نقد و بررسی فیلم زنان کوچک

اگر هنوز به استعداد خارق‌العاده گرتا گرویگ در سینمای آمریکا شک دارید، کافی است این فیلم را تماشا کنید.

جو مارچ (با بازی سورشا رونان) در نیویورک قرن نوزدهم در تلاش است تا به یک نویسنده موفق تبدیل شود. در همین حال، از او خواسته می‌شود برای مراقبت از خواهر بیمارش بث (با نقش‌آفرینی الیزا اسکنلن) به خانه بازگردد. از طریق چند فلاش‌بک، ما دوران کودکی و روند بزرگ شدن این دو نفر را در کنار دو خواهر دیگرشان مگ (با بازی اما واتسون) و ایمی (با بازی فلورنس پیو) تماشا می‌کنیم. در بررسی و نقد فیلم «زنان کوچک» محصول سال ۲۰۱۹ با فیلیمو شات همراه باشید.


بهترین فیلم های کمدی و طنز خارجی


اگر هنوز به استعداد خارق‌العاده گرتا گرویگ در سینمای آمریکا شک دارید، کافی است این فیلم را تماشا کنید؛ اولین اثر مستقل او، «لیدی برد»، فیلمی لذت‌بخش بود. حالا گرویگ با اقتباس از یک رمان مشهور آمریکایی، داستانی کاملاً آشنا را روایت می‌کند، داستانی که خیلی زود شجاعت و اهمیت خود را به رخ بیننده می‌کشد. در سالی که آثار خیره‌کننده متعددی درباره زنان ساخته شده است، فیلم «زنان کوچک» مادربزرگ همه آنهاست.


گزارشی از نقد و بررسی مستند مردی با شلوار میلیونی


آنهایی که در زمان نوجوانی رمان «زنان کوچک» لوییزا می الکات را نخوانده باشند، به‌احتمال زیاد (بنا بر دلایلی همچون کمبود درام یا هدف در داستان) آن را پس خواهند زد. اگرچه داستان در مورد چهار دختر سفیدپوست طبقه متوسط است که در اواسط قرن نوزدهم در ماساچوست زندگی می‌کنند (و بیشتر ماجرا، به خداترسی‌های مذهبی و پیچ‌وتاب موی دختران می‌پردازد) اما این رمان نقاط قوت خود را هم دارد.

داستان رمان، درباره زنانی است که چیزها را برای خود می‌خواهند؛ زنانی که جاه‌طلب هستند، اما نیت خوبی دارند (البته این نیت‌ها گاهی اوقات هم بد هستند). آنها به آینده‌ای امیدوارند که به ازدواج یا بزرگ کردن فرزند محدود نیست. این غنای شخصیت و حقیقت محض «جدی گرفتن آرزوهای زنان» در کنار کتاب‌های آگاهی‌دهنده جین آستن برای دختران نوجوان باعث شده است که با رمانی مهم و موفق مواجه باشیم. گرویگ در روایت داستان چند انتخاب برجسته داشته و به همین دلیل، اقتباس او از اقتباس‌های پیشین این رمان بسیار متمایز است.

نقد و بررسی فیلم زنان کوچک

اولین تمایز روایت گرویگ، روایت داستان به شیوه غیرخطی است. در ابتدای فیلم، هنگامی با دختران مارچ آشنا می‌شویم که هنوز جوان هستند. جو مارچ (سورشا رونان) با شک و تردید، بیرون دفتر یک ناشر نیویورکی ایستاده است و خود را برای آغاز یک حرفه ادبی آماده می‌کند. با شروع دوران بزرگسالی قهرمانمان و فلاش‌بک به سال‌های جوانترش، گرویگ بلافاصله روایت داستان را روی زنان بزرگسال و نگرانی‌های جدی دنیای واقعی متمرکز می‌کند. او در این صحنه، به کسانی معترض است که هر چیزی راجع به دختران نوجوان را به‌عنوان یک چیز اساساً بی‌اهمیت رد می‌کنند.

جو می‌خواهد یک نویسنده باشد. او با انگشتان جوهری و یک شغل پاره‌وقت دولتی، تمام تلاش خود را برای تحقق این رویا انجام می‌دهد. ما خیلی زود متوجه می‌شویم که او درخواست ازدواج دوستش لوری (با بازی تیموتی شالامی) را رد کرده است و به نظر می‌رسد که از این کار پشیمان نیست زیرا هوای آزادی به سر دارد. رونان با بازی خود شخصیتی پرانرژی و بی‌قرار به جو بخشیده است. او حتی وقتی یکجا می‌نشیند، آرام و قرار ندارد. ظاهر جو، همیشه ژولیده و نامنظم است. طراح لباس فیلم، جکلین دورن، سعی داشته که با پوشاندن لباس‌های ناجور و عجیب‌وغریب بر تن جو، حس جنبش «نیو رمانتیک» قرن نوزدهم را القا کند. جو در این لباس‌ها به یک نویسنده پرانرژی و بی‌نظم تبدیل می‌شود.

