زن مدرن در چند سریال شبکه نمایش خانگی

خودآزاری تاریخی

این نوشته در ماهنامه فیلم امروز منتشر شده است

در جامعه مدرن، زن برده مرد نیست و شخصیت مستقلی دارد. می‌تواند درس بخواند و در جامعه نقش بیافریند. به سر کار برود و با مردها دستمزد برابر بگیرد. حق رأی دارد و می‌تواند انتخاب شود و انتخاب کند و در سرنوشت سیاسی کشورش مشارکت جوید. آزادی زن و برابری جنسیتی با مردان پدیده‌ای جدید است و در جامعه سنتی و ماقبل مدرن رعایت نمی‌شده است.

زن‌ها برای رسیدن به آزادی و برگذشتن از استبداد مردانه بسیار جنگیدند. در زمان پهلوی اول، زن‌ها موفق شدند درس بخوانند و در سازمان‌ها و اداره‌های جدید مشغول کار شوند. اما هنوز حق فعالیت سیاسی نداشتند و در کنار کودکان و دیوانگان از حق رأی محروم بودند. اما از آغاز دهه چهل صاحب حق رأی شدند و توانستند در فعالیت‌های سیاسی شرکت کنند و سناتور و نماینده مجلس و حتی وزیر شوند. همسر شاه نیز به مثابه «نماد آزادی زن در عصر پهلوی»، در بسیاری از فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی مشارکت می‌کرد و در تبلیغات رسمی و رسانه‌ای «شهبانوی هنرپرور» خوانده می‌شد.

بهترین سریال های ایرانی نمایش خانگی

اما مشکل این‌جا بود که آزادی زن و ادعاهای نوگرایانه رژیم شاه، با استبداد پدرشاهی حکومت همخوانی نداشت. شاه تمام ارکان قدرت را در انحصار خود درآورده بود و به بسیاری از نهادهای به‌ظاهر مدرن جامعه، از جمله دولت و مجلس و قوه قضاییه و رسانه‌ها، اجازه فعالیت آزاد و مستقل نمی‌داد. ملی‌گراها می‌گفتند که شاه به مثابه نماد وحدت ملی فقط می‌باید سلطنت کند و نمی‌باید حکومت کند و تمام ارکان قدرت را در انحصار خود درآورد. اما شاه گوش شنوایی برای شنیدن نقد منتقدان نداشت. زن‌های به‌ظاهر آزاد آن دوران نیز فقط می‌بایست مدیحه‌خوان قدرت می‌بودند و زن‌های مستقل و دگراندیش و چون‌وچراکننده نمی‌توانستند در ارکان قدرت شرکت کنند و در تصمیم‌گیری‌های سیاسی نقش بیافرینند.

زن‌ها در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی بیشتر رقت‌انگیز و شکننده‌اند. معدود زن‌های متجدد و مقتدر نیز زیر سیطره استبداد و سنت و اقتدارگرایی نمی‌توانند آن چنان که باید نقش تاریخی خود را بازبیافرینند

شاه در سال‌های آخر حکومت خود با تأسیس حزب فراگیر رستاخیز، تمام حزب‌های حکومتی و نیمه‌حکومتی را باطل کرد. برای حضور در این حزب نیز سه شرط اساسی تعیین کرد: پذیرش قانون اساسی، حکومت شاهنشاهی، و انقلاب سفید. بعد با تفرعن افزود که هر کس این سه شرط را قبول ندارد می‌تواند پاسپورتش را بگیرد و از این سرزمین برود. بدیهی است که این خودمحوری هیچ سنخیتی با روح دوران مدرن و آزادی فردی و تضارب آرا و اندیشه‌ها نداشت. به همین دلیل نوگرایی‌های ظاهری رژیم در حوزه حقوق زنان هرگز نمی‌توانست مورد تأیید روشنفکران مستقل و نخبگان سیاسی قرار بگیرد.

از سوی دیگر روشنفکران چپ بیش‌تر در طلب عدالت و برابری طبقاتی و رهایی از سلطه امپریالیسم و استعمار بودند و چندان دغدغه حقوق زنان و برابری جنسیتی نداشتند. طیف‌های سنتی و متعصب جامعه نیز اصولاً آزادی زنان را برنمی‌تابیدند و سیاست‌های رژیم را در این زمینه تقلیدی خام‌دستانه از آزادی غربی و هتک حرمت اخلاقی زن‌ها می‌انگاشتند.

این تلقی به سینمای ایران نیز راه یافت و تقریباً بیش‌تر فیلمسازان ایرانی، چه کسانی که فیلم‌های مفرح و مصرفی و سرگرم‌کننده می‌ساختند، و چه فیلمسازانی که با دغدغه‌های روشنفکری و اجتماعی به سراغ سینما می‌رفتند، توجهی به آزادی زن‌ها و برابری جنسیتی نشان نمی‌دادند. زن موجه می‌بایست با سنت می‌رفت و موازین اخلاقی جامعه را پاس می‌داشت و در قالب محبوب وفادار و همسر دل‌سوز و مادر فداکار ظاهر می‌شد. زن‌های بدنام و رقاصه‌ای که بر سنت بودند، سرانجام عاشق جاهل بامرام می‌شدند و آب توبه بر سر می‌ریختند و به زن رام و خانگی بدل می‌شدند.

زن در بیشتر فیلم‌های روشنفکرانه آن دوران نیز معمولاً جنس دوم بود و زیر سایه مردها حضور شکننده‌ای داشت. اما پس از انقلاب بسیاری از فیلمسازان با نگاهی مدرن به هویت زن می‌پردازند و داستان زن‌هایی را بازمی‌گویند که برای آزادی و رهایی از استبداد مردانه می‌ستیزند. قدرت با سنت می‌رود و زن‌ها را صرفاً در قالب مادرانه‌اش می‌ستاید. اما فیلمسازان مستقل و روشنفکر برعکس عمل می‌کنند و سرنوشت زن‌هایی را محور قرار می‌دهند که می‌خواهند در جامعه سهم برابری با مردها داشته باشند. به‌خصوص در دوران اصلاحات، استبداد مردانه و تلاش زن‌ها برای کسب رهایی، به مضمون مشترک بسیاری از فیلم‌های ایرانی بدل می‌شود. در این باره در گذشته بسیار سخن گفتیم و در این نوشته سیمای زن مدرن را از دریچه چند سریال شبکه نمایش خانگی دنبال می‌کنیم.

ترانه علیدوستی در سریال شهرزاد

شهرزاد در سریال شهرزاد (حسن فتحی) زن مدرنی است که می‌خواهد معاصر خود زندگی کند و به سنت‌های بازدارنده تن ندهد. درس خوانده و دانشگاه رفته و پزشکی می‌خواند و می‌خواهد در جامعه نقش بیافریند. در صحنه‌ای، بزرگ‌آقا که نماد ثروت و قدرت و استبداد است، به شهرزاد می‌گوید من که به سن تو بودم زن‌ها فقط سه کار انجام می‌دادند؛ روزی یک دیگ آبگوشت بار می‌گذاشتند، ماهی یک بار خانه را رفت‌وروب می‌کردند، و سالی یک بار بچه می‌زاییدند. از دید بزرگ‌آقا ماهیت زن همین است و از شهرزاد نیز می‌خواهد که از کار بیرون بپرهیزد و شوهر کند و زن خانگی شود. بزرگ‌آقا در صحنه‌ای دیگر به پدر شهرزاد می‌گوید: زن فقط در حدی می‌باید درس بخواند که بتواند اسمش را امضا کند. بیش از آن فتنه است و زن را به گمراهی می‌کشاند. شهرزاد به این سرنوشت تن نمی‌دهد و می‌خواهد هویت خود را مطابق الگوی زن‌های مدرن و مستقل بسازد.

دوران نهضت ملی شدن نفت و حکومت دکتر مصدق است و جوان‌های آزادی‌خواه آرزو می‌کنند که استبداد بربیفتد و مردم حاکم بر سرنوشت خود شوند. شهرزاد، فرهاد دماوندی را که شاعر و روشنفکر و طرف‌دار مصدق است دوست دارد و می‌خواهد با او ازدواج کند. فرهاد طرف‌دار آزادی زنان است و شهرزاد را به خاطر آن که تن به سنت نداده و درس خوانده تحسین می‌کند. اما قدرت استبداد و سنت و واپس‌گرایی، از اراده شهرزاد و فرهاد قوی‌تر است. کودتاگران حکومت دکتر مصدق را برمی‌اندازند و آرزوهای شهرزاد و فرهاد بر باد می‌رود. بسیاری از آزادی‌خواهان به زندان می‌افتند و فرهاد نیز به اعدام محکوم می‌شود. اکنون شهرزاد باید بین عشق و نجات زندگی فرهاد دست به انتخاب بزند.

مرور فیلم‌های ایرانی که نقش اولش، زنانی شجاع هستند

از دید بزرگ‌آقا زن فقط ابزار فرزندآوری است و زنی که نتواند بچه بزاید همچون صندلی است که یک پایه نداشته باشد. دختر بزرگ‌آقا نازا است و از شهرزاد می‌خواهد که با همسرش ازدواج کند و برایش نوه بیاورد. هوو شدن و تن دادن به ازدواج با مرد متأهل، به‌نوعی پذیرش تعدد زوجات است و این هیچ تناسبی با نگرش مدرن شهرزاد ندارد. اما شهرزاد برای نجات فرهاد به این خفت تن می‌دهد و از اوج مدرنیسم به حضیض سنت درمی‌غلتد. با این همه دست از تلاش برنمی‌دارد و به اشکال مختلف می‌کوشد شوهرش قباد را که الکلی و متزلزل و سلطه‌پذیر است، در مسیر درستی هدایت کند. گاه به قالب شهرزادِ هزار‌ویک شب می‌رود و برایش قصه‌های پندآموز می‌گوید. درِ گفت‌وگو را با او باز می‌کند و می‌کوشد که او را از سلطه بزرگ‌آقا به در آورد. اما قباد به زندگی انگلی خود خو کرده و حاضر نیست از زندگی اشرافی بزرگ‌آقا دست بشوید.

بزرگ‌آقا پس از آن که نوه‌دار می‌شود از قباد می‌خواهد شهرزاد را طلاق بدهد و او نیز زبونانه می‌پذیرد. شهرزاد در صحنه‌ای به قباد می‌گوید که ادعای عاشقی موجود زبونی چون تو تجاوز به حریم مقدس عشق است. قباد می‌گوید که هیچ چیز عوض نشده و تو هنوز مال منی. شهرزاد به سبک فمینیست‌های امروزی می گوید که من مال کسی نیستم و فقط به خودم تعلق دارم. اما زنی که می‌خواهد به خود تعلق داشته باشد مدام به خواست دیگران از خود جا می‌ماند.

شهرزاد در فصل دوم مجموعه با مرد محبوبش فرهاد ازدواج می‌کند و در موقعیت دوگانه‌ای قرار می‌گیرد. از سویی زن است و به زنانگی وجودش پاسخ می‌دهد و زندگی عاشقانه‌ای را تجربه می‌کند، از سوی دیگر مادر است و برای دیدارهای گهگاهی با فرزندش مجبور است مدام با دسیسه‌های شوهر سابقش مبارزه کند. در صحنه‌ای فرهاد به او می‌گوید که شاید من هم دلم می‌خواست پدر شوم. شهرزاد در جواب می‌گوید که اگر ما بچه‌دار شویم دیگر قباد اجازه نمی‌دهد دستم به پسرم برسد. فرهاد به خشم می‌آید و می‌گوید پس به این حساب ما باید برای بچه‌دار شدن از قباد اجازه بگیریم. به این ترتیب دوگانه زن/ مادر، زندگی شهرزاد و فرهاد را مدام دچار آسیب می‌کند. فرهاد با دسیسه‌های قباد کارش را از دست می‌دهد و به اتهام دزدیدن دکتر مصدق به اعدام محکوم می‌شود. شهرزاد بار دیگر زندگی فرهاد را با قباد تاخت می‌زند و برای نجات مرد محبوبش از او طلاق می‌گیرد. در نتیجه بار دیگر به اول خط برمی‌گردد. اکنون مادر است و با فرزندش زیر یک سقف زندگی می‌کند. اما دیگر زن نیست و زندگی سرد و غم‌انگیزی را تجربه می‌کند.

