فصل سوم سریال «خانم میزل شگفت انگیز» احتمالا در امی ۲۰۲۰ موردتوجه قرار خواهد گرفت و در چند رشته نامزد دریافت جایزه خواهد شد؛ به همین بهانه، در فیلیمو شات نگاهی کوتاه به آن انداختهایم.
کارگردان سریال، ایمی شرمن- پالادینو است؛ کسی که پس از نامزدی و دریافت چندین جایزۀ امی برای دو فصل از مجموعۀ «خانم میزل شگفتانگیز» (با نام اصلی The Marvelous Mrs Maisel)، حالا با فصل سوم این مجموعه بازگشته است. در این فصل، در بعضی مواقع، داستان از مسیر اصلی خود منحرف میشود. با وجود این، بازی فوقالعادۀ ریچل بروزناهان و الکس بورستین چشمگیر است و قطعاً باید از آنها تقدیر کرد. فصل سوم سریال «خانم میزل شگفت انگیز» احتمالا در امی ۲۰۲۰ موردتوجه قرار خواهد گرفت و در چند رشته نامزد دریافت جایزه خواهد شد؛ به همین بهانه، در فیلیمو شات نگاهی کوتاه به آن انداختهایم.
نقد و بررسی فیلم من زن تو هستم
ایمی شرمن- پالادینو و دنیل پالادینو در ساخت سریالهای تلویزیونی دنیایی جدید خلق کردهاند که نمیتوان آن را گرم و پُرانرژی ندانست.
بخشی از فضای گرم فیلمهای پالادینو مدیون اجتماعات گستردهای است که او در صفحۀ نمایش به تصویر میکشد. در شهر تخیلی مجموعۀ «دختران گلیمور» یا دستۀ رقصندگان و حتی گروههای دیگری که میتوانستند در ادامۀ هرگز ساختهنشدۀ مجموعۀ «Bunheads» وجود داشته باشند، چنین گروههای اجتماعیای به چشم میخورد. البته در تمام این فضاسازیها افرادی وجود دارند که چندان محبوب نیستند و زوج دنیل و ایمی هم در ترمیم این شخصیتها، به اندازۀ شخصیتپردازی اولیه آنها خوب عمل نکردهاند. در فصل سوم سریال«خانم میزل شگفت انگیز» نیز میتوان این موضوع را مشاهده کرد؛ این فصل کماکان به کیفیت و زیبایی فصلهای قبلی ساخته شده است، اما نکته اینجاست که همچنان گرفتار تمرکز بر مسائلی است که یا سردرگمکننده هستند یا بهنسبت دیگر بخشهای داستان خوب و جالب نیستند و حوصلۀ بیننده را سر میبرند.

فصل قبل سریال در حالی به پایان رسید که میج (با بازی ریچل بروزناهان)، رهسپار سفری برای برگزاری تورهای کنسرت خوانندهای به نام شای بالدوین (با بازی لروی مک کلین) بود. مانند بسیاری از قهرمانان سریالهای شرمن-پالادینو، در شخصیت میج نیز نوعی تمایل به خودویرانگری به چشم میخورد که او را به این سفر ترغیب میکند تا به رابطۀ عاشقانۀ تازه، شیرین و البته سطحی خود با دکتر بنجامین (با بازی زکری لیوای) پایان دهد و دربارۀ همسر سابقش، جول (که مایکل زیگن نقش او را ایفا میکند) مرتکب اشتباه شود. همچنین در فصل قبل دیدیم که سوزی (با بازی الکس بورستین)، در حال ارزیابی پیشنهاد مدیریت رقیب بدجنس میج، سوفی لنون (با بازی جین لینچ) بود و حالا از همین جا داستان ادامه مییابد.

تاکنون تمام نقدهای مطرحشده دربارۀ پنج قسمت ابتدایی مجموعه بودهاند که در آنها میج و سوزی در جاده هستند و زندگی در سفر را تجربه میکنند. جول هنوز درگیر احساسات خود دربارۀ میج است و بهتازگی راهاندازی نوعی باشگاه شبانه را شروع کرده است. ایب (با بازی تونی شالهوب) و رُز (با بازی مارین هینکل)، با تغییری ناگهانی و غیرمنتظره در زندگیشان مواجه شدهاند. از طرفی، پدر و مادر جول، به نامهای موشه و شیرلی (با بازی کوین پولاک و کارولین آرون)، تنها کاری که میکنند فریادزدن است!
سفر میج همراه با شای، آغاز تغییراتی چشمگیر بهشمار میرود و در واقع پایانی است بر اتفاقات کمدی گاهوبیگاه در ماجراهای او که در فصل دو وجود داشتند و چندان که باید و شاید موفق از کار درنیامده بودند. حالا میج اتفاقات جدیدی در پیش رو دارد که بسیار هیجانانگیزند. در عین حال، داستان جلو میرود و میج با دنیای جدیدی مواجه میشود که در آن شخصیتهای دیگری را برای اولینبار ملاقات میکند و با منش و رفتار آنها آشنا خواهد شد.
میج و سوزی در سفر خود برای آمادهسازی تورها در لاسوگاس و میامی لحظات لذتبخشی را برای بیننده خلق میکنند؛ برای نمونه، سوزی در موقعیتهای خندهدار و بامزهای قرار میگیرد که در آنها راحت نیست؛ اولین تجربۀ او در هواپیما و ماجرای یادگرفتن شنا از این دست اتفاقات هستند. در سفر طولانی به نیویورک نیز این روال همچنان ادامه مییابد و چنین احساس میشود که در حقیقت، سوزی و بامزگیهای اوست که داستان بیانسجام و چندپارۀ مجموعه را منسجم کرده است و اگر در انتها گفته شود فصل سوم سریال «خانم میزل شگفت انگیز» به آلکس بورستین تعلق دارد چندان جای شگفتی نخواهد بود. نکتۀ دیگر سریال دربارۀ جنسیت سوزی با آن ابروهای بلند است و شوخیهای دیگرانی که فکر میکنند او مرد است. سریال در این باره سکوت میکند و این سکوت بهسادگی میتواند نوعی بیمیلی برای بازگوکردن آن تلقی شود، یا به این نکته اشاره کند که به اقتضای زمانه، از صحبتکردن دربارۀ آن خودداری شده است.

سریال «خانم میزل شگفتانگیز» در سال ۱۹۵۸ شروع میشود و با توجه به مسائل دهۀ ۶۰، روایت داستان به موضوعاتی نزدیک میشود که یا خود روایت، آمادگی لازم را برای مواجهه با آنها ندارد یا هنوز وقت این رویارویی فرا نرسیده است؛ برای مثال، رابطۀ عاشقانه اما پر از تردید میج و شای در کنار روابط کاری آنها را درنظر بگیرید. در این مورد، بهنظر میرسد که با توجه به مسائل نژادپرستانۀ آن دوران و سیاهپوست بودن شای، فیلمنامه باید توجه بیشتری به روش رفتاری افراد نشان میداد. سالها پیش، مجموعۀ «مردان دیوانه» (با عنوان اصلی Mad Men)، در دورانی مشابه با سریال «خانم میزل شگفتانگیز» روایت شد، اما به دلیل برخورد مسامحهکارانه با جنبش حقوق مدنی، که در آن زمان در اوج خود بود، بهشدت موردانتقاد قرار گرفت. حال آنکه بهنظر میرسد مجموعۀ «خانم میزل شگفتانگیز» پا را از این هم فراتر گذاشته و اینگونه مسائل را به کل نادیده گرفته است!

