قسمت شانزدهم سریال رهایم کن روز جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ از فیلیمو پخش شد. بیاغراق نیست اگر بگوییم قسمت شانزدهم را باید به نام کارگردانی شهرام شاهحسینی سند بزنیم. کارگردانی که به خوبی حس لحظهها را درک میکند و بهترین قاببندی را برای هر لحظه به تصویر میکشد. قاب عکسهایی بیتکرار که هر کدام دنیایی از حرفهای ناگفتهاند.
شهرام شاهحسینی در سریال رهایم کن تا این قسمت یکی از حسابشدهترین نگاهها را در ثبت تصاویر داشته است. او بدون ذرهای غلو در اجرا سعی کرده است در ثبت میزانسنهای مناسب و تعریف دقیق و به موقع از دکوپاژهای سکانسهای حساس لحظههای ماندگاری را در قاب تصویر به نمایش بگذارد.
از همان سکانس ابتدایی آغاز میکنیم. کارگردان با درک درست از لحظه رسیدن پدر بر سر جنازه پسر فضای سرد و بی روح مردهشور خانه را با نمایی همراه با یاس و دلهره و اندوه بیپایان به تصویر میکشد. ناصر بر بالین فرزند بیجانش حاضر میشود و روضهای مجسم را در رثای فراق پدری دلسوز و تنها سر میدهد. از بازی خوب حسن معجونی در این قسمتهای پایانی سریال رهایم کن در نوشتار قبلی نوشتیم. معجونی به خوبی در این سکانس لحظه وداع پدری دلسوخته را بازی میکند و تمام حجم غمی که مخاطب باید از این سکانس دریافت کند را در این صحنه به او انتقال میدهد.
استفاده درست از موسیقی صحنه در این سکانس به فراگیر شدن و نفوذ صحنه روی مخاطب تاثیر مستقیم دارد. بامداد افشار با وامگیری از موسیقی و نوای مشهور کلیسا در این سکانس و آوایی که در تمامی صحنه در حال پخش شدن است به خوبی حس وداع با جنازه یک عزیز را به مخاطب منتقل میکند.
شاهحسینی با انتخاب تصویر سیاه و سفید و استفاده از نمای پایینی در هنگام ورود ناصر به مردهشورخانه حس بیپناهی کاراکتر را به خوبی ثبت میکند و از همین رو با مردی روبرو هستیم که در اوج بیپناهی تنها جایی که میتواند دمی آرام باشد کنار جنازه پسرش است که دیگر هیچ چیزی یارای آن را ندارد تا ناصر را از اینی که هست غمگینتر کند.
کارگردانی رهایم کن مبتنی بر نگاه کارگردان و کارکرد پرسپکتیو تصاویر است. عمق میدان در بیشتر صحنههای سریال به بهتر دیده شدن میزانسنها کمک کرده و به نحوی کارگردان به جای آنکه بخواهد درگیر خودنمایی در کارگردانی شود از ابزارهای صحنه به خوبی بهره جسته است.
در برخی نماها به خصوص در نمای پایانی و حضور حاتم کنار دریا شاهحسینی با وامگیری از سینمای نئورئالیسم اروپا و اروپای شرقی تلاش کرده است تصویر تنهایی و بیکسی حاتم را بعد از مواجهه با خیانت برادر به خودش با نمای باز تصویر کنار دریا و تک ماشین حاتم در صحنه کامل کند.

اوج بهرهمندی از قابهای تصویری در بیان ظریف و به موقع برخی از سکانسها را میتوان در لحظهای جستجو کرد که حاتم متوجه میشود برادرش هاتف به همراه مارال در کلبهای حضور دارند. کارگردان بدون اضافهگوییهای مرسوم و مواجهه کلیشهای دو برادر و به اصطلاح مچ گیریهای حاتم نسبت به رفتارهای برادرش تنها به قاب بسته کفشهای مارال و هاتف اکتفا کرده و تمام آنچه را که باید در همان نما بازگو میکند. این نمای تمهیدی توسط کارگردان اوج تیزهوشی فیلمساز در توجه به جزئیاتی است که گاه به دلیل ساختار فرهنگی و خطوط قرمز میتوان از آن بهره جست.

ناصر در این صحنه نه تنها در قامت یک مرد تنها روی تپهای خاکسپاری فرزندش را به نظاره نشسته است که با این نما کارگردان میخواهد بگوید تنهایی او تبدیل به خشمی شده است که میتواند در آینده خاندان نایب سرخی را از پا در بیاورد.
خاندان نایب سرخی با مرگ شاهین و فرو ریختن معدن روی سر فرزند ناصر به پایان خط رسیده است. خاندانی که روزگاری قدرت اول روستا و نواحی آن بودند و حالا دیگر مردمی که روزگاری در مدح آنها زندگی را تماما برای رفار و آسایش آنها میخواستند حالا پشتشان را خالی کرده و دیگر خبری از آن شکوه و بزرگی و احترام گذشته نیست. حاتم نایبسرخی پشت به مردمی است که دیگر او را بزرگ روستا نمیدانند و حتی در مراسم تشییع جنازه فرزند ناصر نیز نمیخواهند شریکش کنند.
وقتی قابها حرف میزنند میتوان بیشتر از دیالوگها روی نماها حساب کرد. کاری که کارگردان در این نمای قسمت شانزدهم کرده است و گرمای شومینه روشن با دستان هاتف و مارال خبری از وصال دو نفری میدهد که ضلع سومشان به خاطر غفلت از زندگی خارج شده است.
حاتم دیگر آن آدم سابق نمیشود. او در دوراهی انتقام از برادر و یا حفظ زندگیاش به خاطر تنها پسرش مانده و برای همین تنهاتر از همیشه به عظمت دریا پناه برده است.
قسمت شانزدهم سریال رهایم کن ثابت کرد شهرام شاهحسینی هرچقدر که در قسمتهای ابتدایی خلاقیتهای خوبی در خلق تصاویر از خود نشان داده به همان اندازه نیز در قسمتهای پایانی نیز شاهد تصاویری هستیم که هر کدام از آنها میتواند به تنهایی بار دراماتیک فیلم را به دوش بکشد.
بازیگر وهنرمند است باتحصیلات بالا فیلم ونقش خوب بازی میکند موفق باشد
بازیگروهنرمنداست باتحصیلات بالا مجرد است ونقش وفیلم خوب بازی میکند موفق باشد
سریال قشنگیه بجز سیگار کشیدنهایی که در فیلم خیلی حالت افراطی بخودش گرفته .جوری که واقعا تو ذوق میزنه….
سلام. هاتف به مارال میگه همراه من بیا ولی مارال مخالفت میکنه. چند سکانس بعد مارال به هاتف میگه منو با خودت از اینجا ببر ولی هاتف میگه تو را کجا ببرم که این حالت را با خودت نیاری.این تناقض نیست؟
شهرام شاه حسینی به جرأت یکی از بهترین کارگردان های سینماوتلویزیون ایران است منکه اصلا دلم نمیخواد این سریال جذاب تموم بشه البته اگه اخرش مارال سهم حاتم بشه حرفی ندارم😉