پریناز ایزدیار و غزل شاکری در سریال جیران

حسن فتحی در مجموعه جیران تقریباً با همین نگاه به سراغ شخصیت اصلی زن می‌رود. خدیجه تجریشی رعیت‌زاده‌ای است که جوانی روستایی به نام سیاوش را دوست دارد. روزی ناصرالدین‌شاه به طور اتفاقی او را در شکارگاه می‌بیند و عاشقش می‌شود و به عنوان زن صیغه‌ای او را به حرم‌سرای خود می‌برد. خدیجه که زنی مستقل و سرکش است، به خواست خانواده خود به چنین سرنوشتی تن می‌دهد. طرح داستانی مجموعه در واقع همان شهرزاد است که در زمان/ جایگاه دیگری اتفاق می‌افتد. خدیجه، شهرزاد است و جوان روستایی، فرهاد دماوندی است و ناصرالدین‌شاه نیز می‌تواند قباد دیوان‌سالار باشد. اما هر قدر که شهرزاد انطباق نسبی با زمانه خود داشته، خدیجه تجریشی در مقیاس زمانه خود چندان باورپذیر از کار درنیامده است.

تغییر شخصیت جیران، جهش‌وار و بدون مقدمه‌چینی منطقی اتفاق می‌افتد و با شرایط زیستی و روانشناسی فردی‌اش همخوانی ندارد. در نتیجه مخاطب نمی‌تواند او را به عنوان زنی پیشگام و اصلاح‌طلب و آشنا به امور سیاسی باور کند. دختری روستایی که فقط سواری کرده و عشق ورزیده و پس از ازدواج نیز فقط به جادو توسل جسته، چه‌گونه به این آگاهی رسیده است؟ مخاطب خدیجه را باور نمی‌کند و نمی‌تواند با او احساس همدلی کند

در جیران تاریخ غایب است. خبری از مناسبات اجتماعی و طبقاتی دوران نیست. جیران گاهی از وضعیت اسف‌بار رعیت‌ها سخن می‌گوید. اما رعیت‌ها تقریباً به شکل توده‌ای بی‌شکل ظاهر می‌شوند و تصویر ملموس و مشخصی پیدا نمی‌کنند. گاهی از سفیران روس و انگلیس یاد می‌شود. اما سیاست خارجی رژیم قاجار و مناسباتش با جهان آن روز ردپای مشخصی در سریال پیدا نمی‌کند. ناصرالدین‌شاه، هرات را به انگلیسی‌ها می‌بخشد و به عنوان شاهی بی‌کفایت شماتت می‌شود. اما سیاست داخلی و خارجی رژیم و مناسبات اجتماعی آن دوران نقش روشنی در ساختار داستانی مجموعه ندارد. شاه بیش‌تر نقاشی می‌کشد و به شکار می‌رود و شعر می‌بافد و عشق می‌ورزد و گویی به عنوان پادشاه هیچ نقشی در جامعه ندارد. فیلمساز با گوشه‌چشمی به مجموعه ترکی حریم سلطان، می‌کوشد بر اساس دسیسه‌های زن‌ها و خواجه‌باشی‌های دربار، مجموعه‌ای پرتعلیق و پرفراز و فرود بسازد. اما هیچ بدلی نمی‌تواند جای اصل را بگیرد و جیران نیز نمی‌تواند همچون حریم سلطان محبوب شود.

اما مشکل اصلی سریال را می‌توانیم در شخصیت پرتناقض و پادرهوای جیران سراغ بگیریم. جیران سرکش است و به قول خودش به خفت تن نمی‌دهد. سوارکار است و در مسابقه با سوارکاران حرفه‌ای کم نمی‌آورد و معمولاً از مردها نیز جلو می‌افتد. خواندن و نوشتن می‌داند و گاهی نیز شعر می‌خواند. در حرمسرای سلطان زورگویی‌های مهد علیا را تاب نمی‌آورد و مدام رویاروی او قرار می‌گیرد. اما بعدها خود با جادو و جنبل و طلسم جادوگری به نام «ننه‌آشوب» می‌کوشد موقعیت خود را در دربار تثبیت کند. در صحنه‌ای سیاوش به او می‌گوید که مهد علیا و صدراعظم و ناصرالدین‌شاه از ابتدا کفتار نبودند و به‌تدریج چنین شدند. به جیران نیز هشدار می‌دهد که در همین مسیر قرار گرفته است. اما جیران مدعی می‌شود که می‌خواهد برای شاه، پسر بزاید و پسرش را ولیعهد کند و از قدرت شاه آینده برای نجات رعیت‌های تحت ستم استفاده کند.

جیران در صحنه‌ای رویاروی شاه قرار می‌گیرد و او را به خاطر قتل امیرکبیر و تسلیم هرات به انگلیس شماتت می‌کند. بعد با بی‌پروایی می‌افزاید که اگر عباس‌میرزا، برادر ناتنی ناصر، سلطان می‌شد، می‌توانست شاه بهتری باشد و مرتکب چنین اعمالی نشود. بعدها جیران رهبری گروهی را بر عهده می‌گیرد که می‌خواهند برای اصلاح حکومت، صدراعظم فاسد را براندازند. این بخش از شخصیت جیران، جهش‌وار و بدون مقدمه‌چینی منطقی اتفاق می‌افتد و با شرایط زیستی و روانشناسی فردی‌اش همخوانی ندارد. در نتیجه مخاطب نمی‌تواند او را به عنوان زنی پیشگام و اصلاح‌طلب و آشنا به امور سیاسی باور کند. دختری روستایی که فقط سواری کرده و عشق ورزیده و پس از ازدواج نیز فقط به جادو توسل جسته، چه‌گونه به این آگاهی رسیده است؟ مخاطب خدیجه را باور نمی‌کند و نمی‌تواند با او احساس همدلی کند.

سریال خاتون

خاتون در سریال خاتون (تینا پاکروان) نیز به عنوان زنی مستقل و مدرن، محور حوادث قرار می‌گیرد. کتابخوان است و رمان ژرمینالِ امیل زولا را به زبان فرانسه می‌خواند. تیراندازی می‌داند و اگر پیش بیاید می‌تواند مردان سفاک را بکشد. با کسانی که با اشغالگران روس می‌ستیزند ارتباط دوستانه‌ای دارد. اما بیش از اندازه متفرعن است و شعار زیاد می‌دهد و گاهی خواسته و ناخواسته دست به اعمالی می‌زند که چندان زیبنده نیست. به‌خصوص رفتارش با شوهرش شیرزاد چندان قابل‌توجیه از کار درنمی‌آید.

شیرزاد آن قدر میهن‌پرست است که مافوقش را به خاطر هم‌دستی با اشغالگران بلشویک می‌کشد اما در مواردی کم می‌آورد و با اشغالگران همکاری می‌کند. خاتون می‌تواند با عشق و مهرورزی شیرزاد را در مسیر درستی قرار بدهد. اما معمولاً برعکس عمل می‌کند و با تحقیر و تفرعن، مرد را هر چه بیش‌تر به سوی دشمن می‌راند. در صحنه‌ای رجب‌اف، فرمانده بلشویک‌ها، می‌گوید که دولت ایران فقط در کاغذ وجود دارد. خاتون می‌افزاید که ارتباط زناشویی او با همسرش شیرزاد نیز چنین است و فقط در کاغذ وجود دارد. خاتون می‌داند که رجب‌اف به او نظر دارد و با این حرف کاری می‌کند که اشغالگر بلشویک گستاخی بیش‌تری پیدا کند.

شیرزاد آن قدر عاشق است که رفتار و گفتارش هم‌دلی مخاطب را جلب می‌کند. مثلاً در صحنه‌ای به خاتون می‌گوید: «وقتی اومدم خواستگاریت رفتی که چای بیاری. تو همین مدت دلم برات تنگ شد و احساس کردم که عاشقت شدم.» مادر شیرزاد به او می‌گوید: «خاتون از جنس ما نیست و فراموشش کن و بیا با دختردایی‌ات ازدواج کن.» شیرزاد از عمق جان می‌گوید: «این حرف رو نزن مادر، من بدون خاتون هیچم.» اما ابراز بیزاری خاتون فقط در شعار خلاصه می‌شود و نمی‌تواند همدلی مخاطب را جلب کند.

خاتون پس از جدایی از شیرزاد عاشق مردی می‌شود که عیاروار از اشغالگران می‌دزدد و بین تهی‌دستان تقسیم می‌کند. همه از این مرد به عنوان قهرمان توده‌ها یاد می‌کنند. اما گفتار و رفتار و شخصیت این مرد و نوع بازی بازیگر این نقش، به گونه‌ای است که جذابیتی برای مخاطب پیدا نمی‌کند. ارسطو قرن‌ها پیش گفته بود که قهرمان تراژدی برای آن که هم‌دلی مخاطب را جلب کند می‌باید شخصیت جذاب و پسندیده‌ای داشته باشد. رضا فخار به عنوان قهرمان، شخصیت پسندیده‌ای ندارد. همچنان که خاتون نیز به عنوان زنی مستقل و ستیزنده و نوگرا نمی‌تواند مخاطب را به خود جلب کند. در مجموع مأموریت نوگرایانه زن‌ها در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی، یا زیر سیطره نیروهای واپس‌گرا و یا ملهم از ناپختگی‌های درونی خود، به داستانی تلخ و ناتمام بدل می‌شود.

زن در پوست شیر

در دیگر مجموعه‌های شبکه نمایش خانگی، زن‌ها بیش‌تر جنس دوم به حساب می‌آیند و به عنوان شخصیتی زبون و رنج‌دیده و خودآزار به تصویر درمی‌آیند. در سریال خون‌سرد (امیرحسین ترابی) زن‌ها یا مورد خیانت و بی‌مهری و تعرض قرار می‌گیرند، یا به عنوان کالای جنسی دست به دست می‌شوند و زبونانه به این سرنوشت تن می‌دهند و فقط می‌گریند و غصه می‌خورند و تعادل روانی خود را از دست می‌دهند. در این وضعیت مردها به یاری می‌آیند و یا همچون سرگرد طلوعی از راه قانون، و یا همچون دکتر کسری به شکل فراقانونی، می‌کوشند که مردهای خائن و متجاوز و دسیسه‌گر را به سزای اعمال خود برسانند.

در سریال پوست شیر (جمشید محمودی) زنی دختر جوانش را به شوهر سابقش می‌سپارد تا با خود به مسافرت ببرد. دختر به‌ظاهر مظلومانه مورد تعرض قرار می‌گیرد و کشته می‌شود. زن کاری نمی‌کند و فقط فریاد می‌زند و می‌گرید و مویه می‌کند. شوهر سابق در صدد برمی‌آید که از قاتلان و متجاوزان انتقام بگیرد. زن نیز به شاهد منفعل انتقام‌جویی‌های شوهر سابقش بدل می‌شود. دختر نیز در این مجموعه فقط به عنوان ابزار عشق‌ورزی و تجاوز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در سریال سقوط (سجاد پهلوان‌زاده) زن توسط شوهرش فریفته می‌شود و به دام گروه داعش می‌افتد. شوهر می‌میرد و زن به‌اجبار باید با یکی از فرماندهان داعش ازدواج کند. تلفن همراهی به دست می‌آورد و با یکی از مأموران اطلاعات ایران تماس برقرار می‌کند. زن شکننده و رقت‌انگیز است و جز این که بگرید و مویه کند و غصه بخورد کاری از او برنمی‌آید. این مأمور امنیتی است که به هر ترفندی متوسل می‌شود تا زن شوربخت را نجات دهد. در واقع مرد منفی داستان او را به اسارت می‌برد و مرد مثبت دریچه‌های آزادی را به رویش باز می‌کند. معنی کنید که سرنوشت زن‌ها فقط توسط مردها رقم می‌خورد و خود به عنوان جنس دوم نقش تعیین‌کننده‌ای در وقوع وقایع ندارد.

صادق هدایت در داستان زنی که مردش را گم کرده بود، سرنوشت زنی را روایت می‌کند که شوهرش بوی گند می‌دهد و هر شب کتکش می‌زند و بعد با او عشق می‌ورزد. شوهر، زنش را ترک می‌کند و زن به جست‌وجویش می‌رود تا او را بیابد و باز هر شب کتک بخورد و از آغوش گرم و بوی گندش سرمست شود. در واقع زن از خودآزاری زنان در طول تاریخ میراث برده و از کتک خوردن و رنج دیدن لذت می‌برد. همین خودآزاری تاریخی را در تعدادی از سریال‌های خانگی نیز می‌توانیم ببینیم.

در پوست شیر، زنِ رضا، مرد محبوبش را دوست دارد و هر چه شوهر فرمان بدهد چشم‌بسته می‌پذیرد. مدام نگاهش می‌کند و مجیزش را می‌گوید و برایش می‌پزد و می‌شوید و فرمان‌بَری می‌کند.

در ابتدای سریال آکتور (نیما جاویدی) زن و مردی همسفر می‌شوند. مرد از خفت‌گیرهای بی‌رحمی سخن می‌گوید که در این جاده جلوی مسافران را می‌گیرند و آزارشان می‌دهند و داشته‌های‌شان را می‌ربایند. گفته‌های مرد درست از آب درمی‌آید و چند خفت‌گیر می‌آیند و زن و مرد و همراهانش را تا حد مرگ آزار می‌دهند. اما بعد معلوم می‌شود که این جریان صحنه‌سازی است و مرد چند بازیگر دوره‌گرد را استخدام کرده که نقش خفت‌گیرها را بازی کنند و بعد هدیه‌ای به زنش بدهند و به‌اصطلاح او را غافلگیر کنند. چنین مردی اگر در واقعیت وجود داشته باشد بی‌گمان روان‌پریش است و باید او را تحویل تیمارستان داد. چون زن ممکن بود از ترس سنکوپ کند و جانش را از دست بدهد. اما زن به وجد می‌آید و لبخند می‌زند و ملهم از تبار تاریخی خود، از آزار دیدن به شوق می‌آید و غرقه در لذت می‌شود.

در هر صورت زن‌ها در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی بیش‌تر رقت‌انگیز و شکننده‌اند. معدود زن‌های متجدد و مقتدر نیز زیر سیطره استبداد و سنت و اقتدارگرایی نمی‌توانند آن چنان که باید نقش تاریخی خود را بازبیافرینند.

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

23 نظر
  1. پارسا می‌نویسد

    بااین حساب کامل ترین وکم نقص ترین شهرزاداست

  2. بهیان می‌نویسد

    چرا خودآزاری کسایی که میدونن میشه بگن

  3. آوا می‌نویسد

    با سلام.بنظر من نقدشوندگی خیلی سختگیرانه بود شما به اینکه زنی مثل شهرزاد وجود داشته و یا خاتون و یا جیران و حتی مژگان و ساحل پوست شیر تا آیسان سقوط و….همه رو منکر میشید که همچین زنهایی وجود داشته و داره؟حقیقتا زن در دنیا همینه حتی همون خارجی‌ای خیلی روشنفکر و اون جامعه شون هم داره کلی به زن ظلم میشه که اگه نمیشد تو همون کشورها که بانی های اولیه انجمن ها و چه میدونم جریان فکری حمایت از حقوق زنان تشکیل نمیشد،متاسفانه این یک حقیقته که خود خدا هم زن رو زیرمجموعه مرد آفرید بنظرم همین با قرار دادن ظرفیت زیبایی و روحیه لطیف و عاطفه در زن خودش زمینه اینهمه نابرابری با مردها رو ایجاد کرده اساسی.پس دیگه دعوایی نمونده که هی بگن نه زن و مرد برابرن یا برابر نیستن. درکل بنظر من متاسفانه همه این زنها وجود دارند و دقیقا همینن که نشون داده شدند.زنان اگه بخوان هم هزار و یک دلیل و مورد دست به دست هم میدن که مثل مرد نباشند و اون آزادی و اختیار مرد رو نداشته باشند تا زمانیکه مادرند،خواهرند،همسرند و در یک کلام در جامعه جنس آسیب پذیر زن هستند.متاسفم از این همه تلخی که بیان شد ولی متاسفانه همش حقیقت محض هست و کاریش نمیشه کرد یا حداقل به این راحتیا نمیشه.

