نقد ماهنامه فیلم امروز درباره سریال روزی روزگاری مریخ

فانتزی انتقادی بامزه

غلام‌رضا حداد | فانتزی، تخیلی است که سودای رهایی از اسارت واقعیات را دارد؛ اما واقعیت نقطه آغاز فانتزی است. از این رو، فانتزی ذاتاً انتقادی است؛ انتقاد از آن‌چه هست و به‌ظاهر صلب و مطلق است اما نیست. فانتزی، آن هم از نوعی که در دایره بسته فرم اسیر نمانده و سویه‌های انتقادی داشته باشد، حاصل تخیل ذهن‌های خلاق است و پیمان قاسم‌خانی یکی از معدود نمونه‌های برجسته آن اذهان خلاق در ادبیات نمایشی ایران است که ذائقه و درک مخاطب ایرانی را از این گونه نمایشی ارتقا داده است. او به همراه برادرش مهراب و گروه نویسندگان، در طول دو دهه اخیر به سبکی اختصاصی، هویت‌مند و شناسنامه‌دار در ژانر کمدی اجتماعی شکل داده‌ و اکنون، مخاطب حرفه‌ای با تماشای آثارش بدون مراجعه به تیتراژ می‌تواند امضای او را تشخیص بدهد. اما روزی روزگاری مریخ در کارنامه او گامی بلند به پیش بود. قاسم‌خانی در مسافران (رامبد جوان) تلاشی موفق و البته محدود را در ترکیب عناصر فانتزی و کمدی به ثمر رساند اما روزی روزگاری مریخ، پروژه‌ای بلندپروازانه‌تر و درخشان‌تر از مسافران بود که اوج خلاقیت او را در آفرینش یک کمدی-فانتزیِ منحصربه‌فرد نشان داد.

آنچه درباره سریال روزی روزگاری مریخ باید بدانید

مریخ، همواره مورد توجه آفرینندگان ژانر علمی‌خیالی بوده است؛ نزدیک‌ترین سیاره به زمین که به اعتقاد دانشمندان چه‌بسا بهترین جایگزین زمین برای بقای موجودات زنده باشد. ژانر علمی‌خیالی، از مریخ یک «اسطوره-مکان» ساخته که ترکیبی‌ست از زمین خشک و قرمزرنگ، لباس‌های فضانوردی و بشقاب‌های پرنده با عناصری معنایی مثل ضرورت بقای انسان و ارزش‌های انسانی یا ضد ارزش و ناهنجاری‌هایی که در میل به کنترل انسان‌ها با کمک ربات‌ها و ساخت اَبَرانسان‌ها و سایبورگ‌ها به اهداف نظامی نمود می‌یابد. شکستن این رابطه قراردادی بستری جذاب برای یک طنزپرداز خلاق است و قاسم‌خانی به‌خوبی از این فرصت بهره گرفته است. در جهانی که او آفریده، بر خلاف انتظار مخاطب مریخ با آن اقلیم خوفناک و لباس‌های عجیب و تظاهرات تکنولوژیکِ پیچیده‌اش جایی برای جنگ ستارگان با سلاح‌های فوق پیشرفته نیست بلکه مکانی است که در آن آقاجون می‌تواند با لباس فضاییِ جدیدش بپَربپَر کند و در کافه‌های آن چای بنوشد، ولگردی کند و مناسک و آداب اجتماعی ساکنانش را به شوخی و تمسخر بگیرد.

در اسطوره-مکانِ مریخ، قهرمان و ضدقهرمان از برگزیدگان جوامع، در دو نظام ارزشیِ متعارض هستند؛ اما در مریخِ قاسم‌خانی خبری از ابرقهرمان فرهیخته نیست؛ آقاجون مردی ایرانی است آن هم از نوع لمپن و انگلی‌اش؛ شخصیتی جذاب و بامزه که از هر نوع تظاهرات فرهیختگی و نمایندگی ارزش‌های اخلاقی تهی است به نحوی‌که نمره تست شخصیت انسانی او در مریخ بسیار پایین‌تر از سطح استاندارد و چه‌بسا نزدیک به صفر است و پذیرش چنین موجودی در آن سرزمین خلاف قوانین. بر هم زدن رابطه دال و مدلول، اولین و مهم‌ترین استراتژیِ قاسم‌خانی در خلق این کمدی جذاب بوده و بسیار نیز موفق عمل کرده است.

تم مهم دیگر سریال روزی روزگاری مریخ، بازی کردن با نسبیت واقعیت‌های اجتماعی در ابعاد گوناگون فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و از نهادهایی مثل خانواده و دولت و بازار و دین گرفته تا ارزش‌ها و هنجارها و حتی معیارهای زیبایی‌شناختی است. روایت قاسم‌خانی از مریخ تحولاتی بلنددامنه را در زمان کوتاهِ سیصدواندی‌ساله، فشرده کرده تا ضمن مایه گرفتن طنزش از تناقض جهان واقعی با جهان داستانی، مخاطب را با قراردادی و نسبی بودن بنیادهای زیست اجتماعی‌اش رودررو کند. در جهانِ داستانی که او روایت می‌کند، در آن سیصد‌واندی سال، جایگاه اجتماعی زنان و مردان و معیارهای زیبایی‌شناختی و اخلاق و ارزش‌ها معکوس شده است.

شاید مهم‌ترین واقعیت‌‌های نسبی که در سریال به بازی گرفته می‌شود، سلسله‌مراتب جنسیت و مردسالاری است. جهان مریخ، جهانی زن‌سالار است. در این جهان، زنان در بیرون از خانه کار می‌کنند و مردان برای کار و ادامه تحصیل نیازمند اجازه همسران‌شان هستند. مردان به خرید علاقه‌مندند و برای جلب محبت و توجه زنان‌شان باید از سیاست‌های پیچیده دلبری استفاده کنند. این مردان هستند که برای ازدواج از آن‌ها خواستگاری می‌شود و ممکن است مورد سوءاستفاده جنسی یا فریب عاطفی قرار بگیرند و اگر چنین شود آبرو و حیثیت خانوادگی را به باد می‌دهند و لکه ننگ به حساب می‌آیند و می‌بایست از ناموس‌شان حفاظت شود. در نهایت این مردان هستند که می‌بایست برای احقاق حقوق سیاسی و اقتصادی برابر با زنان، مبارزه‌ای اجتماعی را سامان دهند. استفاده از عبارت «خانم» یک بی‌احترامی آشکار مشابه فحش قلمداد می‌شود و برای زنان می‌بایست از عبارت «بانو» استفاده کرد؛ واژه‌ای که امروز در مورد زنان متأهل مصطلح است در حالی‌که خانم به همه زنان در تمامی سنین گفته می‌شود.

بازی با اصطلاحات زبانی از جذابیت‌های روزی روزگاری مریخ است؛ عباراتی از جنس مثَل یا استعاره که ساکنان مریخ تنها می‌توانند معنای ظاهری و نزدیک آن را در مواجهه اولیه درک کنند و تفاوت فاحش آن با معنای مصطلح، طنز شیرینی را خلق می‌کند. شوخی شیرین با واژه «زمین» که در فارسی هم معادل Earth است و هم Land در استفاده از «مریخ» به جای «ملک» یکی از نمونه‌های خلاقیت در بازی با عناصر زبانی است

در عین حال روزی روزگاری مریخ، بازی ظریف و جذابی را نیز با تمایز یا درهم‌ریختگی ویژگی‌های جنسی و جنسیتی به کار گرفته است. گویی برخی خصوصیات را ذاتی و منتسب به جنس مونث در طول زمان باثبات باقی مانده‌اند و برخی دیگر را منتسب به جنسیت زنانه. مثلاً زنان همچنان به وراجی و تبادل اطلاعات در حوزه خصوصی دیگران علاقه‌مندند یا نسبت به توجه همسران‌شان به زنان دیگر به‌شدت حساس هستند و یا از بابت رفیق‌بازی آنان به‌خصوص با مردان مجرد نگرانند. این درهم‌ریختگی عناصرِ منتسب به جنس و جنسیت از آن‌جا که مکرراً پیش‌بینی‌ مخاطبان درباره شخصیت‌ها را در هم می‌ریزد، طنز شیرینی را در انطباق‌ناپذیری کاملِ هنجارها می‌آفریند. کنش‌های هنرمندانه بازیگران به‌ویژه در نقش‌های اسی، افی و ناپی (با بازی‌های خوب امیر نوروزی، امیرمهدی ژوله و عبدالله روا) در قوام این بازی ظریف با تداخل عناصر جنس و جنسیت بسیار مؤثر و موفق است. حتی انتخاب نام‌ها نیز تابعی از این بازی ظریف و هوشمندانه است؛ اسی مخفف اسکندر، افی مخفف افلاطون و ناپی مخفف ناپلئون است؛ نام‌هایی مردانه که با توجه به زمینه تاریخی‌شان به‌ترتیب تداعی‌کننده خشونت، جاه‌طلبی و عقلانیت مردانه هستند.

نوستالژی، تمِ محوری دیگر سریال است. نوستالژی ناظر بر جذابیت گذشته برای امروزیان و آرزومندی آن است که در مریخِ آینده، در تغییر و تحریف تاریخِ گذشته نمود می‌یابد و در این بین حضور اجداد منجمد و مشخصاً آقاجون روایت آن را در هم می‌ریزد. آقاجون شاهدی زنده از گذشته‌ای است که فرهنگ مسلطِ آینده، آن را متناسب با ارزش‌های خود روایت می‌کند که کمابیش با مقاومت آقاجون روبه‌رو می‌شود و تلاش می‌کند با تحریف واقعیات گذشته آن را متناسب با منافع خود روایت کند. تعامل و تقابل بین واقعیت گذشته با آن‌چه از آن روایت می‌شود بخشی از جذابیت‌های سریال است. همچنین فضاسازی‌ها به مدد طراحی صحنه هنرمندانه مهراب قاسم‌خانی در خلق حال‌وهوای نوستالژی‌های آینده بسیار موفق است.

کافه حوزه عمومی مریخ را نمایندگی می‌کند که در آن افراد قلیان‌هایی با فناوری متفاوت دود می‌کنند، آب زیپو به جای چای کافئین‌دار می‌خورند، ربات‌ها موسیقی زنده اجرا می‌کنند و ترانه‌های قدیمی می‌خوانند و بر دیوار آن تصاویری از داستان‌های اساطیری نقش بسته است؛ تصاویری که در آن دارث ویدر، ضدقهرمان فیلم‌های جنگ ستارگان، در نبرد با نیروهای خیر شبیه به نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای از داستان‌های شاهنامه ترسیم شده است. لوک، صاحب کافه، رندی شارلاتان و در عین حال دوست‌داشتنی است که شبکه اجتماعی گسترده‌ای از روابط دارد و می‌تواند حلّال بسیاری از مشکلات باشد و کارگر کافه که خود یک ربات مدل‌پایین است، دستمال یزدی بر دوش، لحن و رفتاری دارد شبیه قهوه‌چی‌های امروزی در قهوه‌خانه‌های جنوب شهر. در کنار کافه و در میدان شهر، چرخی شبیه به چرخ لبوفروشی‌ها همیشه حضور دارد و روی آن خوراکی مورد علاقه اهالی با نام «پِرمشکی» فروخته می‌شود که بسیار داغ و سوزاننده است و فروشنده نیز از گونه خاصی از ساکنان مریخ است که زبانش قابل‌فهم نیست و آداب رفتاری‌اش نیز چندان متمدنانه به نظر نمی‌رسد. انبوهی از معنا و خلاقیت در این فضاسازی‌های محتوایی و شکلی موج می‌زند که حظ فراوانی در درک معانی به مخاطب هدیه می‌دهد. آقاجون سنت‌های فراموش‌شده یا ممنوع را به دیگران عرضه می‌کند و آن‌ها نیز با وجود مقاومت اولیه، آن گاه که لذت آن‌ها را هرچند رذیلانه تجربه می‌کنند، به آن دل می‌دهند.

بازی با اصطلاحات زبانی از جذابیت‌های روزی روزگاری مریخ است؛ عباراتی از جنس مثَل یا استعاره که ساکنان مریخ تنها می‌توانند معنای ظاهری و نزدیک آن را در مواجهه اولیه درک کنند و تفاوت فاحش آن با معنای مصطلح، طنز شیرینی را خلق می‌کند. شوخی شیرین با واژه «زمین» که در فارسی هم معادل Earth است و هم Land در استفاده از «مریخ» به جای «ملک» یکی از نمونه‌های خلاقیت در بازی با عناصر زبانی است. نسبیت زیبایی‌شناسی نیز زمینه دیگری برای طنازی است. ویژگی‌هایی ظاهری که امروز شاخص‌های زیبایی را تعریف می‌کنند از جمله قد بلند و پوست سفید، در مریخ مصادیقی برای نازیبایی و فقدان جذابیت محسوب می‌‌شوند و برای تحقیر قد بلند از واژه دیلاق استفاده می‌شود. ترانه‌هایی که امروز مبتذل و کوچه‌بازاری محسوب می‌شوند در مریخ مصداق موسیقی فاخر هستند و موسیقی کلاسیک، بی‌کلاس و شرم‌آور. در واژگون‌سازی معیارهای زیبایی، نقش سلسله‌مراتب سلطه اجتماعی نیز دیده می‌شود. پوست سفید مصداق نازیبایی است چون مریخی‌ها که شهروندان درجه اول و فرادست محسوب می‌شوند پوستی سبز دارند و میانگین قد آنان نیز از زمینی‌ها که مهاجر و شهروند درجه دو هستند کوتاه‌تر است برای همین هم قد بلند ناقض خوش‌تیپی تصور می‌شود.