موضوعی که تقریباً در تمامی شخصیت‌های قصه وجود دارد، جستجو برای استقلال و پول موردنیاز برای آن است.

ما با چند فلاش‌بک، زندگی جو به همراه خواهرانش و لوری را تماشا می‌کنیم؛ این صحنه‌ها، پس‌زمینه‌ای برای تجسم این کاراکتر در ذهنمان ایجاد می‌کنند. نمایشنامه‌های دوران کودکی این چهار خواهر، مقدمات داستان‌گویی او را فراهم می‌کنند و اوقاتی که با لوری می‌گذرانَد، فرصتی برای کندوکاو زندگی بیرون از خانه شاد آنهاست. موضوعی که تقریباً در تمامی شخصیت‌های قصه وجود دارد، جستجو برای استقلال و پول موردنیاز برای آن است. جو نه‌تنها می‌خواهد نویسنده شود بلکه می‌خواهد از طریق آن امرارمعاش کند؛ اهمیت این موضوع وقتی بارزتر می‌شود که می‌بینیم مریل استریپ در نقش خاله بچه‌ها، بر اهمیت یک ازدواج خوب به‌عنوان تنها روش ایمن برای تامین آینده آنها تاکید دارد.

مگ (اما واتسون) قرار است با جان بروک (با بازی جیمز نورتون) ازدواج کند اما گاهی اوقات نسبت به محدودیت‌هایی که ازدواج برایش ایجاد می‌کند، معترض است. لوری می‌خواهد زندگی خود را بدون الزامات و انتظارات سفت‌وسخت عمویش تشکیل دهد. هرکدام از آنها – و به‌ویژه مادرشان (با بازی لورا درن) – درگیر محدودیت‌هایی هستند که جامعه بر آنها روا داشته است. آنها علیرغم این محدودیت‌ها، می‌خواهند راهی برای پیشرفت پیدا کنند. تمام این ماجراها، در کتاب و زندگی آینده‌نگرانه خود الکات به شکلی خیره‌کننده قابل‌لمس هستند اما گرویگ این مضامین را با مهارت خاص خودش به تصویر کشیده است.

پدر خانواده مارچ (با بازی باب ادنکیرک) در جنگ‌های داخلی شرکت می‌کند و گاهی هم در خانه حضور دارد اما حضورش چندان حس نمی‌شود؛ مادر خانواده نیز به اقوام محلی کمک می‌کند و برای سربازان تدارکات می‌فرستد. بث مارچ (با بازی الیزا اسکنلن که به‌شدت سعی دارد خود را احساساتی نشان ندهد) پیانو می‌نوازد و چیزی را از خانواده‌اش پنهان می‌کند؛ او پیوندی مخفیانه با عموی لوری (با بازی کریس کوپر) شکل داده است. مگ می‌داند که نمی‌تواند همانند دوستان ثروتمندش زندگی کند اما هنوز هم رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌دهد. اتفاق‌های داستان فقط باعث می‌شوند که همه آنها مسئولیت و بلوغ را بیشتر حس کنند.

فیلم سینمایی زنان کوچک

خواهری که بیش از همه در اقتباس گرویگ موردتوجه قرار گرفته، ایمی (فلورنس پیو) است. جوان‌ترین دختر خانواده که به هنر علاقه دارد و خار چشم جو است. علیرغم بازی در دو نقش ایمی جوان و بزرگسال، پیو انرژی سرشاری از خود نشان می‌دهد و می‌خواهد که بخشی از تمام اتفاقات داستان باشد؛ او در صحنه‌های کودکی، همیشه در کنار رونان و واتسون حضور دارد اما با شروع سال‌های بزرگسالی، پیو اجازه یافته تا شخصیت ایمی را به‌عنوان یک زن جاه‌طلب و مصمم به تصویر بکشد. او حالا وقار و خودداری بیشتری نسبت به خواهر بزرگترش جو دارد. شخصیت بلوغ‌یافته ایمی باعث می‌شود شما به‌راحتی اختلافات او با جو در زمان کودکی را فراموش کنید. پیو در ایفای نقش خود بی‌نظیر عمل کرده است به‌طوری‌که تماشاگر به خوبی با ایمی همدردی می‌کند.

