فیلم بی پولی؛ پیشگویی سقوط طبقه متوسط
25 شهریور سالگرد اکران عمومی فیلم کالت حمید نعمت الله است
فیلم بوتیک برای حمید نعمتالله چیزی بیش از یک شروع امیدوارکننده بهشمار میرفت. اولین فیلم نعمتالله خیلیها را بابت ورود یک فیلمساز باذوق و کاربلد به سینمای ایران خوشحال کرد. بیپولی، تجربه غافلگیرکنندهای برای کارگردان بوتیک بهشمار میرفت. هرچند شاید از نظر مضمونی امکان پیداکردن شباهتهایی میان بیپولی و بوتیک وجود داشت اما لحن کموبیش طنازانه و جنس متفاوت روایتی که نعمتالله در دومین ساختهاش انتخاب کرده بود، بیپولی را به اثری متفاوت با بوتیک تبدیل کرد. هرچند بیپولی نتوانست تحسین تقریبا همهجانبه بوتیک را تکرار کند اما در مجموع با پذیرش منتقدان روبهرو شد. اینجا نگاهی داریم به چکیده نقدهای قدیمی بر دومین فیلم حمید نعمتالله.
فهرست بهترین فیلم های کمدی و خنده دار ایرانی
داستان فیلم بی پولی
داستان فیلم بی پولی از این قرار است؛ ایرج چیتچی طراح پوشاک است و در یک کارگاه بزرگ تولید لباس مردانه کار میکند. او جوان مغروری است که از خانواده متوسطی توانسته خودش را بالا بکشد و زندگی نسبتا مرفهی برای خود و همسرش شکوه فراهم کند، اما پس از بازگشت پسر جوان رییس کارگاه که در پاریس طراحی پوشاک خوانده و طرحهای فعلی را دمده میداند، ایرج قهر میکند و برخلاف تصورش، آنها بهدنبالش نمیآیند و چند روز بعد با او تسویه حساب میکنند. در همین روزها ایرج با یکی از دوستان قدیمیاش بهنام پرویز افراشته برخورد میکند که خود را یک فعال بزرگ اقتصادی در زمینه پوشاک معرفی میکند. او به ایرج سفارش طراحی لباس میدهد و بابتش یک چک با تاریخ دو ماه دیگر میدهد؛ همزمان با تاریخ احتمالی زایمان شکوه. ایرج میکوشد بیکاریاش را بیاهمیت جلوه دهد و سعی میکند با صرف پساندازش، سطح قبلی زندگی خود را حفظ کند. شکوه دچار زایمان زودرس میشود و ایرج برای مخارج بیمارستان از پرویز میخواهد که چک را زودتر نقد کند. او پولی ندارد و پیشنهاد میکند از دوست مشترکشان احمد رنجه پول قرض کنند. احمد رنجه جوان شوریدهمسلک و متوسطی است که ذرهذره پولی جمع کرده تا ازدواج کند.
ایرج بهرغم اکراه و اجبار، به احمد مراجعه میکند و در ازای پول، چک پرویز را به او میدهد. موعد چک که فرا میرسد پولی در حساب نیست و احمد که رویای ازدواجش را بربادرفته میبیند، به ایرج فشار میآورد. معلوم میشود پرویز هم یک جوان آسوپاس است که به کارخانههای بزرگ مراجعه میکند تا از آنها سفارش بگیرد. ایرج از یکی از دوستان قدیمش منصور قول میگیرد تا این مبلغ را از او قرض بگیرد اما وقتی ناکام میماند معلوم میشود که منصور بهدلیل اعتیاد، بیکار و بیپول است و با عدهای از دوستان آسوپاس خود دفتری نیمهمتروک را گرفتهاند تا بلکه کاری کنند. اما آنجا در عمل فقط یک پاتوق است. ایرج برای حفظ آبرو به همسرش میگوید در شرکتی مشغول به کار است و روزها به همین دفتر میرود تا وانمود کند که مشغول است. از سوی دیگر قرار میشود که منصور با اتومبیل لیزینگی ایرج مسافرکشی کند و او هم وانمود کند که راننده ایرج است. این راه هم به نتیجه نمیرسد و او مجبور به فروش اجزای ماشین میشود.
احمد رنجه که پولش را پس گرفته ازدواج میکند. کمکم بحران مالی ایرج به مسائلی از قبیل قطع برق بهعلت عدم پرداخت قبض کشیده میشود. در همان دوران، شکوه در دانشگاه قبول میشود. بهعلت برگشتخوردن چکی که ایرج با دستهچک شکوه کشیده و حکم جلبی که در دست طلبکار است، آنها متواری شده و چند روز به خانه احمد رنجه پناه میبرند. قرار میشود در ازای جابهجایی دانشگاه شکوه با همسر احمد، پولی از احمد بگیرند. شکوه مدام شوهرش را تحقیر میکند اما ایرج کماکان بر حفظ ظاهر و وسایل لوکس خانه اصرار دارد. تا اینکه کودکشان بیمار و در بیمارستان بستری میشود. ایرج برای تامین هزینه بیمارستان سرانجام همه وسایل را میفروشد؛ اقدامی که با استقبال شکوه روبهرو میشود. روز بعد پرویز با اخبار خوبی میآید. او موفق به قراردادی با یک مرکز تولیدی شده و ایرج مشغول کار میشود.
عوامل اصلی و بازیگران فیلم بی پولی
کارگردان: حمید نعمتالله/ فیلمنامهنویسان: حمید نعمتالله، هادی مقدمدوست/ مدیر فیلمبرداری: علیرضا زریندست/ صدابردار: اسحاق خانزادی/ طراح صحنه و لباس: کیوان مقدم/ طراح گریم: اعظم بیات/ بازیگران: بهرام رادان، لیلا حاتمی، حبیب رضایی، سیامک انصاری، امیر جعفری، بابک حمیدیان، عباس امیری، جلال پیشواییان، رضا رشیدپور، افشین سنگچاپ، نادر فلاح، علی سلیمانی، کریم قربانی، زهره صفوی/ تهیهکننده: مصطفی شایسته
دستاوردها و آمار فروش فیلم بی پولی
بیپولی در بیستوهفتمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن (لیلا حاتمی) و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران (بهطور مشترک با فیلم درباره الی…) را از بخش مسابقه و دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه را از بخش نوعی نگاه (بهترین فیلمهای اول و دوم) دریافت کرد هرچند در هیچ رشته دیگری نامزد جایزه نشد.
کسب دو جایزه بهترین بازیگر زن و بهترین فیلمنامه از سومین دوره جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران، نامزدی تندیس حافظ بهترین بازیگر زن از دوازدهمین دوره جشن حافظ (جشن سینمایی و تلویزیونی دنیای تصویر) و دو نامزدی در رشتههای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (بابک حمیدیان) و بهترین طراحی صحنه (کیوان مقدم) از چهاردهمین دوره جشن سینمای ایران (جشن خانه سینما) از دیگر دستاوردهای فیلم بیپولی محسوب میشود.
بیپولی از ۲۵ شهریور ۱۳۸۸ روی پرده رفت و با جذب ۴۶۵ هزار و ۹۰۳ تماشاگر در رتبه یازدهم پرمخاطبترین و رتبه دهم پرفروشترین فیلمهای سال قرار گرفت.
بهترین فیلم ها و سریال ها با موضوع فساد اقتصادی
نقد و بررسی فیلم بی پولی حمید نعمت الله
اهمیت لحن در فیلم بیپولی
فیلم بی پولی مضمون تلخی داشت که میتوانست فرصت مناسبی را برای ساخت یک فیلم تلخاندیشانه فراهم آورد. اما نعمتالله و هادی مقدمدوست این داستان را بهشیوهای متفاوت روایت کرده بودند. هرچند بهسختی میتوان بیپولی را بهطور کامل یک فیلم کمدی دانست اما با فیلمی روبهروییم که پر است از لحظات طنزآمیز. لحن ویژه بیپولی یکی از خصوصیاتی بود که با واکنشهای مختلفی از سوی منتقدان روبهرو شد.
محسن بیگآقا در شماره ۳۹۱ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۷) لحن بیپولی را یکی از مشکلات این فیلم دانست: «اشکال بیپولی از لحن فیلم است که بین جدی و کمدی و تلخ و شیرین در نوسان است. بازیها هم به همین ترتیب نوسان دارند. درست است که فیلم وجهه متفاوتی از آدمهای جامعه را که فقیران بهظاهر پولدار با اتومبیل و تلویزیون بزرگ و غیره هستند، نشانمان میدهد، و عبارت «زندگی زیر خط فقر» را تبیین میکند، اما یکدستی ریتم بوتیک را ندارد.»