  4. بهیان می‌نویسد

    اه عجب چندشی به نظر من به قسمت های جنگی پیش رفت

  5. فن جیران می‌نویسد

    از نظر من و حدود ۹۰ درصد طرفدارای جیران، فیلم جیران تا یه قسمتی رو واقعا بی نظیر پیش رفت به طوری که به جرئت می تونم بگم توی صدر جدول پرطرفدار ترین فیلم های ایران قرار داشت ولی بعد از یه قسمتی واقعا نمیدونم یه چه دلیلی کارگردان نقش سیاوشو که یه نقش کاملااا خالیه از نقش های اصلیه سریال خیلی پر رنگ تر کرد به طوری که ما توی هر قسمت چند دقیقه بیشتر شاه و جیران رو نمی دیدیم ولی نصف بیشتر فیلم به سیاوش و کفایت اختصاص داده شده بود که واقعا خسته کننده بود یا حتی خلوت جیران و ناصر که مهمترین شخصیتا بودن نهایتا ۵ دقیقه بیشتر نبود ولی خلوت سارا و سیاوش حداقلل یه ربع بود. یعنی جوری شده بود که تعداد خلوتای جیران و ناصر که از قسمت چهارم به بعد باهم بودن با تعداد خلوتای سارا و سیاوش که از قسمت ۳۹ باهم بودن برابری میکردددد این واقعا یعنی چی؟
    نکته بعد اینکه سریال تاریخی یا باید مثل تاریخ باشه یا از تاریخ قشنگ تر که مخاطبو جذب کنه ولی توی این قسمتای اخر جیران، نحوه داستان فیلم حتی از خود تاریخ بی جان تر شده بود و خیلی از مخاطباشو از دست داد مثلا یه سکانسی مثل مراسم عقد جیران یه قسمت مهم باید باشه از فیلمی که به ناممم جیرانه ولی نبود اما سکانس عروسی سارا و سیاوش به طور کامللل پخش شد یا حتی ما سکانسای زیاد سه نفره ای رو با سونیا و سارا و سیاوش دیدیم ولی هییییچ سکانس سه نفره ای رو با جیران و امیر قاسم و ناصر ندیدم این انصافه؟
    بعد مرگ جیران رو درسته خیلی احساسی ساخته بودن و واقعا زیبا بود ولی نباید این قدرررر زود جمش می کردن که حتی عزاداری ناصر برای جیرانم نبینیم ولی برای سارا حتی سکانس خاک سپاریشم باشه؟
    میدونم خیلی پیامم طولانی شد ببخشید وای هرچی گفتم نصف حرف دل طرفدارای جیرانم نمی شد ولی خواهشا به اقای فتحی برسونید که ما واقعا توی قسمتای اول از شخصیت سیاوش لذت می بردیم ولی توی این چند قسمت کاری کرده که من حتی از اسم سیاوش حالم بد میشه و دلیلی نداشت حتییی تو قسمت اخرر سیاوش و جیران از عاشقانه هاشون بگن با وجود اینکه ناصر دیوانه وار عاشق جیران بود
    حداقل توی فیلمای بعدیشون این کارو دیگه با مخاطب نکنن، مرسی

  6. فاطمه جوشنی می‌نویسد

    مشکل اینجاست که کارگردانی که میخواد بخشی از تاریخ رو نمایش بده باید آگاهی هاش خیلی گسترده باشه، باید خیلی حرفه ای تر از نمره گرفتن در ازای بدبخت نشون دادن ملت ایران باشه. متاسفانه اکثر کارگردان ها به جای اینکه به اصل فیلمنامه رسیدگی بکنند خدمتگذار غربی ها شدن و مثل کاسب بازاری کار شب و روزشون شده مشهور کردن یکسری خانم. به قول یکی از دوستان یک فیلمنامه بسیار عمیق رو تا حد یک تئاتر خیابانی ضعیف میکنن و خوب روش کار نمیکنن و سریع یک زنی رو که قبلا سفارش شده یا آشنایی قبلی داشتن رو گاها اصلا زیبا و جذاب هم نیستند بلکه فقط هزینه زیادی برای دریافت نقش پرداخت کردن رو نقش اول فیلم میکنن… تمام تمرکز بیننده فقط به سمت یک خانم ایکس که به زور میخواد مشهور بشه متوجه میشه. اما در سریال قوی مثل حریم سلطان ما هم هر روز شاهد دیدن زنان بسیار زیبایی در سریال بودیم با بازی های بسیار حرفه ای، هم ظرافت های زنانه در حد نرمال قدرت‌نمایی می‌کرد. هم اینکه این موضوع ها روی محوریت اساسی فیلمنامه تاثیری نداشت. و کارگردان معلوم بود دغدغه های به مراتب بزرگتری داشته و هدف اصلیش به نمایش گذاشتن بخش مهمی از تاریخ امپراطوری عثمانی های ساکن در حواشی مدیترانه بود.

    اما در نسخه شهرزاد و جیران و حتی گیلدخت کاملا مشخصه که هدف فقط نشان دادن پریناز ایزدیار و ترانه علیدوستی در زاویه های مختلف است. خب طبعا کسی حوصله نداره به صورت جدی موضوع رو دنبال کنه.
    آدم مگه چقد حوصله داره صرفا به یک شخصیت نگاه کنه؟

  7. آن زن می‌نویسد

    شخصیت زن سریال خاتون باور پذیرتر بود شاید به دلیل اینکه نویسنده خانم بود ولی در سریال همانطور که در نقد فوق هم به خوبی بیان شد باز هم ابعاد موضوعات به خوبی برای بیننده باز نمی شه . اینکه زنی با اراده و قوی که عتاب و خطاب خانواده همسرش رو تاب نمیاره و چطور به آن زن خسته که در هتل مورد طمع رزرواسیون هست تبدیل می شه به نظر می‌رسد می شد با نمایش مشکلات زن مستقل در جامعه به خوبی حلاجی بشه. مثلا به جای اینکه از دایی پول بگیره وارد خیاط خانه می شد و برای امرار معاش کار می کرد و سخطیهای محیط کاری برای زن مستقل به نمایش کشیده می شد . کارکردن در میان زنان دیگری در لباس نوگرا ولی در اندیشه به حقیقت متحجر هستند زنانی با مغزهای عقب افتاده و بی تربیت که برای هر موقعیت کوچک شغلی حاضر به همه نوع پستی هستند و مردانی که در ظاهر زن را در محیط کار می پذیرند ولی در اصل او را به چشم فردی که باید در خانه لباس بشوید می بینند و کار او را خفیف و کمتر از مردان می انگارند . در کل به نظر می رسد سریال جای قسمت‌های بیشتر و پرداخت‌های اجتماعی بیشتری داشت ولی باز هم به لحاظ جنبه های بصری و صوتی و انتخاب بازیگر و بازی‌ها بسیار جذاب بود . ساخت چنین سریالهایی نوید بخش هست

