فیلم «چهارشنبه سوری» اصغر فرهادی در تعطیلات چهارشنبهسوری قبل از سال نو ایرانی به نمایش درآمد.
انجمن توزیع و پخش فیلم گراسهوپر تاریخ نمایش فیلم چهارشنبه سوری محصول سال ۲۰۰۶ اثر اصغر فرهادی را در تعطیلات جشن چهارشنبه سوری قبل از سال نو ایرانی تعیین کرده بود. تماشای یک فیلم به خودی خود دلیلی برای جشن گرفتن است. اصغر فرهادی در این فیلم شاهکاری بی نظیر از صحنههای روانشناختی، مهیج و حساس ارائه داده است. او سبک زیرکانه خود در نویسندگی را به رخ کشیده است. به همین دلیل فیلم چهارشنبه سوری یک نقطه عطف در فیلمهایی است که دید محدودی از شخصیتها ارائه میدهد.
مروری بر فیلم های هومن سیدی
مروری بر فیلم های پیمان معادی | درخشش یک ستاره
ریچارد راش، کارگردان فیلم «بدلکار» زمانی به من گفت که راز عظمت فیلم بدلکار تصمیم او در مورد نحوه روایت داستان بوده است.
«شخصیت اصلی در یک قاب محدود نمایش داده میشود. بنابراین، مخاطب دیدگاهی بسیار جزئی در مورد حقیقت ماجرا دارد. همانند همه ما، او نیز حین تماشای فیلم نسخه مخصوص به خود را از حقیقت میسازد. او دشمنانی برای آزمایش قدرت خود و خدایانی برای محافظت از او در برابر این دشمنان ابداع می کند».
ممکن است عجیب باشد که چرا من از یک فیلم اکشن مثل «بدلکار» برای توضیح یک فیلم ایرانی در مورد روابط انسانها مثل چهارشنبه سوری استفاده میکنم. اما فرهادی، که برای فیلم خارقالعاده «جدایی نادر از سیمین» در سال ۲۰۱۱ جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت کرده است، همواره به دلیل ایجاد حس تعلیق شدید و درامی پرشور از موضوعات دنیوی قابل توجه بوده است.
روایت داستان در روز چهارشنبه سوری نویدبخش یک نمایش پراحساس است. یک خانم جوان که در شهرستانهای حاشیه تهران زندگی می کند به عنوان خدمتکار از طرف شرکت نظافتی به خانه یک زوج فرستاده میشود. او درگیر بحران زناشویی این زوج میشود. اما این افراد بسیار منطقی و غیر قابل پیش بینیتر از چیزی هستند که در یک روایت بی پرده از داستان به نظر میرسد.
درباره سریال قورباغه | نسل جدید خلافکاران ایرانی

روحی (با نقش آفرینی ترانه علیدوستی) به عنوان نظافتچی امروز این زوج، سعی دارد شکافهای این ازدواج ناموفق را درک کند. بی ریایی و هوش بالای او مخاطب را غافلگیر میکند. تماشای یک شخصیت درستکار که در عوض عدم تغییر نظراتش، گاهی درست و گاهی اشتباه قضاوت میکند، یک لذت غیرمنتظره است. روحی قاضی نیمه اول فیلم است زیرا او یک بیگانه است. همچنین او بر خلاف دیگران، از لحاظ عاطفی کاملاً قابل دسترس است و خود مسئول اتفاقات پیرامونش است.
ده روز مانده به ازدواج عاشقانه با مردی که واقعاً او را دوست دارد، روحی همانقدر که به احساسات خود اطمینان دارد در مورد پیچیدگیهای زندگی مرتضی (حمید فرخ نژاد) و مژده (هدیه تهرانی) و پسر کوچکشان امیرعلی (متین حیدرنیا) تردید دارد. در میانه یک روز شلوغ و گیج کننده، روحی نسخه خود از حقیقت را با توجه به حرفهای شنیده شده از دور و نگاه های زیرچشمی از بین درهای نیمه بسته میسازد.
همزمان با جستجوی خدایان و دشمنان داستان برای درک این طوفان عاطفی، وفاداری او بین مرتضی و مژده دست به دست میشود. مرتضی اگرچه شغل مدرنی دارد (او مشاور فیلمبرداری یک برنامه برای عید نوروز است.) اما یک نانآور سنتی است. مژده یک زن ایرانی شکننده، مضطرب و حساس است که در آستانه فروپاشی روانی قرار دارد.

مسابقه عشقی روحی، شاکله فیلم را تشکیل میدهد. نامزد او صبح زود او را به دفتر شرکت نظافت میرساند. او ساعتها صبر میکند تا روحی را پس از انجام کارش به خانه بازگرداند. اما او از ابتدا تا انتها بر ادراک ما حاکم نیست. فرهادی با هوش و ذکاوت خیره کننده نقطه دید ما را تغییر میدهد. او ما را قادر میسازد واقعیت را از دید محدود مژده و مرتضی تماشا کنیم.
با گذشت فیلم، ما با روحی و این زوج بی ثبات خو میگیریم. برخلاف صحنههایی که مرد ترقهها را روشن میکند، لحظات عاطفی و خشونت فیزیکی شدت مییابند (هاله زورگویی مردانه باعث میشود این جشن بیش از لذت و شادی، ظلم و ستم به ارمغان بیاورد). ما نمیدانیم که آیا این ازدواج را میتوان نجات داد و آیا این ازدواج شایستگی نجات دادن دارد؟ ما همچنین امیدواریم که اشتیاق روحی برای ازدواج کم نشده باشد.
فرهادی با زیرکی کشمکش های ذهنی خود را در تنشهای زندگی شخصیتهای داستان تزریق میکند. تنشهایی که باید در زمان کوتاهی حل شوند زیرا با گذشت زمان اقدامات آنها محدود میشود. مرتضی قصد دارد فردا برای گذراندن تعطیلات به همراه خانوادهاش به دبی سفر کند. اما او از سامان دادن روابط عشقی و مشکلاتش قبل از سفر ناامید شده است. مژده تهدید کرده است که اگر مرتضی قبل از صحبت در مورد وضعیت زندگی و ازدواجشان به سر کار برود او را ترک خواهد کرد و پسرشان را با خود خواهد برد. پس از رنگآمیزی خانه و بحث دیشب با مژده که منجر به عصبانیت مرتضی، شکستن شیشه پنجره و زخمی شدن دست راست او شده است، روحی برای نظافت استخدام میشود.
به نظر میرسد کنترل مژده دشوار است. او به دردسر افتاده است و خود را محق میداند. هنگامی که یک شیشه بر برای تعمیر پنجره وارد خانه میشود، مژده رفتار خوبی با او ندارد. او شیشه بر را متهم به گرانفروشی میکند. مژده هنگامی که صدا زنگ تلفن همسایه را میشنود، به طرزی عجیب وارد کمد لباس همسرش میشود. سپس به سمت حمام میدود، کنار وان میایستد و گوش خود را به سمت دریچه هوا میگیرد. یکی از همسایگان او را با عنوان «آن دیوانه» مورد اشاره قرار میدهد.
خیلی زود روحی نیز احتمالاً با نظر همسایه موافق خواهد شد. اما هنگامی که مژده از او میخواهد یک وقت آرایش از سیمین (پانته آ بهرام) بگیرد، روحی درگیر لذتهای این نقشه جاسوسی میشود. سیمین که از همسر خود طلاق گرفته است در واحد روبه رویی یک سالن زیبایی را اداره میکند. مژده به خواهرش (سحر دولتشاهی) میگوید که او فکر میکند مرتضی و سیمین با هم رابطه دارند. اما آیا این موضوع حقیقت دارد؟ پس از آنکه سیمین ابروهای روحی را آرایش میکند و از او دستمزد نمیگیرد، روحی فکر میکند که سیمین قربانی شایعهای شده است که مستاجرین به دلیل رفت و آمد مشتریان سالن آرایش برای او راه انداختهاند.

فرهادی هر شخصیت را با ابعادی پنهان ترسیم کرده است. او روند کشف این ابعاد را به قدری جذاب طراحی کرده است که روان مخاطب را پالایش میکند. آیا چیزی به نام «لذت غم انگیز» وجود دارد؟ من فکر میکنم این حس وجود داشته باشد. به نظر من فیلم چهارشنبه سوری این حس را القا میکند و شاید حتی تعریفی برای آن باشد. هیچ پایان خوشی وجود ندارد، اما تک تک جزئیات به طرزی مجذوب کننده به تصویر کشیده شدهاند. تمامی پیچ و تابهای داستان شامل یک پرداخت عاطفی هستند.
فرهادی بازیگرانی را به کار گرفته است که هر لحظه را گیرا و با صداقت اجرا میکنند و در همین حال سوالات زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد میکنند. فرخ نژاد با توانایی خود برای اجرای نمایش، قدرت و هوش ما را تحریک میکند تا واکنش خود نسبت به هر عمل مرتضی را تحلیل کنیم. آیا او صرفاً یک مرد پرکار و کله شق است که از محدودیتهای شخصی خود و ناتوانی برای آرامش دادن یا کسب رضایت همسرش عصبانی است؟ یا عصبانیتهای او دلیل دیگری دارند؟ او به مژده میگوید که دیوانگیهایش او را وادار به شکستن پنجره کردهاند. این میتواند فریادی بلند از یک مرد عاقل در هنگام افسارگسیختگی او باشد، یا این یک استدلال پیش فرض از سوی یک مرد خیانتکار احتمالی باشد.
مرتضی مژده را «روانی» مینامد. البته ممکن است او روانی، یا بدتر از آن باشد. او میتواند یک روح لطیف باشد که زندگی باعث آسیب دیدن ذهن و روان او شده باشد. برادر همسرش با او قطع رابطه کرده است. خواهرش او را سرزنش میکند که چرا به آرایشگاه نمیرود، سپس یکی از جملات ناراحتکننده مانند «شما قبلاً زندگی بهتری داشتید» را ادا میکند. این جملات معمولاً به فردی با ناپایداری روانی که شکست خورده است گفته می شوند.
مژده برای همه چیز دلیل دارد، از جمله طرز رفتار او با کارگران که به دلیل غرور او است. چرا مژده نباید انتظار داشته باشد که همسر نگهبان ساختمان در نظافت خانه به او کمک کند در حالی که همسایگان دیگر برای خرید از او کمک میگیرند؟ زنی که مژده را دیوانه خطاب میکند عادت دارد خودروی خود را به شکلی پارک کند که مسیر ورودی به ساختمان مسدود شود؛ همه میدانند که این عمل تا چه حد میتواند آزاردهنده باشد. این فقط نوعی آزار و اذیت روزمره است که میتواند استرس فردی که زمان زیادی را صرف خیره شدن از پنجره میکند را بالا ببرد.
هدیه تهرانی نقش زنی را ایفا کرده است که در سوءظن و اندوه شدید غرق شده است. فرهادی خشم این زن را به اوج میرساند، اما تهرانی نقش را به خوبی ایفا میکند و پریشانی و اضطراب خود را تعدیل میکند. تهرانی با چهرهای برافروخته توانایی مژده برای درک نشانهها و تفسیر آنها به عنوان مدرک جرم مرتضی را به بهترین شکل نمایش میدهد. در این فیلم او یک بازی فوقالعاده و رو به پیشرفت ارائه داد.

ترانه علیدوستی سه سال بعد در فیلم مسحورکننده فرهادی «درباره الی» محصول سال ۲۰۰۹ ایفای نقش کرد. در فیلم چهارشنبه سوری او نقش زنی با ظاهر بسیار ساده را ایفا میکند. نامزد او یا دیگر کارگران شرکت نظافتی به سادگی با او شوخی میکنند اما در تقابل با محیط بزرگی که دنیویتر از خود اوست، روحی شجاعانه وضعیت را مدیریت میکند. در خلال صحنههای فیلم، علیدوستی شبیه به یک لرزه نگار عاطفی عمل میکند که زلزله های روانی را در صورت خود ثبت میکند.
او یک چادر مشکی سنتی به سر دارد و در یک لحظه غم انگیز که طنز تلخ داستان است، مژده چادر را برای مخفی کردن و تغییر چهره خود از او قرض میگیرد. در خارج از خانه، حتی روی بالکن، روحی بدون چادر حس عجیبی دارد و این را میتوان در واکنش او به بیرحمی یک پسر بچه که به او متلک میگوید دید. اما تقریباً تمامی لحظات شاد فیلم پیرامون روحی رخ میدهند. وقتی نامزدش میگوید که آرایش ابرو باعث زیباتر شدن او شده است، شادی و نشاط روحی برای مخاطب لذتبخش است.
پانته آ بهرام در یک نمایش فوقالعاده، نوعی وقار جذاب به شخصیت سیمین بخشیده است. سیمین که یک زن با استعداد، مستقل و باهوش است. هنگامی که دو جوان موتور سوار ترقهای را نزدیک پای او پرت و منفجر میکنند، از ناراحت شدن او تعجب می کنید. او در دنیای مردانه خیابانهای ایران در معرض خطر است؛ اما در داخل خانه او میتواند یک زن مدرن باشد. هنگامی که سیمین فندک خود را روشن میکند، آهنگ «چرخ فلک رقصان» اثر ریچارد راجرز پخش میشود.
فرهادی نقطه تشابه فرهنگ عامه ایرانی و آمریکایی را به روشهای جذاب تجسم میکند. مژده اتاق خواب امیرعلی را با شخصیتهای کارتونی آمریکایی، مثل مک دونالدی غول پیکر تزئین کرده است. این طور که پیداست او میخواهد به خاطر پسرش برای همیشه به دبی نقل مکان کند. در دوران کودکی، مدرسه مژده درسهایی در مورد جهنم به او یاد داده است که این او را آزرده خاطر کرده است.
فیلمهای اصغر فرهادی، گریزهایی به داستانهای غربی میزند. وقتی که چادر روحی در چرخ عقب موتورسیکلت گیر میکند، این صحنه شبیه به نسخه طنز آمیز و لطیف نحوه مرگ ایزادورا دانکن، رقاص باله است. شال بلند دانکن در چرخ عقب خودرو گیر میکند و باعث کشته شدن او میشود. مژده با چنان شدتی به پچ پچهای همسایه گوش میکند که ما را به یاد فیلم اورفه اثر ژان کوکتو میاندازد. در فیلم اورفه، یک شاعر با بازی ژان مارایس تلاش زیادی میکند تا پیامهایی را دنیای مردگان بشنود.

اما فرهادی و همکار او در نویسندگی، مانی حقیقی، و فیلمبردارش، حسین جعفریان، و تدوینگر او، هایده صفیاری به یک جنبش قوی و قدرتمند که مخصوص خود آنهاست دست یافتهاند. این فیلم صمیمی حس باشکوهتری نسبت به تمامی فیلمهای پر زرق و برق القا میکند. دلیل این احساس این است که فرهادی و همکاران او تک تک نماهای فیلم را با حادثهای همراه میکنند و فیلمبرداری و تدوین به گونهای انجام میشود که در یک لحظه شما خود را درون فیلم تصور میکنید و در لحظه بعد از فیلم خارج میشوید و حین سردرگمی در مورد اتفاق رخ داده در فیلم، به نتایج آن فکر میکنید.
فرهادی، همانند دیگر کارگردانان سبک خود، دید بسیار هوشیار و درک بالایی از فضا دارد. شما در عرض چند دقیقه متوجه میشوید که آشفتگی آپارتمان مژده و مرتضی همزمان با آشفتگی روابط آنهاست. این ایهام واقعی و شفاف است و برای درک آن نیازی به بینش مخصوصی نیست. کارگردانهای معدودی توانستهاند حس پوشش زندگیهای تو در تو را القا کنند و فرهادی با توجه کردن به درها، پنجرهها، حصارها و بافت شیشه تزئینی داخل آپارتمان سیمین این کار را انجام داده است.
فرهادی به سادگی میتواند تاثیر گذار باشد. او میداند چطور از ابزارهای بصری و نمایشی برای ایجاد یک فضای قابل لمس برای مخاطب استفاده کند. در نمای آغازین، روحی دست خود را از شکاف پنجره اتوبوسی که او را به سر کار میرساند بیرون آورده است. آن دست و بخشی از شال او تمام چیزی است که از او میبینیم. آنها با انعکاس خود در پنجره یک الگوی پروانهای شکل ایجاد میکنند.
روحی صرفاً از هوایی که بین انگشتانش عبور میکند به وجد نمیآید. او دستگیره بیرونی پنجره و نوار لاستیکی آن را کاوش میکند. شما با دیدن این تصاویر دختری را تجسم میکنید که مسیر خود در زندگی را حس میکند. این یک مقدمه احساسی از ترکیب پیچیده عاطفه و موشکافی است که در فیلم رسوخ کرده است. استنباط خود از فیلم چهارشنبه سوری را حس کرده و به آن فکر کنید. این احساس هیچگاه شما را ترک نخواهد کرد.
منبع: Film Comment