نگاهی به اورکا ساخته سحر مصیبی

من شنا می‌کنم پس هستم

زنان مسئله کلیدی در ساخته‌ها و جهان ذهنی و دغدغه‌های سحر مصیبی است. او که سال‌ها به عنوان منشی صحنه و دستیار کارگردان فعال بود، با فیلم مستند «صفر تا سکو» که به زندگی و روزگار خواهران ووشو کار منصوریان می‌پرداخت، مورد توجه منتقدین و جشنواره‌ها قرار گرفت و البته که انصافا مستند منسجم و درخورد توجهی را هم ساخته بود. آن فیلم به مسئله و مصائب دختران ووشو کار ایرانی پرداخته بود.

اورکا اما اولین فیلم داستانی سحر مصیبی در مقام کارگردان است. داستان فیلم برگرفته از سرنوشت الهام‌السادات اصغری رکورددار گینس در بخش شنای آزاد است. فیلم برگفته از موانع و مشکلاتی است که پیش روی او قرار گرفته است. داستان همزمان به مبارزه الهام (ترانه علیدوستی) برای کنار زدن موانع ذهنی و مخالفت‌های موجود و موفق به شکستن چندین رکورد شنا شده است، می‌پردازد. همزمانی ساخت و آماده شدن این فیلم با جریانات مربوط به مرگ مهسا امینی و رخدادهای پاییز و زمستان ۱۴۰۱ سرنوشت فیلم را تحت الشعاع قرار داد تا جایی که امکان اکران این فیلم با بازی ترانه علیدوستی در نقش اصلی و کارگردانی سحر مصیبی در ایران فراهم نشد.

سکانس مربوط به رکورد زنی الهام و همراه شدن اورکا با او در دریا و انگیزه دادن و کمک کردن ذهنی و نمادین او به الهام به خوبی اجرا و طراحی شده و حتما در یاد باقی خواهد ماند. اما بدنه داستان در حد و اندازه‌های این کنش و رهایی نهایی نیست

جدای از اینکه محوریت داستان فیلم چه میزان اعتراضی و کنایی بوده یا نه و البته فارغ از اینکه چه حواشی‌ای اطراف تصمیمات گروه تولید این فیلم رقم خورده است، باید پذیرفت که اورکا فیلم دغدغه‌مند، ذوق زده و همزمان متوسط و مضمون‌زده‌ای است. اورکا را باید در کنار مجموع فیلم‌هایی قرارداد که دغدغه‌ها و انگیزه‌هایشان از فرم و ساختار فیلمنامه و ساخت یک اثر سینمایی پیشی گرفته است.

فیلم دچار همان مسئله‌ای شده که بسیاری دیگر از فیلم‌های دغدغه‌مند و اقتباسی در سینمای ایران درگیر آنند. فیلم فرض کرده که مخاطب جهان و دغدغه الهام را فهم کرده، پس دغدغه او، دغدغه مخاطب هم شده است، پس باقی تلاش‌های الهام برای مخاطب منطقی است. در واقع فیلمساز شناخت خودش از جهان درونی الهام حقیقی را، به شکلی ذهنی به متن و فیلمنامه‌ای که نوشته پیوست کرده و چون برای خودش قانع کننده بوده، تصور کرده که برای مخاطب هم قابل فهم و عمیق و ظریف هست.

اگر مخاطب ذره‌ای شناخت از الهام اصغری نداشته باشد، چگونه باید با فیلم و شخصیت الهام همراه شود؟ آیا صرف کتک خوردن او از شوهرش و اینکه میل به مرگ و خودکشی دارد و حالا رکورد زدن برای او مسئله شده، برای همراهی مخاطب کافی است؟ صرفا بیان دیالوگ‌هایی حدیث نفس گونه مثل «تو منو دور انداختی، گفتی اگه رفتی دیگه برنگرد» خطاب به پدر در موقعیت‌های گل درشتی مثل بیرون آمدن از دریا و در مقابل جماعت در ساحل، کار را منطقی و همدلی برانگیز می‌کند؟ فرض کنیم که چنین است و این قلم سخت گیرانه با فیلم مواجه شده است. آیا بعد از پذیرش این میل و انگیزه که فرض می‌کنیم برای مخاطب هم مهم شده است، نباید کشمکش‌های درونی و موانع جدی پیش روی الهام ما را بیش از پیش نگران نرسیدن او به هدفش کند؟ آیا این درست است که هر مانعی که پیش روی او قرار می‌گیرد با توضیح فیلمنامه‌نویس حل شود؟ آیا الهام حقیقی هم به همین سادگی و به شکلی خطی بر موانع دشوار پیش رویش غلبه کرده است؟ اینجاست که به نظر می‌رسد مصیبی میان جهان مستندسازی و داستان گویی گیر کرده است.

ترانه علیدوستی در فیلم اورکا

از یک طرف نمی‌تواند به سیاق جهان مستند با شخصیت اصلی روبرو شود و از حالات چهره و کلمات و جملات خودآگاه و ناخودآگاه او حس و رنگ و لحن بیرون بکشد و از سوی دیگر می‌خواهد به مسیر اصلی رخدادهای مربوط به الهام اصغری وفادار بماند، ولی همزمان توان سفر به پیچیدگی‌های ذهنی خودآگاه و ناخودآگاه شخصیت الهام واقعی را نداشته و اگر هم داشته، توان تبدیل کردن آن به فیلمنامه، ساختار، شخصیت، موقعیت، کنش درونی و بیرونی را کمتر داشته است. کافی است مسئله جدی الهام با مادر و پدرش را در نظر بگیریم. یا مسئله مهم الهام با همسر ناشایستش را. حتی شیوه اخت شدن الهام با بومیان چابهار. کدامیک از این مناسبات درونی که از الهام چیزی را ساخته که حالا هست، در فیلم برای مخاطب رنگ و شکل پیدا می‌کند؟ کدامیک از این نکات مربوط به شخصیت‌پردازی در فیلم در اندازه‌ای بیش از یکی دو خط دیالوگ و نگاه گذرا قابل ردگیری است؟ این موقعیت‌ها در فیلم کمینه‌گرایانه مطرح نشده، بلکه ناقص و درک نشده و به عمق حرکت نکرده مطرح شده است.

نتیجه اینکه فیلم بعد از آغاز تلاش‌های الهام برای شکستن رکورد، منفعلانه پیش می‌رود. این خود الهام نیست که در نقش قهرمان به تصویر در می‌آید. بلکه ناخواسته این اطرافیان و همراهان الهام و رخدادهای مکانیکی و چیده شده است که الهام را به سرمنزل مقصود می‌رساند. از حق نگذریم سکانس مربوط به رکورد زنی الهام و همراه شدن اورکا با او در دریا و انگیزه دادن و کمک کردن ذهنی و نمادین او به الهام به خوبی اجرا و طراحی شده و حتما در یاد باقی خواهد ماند. اما بدنه داستان در حد و اندازه‌های این کنش و رهایی نهایی نیست و نوسان کیفی در داستان گویی و خلق موقعیت‌ها در فیلم بسیار است.

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم