«شاه کش» دومین ساخته وحید امیرخانی که داستان جناییاش را در یک منطقه برفگرفته روایت میکند.
لوکشین و فضاسازی، بستری است که درام در آن اتفاق میافتد؛ این فضاسازی است که کمک میکند داستان برای ما باورپذیر باشد. فضا در ذهن ما جایگاه عمیقی دارد. مفاهیمی مثل خانه، شهر زادگاه و کشور همه در ارتباطی جداییناپذیر با مکان برای ما تعریف شدهاند. در دنیای روایت نیز همینگونه است؛ رماننویسان بزرگ، صفحات زیادی از کتاب را به توصیف مکانهای وقوع اتفاقات اختصاص میدهند. در آثار سینمایی هم مکان اهمیت بسزایی دارد. فکر کنید فیلمی مثل «درخشش» بدون آن هتل مخوف چگونه میتوانست معنا داشته باشد یا «بچه رزمری» بدون آن نیویورکی که همه در آن با یکدیگر غریبهاند.
از آنجایی که فضاسازی معمولا عنصری فراموششده در سینمای ایران است، این بار در فیلیمو شات به سراغ فیلمی رفتهایم که همین عنصر فراموششده به مهمترین جنبه اجرایی آن تبدیل شده است: سینمایی شاه کش دومین ساخته وحید امیرخانی که داستان جناییاش را با حضور بازیگرانی چون هادی حجازیفر، مهناز افشار و مجید صالحی در یک منطقه برفگرفته روایت میکند.
فیلم جنایت بیدقت شهرام مکری؛ دژاووی آتش
برگ برنده شاهکش دقیقا همین فضاسازیاش است. هتل گوزن سرخ یا Red Deer، فضایی برای دنیای روایی فیلم ایجاد کرده تا تمام اتفاقات را در سطح بالاتری از تنش در خود جا بدهد. هتلی با فاصله نیمساعته از قله و به دور از هیاهوها و بحرانهای شهری. محلی که به نظر میرسد به جایی برای خلوت زوجها بدل شده و همین اتفاقات غیراخلاقی است که شخصیت هادی حجازیفر را از چابهار به بالای کوه رسانده.
فیلم «شاه کش» از سنتی روایی بهره میبرد که در آن شخصیتهایی با پیشزمینههای مختلف (از سرباز و سرگرد تا اسکیباز تیشرت پوش و کوهنورد هلالاحمر) را کنار هم جمع میکند تا یک بحران را در کنار هم پشت سر بگذارند. سنتی که اوج آن را پیشتر در آثاری مانند «۱۲ مرد خشمگین» و «بعدازظهر نحس» به کارگردانی سیدنی لومت مشاهده کردهایم و در ایران هم معروفترین نمونه آن «آژانس شیشهای» ابراهیم حاتمیکیا بود.
در «شاه کش»، فضاهای مختلف هتل هرکدام از ابتدا برای ما معرفی میشوند. مهمترین فضا، فضای جلوی آتش است. فضایی عمومی که تنها نقطه گرم در میان این بوران و سرماست. فاصله آتش و سرما تبدیل به المانی میشود که در شکاف روی پنجره (که برف از آن بهآرامی به پایین میریزد) فضای وهمناکی را ایجاد میکند که قرار است واقعیت سرنوشت مارال را برای ما از زوایه دید افراد مختلف مشخص کند.
فیلمبرداری علی قاضی هم به کلیت اثر کمک کرده؛ از روزهایی که آسمان پر ابر مانع ایجاد سایههای تند میشود تا جاهایی از فیلم که برق میرود و ما با سایههای تند ناشی از آتش بر چهره شخصیتها مواجه هستیم.
بهبیاندیگر، هتل گوزن سرخ مانند یک برزخ است. جایی که گذشتهها بیرون کشیده و مسئولیتهای افراد به آنها یادآوری میشود، در حالی که جنازه تکهوپارهشده مارال بیرون هتل است و همه به دنبال مقصری برای این وضعیت میگردند.
این که بگویید «شاه کش» فیلم درخشانی از کار درآمده، ادعای بزرگی است، اما فیلم جایی موفق شده که معمولا فیلمهای ایرانی در آن ضعف دارند. طراحی صحنه محسن نصرالهی و بهتبع آن طراحی نور و فیلمبرداری اثر، فضایی وهمانگیز برای ما ایجاد میکند که باورمان میشود در یک هتل سرد در نوک کوه فیلمبرداری شده. در صورتی که دکور در یک سوله ساخته شده است. این فضاسازی شاید امتیاز مثبتی برای «شاهکش» باشد که در نظر اول باعث میشود محتواهای تبلیغاتی فیلم مخاطب را بهسوی آن بکشاند.
این جنس فضاسازی در سینمای ایران هنوز هم بسیار کم اتفاق میافتد؛ انگار که بخش اعظمی از آثار سینمایی در یک دنیا به وقوع میپیوندد: آپارتمانهای کوچک، خانههای دربوداغان پایین شهر یا خیابانهایی که همه ما میشناسیم. اما «شاهکش» از این زاویه اثری متفاوت است که فضا و جغرافیای خودش را خلق میکند، چیزی که حداقل در سینمای ایران کمسابقه است.
بهاینترتیب، فیلم سینمایی شاه کش فرصت بیسابقهای داشته تا داستانش را در این فضا برای تماشاگر روایت کند. شاید اگر فیلمنامه و شخصیتها پرداخت بهتری میداشت و فیلم در مسیر ژانر تریلر میتوانست شوکهای درستتری به مخاطب وارد کند، «شاه کش» به یکی از آثار مهم سال تبدیل شده بود. اما حالا باید امیدوار بود که این نگاه و طرز فکر بالاخره بتواند روزی یک فیلم تمامعیار در سینمای ایران خلق کند.
فقط که از لوکیشن گفتی😐
اصلا مقاله خوب و جالبی نبود.
واقعا فیلم خیلی خوبیه دیدنش پیشنهاد میشه من که پسندیدم
این فیلیمو ندیدم ولی بزودی میبنیم با بازیگرانی که گفتید قعطا خیلی خوب هست فیلمش