لوری (با نقش‌آفرینی بی‌نقص تیموتی شالامی) به خوبی توانسته است از طریق ایجاد رابطه با جو و درگیر شدن در بازی این دختران، انرژی کاملا زنانه فیلم را تا حدی متعادل کند. رابطه عاطفی شالامی و رونان بسیار باورپذیر به نظر می‌رسد. اگرچه آنها وقار خود را در میان جمع حفظ می‌کنند اما شوخی‌های این زوج در خلوت، بسیار دلنشین است. بااین‌حال، این مسئله هیچ‌گاه به‌اندازه سریال «دیکینسون» محصول اپل تی‌وی پلاس درگیر مدرنیسم نابهنگام نمی‌شود، اما انرژی بین لوری و جو کاملاً مدرن است؛ تماشاگر حس واقعی و ملموس میان آن دو را درک می‌کند طوری که به نظر می‌رسد تنها تفاوت این رابطه با واقعیت امروز، نوع لباس‌های این زوج باشد. البته پیوند میان آنها نمی‌تواند تا ابد پابرجا بماند: جو آرزوهای بزرگی در سر دارد. درنتیجه، صحنه خواستگاری لوری اگرچه عاشقانه و کودکانه به نظر می‌رسد اما درواقع ما شاهد رخ دادن یک فاجعه احساسی میان آن دو هستیم. سرانجام، لوری به اروپا سفر می‌کند تا با زندگی خود کنار بیاید.

منصفانه نیست که از دیگر اعضای تیم تولید فیلم «زنان کوچک» صحبت نکنیم. مریل استریپ در نقش خاله درن عبوس، و همچنین آقای لارنس خوش‌قلب (با بازی کریس کوپر) بازی فوق‌العاده‌ای ارائه داده اند. جکلین دورن، لباس‌ها را کمی شل و راحت طراحی کرده است و ما دیگر شاهد لباس‌های تنگ برخی از فیلم‌های درام آن دوره نیستیم. فیلمبردار فیلم «زنان کوچک»، یوریک لو سو، چشم‌اندازی خلق کرده است که بدون القاء حس رسمی و خشک بودن، جنبه هنری اثر را به رخ بیننده می‌کشد. آهنگسازی الکساندر دسپلا، زیبایی جادویی را با حس سبکی تلفیق می‌کند.

صحنه پایانی فیلم نشان می‌دهد که «زنان کوچک» محصول ۲۰۱۹، قطعاً بهترین اقتباس از رمان اصلی در قالب اثری سینمایی است.

پرش های زمانی ممکن است برای کسانی که با این داستان آشنا نیستند، کمی گیج‌کننده باشد. دوست جو، پروفسور بایر (با بازی لویی گارل)، بیش از حد خوش‌تیپ، لاغر و جوان است و شاید کسانی که رمان را خوانده باشند، انتخاب این بازیگر را شوخی کارگردان تصور کنند. از دیگر انتقاداتی که می توان به فیلم «زنان کوچک» داشت، کم بودن صحنه های مگ در زمان کودکی در مقایسه با دیگر خواهرانش است، اگرچه اما واتسون در همین چند صحنه کوتاه نیز مهارت خود را نشان می‌دهد.

گرویگ چشمگیرترین بخش داستان را در انتهای فیلم «زنان کوچک» ارائه داده، اما نحوه روایت آن درست همانند رمان لوییزا می الکات لذت‌بخش است؛ تصمیمی که باعث می‌شود شما به داستان عمیق‌تر فکر کنید. صحنه پایانی فیلم نشان می‌دهد که «زنان کوچک» محصول ۲۰۱۹، قطعاً بهترین اقتباس از رمان اصلی در قالب اثری سینمایی است.

فیلم «زنان کوچک» نه‌فقط برای زنان در هر سن و سالی جذاب است، بلکه تصویری صمیمی و دلپذیر را در برابر چشم هر تماشاگری قرار می‌دهد؛ بی‌آنکه بیش‌ازحد احساساتی شود. «زنان کوچک» اقتباسی فوق‌العاده از رمان لوییزا می الکات است که بر استعداد بی‌نظیر گرتا گرویگ در کارگردانی گواهی می‌دهد.


منبع: Empire Online

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

1 دیدگاه
  1. کمال می‌نویسد

    فیلمی جالبی بود و میتونه برای درمان هایی مثل شکست عشقی هم استفاده بشه. اما نظر من در مورد مادر خانواده هست که نماد صبر و شکیبایی و مهربانیه. مفهوم خانواده رو میشه با این فیلم درک کرد. ممنون از تحلیل