  8. عارف می‌نویسد

    کاربر کسی نیستم
    حالا این چیزی ک گفتی چی هس ک بخوایم ببریمش زیر سوال بیا برو بابا

  9. عارف می‌نویسد

    سلام
    حقیقت ماجرا اینه که سینمای خارجی ما به نشان دادن ایران در منجلاب می‌پردازد نه اثری از فرهنگ زیبای ایرانی نه زیبایی اقوام ایرانی هیچ کدام به چشم نمی‌خورد چیزی ک خیلی در فیلم‌های ایرانی دیده ایم زنی است که از مرد کتک می‌خورد زنی که به او ظلم می‌شود زنی که در فقر شدید زندگی می‌کند این چیزیست که به خارج نشان می‌دهیم و اما سینمای داخلی ما دو حالت دارد یا قصرها ماشین‌ها لباسها و جشن‌های گران قیمت یا منجلابی به خارج نشان میدهند به ما هم نشان می‌دهند
    من نمی‌خواهم بگویم چنین جوادی نیست هست اما زندگی متعادل و معمول در ایران اینگونه نیست نباید انقدر بسازیم که هم خودمان هم دیگر کشورها باورشان شود ما اینگونه ایم
    عزیزان هموطن کشورهای دیگر به ایران آنطور ک باید سفر نمی‌کنند چرا چون فیلم‌های ما را می‌بینند و فکر می‌کنند ما هیچ جاذبه گردشگری هیچ طبیعتی هیچ فرهنگ هیچ زیبایی ندارین این یک واقعیت است می‌پذیرید یا نمیپذیرید
    این همه ما شکوه و فر در دوره های مختلف تاریخی افتخار آفرینی زنان و مردان ایرانی در جبهه های مختلف علمی فرهنگی ورزشی نظامی و و و داریم از اینها فیلم بسازید و به جهان با افتخار نشان دهید

  10. آن زن می‌نویسد

    نقد بسیار خوبی بود تقریبا بهتر و جامعتر از بقیه نقدهایی که در مورد سریال‌های نمایش خانگی نوشته شده . در دو مورد از سریال‌ها یکی سریال “جیران” گفتنی است که سریال به لحاظ طراحی صحنه و لباس و موسیقی و جنبه های بصری واقعا یک سر و گردن از سریال‌های تاریخی معاصرش بالاتر بود و انتخاب بازیگران عالی و بازی آنها در اکثر قسمتها – نه همه- بسیار خوب بود ولی همانطور که در نقد هم به خوبی اشاره شد شخصیت اصلی در فیلمنامه به خوبی پرداخت نشده و انسجام ندارد نویسنده نتوانسته انگیزه ها و محرکهای رفتار های مختلف جیران به خوبی نشان دهد و حتی در قسمت‌های میانی سریال کیفیت بسیار افت کرد بطوری که گویی نویسنده مشکل خاص با شخصیت اصلی داستان پیدا کرد و صحنه ها و دیالوگها سخیف و کین جویانه شد .
    گرچه به شخصه تمرکز بیشتر سریال بر روابط حرم سلطان تا روابط حکومتی را با توجه به خط اصلی سریال که در مورد یک زن در حرمسرا بود را درست می بینم. در کل جیران سریال جذابی بود ولی حضور زن در فیلمنامه از دیدگاهی مردانه و لذا کمتر عمیق بود.

  11. امینی می‌نویسد

    تنها نقطه ضعفش با اینهمه جذابیت پر رنگ کردن نقش سیاوش بود که مشخص بود که نفوذ کارگردان بوده

  12. امینی می‌نویسد

    تنهانقطه ضعفش با اینهمه جذابیت پر کردن نقش سیاوش بود که خیلی بود که نفوذ کارگردان بوده

  13. کسی نیستم می‌نویسد

    این همه نوشتی که شعار زن،زندگی،آزادی رو ببری زیر سوال… باشه!😏

  14. عاطفه می‌نویسد

    درود. مطلب مفیدی بود و واقعا استفاده کردم. و اینکه در بین این همه عناوین آبکی، یه عنوان جذاب و مودبانه «خود آزاری تاریخی» واقعا حال خوب کن بود. از نویسنده سپاسگزارم

  15. کتی می‌نویسد

    هیچوقت زن ها رو توی سریال های ایرانی قوی و قدرتمند و مهربون نشون نمیدن و شخصیتشون مخاطب رو جذب نمیکنه. ای کاش برای تنوع این کارو نکنن، چون از پسش به خوبی بر نمیان. به نظر من اگه میخوان داستان درمورد یه زن موفق و مستقل باشه، نباید اونو سرد و بی احساس و سرکش نشون بدن. ولی با این حال، فیلیمو نسبت به سایر پلتفرم ها فیلم و سریال های خوبی میذاره. ممنونم از عوامل فیلیمو و فیلیمو شات؛ ای کاش نظرم به دستتون برسه و رسیدگی بشه.

  16. Hantal می‌نویسد

    اون روزی که مردم سریال جیران رو با حریم سلطان مقایسه نکنن عید منه

  17. مهران می‌نویسد

    قسمت اول این متن که راجع به وضعیت زنان در دوران پهلوی بود حرفای مفتی بود که شاید نویسنده از ترس بازرسان وزارت ارشاد گفته باشه وگرنه اوضاع زنان در زمان پهلوی‌ها خیلی بهتر از الآن بوده اما با قسمت دوم این سخنان موافقم

  18. وطن می‌نویسد

    سلام
    به نظرم سریال جیران هم میتونست از حریم سلطان موفق تر باشه و هم از شهرزاد چون خدیجه تجریشی و بازیگرانش این پتانسیل را به احتمال ۱۰۰درصد داشتند اما به خاطر پر رنگ کردن شخصیت خیالی سیاوش از مدار خارج شدند ومن به شخصه سیاوش رو یک قهرمان نمیدونم بلکه فردی احساساتی و زخم خورده میدانم که دم از عدالت میزنه ولی شاید بیشتر خواسته اش فقط و فقط انتقام گرفتن از شاه هست ای کاش ، یک روزی یک کارگردان و نویسنده جسوری پیدابشه و بتونه سریال جیران رو از قسمت ۳۶ به روش خودش و بر روند ۳۶ قسمت قبل بسازه نه با این پایان تلخ و قهرمانی کفایت خاتون و آدم هاش بلکه با قهرمان کردن جیران که همیشه از نظرمن به شخصه یک قهرمانه به تمام عیار هست جیران نباید حالت سرکش روستایی خودش رو از دست میداد این بدترین عیب فیلم بود به علاوه قهرمان کردن بی جهت سیاوش ، اما با این همه این سریال واقعا زیبا بود مخصوصا بازی خانم ایزدیار و جناب رادان که بی نظیر بودن و ما فکرمیکردیم خودشاه و جیران هستند ای کاش داستان این سریال عوض میشد و این جوری تموم نمیشد من واقعا به شخصه متاسفم برای این سریال بی نظیر

  19. jeyran می‌نویسد

    سلام ادمین خسته نباشید سال نو مبارک
    چند سوال دربارهی سریال جیران داشتم:
    ۱-میشه عکس های بیشتری از پشت صحنه جیران بزارید از اینترنت سرچ کنید میاد
    ۲- ایا ویدیوی هست از پشت صحنه مثل سریال یاغی اگر هست میشه لطفا منتشر کنید در ایام عید
    ۳- میشه لینک دانلود موزیک ویدیوی جیران رو هم بزارید ممنون
    ۴- و خواسته ی بعدی ممکنه سخت باشه اما میشه ترتیب گفت وگو با کارگردان یا بازیگران اصلی سریال رو بدید ممنون

    1. فیلیمو‌شات می‌نویسد

      سلام
      ۱- مطلب عکس‌های پشت‌صحنه و غیررسمی سریال به‌روزرسانی شد. کلیک کنید روی این لینک: عکس‌های پشت صحنه سریال جیران
      ۲- ویدئو هست ولی بعیده به نوروز برسه. تدوین زمان بسیاری می‌بره برای تیم تولید سریال.
      ۳- لینک دانلود موزیک ویدئو در آپارات هست. از اونجا می‌تونید به راحتی دانلود کنید.
      ۴- ما از مدت‌ها پیش و به بهانه پایان سریال، تلاشمون رو برای انجام مصاحبه شروع کردیم ولی موفق نشدیم. باز هم به‌خاطر شما تلاش می‌کنیم…

  20. Amir می‌نویسد

    چه دیدگاه مسخره ای داشتی قباد به شهرزاد اجازه داد همانطور که میخواد باشه باشه

  21. M می‌نویسد

    حریم سلطان راجب جنگ زن ها و قدرت گرفتن خرم بود به خاطر همین محبوب بود خود دعواهای ماهیدوران و خرم از اپل سریال خیلی جذاب بود ولی تو سریال جیران حتی به خود جیران هم زیاد پرداخته نمیشد چه برسه به دعواهای جیران با بقیه زنایه شاه و مهداولیا
    برای از اول سریال منتظر بود اول جنگ تاجی با جیران بعد جنگ شکوه با جیرلن سر ولیعهدی رو ببینم ولی به جز چندتا سکانس مسخره هیچی ندیدیم
    همش سیاوش بود بعضیا میگن خب اگه سیاوش نبود جذاب نمیشد و اونوقت همش شاه و جیران میشد به این دسته از دوستان پیشنهاد می کنم برن حریم سلطان رو ببینند تو حریم سلطان خبری شخصیت تخیلی در نقش عشق سابق خرم تو فصل اول نبود و داستان فقط راجب خرم سلیمان خواهر شاه خدیجه و مادر شاه و هووی خرم بود و داستان خیلی هم جذاب بود

  22. Fatemeh می‌نویسد

    چقدر درست گفتید که جیران نمیتونه به محبوبیت حریم سلطان باشه
    من خودم عاشق سریال جیران بود و میتونست از حریم سلطان هم موفق تر بشه ولی اصرار بیش از حد کارگردان برای نقش سیاوش به داستان لطمه زد سیاوش می تونست تو داستان بمونه و با نقش کم ولی محبوب باشه وگرنه مگه کسی گفت که اصلا نقشش نباشه قسمتایه اول که نقشش کم بود و به جا برای من هم داستانش جذاب بود ولی از یه جایی به بعد انگار کارگردان فراموش کرد که سیاوش نقش اصلی نیست و نباید زمانی که برای روایت داستانش اختصاص میدن بیشتر از خود جیران باشه
    من خودم حریم سلطان هم دیدم نمیگم ضعف نداشت داشت ولی ضعفش و نکته منفیش این بود که سلیمان با بقیه زن ها هم بود در حالی که عاشق خرم بود ولی نکته قوتش این بود که (سیر اصلی داستان راجب خرم بود از قسمت اول که چطور ضعیف بود تا چطور به قدرت رسید تمام تایم سریال داشت سیر تغییر شخصیت خرم رو نشون میداد حتی وقتی که در فصل دوم حریم سلطان یه شخصیت تخیلی در نقش معشوقه سابق خرم(لئو) اضافه کردنند که مثل سیاوش خودمون تو جیرانه و. وقتی که نقش لئو تموم شد تو سریال مرد و سریال با خرم ادامه پیدا کرد
    ولی در جیران ما اصلا سیر اینکه جیران چطوری قدرتمند شد رو درست ندیدیم

fosil