فهرست بهترین فیلم های کمدی ایرانی
«آهنگ دونفره» در بین کمدیهای خوب و بد این سالها -که عموماً توجهی خنثی و محافظهکارانه به حرفهای روز سیاسی و اجتماعی را دستمایه اصلی کار خود قرار دادهاند و چاشنی شوخیهای جنسیِ (گاه هوشمندانه و اغلب سخیف) را به آن علاوه کردهاند- سعی دارد کمدی متفاوتی باشد. از ابتدا تا رسیدن به نقطه عطف اول فیلمنامه نیز –یعنی جایی که «ایلیا» (فرزاد فرزین) صدایش را از دست میدهد- کموبیش در دستیابی به این هدف موفق عمل کرده است. دیالوگهای پینگپونگی «پاشا» (احمد مهرانفر) با صاحب کارش در کارواش و در ادامه افتادنش در دامی که رفیق ناباب برایش گسترده (با آن ایده عجیب ملاقات در ماشین) هیچکدام از جنس کمدیهای آشنایی که این روزها اینور و آنور اسمشان را میبینیم نیستند. خانواده «گلاویژ» همسر پاشا (سهیبانو ذوالقدر) شامل پدر و برادرانش هم شخصیتهای کوئنی به نظر میآیند که امکانات خوبی برای خلق موقعیتهای کمدی در اختیار فیلمنامهنویس میگذارند. حتی تلاش پاشا برای خلاصی از دست این خانواده با سکههایی که هر ماه باید پسانداز کند تا دوباره به عشق قدیمش برسد -همراه با سکانسهایی مثل ملاقات پشت میلههای پنجره و گاز زدن ساندویچ کتلت- از یک کمدی رمانتیک سرحال و پرانرژی خبر میدهد.
اما تقریباً از همینجاها با اضافه شدن خط دوم داستان که بهواقع تنه اصلی آن را میسازد و آنچه تا به حال دیدهایم، تنها مقدمهای کوتاه و بیربط و شاید حتی نچسب به آن بوده، فیلم از نفس میافتد. ایده خروسی شدن صدای ایلیا، حساسیتها و فشارهای «صمصامی»، آقازاده خبیثی که حامی مالی آثار اوست (با بازی هادی کاظمی، که مثل چند کمدی دیگرش در ماههای اخیر -«بخارست» یا «فسیل»- باز هم فیلمنامه فرصت چندانی به او نداده تا نمک و خوشمزگی ذاتیاش را جلوی دوربین به نمایش بگذارد)، تمرینات آماتوری پاشا و یاد گرفتن زیر و بمهای اجرا یا شخصیت بیکارکرد و اضافی «سامی» (امیرحسین رستمی)، همگی معمولی و دمدستی و گاه سادهانگارانه پرداخت و اجرا شدهاند و سطح طنز فیلم را نسبت به دقایق آغازینش، به شکلی آشکار پایین میکشند.
حتی بعضی موقعیتها (مثل شکل ورود و علت خروج خانواده گلاویژ از منزل ایلیا) چنان سطحی است که گویی فیلمساز، مخاطبش را طفلی خردسال تصور کرده که هر اتفاقی را میتواند باور کند. هرچند در یک وجه تمایز مهم دیگر با کمدیهای معمول این ایام، فیلم شخصیتهای زن به نسبت قویتر یا دستکم قابل توجهتری دارد: «شیرین» (النا حیدری) و «الیکا» (بهاره کیانافشار)، که هر دو در قیاس با شخصیتهای مرد داستان -که مسئولیت پررنگتری هم در فیلمنامه به عهده دارند- دقیقتر و جزئیتر ساخته شدهاند و هر وقت سر و کلهشان پیدا میشود، انگار هل کمجانی به فضای یخکرده فیلم میدهند. طبعاً در این موضوع نباید نقش کارگردان زن فیلم «آرزو ارزانش» که اولین تجربه فیلمسازی بلندش را از سر میگذراند از یاد برد.
مشکل اصلی آهنگ دونفره بعد از به هم رسیدن پاشا و ایلیا، فقدان جسارت و جنون لازم برای ساخت کمدی است. در معدود موقعیتهایی هم که فیلم چنین جرأتی به خرج داده (مثل مکالمه تصویری صمصامی و ایلیا با صدای پاشا)، همه چیز چنان ابتدایی و پیش پا افتاده اجرا شده که بهجای باورپذیری، حتی لوس به نظر میرسد. قهرمانان داستان، زیادی سالم و شریف و معقول و پاستوریزهاند، بدون هر گونه ویژگی خاصی که با اغراق در آن بتوان کمدیای خلق کرد. همین هم دست کارگردان را برای طنازی و خوشمزگی بسته. از زنهای قصه، خانواده گلاویژ، پدر آلزایمری شیرین یا گربه پشمالوی خانه هم که هر کدام ظرفیتی هرچند مختصر برای ایجاد موقعیتهای بامزه دارند –جز معدود سکانسهایی مثل بازی با گربه سر میز غذا یا زورگیری در پارکینگ برای بلیت کنسرت- بخار خاصی بلند نمیشود.
همه اینها سرانجام به فصل نهایی کمجان و تخت و بیخاصیت فیلم با پیام اخلاقی ساده و مضحک و حیرتانگیزش ختم میشود؛ وقتی صمصامی به سزای اعمال زشتش میرسد، ایلیا مشکلش را صادقانه با حاضران در کنسرت در میان میگذارد و پاشا روی سن حاضر میشود و به رؤیای آهنگ دونفرهشان جامه عمل میپوشاند. انگار به جملات پایانی انشای کودکی دبستانی رسیدهایم و فقط «ما از این داستان نتیجه میگیریم…»ِ آخرش باقی مانده. عجیب است جسارت و خلاقیتی که ارزانش فیلمش را با آن شروع کرده بود، در ادامه اینطور سریع و نومیدکننده، محو و گم شد.
نکنه میخواد اکران آنلاین بشه