جاس ودن کارگردان اولین فیلم اونجرز فیلمهای زیادی ساخته است. به همین دلیل نگاهی داشتیم به شخصیت های اونجرز و فیلمهایی که قبلا ودن ساخته بودند.
در اونجرز نویسنده و کارگردان جاس وِدِون گروهی از شخصیتهای مارول را به ارث برده که در پنج فیلم قبلی و همچنین در تاریخ طولانی کمیکبوکها، حسابی شکل گرفته بودند. فیلمهایی که این شخصیتها را معرفی میکردند، فیلمهای خوبی بودند؛ اما برای تماشاگری که دلبستگی عاطفی به شخصیتهای مارول ندارد، چیز چشمگیری نداشتند. این شخصیتها اینطور نیست که همهشان همیشه به جالبیِ هم باشند و پیدا کردن راه خوب و منصفانهای که بشود همهی اینها در مرزهای دنیای داستانی مشترکشان در یک فیلم کنار هم قرار بگیرند، کار سادهای نبود. پس تصمیم گرفتیم نگاهی به شخصیت های اونجرز داشته باشیم.

بهترین اتفاقی که میشد برای اونجرز بیفتد این بود که ودون کار را به دست بگیرد. در برنامههای تلویزیونی متعددی که ودون ساخته – بافی، سلاح خونآشامها، انجل، فایرفلای و خانهی عروسک – او نشان داده که استعداد خاصی دارد برای دور هم جمعکردن گروه متنوعی از شخصیتهایی که به ظاهر به هم بیربطند، اما او میداند چطور از آنها روایتی کلان درست کند که هم کلاهش را به احترام ژانر و کهنالگوهایی که هر کدام از این شخصیتها نمایندگی میکنند بردارد، هم چشمک شیطنتآمیزی به مخاطب بزند. ودون در اونجرز موفق به این مهم شده است و برخی از بهترین شاهدان بر اینکه او توانسته شخصیتهای مارول را مال خودش بکند این است که چطور هر کدام از آنها به نسخهای از همان شخصیتهایی که او در سریالهای خودش «بافی، سلاخ خونآشامها» داشت، گره خوردهند.

شکلگرفتهترین شخصیت دنیای سینمایی مارول مردآهنی/تونی استارک (با بازی رابرت داونی جونیور) است که قبلا در فیلمهای مردآهنی و مردآهنی ۲ بر پرده سینما حاضر شده بود. او باهوش و جذاب و بامزه است و دارد از جذابیت مردانه میترکد. همینطور یک میلیاردر خودخواه و مغرور است. با توجه به گذشتهای که داشته – یعنی ساختن سلاحهای کشتار جمعی – باید از او متنفر باشیم؛ اما متاسفانه خیلی جذاب است. او درست مثل «اسپایک» (جیمز مسترز) در دنیای بافی است: خونآشام آدمکشِ اهل پایینشهر لندن، که به علیرغم میل باطنیاش مجبور است آدم خوبی باشد. در اونجرز، استارک بهترین دیالوگها را دارد، خیلی وقتها حتی حق دیگر اعضای گروه را هم از این بابت میخورد؛ اما با این وجود باز هم به رستگاری میرسد و به یک قهرمان بدل میشود که در واقع چکیدهی همان آرکِ قصهای است که اسپایک در طول حضورش در بافی، از سر میگذراند. ودون خیلی این آدمخوبههایی را که زبان تند دارند و از مسئولیت شانه خالی میکنند، دوست دارد.

یکی دیگر از شخصیت های اونجرز هالک است. نقش دکتر «بروس بنر» را «مارک رافلو» ایفا میکند. مردی احساساتی با مشکلات فراوان، که مدام فکر و ذکرش هیولای خشمگین بدویای است که درون خود دارد. همان که به اسم هالک میشناسیم. کسانی که هوادار سریال بافی هستند خیلی سریع میتوانند دینامیک این شخصیت را در «انجل» (دیوید برویاناز) تشخیص بدهند، که او هم یک خونآشام سختیکشیده و قلبطلایی بود. دلبستگی ودون به این کهنالگوی «دکتر جکیل و آقای هاید»طور، در این موضوع منعکس است که برای انجل یک سریال مخصوص خودش ساخت و به بنر هم دل برانگیزترین صحنهی اونجرز را اختصاص داد؛ یعنی همان صحنهای که او از بار هولناکی که به دوش میکشد با رنج حرف میزند و چیزهایی میگوید که به درد بخور و جالب به نظر میرسند.

در ادامه معرفی شخصیت های اونجرز نوبت به قهرمان سنتیتر میرسد. «استیو راجرز/کاپیتان آمریکا» (کریس اونز) و «تور» (کریس همسورث)، که هر دو یک فیلم مستقل در سال ۲۰۱۱ برای خودشان داشتند. کاپیتان آمریکا مثل «رایلی فین» (مارک بلوکاس) است؛ یک شکارچی اهریمن ویژهی عملیاتی توی سریال بافی، که آدم خوب و سرباز وظیفهشناسی است، اما آنقدرها جذاب نیست. ودون کار خاصی با او نمیتواند بکند، چون خودش خیلی شستهرفته است و به پیچیدگی باقی شخصیتها نیست. تور هم با آن شکل حرفزدن ازخودمتشکریِ قدیمیاش و بدنش که دیگر گندِ کمال را در آورده، یک نسخهی کمتر خندهدار است از «گروسالاگ» (مارک لوتز) در سریال «انجل» و ودون خیلی جلوی خودش را میگیرد تا تور را به پارودی محض تبدیل نکند. اما به هر حال، قهرمانها بازیهای خودش را میکند و گاهی هر بلایی سرشان میآورد.