امیر قادری: «پس از نان و عشق و موتور هزار، به چنین سلیقه خاصی در حوزه سینمای کمدی ایران بر نخورده بودم. صحنههای مربوط به خانه مجردی و شخصیت احمد رنجه و بعضی واکنشهای لیلا حاتمی و بهرام رادان، مسیر و طریقهای که حمید نعمتالله برای خنداندن تماشاگر انتخاب میکند، چنان خاص است که بهنظر میرسد همه اینها تنها میتواند از سلیقه خاص کارگردان و همکار فیلمنامهنویساش هادی مقدمدوست سرچشمه بگیرد»
محمد شکیبی هم، در همان شماره، بیپولی را فیلمی معلق میان کمدی و جدی دانست که از هر دو نظر با نواقصی روبهرو است: «بیپولی را اگر با چشمداشت یک فیلم مفرح و کمیک نگاه کنیم، کمدی پروپیمانی نیست. بهعنوان یک اثر جدی اجتماعی هم چیزهایی کم دارد… کمرنگی و یکدستنبودن شوخیهای فیلم ایرادی نیست. بههرحال موقعیتی که قهرمان فیلم را به توسل به شیوههای گوناگون برای بهدست آوردن پول و گذران زندگی وادار کرده گاهی خندهدار یا حتی مسخره است. ولی این موقعیتهای کمیک چنانکه مرسوم آثار کمدی است، برای ایجاد فضا و بهانه و مبنا برای شوخی بعدی در نظر گرفته نشدهاند. خندهدار بودن بسیاری از لحظههای فیلم بیانگر استیصال دردناک کسی است که از راههای جدیتر و آبرومندانهتر به مقصود نمیرسد و این نکته دردناکی است نه خندهدار. رعایت قواعد شوخیسازی در نمایشی جدی و حتی تراژیک از زندگی آدمها، طبعا در بیننده هم تاثیر میگذارد و چشمانتظار شوخی بعدی نمیماند.»
اما امیر قادری نظر متفاوتی داشت و به خاصبودن شیوهای اشاره کرد که نعمتالله و مقدمدوست برای خنداندن تماشاگر انتخاب کردهاند: «سلیقه خاص. پس از نان و عشق و موتور هزار، به چنین سلیقه خاصی در حوزه سینمای کمدی ایران بر نخورده بودم. صحنههای مربوط به خانه مجردی و شخصیت احمد رنجه و بعضی واکنشهای لیلا حاتمی و بهرام رادان، مسیر و طریقهای که حمید نعمتالله برای خنداندن تماشاگر انتخاب میکند، چنان خاص است که بهنظر میرسد همه اینها تنها میتواند از سلیقه خاص کارگردان و همکار فیلمنامهنویساش هادی مقدمدوست سرچشمه بگیرد. این همان سلیقهای است که بین بوتیک و باقی فیلمهای خیابانی و اجتماعی سینمای ایران فاصله انداخته بود.»
مصطفی جلالیفخر در نقد خود در شماره ۴۰۱ ماهنامه فیلم (آبان ۱۳۸۸) بیپولی را تلاشی جاهطلبانه قلمداد و آن را با راهرفتن روی بند مقایسه کرد: «بیپولی را میتوان یک طبعآزمایی متفاوت و توام با اعتمادبهنفس بالا به حساب آورد. مثل راه رفتن روی یک بند در ارتفاعی بلند. اینکه چطور میشود یک ایده تلخ را بهنحوی روایت کرد که تلخ نباشد اما به هجو یا کمدی هم نرسد و در عین حال طنزی تعدیلکننده و گاهی سرخوشانه هم داشته باشد. در واقع روایت قصهای که حتی با یک حرکت یا کلمه یا لحن یا هر مولفه جزیی و موثر دیگری میتواند به ضد خودش تبدیل شود.»