در داستان فصل سوم سریال «خانم میزل شگفت انگیز»، هرچه میگذرد حس انزوا و تمایل به حفظ شرایط موجود در میج، بیشتر و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؛ چنین بهنظر میرسد که میج با وجود اینکه زنی پیشرو و مدرن بهشمار میآید با موانعی جدی مواجه است که او را همچنان به عقب میرانند. در واقع، این نقش را میتوان چالشی برای بروزناهان دانست. او باید با انرژی، سرزندگی و نشاط خود، نقطهضعفهای شخصیتی را که بازی میکند، بپوشاند و مانند دیگر هنرپیشگانی که در کارهای قبلی شرمن- پالادینو در نقشهای لورن گراهام و ساتون فاستر بازی کردهاند، با نمایش هنرمندانۀ خود، خستگی میج را از شرایط، قابل کنترل نماید؛ البته فقط در انتهای مجموعه می توان قضاوت کرد که او تا چه حد در این کار موفق شده است.
جول شخصیتی است که همیشه در کمین است؛ نمیتوان تشخیص داد که آیا این شخصیت واقعاً مورد علاقۀ سازندگان مجموعه است یا آنها فقط به احساس ناراحتی که حضورش در صحنه ایجاد میکند علاقه دارند! ماجرای راهاندازی کلوپ شبانه، جول را با می آشنا میکند که نقش او را استفانی هسو بازی کرده است. این آشنایی، نمونۀ دیگری است که نشان میدهد چگونه داستان در مواجهه با تفاوتها به مشکل برمیخورد؛ اگرچه حضور هسو و ارتباط او با جول کاملاً منطقی است و در مسیر داستان پیش میرود و کلوپ جول، زندگی مستقل او را نیز تضمین میکند.
قسمتهایی از سریال که تا اینجا پخش شدهاند در جلب نسل قبلی مخاطبان مجموعه چندان موفق نبودند. سال گذشته، سفر به پاریس و کتسکیلز، موقعیت خوبی برای دیدهشدن هینکل و شلهوب فراهم کرد؛ اما در این فصل، شخصیت ایب نه بهصورت تعمدی و نه غیرعمدی، هیچ تغییری در خط سیر داستان ایجاد نمیکند. شاید تجدیدنظر و اصلاح نقش این شخصیت میتوانست به اتفاقات سودمندی در کل ماجرا منتهی شود؛ نقش شلهوب و هینکل در داستان نسبتبه آرون و پولاک، بهمراتب پررنگتر و قابل ارائهتر است و جای کار بیشتری دارد؛ زیرا بهنظر میرسد برای آرون و پولاک کاری بهجز فریادزدن و رفتارهای کلیشهای تمامنشدنی تعریف نشده باشد، مگر اینکه هدف از حضور آنها در مجموعه، فقط آزاردادن بیننده باشد!

صحبت دربارۀ تمام چهرههای جدید یا چهرههای قدیمی که در فصل سوم سریال «خانم میزل شگفت انگیز»، سهم بیشتری از داستان را به خود اختصاص دادهاند، وقت زیادی میطلبد. شخصیتهایی مانند لینچ، هسو و مک لین را میتوان در این دسته جای داد. شخصیتی که استرلینگ بروان آن را بازی میکند، بامزه و قوی است و بهعنوان مدیر برنامههای شای، در صحنۀ موزیکال به زیبایی میدرخشد. او در نقش ریجی، تنها فردِ مجموعه است که ویژگیهای نژادپرستانۀ آمریکاییها را بهخوبی در خود منعکس کرده و باید پاداش درخورِ آن را نیز دریافت کند. البته از اقدام ارزشمند دیگر افراد گروه ایمی شرمن-پالادینو، یعنی کری الوز، لنی ونیتوو و لیزا ویل، نیز نمیتوان بهسادگی گذشت؛ زیرا در جذابیت دنیای پالادینو نقشی بسزا ایفا میکنند.
جا دارد به لباسهای فراوان و گاه مضحک میج و طراحی صحنۀ مثالزدنی مجموعه نیز اشاره کرد، که صحنۀ کازینوی فیلم «شهر گناه» (با نام اصلی Sin City) و لابی هتل مجلل فلوریدا را بهخاطر می آورند و در نهایت، با کارگردانی شرمن- پالادینو به بهترین نحو ممکن به تصویر درآمدهاند. ایمی شرمن-پالادینو در مقام کارگردان، شیفتۀ جزئیات و حرکت کرین دوربین و فیلمبرداری در ابعاد واقعی است و در انجامدادن این کارها هیچ حد و مرزی نمیشناسد. او بیش از دنیل یا هر کارگردان دیگری به خود میگوید: «به آن همه شگفتی که در این نمایش موج میزند نگاه کن! هر کدام را که به درد میخورد استفاده کن و آنهایی را که بهکار نمیآیند فراموش کن.» کاری که شاید بتوان گفت از عهدۀ بسیاری از افراد خارج است.
منبع: Hollywood Reporter