آخرین اعضای تیم دو مامور تربیتشده و بسیار تعلیمدیدهاند، «کلینت بارتن/هاوکآی» (جرمی رنر) و «ناتاشا رومانوف/بلکویدو» (اسکارلت جوهانسن)، از نهاد نظامیجاسوسیِ سریای به نام «شیلد» (سپر). از افراد معروفی که در معرفی شخصیت های اونجرز بد نیست به آنها اشاره کنیم. بارتن در فیلم تور نقش کوتاهی داشت اما شخصیت او در اونجرز آنقدرها پرداخته نشده، در نتیجه مقایسهاش با یکی از شخصیتهای دنیای بافی کار سختی است. رومانوف را اولین بار در مردآهنی ۲ میبینم و خوشبختانه در اونجرز نقش پررنگی ایفا میکند؛ به خصوص که اونجرز فیلمی است با شخصیتهای زنِ در حاشیه که نقشهای جانبی ایفا میکنند. ودون علاقهش به شخصیتهای زن قدرتمند را در دادن یه عالمه مبارزهی تنبهتن به رومانوف نشان میدهد، که کاملا یادآور «بافی سامرز» (سارا میشل گلر) است. به علاوه رومانوف مدام از این برداشت غلط که او زنی است آسیبپذیر استفاده میکند تا دست بالا را داشته باشد و این یکی از کلیدیترین جنبههای شخصیت بافی هم بود. ودون قصد داشت تا سلاح خونآشامها به ظاهر یکی از آن شخصیتهایی باشد که به طور سنتی نقش قربانی را در فیلمهای وحشت بازی میکنند، درحالیکه بر خلاف انتظارها، قهرمان اوست.

در ادامه معرفی شخصیت های اونجرز به «نیک فیوری» (ساموئل ال جکسن) میرسیم. نسخهی کمیشرورترِ «روپرت ژیل» (آنتونی استوارت هد) است؛ یعنی مربی و آموزگار بافی که گذشتهای تاریک داشت. خدای وایکینگ شرور فیلم، «لوکی» (تام هادلستون)، ترکیبی است از خودبزرگپنداری و نفرت از انسانهایی که میتوان در شخصیتهای شرور بافی یعنی «استاد» (مارک متکلف) و «فخر» (کلر کرامر) دید. آخرین شخصیت جالبتوجهِ شیلد ماموری است به نام «فیل کولسون» (کلارک گرِگ)، که به اندازهی دستیار باقی «زندر هریس» (نیکولاس برندن) دوستداشتنی نیست؛ اما مثل او آدمی معمولی است که قدرت یا مهارت خاصی ندارد. آنجاست تا بخشی از این ماجرای بزرگ باشد و هوادار پروپاقرص باقی شخصیتهاست، طوری که به نقطهی همدلی برای مخاطب بدل میشود. صحنهای که در آن کولسون از کاپیتان آمریکا امضا میخواهد، خوشدل و جدی و بامزهاست، به همان شیوهای که ودون با زندر صحنههای اینچنینی درست میکرد؛ یعنی جبران کمبودِ استعدادهای ویژه، با شوق و شوری که به بخشی از ماجرایی به این باحالی بودن شخصیت نشان میدهد.

واضح است که ودون هوادار شخصیتهای ماورل است و به همین خاطر است که میتواند با این اطمینانخاطر و علاقه، درباره آنها بنویسد. تغییرشان نداده اما باعث شده تا نیروی بالقوهای که درونشان است آزاد شود. به همان روشی که در بافی شخصیتهای فیلمهای وحشت و نوجوانانه را گرفت و به چیزی خیلی بیشتر از آنچه بودند تبدیلشان کرد. شباهت بین شخصیتهای این دو اثر به این خاطر وجود دارد که ودون کهنالگوهای فرهنگ عامه را به خوبی میشناسد و مهمتر، میداند چطور یک چرخش نامنتظره به آنها بدهد تا برای مخاطب قابلدسترستر باشند. بعضی از شخصیتهای مارول، مثل تور و کاپیتان آمریکا، همانطور محدود میمانند. اما تونی استارک و دکتر بروس بنر، مثل شخصیتهایشان در دنیای بافی، پیچیدهترند و کموکاستیهای خودشان را دارند. در نتیجه اونجرز صرفا یک بازسازیِ بافی نیست؛ بلکه یک نگاه به سبک ودون است به شخصیتها مارول. همین مسئله است که با بافی قابل مقایسهشان میکند و این خودش افتخار بزرگی است. این موضوع باعث شد با نگاهی جدید به معرفی شخصیت های اونجرز بپردازیم.