جلالیفخر در ادامه بهشکل مشخصتری به ویژگی ترکیبی بیپولی اشاره کرد: «فیلم بی پولی میخواهد به آمیزهای از ملودرام و تراژدی و طنز برسد بیآنکه یکدستی لحن قصهاش را از دست بدهد. در بخش طنز هم گزینههای مختلفی را پیش رو داشته که هم به طنز تلخ اجتماعی نزدیک بوده و هم به هجو موقعیتهای کاملا جدی. از سویی، ردپای یک پیام گلدرشت اخلاقی هم در همه جای فیلم هست که گاه به قصههای کوتاه عبرتآمیز تنه میزند. اینها نشان میدهد که نعمتالله در اقدامی مخاطرهآمیز سراغ چنین ساختاری (و نه الزاما قصهای) رفته است؛ چرا که همین قصه در چارچوب دیگری میتوانست به یکی از همین فیلمهای کلیشهای و تضمینی بدل شود.»
جلالیفخر تلاش سازندگان بیپولی را کشاندن تضاد مضمونی به موقعیتهای مختلف در نظر گرفته است. درواقع با در نظر گرفتن اینکه بیپولی را میتوان فیلمی در مورد تضاد دانست، ساختار و لحن فیلم هم متمرکز بر برجستهسازی تضادها است: «فیلمساز کوشیده تا تضاد مضمونی اثر را که قرار است میان پولداری و بیپولی باشد به تمام موقعیتهای فیلم بکشاند و از تضاد برای خلق موقعیتهای دراماتیک استفاده کند.»

نگاه اجتماعی فیلم بیپولی
بوتیک، جدا از کیفیت سینماییاش، نشاندهنده دغدغههای اجتماعی نعمتالله و مقدمدوست هم بود. بیپولی هم به مسائلی میپرداخت که مبتلابه جامعه ایران بود. از دید مهرزاد دانش (در شماره ۳۹۱ ماهنامه فیلم) بیپولی نشان میداد که نعمتالله و مقدمدوست در طنزپردازی اجتماعی هم توانایی دارند: «بیپولی اگرچه حسوحال عمیق بوتیک را در مخاطبش برنمیانگیزد، ولی رویهمرفته اثر مفرح و جذابی از کار در آمده که نشان میدهد نعمتالله و همکار فیلمنامهنویساش هادی مقدمدوست، در طنزپردازیهای اجتماعی و خانوادگی هم تسلط و اشراف کمی ندارند و با قالبی متوازن توانستهاند مفهوم «پز عالی، جیب خالی» را که در سطح وسیعی از آدمهای روزگار ما جاری است مطرح سازند… دیالوگها از امتیازهای شاخص کار است و در این بین صحبتهای سیامک انصاری چقدر خوب شکل گرفته است (آن عبارت «مفهوم انتزاعی رفاقت» درخشان است!) یا نوع رابطه زوج اصلی فیلم پر از ظرافتهای کمیکی است که ریشه در واقعیتهای پیرامونی دارد.»
جواد طوسی: «حمید نعمتالله در بوتیک و بیپولی، تصویر درستی از الگوها و نمایندگان این طبقه (در امتداد نمایش یک روزمرگی کسالتبار) ارائه میدهد. به دنبال آن خصایص کموبیش اخلاقی جهانگیر در بوتیک، حالا میبینیم که ایرج به تبع شرایط ناهنجاری دوران معاصر، آسیبپذیری بیشتری دارد»
جواد طوسی هم، در شماره ۴۰۱ ماهنامه فیلم، شخصیت ایرج در بیپولی را نمایندهای از طبقه متوسط آن سالها دانست: «طبقه متوسط رشدنیافته جامعه شهری در طول این سالها حکایت غریبی داشته که نشانههای عینیاش را در تلاش مذبوحانه برای بالا کشیدن و اثبات وجود و مرز میان هویتمندی و بیهویتی شاهد بودهایم. از این جهت، حمید نعمتالله در بوتیک و بیپولی، تصویر درستی از الگوها و نمایندگان این طبقه (در امتداد نمایش یک روزمرگی کسالتبار) ارائه میدهد. به دنبال آن خصایص کموبیش اخلاقی جهانگیر در بوتیک، حالا میبینیم که ایرج به تبع شرایط ناهنجاری دوران معاصر، آسیبپذیری بیشتری دارد.»
از دید طوسی، بیپولی یادآور انحطاطی است که بهعلت مشکلات موجود در کشور داشت گریبان مردم را میگرفت: «نعمتالله در این اوضاع قمر در عقرب ترجیح میدهد خیلی اخلاقی با محیط و آدمهای منتخب خود و مسایل میانشان روبهرو نشود. روی همین اصل، حتی آن دوستِ بامرام ایرج (احمد رنجه) نیز وقتی به همسرش طیبه رسید، اهل معامله و حساب و کتاب میشود و در قبال کمک مالی خواستن مجدد ایرج، از او میخواهد که امتیاز دانشگاه همسرش شکوه را بفروشد. اصیل و بکر ماندن در این ولایت سقف و ظرفیتی دارد و از جایی به بعد هر چیزی مجاز میشود. بیپولی با شوخی و جدی و لودگی و طنز و هجو، این انحطاط و ازدسترفتگی را متذکر میشود.»
روایت و ساختار در فیلم بیپولی
در ادامه بحث قبل، جواد طوسی به این اشاره کرد که در بیپولی با نوعی شلختگی تعمدی روبهروییم که مرتبط به مضمون اجتماعی فیلم است: «اگر ساختار کلی بیپولی را بهدقت ارزیابی کنیم، با نوعی شلختگی عامدانه مواجه میشویم. نعمتالله این نوع ترکیب و میزانسن را از جامعه پیرامونش وام میگیرد… همراهی علیرضا زریندست با نعمتالله در بهتصویر کشیدن این دنیا و مناسبات جفنگ، در عین سادگی است. دیگر از آن نورپردازی تند و حرکت دوربین خاص، خبری نیست. مضمون و رئالیسم غیرمتعارف فیلم عامل مهارکننده فیلمبرداری با سبک و سیاق و سلایق زریندست شده است.»
مصطفی جلالیفخر: «بی پولی فیلم شکستخوردهای نیست اما بندباز موفقی هم نیست. سطحی نیست اما کاملا در سطح مانده… چهبسا بتوان به این نتیجه رسید که نعمتالله در کار با حواشی و فرعیات اثر نتیجه بهتری میگیرد تا احیانا آدمهای اصلی»
مصطفی جلالیفخر در دو یادداشت مجزا، بیپولی را فیلم قابلقبولی دانست که البته فاصله زیادی با کیفیت بوتیک دارد. در یادداشت اول (شماره ۳۹۱ ماهنامه فیلم) جلالیفخر به نوعی کنترلشدگی در بیپولی اشاره کرد که فرصت پیشروی تا ته خط را از نعمتالله میگیرد: «دلیل ماندگاری بوتیک جسارت سازنده آن در پرهیز از پردهپوشی بود و عبور از سطح روایت و لایه بیرونی شخصیتها. برای همین بود که تلخی دنیای آنها ملموس بود و واقعیت محسوس آنها ادامه مییافت. بیپولی با پرهیز و کنترلی تعمدی ساخته شده است. شاید نوعی پذیرش قواعد حرفهای سینمایی که تلخی بوتیک را دوست نداشت و بر خلاف توقع خودش و ما، پنج سال به او روی خوش نشان نداد. بیپولی سطحی نیست اما در سطح باقی میماند و حد و سقف نگاه سرخوشانه به یک قصه تلخ را حفظ میکند، در حالیکه قصهاش دارای قابلیت لایهبرداری تا ته تلخی و فقر را داشت (مثل سنتوری). نعمتالله ترجیح داده تا حدی جلو برود که مجالی برای شوخی باقی بماند. او این کار را با مهارت و نکتهسنجی انجام میدهد و همچنان نشان میدهد که کارگردان کاربلدیست. بیپولی به این دلیل فیلم خوبی است (و البته خیلی راه دارد تا به بوتیک برسد) که با اشراف بر همه مولفههای مورد نظر ساخته شده؛ یک فیلم روان و نرم که هم قصه دارد و هم آدمهای ملموس و ساده و هم پیام اخلاقی صریح. از آن فیلمهایی که نه قصد دروغ دارند و نه میکوشند نابلدی خود را پشت افاضات و ادعا پنهان کنند. سرگرمکننده و سالماند و البته با پایان فیلم، تمام میشوند؛ بر خلاف فیلمهایی مثل بوتیک که تازه آغاز میشوند.»
