نگاهی به سریال «هم گناه» و ویژگی‌های متفاوت آن

چه چیزی «هم‌گناه» را از دیگر سریال‌های تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی متمایز کرده؟ برای پاسخ به این سوال، با یادداشت فیلیمو شات همراه باشید.

این روزها سریال پربازیگر و بحث‌برانگیز «هم گناه» در حال پخش است و به‌تازگی هشتمین اپیزود آن هم منتشر شده؛ سریالی که داستان خود را بر پایه شخصیت‌های متعدد و خطوط داستانی تودرتو بنا کرده است. قصه درباره یک خانواده قدیمی و رازی است که زندگی آن‌ها را در چند نسل به هم پیوند داده؛ اولین تجربه مصطفی کیایی در شبکه نمایش خانگی بعد از آثاری که عموما استقبال مخاطبان در سینما را به همراه داشته، مانند «مطرب» که سال گذشته عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را کسب کرد. شاید برای خیلی‌ها جای سوال باشد که چه چیزی «هم‌گناه» را از دیگر سریال‌های تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی متمایز کرده؟ چه در اجرا و چه در متن و موضوع. برای پاسخ به این سوال، با فیلیمو شات همراه باشید تا به بررسی ویژگی‌های اصلی سریال بپردازیم.


شکل روایت سریال «هم گناه»

«هم‌گناه» با زیر گرفته شدنِ یک کارگر شهرداری شروع می‌شود و تا پایانِ قسمت هشتم، به اتفاقی که در این صحنه اُفتاده باز نمی‌گردد. گویی پیش از اینکه به این حادثه پرداخته شود نیاز است مقدمه‌ای طولانی برای بیننده به نمایش درآید. در ادامه نیز به شکلی متناوب به گذشته باز می‌گردیم تا اطلاعات به شکل قطره‌چکانی به بیننده داده شوند. هرچند که بخش زیادی از فلاش‌بک‌ها به شکل‌گیری رابطه‌ فریبرز (با بازیِ پرویز پرستویی) و لیلا (با بازی هنگامه قاضیانی) اختصاص دارد اما نکته‌ نهفته در این بازگشت‌ها، برملا شدنِ شکل رفتار خانواده‌ صبوری با هم است که بخش زیادی از قسمت اول به معرفی تک تک آن‌ها اختصاص دارد. از همان قسمت اول متوجه می‌شویم که «هم‌گناه» شخصیت‌ها و خطوط داستانیِ متعدد دارد؛ هر یک از شخصیت‌ها برای خود خط داستانیِ مجزا دارند که به آرامی در طول هر قسمت گسترش یافته و پرداخت می‌شوند. علاوه بر خانواده‌ صبوری، که نقشی محوری در داستان دارند، شخصیت‌هایی فرعی نیز با حوصله به بیننده معرفی می‌شوند که بناست به مرور زمان نقش پُررنگ‌تری در داستان پیدا کنند. به‌عنوان مثال، سامان (با بازیِ حسین امیدی) به نظر شخصیتی فرعی می‌آید که قرار نیست نقش چندانی در داستان داشته باشد اما بعد از چند قسمت معلوم می‌شود این امکان وجود دارد که به یکی از دلایل اصلی چرخش داستان و برملا شدنِ رازِ سیما (با بازی سوگل خلیق) تبدیل شود.
از این شیوه برایِ چرخش‌های داستانی دیگر نیز بهره برده شده است؛ در قسمت‌های بعدی نیز شکل روایت تغییر نمی‌کند و با جزئیات بیشتر به تک تک موضوعاتی پرداخته می‌شود که در قسمت اول مطرح شده‌اند. با اینکه با توجه به قسمت اول به نظر می‌رسد با سریالی پلیسی با محوریت کشفِ یک باندِ جعل اسناد و اسکناس مواجه باشیم، اما از همان ابتدا این موضوع تبدیل به مسئله‌ای فرعی می‌شود تا خط داستانیِ اصلی یعنی گم شدن و پیدا شدنِ پیمان (پسرِ فریبرز، با بازیِ پدرام شریفی) در مرکزیت سریال قرار گیرد. سایر خطوط داستانی همواره با نسبتشان به این موضوع مطرح شده و گسترش می یابند تا پیدا شدنِ پیمان و شکل‌گیری مجدد رابطه‌ فریبرز و پیمان در کانون توجه بیننده باشد.


پربیننده‌ترین سریال های شبکه نمایش خانگی


ریتم

«هم‌گناه»، ریتم آرامی دارد؛ در ابتدا به نظر می‌رسد کُند بودن ایرادی باشد که باعث دل‌زدگی بیننده می‌شود اما روند شکل‌گیری داستان در هر قسمت، به خوبی نشان می‌دهد که «هم‌گناه» سریالی ست که هیچ عجله‌ای برای پیشبرد داستانش ندارد. به بیان دیگر، کُند بودن استراتژی روایی نویسندگان برای تعریف کردنِ داستانی است که شاخ و برگ فراوانی دارد و متکی به افشا شدنِ رازهایی است که مسیر داستان را تغییر می‌دهند. بدین ترتیب، «هم گناه» با آنکه می‌تواند به‌واسطه داستان معمایی و حرفه شخصیت اصلی‌اش ریتم سریال را سریع‌تر کُند یا حداقل صحنه‌های اکشن در دل داستان بگنجاند، با طمأنینه می‌کوشد خطوط داستانی گسترده‌اش را در کنار هم قرار دهد تا بیننده به آهستگی با گذشته غبارگرفته خانواده‌ای آشنا شود که با وجود زندگی کردن در یک خانه، رازهای بسیاری برای پنهان کردن از یکدیگر دارند.

بازیگران نقش‌های فرعی

«هم‌گناه» سریالی پُربازیگر است و اصطلاحاً ویترینی جذاب دارد. طبیعی است که وقتی قرار باشد سریالی برای برقراریِ ارتباط گسترده با مخاطب ساخته شود، نقش‌هایی کلیشه‌ای به بازیگران شناخته‌شده سپرده شوند؛ نقش‌هایی که با پس‌زمینه‌ ذهنیِ بیننده از این بازیگران مطابقت داشته باشد. اما در مورد نقش‌های فرعی، دست سازندگان بازتر است. سریال «هم گناه» از مجموعه‌ای از بازیگران در نقش‌های فرعی بهره می‌برد که شاید در نگاه اول آشنا نباشند اما بازی‌های قابل‌قبول و در بسیاری از لحظات حتی بهتر از بازیگران شناخته‌شده ارائه می‌دهند. ساقی حاجی‌پور (بازیگر نقش هدیه) در صحنه‌ای که برای اولین بار به دیدنِ فرهاد (با بازیِ مهدی پاکدل) می‌رود، در نمایش موقعیت متزلزل و همزمان معصومیتِ شخصیتش به خوبی عمل می‌کند؛ یا مارال بنی‌آدم (بازیگر نقش سارا) در صحنه‌ای که در مقابلِ مهدکودک با حقیقتِ تلخ زندگی‌اش آشنا می‌شود، بازیِ در سکوتِ چشمگیری دارد. حتی می‌توان به ظرافت‌های بازیِ روشنک گرامی (بازیگر نقشِ نیکی) در صحنه‌ مواجهه با پیمان اشاره کرد. اما بهترین اجرا تا اینجای کار متعلق است به مرتضی زارع (در نقشِ ایوب، خواستگارِ هدیه) در نقشی کوتاه اما تأثیرگذار که در محیط کشتارگاه، حضوری خوف‌انگیز و قدرتمند دارد.

شکل ارائه

«هم‌گناه» به شکلی رندانه داستانش را روی موضوعاتی ملتهب  بنا کرده که پرداختن به هر یک از آن‌ها ممکن است موجب انحراف در هر سریالی شود؛ اما شکل ارائه‌ این موضوعات در سریال به‌گونه‌ای است که بیننده با هر گرایش و سلیقه‌ای بتواند از دیدن سریال لذت ببرد و با داستان همراه شود. سریال «هم گناه» فرض را بر این گذاشته که سریال قرار است در محیط و جمعی خانوادگی دیده شود. از این‌رو هر وقت که خط داستانی به جایی می‌رسد که می‌بایست به موضوعی خاص اشاره شود، با پرده‌پوشی در دیالوگ‌ها و شکل ارائه‌ صحنه، سریال را همچنان مناسب دیدنِ در جمعی خانوادگی نگه می‌دارد. به‌طور مشخص در مورد رازِ سیما، علت حضورِ الناز (با بازی آیتک جاویدنژاد) در زندگی فریبرز و نسرین (با بازیِ افسانه چهره‌آزاد)، شکل رابطه‌ امین (با بازیِ احسان کرمی) و نیکی یا حتی شکل زندگیِ سامان؛ هرگونه اشاره‌ بیشتری به جزئیات یا انتخابِ نماهای حساب‌نشده، می‌توانست محتوای اخلاقی سریال را تحت تأثیر قرار دهد و با توجه به حساسیت‌های موجود بازه‌ی مخاطبِ سریال را کوچک کند. اما سازندگان به شکل حساب‌شده‌ای با وجود نزدیک شدن به موضوعاتی که مطرح کردنِ آن‌ها بعید بوده، هم از موضوعاتی تازه برای ساخت سریالی در شبکه نمایش خانگی بهره برده‌اند و هم از محدوده‌ای که می‌بایست رعایت می‌کردند، خارج نشده‌اند.

تاکنون هشت قسمت از سریال «هم‌گناه» عرضه شده و تا اینجای کار، سازندگان نشان داده‌اند دوست دارند داستان گسترده‌شان را با ریتمی فکرشده پیش ببرند تا در بزنگاه‌ها بیننده را شوکه کنند. باید دید در ادامه، این راهبرد روایی شکل دیگری به خود می‌گیرد یا تا انتها ادامه داده خواهد شد. تا اینجای کار ولی جدای از خط داستانی و شکل ارائه‌ آن می‌توان به تک صحنه‌هایی اشاره کرد که هم با دقت و ذوق‌ورزی نوشته‌ شده‌اند و هم در اجرا به خوبی موفق می‌شوند حس و حال صحنه را به بیننده منتقل کنند. به‌عنوان‌مثال، نمای نقطه‌نظر (POV) لیلا وقتی برای اولین بار به بیمارستان می‌رود و پس از سال‌ها همسرش را می‌بیند. نمایی آرام که فریبرز را در قابِ شیشه‌ایِ درِ اتاق جای می‌دهد و آهسته پیش می‌رود تا به نمای دوتاییِ پدر و پسر برسد. خلاصه‌ای از آنچه از دست رفته؛ یا قرار است دوباره به‌دست بیاید.

سریال «هم‌گناه» ساخته مصطفی کیایی و با حضور بازیگرانی چون پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، محسن کیایی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، هنگامه قاضیانی، حبیب رضایی، مهدی پاکدل و… هم‌اکنون در فیلیمو قابل تماشاست.


نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

7 نظر
  1. م و می‌نویسد

    سریال هم گناه زیاد جالب نیست باندازه عاشقانه و دل و حتی مانکن

  2. بهروز می‌نویسد

    دستگیر شدن پسر پرویز نقشه برای نزدیک شدن به صبوری ها بود؟؟!!یعنی پرویز عمدا کاری کرد که پسرش رو بگیرن بعد بره به فریبرز بگه پسرمو آزاد کن؟؟ واقعا شما اینجوری برداشت کردید؟؟!!!

  3. محمد حیدری می‌نویسد

    حالا کاری به این که هم‌گناه خوبه یا بد ندارم چون اصلا ندیدمش ولی حرف‌هاتون قابل تأمله: چرا دختر بچه ۱۷ -۱۸ ساله که تو پرورشگاه بوده باید خواستگار داشته باشه؟ 😯😮😯😮 سوال اینجاست که چرا نباید داشته باشه؟

  4. تنیان می‌نویسد

    ماشالله چقدرمنتقدفیلم وسریال داریم اینجاخوب شما که اینقدرریزبین هستیدبرید یه فیلم بسازیدکه بی نقص باشه مردم لذتشوببرن نتونن ایرادبگیرن..بعدشم هرچیز ی توزندگی واقعی امکان داره

