نقد و بررسی فیلم نوستالژیا ماریو مارتونه

بدون تاریخ، بدون امضا

فیلم نوستالژیا ساخته ماریو مارتونه سال گذشته در بخش مسابقه جشنواره فیلم کن حضور داشت و به‌عنوان نماینده ایتالیا در رقابت برای جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی شد. این فیلم اقتباسی است از رمانی به‌همین نام نوشته اِرمانو رئا که در محافل سینمایی داخل ایتالیا مورد ستایش قرار گرفته است.

ناپل، شهر باستانی و جنوبی کشور ایتالیا دستمایه رمان‌ها و فیلم‌های سینمایی بسیاری قرار گرفته است. سومین شهر پرجمعیت ایتالیا که به گفته خود ایتالیایی‌ها، مردمانش ویژگی‌هایی متفاوت از سایر نقاط این سرزمین دارند. آخرین نمونه‌اش هم «دست خدا» ساخته پائولو سورنتینو که از فیلم‌های مهم و بحث‌انگیز ۲ سال پیش بود. ناپل شهری است فقیر و مرکز دارودسته‌های تبهکار ریز و درشت که تنها ۲ چیز آن را همچنان سر پا نگه داشته است. قدیسان کلیسای کاتولیک و یاد دیه‌گو مارادونا که روزگاری ستاره بی چون و چرای تیم فوتبال این شهر بود.

محال است فیلمی درباره این شهر ساخته شود و اشاره‌ای به حضور یاد و خاطره مارادونا در زندگی مردم ناپل نداشته باشد. مارتونه اما به‌جای مارادونا سراغ قدیسان دیگر رفته است. فیلم به تبع اقتباس از یک رمان ریتم آرام اما پرکششی دارد. قصه مردی پنجاه‌ و چندساله از اهالی شهر که ۴۰ سال پیش به دلایلی ناگزیر به ترک شهر شده و در کشورهای عربی کار و بعد ازدواج کرده است. این مرد بعد از ۴۰ سال به خانه بازمی‌‎گردد و ناخواسته، درگیر خاطرات گذشته می‌شود. دستمایه‌ای آشنا نه فقط برای ادبیات و سینمای ایتالیا که برای همه نقاط جهان. همین جهان‌شمول بودن قصه است که عامل جذابیت پنهان این فیلم به‌ظاهر آرام اما در درون ملتهب می‌شود. توتوی «سینما پارادیزو» که پس از سال‌ها به خانه بازمی‌گردد را همه به‌یاد داریم.

 فیلم نوستالژیا

اما بازگشت فلیچه به شهر زادگاهش از جنس دیگری است. هزارویک خاطره از شهر و آدم‌هایش برای فلیچه وجود دارد اما او نه‌تنها برای خاطره‌بازی و ارضای حس نوستالژی، که به‌دلیلی مهم‌تر به شهر بازگشته است. یک خرده‌حساب به‌جا مانده از دوره نوجوانی. قتلی ناخواسته که به‌شکلی غیرمستقیم به‌گردن او افتاده در حالی که قاتل اصلی یعنی دوست دوران نوجوانی‌اش اورست – که حالا سردسته خطرناک‌ترین گروه تبه‌کاران ناپل است- بوده. حالا فلیچه به‌نوعی برای تصفیه حسابش با خود آمده است. در حالی که تمام شهر از نزدیک شدن به آدم‌های اورست هراس دارند او به حکم دوستی قدیمی دوره نوجوانی می‌خواهد اورست را ببیند.

در کنار این قصه اصلی، رمان و فیلم سری به روحیه مذهبی مردم شهر و ایمان سرشارشان به قدیسین مشهور کلیسای کاتولیک می‌زند. کشیش یک کلیسای محلی به نزدیک‌ترین دوست فلیچه (که اینک در زادگاهش غریبه‌ای بیش نیست) تبدیل می‌شود. همراهی‌اش می‌کند و می‌کوشد به‌ مانند روحانیان کلاسیک سینمای اروپا، شخصیت اصلی و تماشاگر را به راه راست هدایت کند. فلیچه اما برخلاف ظاهر آرام و معقولش، پاک باخته‌تر از این حرف‌هاست. رابطه پرفرازونشیب و آکنده از تنش کشیش و فلیچه، جذاب‌ترین وجه فیلم است.

اما از آن‌سو، با زمینه‌چینی و فضاسازی مناسب، مخاطب را در انتظار دیدار فلیچه و دوست دوران نوجوانی‌اش اورست بی‌تاب می‌کند. صحنه ملاقات ۲ رفیق قدیمی غافلگیر کننده است. برخلاف تصور فلیچه و مخاطب، اورست به پیرمردی ازپا افتاده، بیمار و گوشه‌گیر تبدیل شده که از ملاقات دوست قدیمی خوشحال نیست. او می‌داند بازگشت فلیچه به‌شهر ممکن است پرونده مختومه ۴۰ سال پیش را باردیگر بگشاید و دردسری بر دردسرهای پرشمارش به عنوان رهبر یک گروه بدنام تبهکار شهر بیفزاید. پایان‌بندی غیرمنتظره فیلم و رمان  قتل آرام و بی‌صدای فلیچه به‌دست اورست در کوچه پس‌کوچه‌های شهر در ذهن ماندگار می‌شود. «نوستالژیا» تنها نشخوار خاطره‌های قدیمی نیست. فیلمی است که مخاطب را درگیر آدم‌های خود و سرنوشتشان می‌کند. یک فیلم آرام در پوسته بیرونی و ملتهب در جوهره داستان که به ارزش‌های ادبی منبع اقتباس خود وفادار مانده است. «نوستالژیا» فیلمی کاملا ناپلی است که تاریخ و نشانه‌هایی که به‌طور کلاسیک به امضای این شهر در سینما تبدیل شده‌اند را کنار می‌گذارد و تصویر تازه و صریحی از این شهر عجیب و غریب ارائه می‌کند.

 

پوستر فیلم نوستالژیا

پوستر فیلم نوستالژیا

تماشای فیلم نوستالژیا در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil