بعد از فیلم ضعیف و ناموفق «مرد نقرهای» که از منظر ساختار و کارگردانی اثری شلخته و ناامید کننده در کارنامه کاریِ محمد حسین لطیفی به شمار میرود، تولید فیلم غریب با حساسیتی که بر روی نمایش شخصیت اصلی و مضمون نهفته در کلیت اثر وجود داشت، در کنارِ آن حجم انبوه صحنههای اکشن و حضور کاراکترهای پر تعدادی که قرار است هرکدام از آنها جنبههای مختلفی از محتوای مورد نظرِ فیلم را به مخاطب ارائه کنند، پروژهای نبود که بخواهد با نگاهِ سردستی و بزن درروییِ حاکم بر فیلم مرد نقرهای به سرانجام مطلوبی برسد. گویی این بار کارگردان فیلم «روز سوم» عزم خود را جزم کرده تا پس از کارگردانی چند سریال خاطرهانگیز در تلویزیون و پرسهزنیهایش در اجرا، به دوران اوج خودش در سینما بازگشته و میکوشد تا خاطره آثار قابل اعتنای خودش را در ذهن و یاد علاقمندان زنده کند. در این مسیر همکاری دوبارهاش با حامد عنقا که پیش از این سریال پر مخاطب «قلب یخی» را به شبکه نمایش خانگی عرضه کرده بودند، بسیاری را به این آخرین ساخته او امیدوارتر کرده بود.
تکیه و تمرکز نویسنده و کارگردان بر روی شخصیت مهمی چون شهید محمد بروجردی و بازخوانیِ مقطع حساسی از تاریخ که به ناآرامیهای غرب کشور در اواخر دهه ۵۰ میپردازد، ایده جسورانه و دشواری است که مهارت، تجربه و شناخت از اصول ساخت و تولیدِ این نوع از سینما میتواند بر روی کیفیت نهایی کار تاثیر مثبتی بگذارد.
فیلم غریب با یک کپشن نسبتا طولانی آغاز شده که درباره ماموریت محمد بروجردی و حکمی که از طرف امام خمینی (ره) برای رفع ناآرامیهای مناطق کردنشین غرب کشور به او اعطا شده است توضیح داده و تماشاگر را به فضای کردستان بعد از انقلاب سال ۵۷ پرتاب میکند. اما مشکلی که در این میان بوجود میآید این است که نوشته حامد عنقا نمیتواند تصویر دقیق و واضحی از علت اختلافات و درگیریهایِ پر از خشونتِ کردستان آن سالها را برای تماشاگر جوانی که اساساً شناخت چندانی از التهابات آن مقطع تاریخی ندارد را بیان کرده و در قالب یک درام نمایشی به مخاطب عرضه کند.
غریب آنگونه که شخصیتهای پر تعداد و صحنهها و سکانسهای مختلفش به ما میگویند از اساس هیچ قصد و تمایلی برای داستانگویی کلاسیک با همان اوج و فرودهای همیشگی و تصویرسازی از یک قهرمان را نداشته و در تمام مسیر روایتگریِ خودش، محتوا و مضمون مورد نظرش را به داستاگویی و درامپردازی ترجیح داده است. فیلم بدون اینکه بخواهد به دغدغهها و درونیات کاراکترهایش نزدیک شود (فیلم حتی توضیحی نمیدهد درباره دلایل علاقه شهید بروجردی به پوشیدن کاپشن و شلوار جین و ماشین شیک شورلت آلبالویی رنگ که در تضاد با پوشش رسمی مسئولان آن دوران است) با اتکا به استفاده از الگوی خیر و شر، یک تیپ آشنا و کلیشهای از کاک شوان به تماشاگر ارائه میدهد که آدمکشیِ بیرحمانه و بیحد وحصرش قرار است نمادی بر سویه شری باشد که نیروهای مخالفش را بر حق جلوه میدهد.