  5. دری می‌نویسد

    آقای محمد رضا
    به نظر من بیشتر نظراتتان اشتباه است..
    ۱ هدیه میخواست ازذواج کنه که سرپرستی برادرش رو بگیره و اون رو از پرورشگاه بیرون بیاره ۲ چرا دختر بچه ۱۷ -۱۸ ساله که تو پرورشگاه بوده باید خواستگار داشته باشه؟ ۳ لیدا میخواست فرهاد عذاب وجدان نداشته باشه و اصلا هم راحت با این موضوع برخورد نکرد و همش به فرهاد میگفت زودتر طلاقش بده ۴ فریبرز درسته پلیس است ولی رفتن تو این حرفه به خاطر علاقش به این شغله نه مذهبی بودنش که اصلا هم نقش مذهبی ای نداره ۵ در فلش بک هایی که به گذشته داره نشان میده که فریبرز با همه خانواده متفاوت است ۶ مثله ماجرای فریبرز و لیلا .. ایرج سطح مالی پایینی داشت و یه رستوران را اداره میکرد و برادرفریده او را از زنگی خواهرش پاک کرد ۷ پیدا شدن فریبرز و کلا دستگیر شدن پسرش در همان اول نقشه برای نزدیک شدن به صبوری ها بود و فریبرز هم نمیخواست بی گدار به اب بزنه و کاری کرد پرویز بیاد سمت اونا و به گورکن نزدیک شه ۸ پاش تیر خورده و میلنگه دلیل نمیشه نتونه راه بره و خیلیا هم که تو این کار خلاف حرفه ای هستن قطعا بلدن یه گلوله از تو پاشون در بیارن …

  6. محمدرضا می‌نویسد

    سلام
    داستان هم کناه مملو از ناپختگی و ایراداتی هست که در زندگی واقعی تقریباً امکانش صفر هست. به عنوان مثال ۱- علت شوهر دادن هدیه (ساقی حاجی پور) چیست!؟ در حالی که او در بهزیستی نگهداری می شود و هزینه ای برای عمویش ندارد. ۲- اصلاً دختری به آن زیبایی چرا باید خواستگار جوان نداشته باشد!؟ ۳- در زندگی واقعی امکان نداره زنی (لیدا) اجازه بده نامزدش با دختر زیبا رویی مثل هدیه عقد کند و با این مسئله اینقدر راحت برخورد کند. ۴- با وجود شخصیتی مثل فریبرز (سرهنگ مقید آگاهی) روابط باز و راحتی مانند رابطه سیما و آرمان یا سیما و سامان قبل عقد دور از ذهن است. ۵- زندگی دو برادر در کنار هم با عقاید کاملاً مخالف و شخصیت های کاملا متضاد مثل فرید (زندگی پر از تخطی و رموز و استبداد) و فریبرز (مقید به قانون) به مدت ۳۰ سال بعید است. ۶- علت جدایی ایرج و فریده علیرغم شخصیت مثبت هر دوی آنها. ۷- برخورد مجدد پرویز و فریبرز در تهران بعد ۳۰ سال بدون اینکه همدیگر را دیده باشند این در حالی است که پرویز چنان سابقه سنگینی و طولانی در خلاف دارد و جالب است که پلیس هیچ برخوردی با او و گورکن تا به حال نداشته است. ۸- فردی که تیر بخورد (پیمان) به این راحتی نمی تواند از سقف سوله بالا برود و از دست پلیس فرار کند. جالبتر اینکه فردای آن روز بتواند بدون مراجعه به پزشک راه برود. موارد دیگری هم هست که به دلیل طولانی شدن از درج آنها صرف نظر می کنم.
    ممنون از زحمات شما.

  7. سیما می‌نویسد

    این سریال فوق العاده است.
    شخصیت پردازی ها عالیست. روند داستان خیلی خوب هست.
    از همه مهمتر چقدر زندگی ها آشنان. از پولدارهایی که مشکلاتشون شبیه آدمهای معمولیه و مبحث پول که براشون در حد میلیارد و از اون بالا تر نیست و همه ی بچه هاشون دارن کار می کنند، تا فقرایی که شاید پول ندارن،. اما فرصت طلب و لاشخور نیستند و مهربون و ساده دل هستند.

    برعکس خیلی از نقدهایی که خوندم به نظرم آدم ها تو این سریال اصلا شبیه کلیشه های رایج در فیلمها و سریالهای ایرانی نیستند و شاید شبیه کلیشه هایی باشند که دارن تو جامعه ی خودمون جلوی چشممون زندگی می کنند.

    فصل اول سریال عالی بود.
    امیدوارم فصل دومش هم به همین قوت باشه.

fosil