وقتی از دریچه چشم یک تحلیلگر بیطرف به بتمن نگاه میکنیم، چند هشدار خطرِ بالقوه را میتوان تشخیص داد.
وقتی از دریچه چشم یک تحلیلگر بیطرف به بتمن نگاه میکنیم، چند هشدار خطرِ بالقوه را میتوان تشخیص داد: جذابیت بتمن ، مخفیکاریش، کششی که خطر برایش دارد، پناهگاهش، ایثارگری سرخوشانهاش، و… ردپایش.
چارهای جز اعتراف نیست که همه اینها غیرمعمولیاند. البته خیلی خوب است که یک بتمن برای شرایط اضطراری داشته باشیم. چه کسی بهتر از او میتوان پیدا کرد؛ شوالیهای که با فرستادن نوری به آسمان فراخوانده میشود؛ بهخصوص وقتهایی که موبایل آنتن نمیدهد؟
اما آیا اوضاعواحوال بتمن روبهراه است؟

در کتاب رابین روزنبرگ، با عنوان «مشکل بتمن چیست؟»، همین موضوع بررسی میشود. رابین روزنبرگ روانشناس، یک حوزه تخصصی جزیی برای خودش دستوپا کرده است: او اصول روانشناسی را در بررسی شخصیتهای فرهنگ عامه، بهخصوص ابرقهرمانها بهکار میگیرد.
از فعالیتهای روزنبرگ میتوان به ویراستاری مجموعهای به نام «روانشناسی دختری با خالکوبی اژدها: درک لیزبت سالندر و سهگانهی قرن بیستویکمی استیگ لارسون» نام برد.
نگاهی به سریال شش دست انتقام محصول نتفلیکس
روز یکشنبه، روزنبرگ با دیوید گرین (خبرنگار انپیآر) درباره این موضوع گفتگو کرد که چطور یک پسربچه ابرقهرمان میشود و آیا در این میان چیزِ نگرانکنندهای وجود دارد یا نه. سوال اینجاست: جذابیت بتمن در چیست؟ شوالیهی تاریکی کمپانی DC، چقدر «تاریک» است؟ آیا میتوان بتمن را افسرده دانست؟ آیا از اضطراب پساتروما رنج میبرد چون شاهد قتل پدر و مادرش بوده است؟
واکنش ما در مقابل نشانگان انسانی -یا در این مورد فرا انسانی- همیشه قویتر است و به همین خاطر، بتمن انسانبودنش را تعالی میبخشد.
شاید عجیب به نظر برسد، اما روزنبرگ میگوید که بتمن مشکلی ندارد؛ یا درواقع مردی که لباس ابرقهرمانی پوشیده است مشکلی ندارد. قضاوت روزنبرگ این است که «بروس وین، درواقع مرد بسیار باهوشی است که هم بهره هوشی و هم بهره احساسی بالایی دارد.» و در مورد اینکه چرا شخصیتی را انتخاب کرده که انسانِ انسان نیست هم میشود گفت تا حدودی حق داشته است؛ بهخصوص اگر آنطور که میگوید میخواهد «دور از فساد»، و منبع الهامی برای همهی ما باشد. «واکنش ما در مقابل نشانگان انسانی- یا در این مورد فرا انسانی- همیشه قویتر است و به همین خاطر بتمن انسانبودنش را تعالی میبخشد [و تبدیل به یک سمبل میشود].»
بهعلاوه، او تنها کسی نیست که وقتی میخواهد نقش محافظ رسمی را بازی کند، یک لباسِ فرم مشخص میپوشد. روزنبرگ میگوید: «لباس خفاشی بتمن فقط یکجور یونیفرم است که وقتی برای گشت میرود، به تن میکند.» و از این بابت بیشباهت به یک یونیفرم نظامی نیست. «این مسئلهی هویتِ دوگانه همان چیزی را پررنگ میکند که همهمان تجربه میکنیم، همان احساسی که وقتی در فضاهای متفاوتی هستیم، تجربه میکنیم؛ احساس میکنم هر بار بخشهای مختلفی از ما، خودشان را نشان میدهند.»
اما بههرروی، آنچه بروس وین را «بروس وین» میکند، استعدادهای خاص اوست. روزنبرگ میگوید: «در اصل ابرقهرمانها آدمهای مستعدی هستند و احتمالا میتوانیم با بهکار گرفتن «علمِ استعداد»، چیزهای زیادی در موردشان بفهمیم.»
شاید مشکل اصلی، بروس وینِ مستعد نیست، بلکه آن آدمهایی هستند که فرض میکنند در وهلهی اول، «بروس وین بودن» یعنی «یک مشکلی داشتن». شاید صرفا ما هستیم که به «شیوه ایثارگری»ِ او عادت نداریم. «آدمهایی که واقعا ازخودگذشتهاند، که خودشان را صرف دیگران میکنند، در اکثر مواقع، ما را گیج میکنند و فکر میکنم بعضی از ما در لحظات بدگمانیمان میگوییم که عجب، کسی که همچون کاری میکند، حتما مشکلی دارد.»
روزنبرگ معتقد است «سردرگمیِ در برابر این موضوع که چرا بروس وین خودش را به این شکل در مقابل همه جور فاجعهای قرار میدهد»، از نادیده گرفتن این نکته حاصل میشود که «او هم از این کارها سود میبرد». «فکر میکنم این نکته نادیده میماند که او میخواهد زندگیاش را کامل کند. بهعنوان کودک، لحظات هولناکی را تجربه کرده است، اما تصمیمش برای «بتمن شدن» به زندگیاش معنی و هدف میدهد؛ درواقع جذابیت بتمن در آن است که به یک تراژدی، سویهای امیدبخش اضافه میکند» و شاید بقیهمان هم بتوانیم از او چیزی بیاموزیم: «انگاره ابرقهرمانها، که در ذهنمان داریم، ممکن است واقعا به کمکمان بیاید تا در زندگی بهتر عمل کنیم.»

پس دفعهی بعدی، با دیدن مردی که ردایی پوشیده و بالای ساختمان ایستاده است و به شما نگاه میکند، لازم نیست حتما به این فکر بیفتید که «این یارو یه چیزیش میشه.»؛ البته لازم است که خیلی سریع از سر راهش کنار بروید؛ چون احتمالا اتفاق وحشتناکی در شرف وقوع خواهد بود؛ اتفاقی که شخصیتهایی شرور، بدصورت و بدسیرت در آن ایفای نقش خواهند کرد.