واقعیت این است که در این گونه از سینما، فارغ از ملاحظات واقعگرایانه، این هوش، ذکاوت و قدرت بالای نیرویهای مخالف است که میتواند بزرگی و عظمتِ کاری که نیروهای خیر در پی انجام آن هستند را به تماشاگر منتقل کند. چگونه ممکن است یکی از خونخوارترین تجزیه طلبان کرد (کاک شوان) بدون اینکه تلاشی درباره راستیآزماییِ مرگ محمد بروجردی و یا دیدن پیکرِ بیجان او بکند، به خبری که از طرف مامور نفوذی سپاه به او داده میشود اعتماد کرده و از نبودن بزرگترین دشمن خودش لبخند رضایت بر لب بیاورد؟
برای مردی که با آموزههای چریکی رشد پیدا کرده و میتواند بیهیچ عطوفتی به مغز همسرش شلیک کند، مواجهه سادهانگارانه او با دریافت خبرِ از میان رفتن محمد بروجردی، تمام آن نقشمایههای کاراکترهای بیرحم و باهوش این گونه از آثار را ویران میسازد. (هر چند که کمی بعد و با اطمینان از زنده بودن محمد بروجردی، اقدام به از میان بردن نیروی نفوذی میکند) حتی رویارویی انتهایی و نحوه به دام افتادن او به دست نیروهای سپاه هم چه از نظر رویکردی که فیلمنامه به این بخش مهم داشته و چه از منظر کارگردانی، فصلی ناامید کننده را در فیلم غریب رقم میزند.
نویسنده فیلمنامه، ضمن دوری جستن از هر گونه رویکرد دراماتیک در اثر و بدون اینکه بخواهد فیلمی اتوبیوگرافیک از زندگی شهید محمد بروجردی به مخاطب ارائه دهد، بیشتر از هر چیز به تصویرسازیِ محتوا و مضمونهایی بها داده که فارغ از خط و ربط داستانی، بتواند پیامِ مورد نظر او را به مخاطب انتقال دهد. طراحی صحنههایی چون: سیلی خوردن شهید بروجردی از مرد ناراضی کرد و حرف مهم بروجردی (تو گوش من بزن هزاربار ولی حرمت امام و حرفشو نشکن) که اوج اعتقاد او را به مساله ولایت فقیه نشان میدهد. صحنه مواجهه او با لگد زدن یک نیروی سپاه به فرد اعدامی که با توبیخ فرد خاطی و تقاضای قصاص او همراه میشود. سکانس روبرو شدن او با جوان نفوذی که با خشونت، دیگران را وادار به نماز خواندن میکند و با به میان آوردن بحث امر به معروف و نهی از منکر، روش درست و صحیح این رویکرد مذهبی را به او متذکر میشود و یا تلاشهایی که او برای همراهی و همدلی میان سپاه و ارتش برای برقرای امنیت در جامعه به انجام میرساند، همه و همه پیامهایی هستند که غریب در طی نمایش ۲ ساعتهاش قصد بیان آنها را داشته است.
فارغ از اینکه محمدحسین لطیفی در کارگردانی برخی صحنههای اکشن همانند سکانس پرهیجان عبور شهید بروجردی از میان گلولهباران دشمن ضعیف عمل میکند اما در طراحی میزانسن فصلهایی چون مراسم عروسی که در طی یک پلان سکانس، پردیس پورعابدینی را در اتاق و همسرش را از لابلای چهارچوب پنجره، در حیاط میبینیم و کمی بعد با آن بازیهای آینهای به صمیمیتی دلپذیر از رابطه زن و شوهر جوان میرسیم، باعث میشود بتوانیم بارقههایی از خلاقیت، پختگی و تسلط را در آخرین ساخته او شاهد باشیم. تسلطی که در سایه یک متن داستانی پر اوج و فرود میتوانست «غریب» را به سطحی بالاتر از نسخه امروزیاش ارتقا دهد.