در یادداشت دوم (شماره ۴۰۱ ماهنامه فیلم) جلالیفخر به مشکلات دیگری هم در بیپولی اشاره کرد: «بیپولی فیلم شکستخوردهای نیست اما بندباز موفقی هم نیست. سطحی نیست اما کاملا در سطح مانده… چهبسا بتوان به این نتیجه رسید که نعمتالله در کار با حواشی و فرعیات اثر نتیجه بهتری میگیرد تا احیانا آدمهای اصلی. در فیلم قبلی او هم آدمهای فرعی حضور موثرتر و برجستهتری داشتند تا نقش اول مرد که گلزار آن را بازی کرد. مشکل اینجاست که در بیپولی به اندازه کافی ایدههای فرعی وجود ندارد و بیشتر تسلیم خط سیری است که قرار است آدم مرفه و مغرور را به بیپولی و ذلت بکشاند. مسیری که بهرغم اضافات طنز، نزدیکی و تهدش به واقعیت را نمیتواند کنار بگذارد. فقدان یک امکان گشادهدستانه برای بروز و پرورش جزییات و الزام جلو بردن قصهای که قرار است در مدت صد دقیقه و طی چند مرحله ایرج را تنزل دهد، باعث تندادن به ایدههایی شده که شبیه هماند و دمده شدهاند. اینکه اتفاقی دقیقا برعکس انتظار یا ادعای قبلی رخ دهد، آنقدر در سریالهای دست چندم استفاده شده که دیگر ماجرای اصلاح رایگان سر در آموزشگاه به رغم دعوای قبلی با توزیعکننده تبلیغش، ایده تکراری و کمکارکردی است. اینکه چرا دست فیلم خالی مانده به این برمیگردد که آدمها و قصه در خدمت ایده دو سه خطی داستان قرار گرفتهاند و مجال تاثیرگذاری متقابل بر داستان را نداشتهاند.»
امیر قادری هم، علیرغم ستایش از ویژگیهای کمیاب بیپولی، به مشکلی اشاره کرد که از دید او در بوتیک هم وجود داشت و حالا در بیپولی هم به چشم میخورد: «نعمتالله را چنان عشق سکانسهایی که طراحی کرده و ساخته میگیرد که حواسش از مسیر داستان پرت میشود. در نتیجه درست مثل یکسوم نهایی بوتیک، اینجا هم داستان لنگ میزند و پایانهای متعدد پیدا میکند.»
نتیجهگیری
شاید اگر فیلم اول نعمتالله با چنان استقبالی مواجه نمیشد، بیپولی میتوانست واکنشهای بهتری دریافت کند. با این وجود، علیرغم کاستیهایی از جمله یکدستنبودن فیلم و وجود برخی از کنشها و واکنشهای آزاردهنده از سوی شخصیتها که ربط چندانی به مسیر حرکت فیلم ندارد، هنوز هم میتوان لحظات جذابی را در بیپولی ردیابی کرد. بیپولی فیلم درخشانی نیست اما بهنظر نمیرسد به این سادگیها به فیلم کهنهای تبدیل شود. این عدم کهنگی هم بهواسطه ساختار و جنس ویژه طنز موجود در فیلم است و هم بهواسطه مضمون و نوع نگاهی که هنوز هم کارکرد دارد و میتوان آن را امروز هم در جامعه پیدا کرد.
اما از جنبهای دیگر، بیپولی یک اثر پیشگویانه هم بود. بحران اقتصادی که از ابتدای دهه ۹۰ با افزایش قیمت ارز جدی شد و حالا مدتها است که به وضعیتی وخیم رسیده است (و روزبهروز هم وخیمتر میشود)، طبقه اقتصادی خیلی از مردم را عوض کرد و به لاغر شدن آشکار طبقه متوسط انجامید. با چنین توضیحی، نعمتالله چند سال قبل از جهش قیمت دلار به تبعات سقوط طبقه اقتصادی جوانان اشاره کرده بود. هرچند فیلم بیپولی با خوبی و خوشی به پایان رسید اما در واقعیت، فرجام ماجرا تا امروز که چندان خوش نبوده است!
پوستر و عکس های فیلم بی پولی

