با وجود این، احساس شما از تماشای این صحنهها به میزان اعتمادتان به این دسته از فیلمها ارتباط دارد که با خلق شخصیت اصلی غیرعادی، به دنبال جلب نظر مخاطب هستند. اغلب اوقات نیز به همین دلیل، در رفتار آنها مبالغه میشود.
تمام شخصیتهای زن داستان، از مقتول و آندریا گرفته تا زن سردرگم و خوشبوی دیگری که بارت را نصیحت میکند، تلاش میکنند تا با رفتارهای عجیب او کنار بیایند؛ البته عکسالعمل زنان برخلاف واکنش شخصیتهای مرد داستان است، هرچند در این میان رئیس مهربان بارت استثناست.
همکار بارت که در شیفت بعدی بهجای او به هتل میآید ظاهراً در ابتدای فیلم اهمیت چندانی ندارد؛ اما پس از بازجویی پلیس، به آنها میگوید که بارت را در کنار جسد دیده است و آن اتفاق را «وحشتناک» توصیف میکند. رفتار غیرعادی بارت هم باعث مشکوکشدن بیشتر پلیس میشود.
آیا بارت قاتل است؟ پیداکردن جواب این سؤال بر عهدۀ کارآگاه اسپادا است. روش تحقیق پلیس برای پیداکردن قاتل، همانند بازجویی کارآگاه، چندان حرفهای نیست. درواقع، در «کارمند شیفت شب» بیننده درگیر نوعی سردرگمی احساسی است: آیا بارت آسیب میبیند؟ آیا میتوان به علاقۀ آندریا اطمینان کرد؟ آیا افراد مبتلا به اوتیسم آرزو دارند بتوانند بدون احساس اضطراب در چشم بقیه نگاه کنند؟ تماشای شرایدن و د آرماس نیز از آن دست صحنههای بهیادماندنی است که تأثیرش تا مدتها روی مخاطب باقی میماند.

منبع: Variety