امیرمهدی ژوله در قسمت سوم سریال روزی روزگاری مریخ

مهاجرت و مهاجرهراسی مضمون دیگر داستان است. زمینی‌ها در مریخ، مهاجرانی از منظومه شمسی در کنار سایر مهاجران کهکشان هستند که در مقایسه با مریخی‌ها فرودست و حاشیه‌ای محسوب می‌شوند. این موقعیتی است که در آن وضعیت مهاجران ایرانی در جوامع غربی بازنمایی شده به نحوی که ازخودبیگانگی، احساس فرودستی، مقاومت در ادغام، بیگانه‌هراسی و بیگانه‌‌‌ستیزی و واکنش‌های فرهنگی ایرانیان در مقابل سلطه و تبعیض به نمایش گذاشته می‌شود. تمایل ناگزیر ایرانیان به ادغام از طریق راهکارهایی مثل خرید ملک و سرمایه‌‌گذاری در کنار ابراز احساساتی ناظر بر تحقیر فرهنگی و فاقد اصالت دانستن جوامع مقصد در مقایسه با گذشته درخشان ایران، به‌زیبایی و با رویکردی انتقادی در روابط اجتماعی و اقتصادی زمینی‌ها با مریخی‌ها بازنمود یافته است.

طراحی صحنه و لباس سریال بسیار خلاقانه و هوشمندانه است و جلوه‌های ویژه گرافیکی که همیشه نقطه ضعف و مانعی جدی برای نزدیک شدن سینما و تلویزیون ایران به ژانر علمی‌خیالی و آثار فانتزی بود، در این سریال فراتر از استاندارد و سطح متعارف سینمای ایران نشان داد. سریال هیچ‌گاه لحظه‌ای از ریتم نیفتاد و فاقد کم‌ترین صحنه‌های اضافی بود و سازندگانش کم‌فروشی نکردند و آب به آن نبستند. حیف است اگر این سریال، دنباله نداشته باشد

همچنین سویه‌های فرهنگی زیست ایرانیان نیز در روابط خانوادگی و دوستی‌های زمینیان به شکلی متمایز از مریخی‌ها به نمایش درآمده و هویت فرهنگی دیاسپورای ایرانی در جوامع میزبان را بازنمایی کرده است. مثلاً روابط خانواده آقاجون با ربات‌شان که رباتی مدل‌پایین و کمابیش ناکارآمد است بسیار شبیه روابط خانواده‌های قدیم ایرانی با نوکران به‌اصطلاح خانه‌زادشان است که نه یک دیگری و فرودست که عضوی از اعضای خانواده محسوب می‌شدند و شخصیت‌های فیروز و جواهر و الماس در نمایش‌های روحوضی‌ به‌نوعی نماینده آنان است. ربات خانواده که ۶۷ نام دارد به‌راستی عضو مهمی از خانواده است که در تمامی مبادلات عاطفی خانواده مشارکت دارد؛ چیزی شبیه به رابطه لوک کافه‌دار با قهوه‌چی که او هم یک ربات مدل ۶۷ است، یا رابطه خسرو خاردار با ربات کودنش که با هر بار ریسِت شدن حافظه‌اش پاک می‌شود اما این روابط متفاوت از رابطه مریخی‌ها مثلاً قمر شیری با ربات‌شان تصویر شده که از بالا به پایین و ابزارانگارانه است.

کثرت‌گرایی و حمایت از تنوع زیستی به عنوان ارزش‌هایی انسانی در پس‌زمینه داستان به‌زیبایی جانمایی شده‌اند. مریخ صرفاً شامل مریخی‌ها و زمینی‌ها نیست بلکه طیف گسترده‌ای از انواع گونه‌های انسانی از سرتاسر کهکشان را در بر می‌گیرد. از یک سو این وضعیت، نمایانگر جامعه‌ای متکثر و چندفرهنگی با اقتضاها و ضعف‌ها و قوت‌هایش و بازنمودی از یک آرمان‌شهر است و از دیگرسو، نمونه‌ای از جامعه‌ای است که در آن نه‌فقط گونه انسان بلکه تمامی گونه‌های زیستی می‌توانند عضوی از آن و با یک‌دیگر در تعاملی سازگار باشند. زمینی که آقاجون به آن تعلق داشته به دلیل رفتار نابخردانه انسان‌ها، دیگر آن سیاره آبی و سبز نیست بلکه به بیابانی خشک با آب‌وهوایی غیرقابل‌تحمل تبدیل شده و عامل اصلی مهاجرت بیش‌تر زمینی‌ها به سایر سیارات منظومه شمسی و کهکشان راه شیری است.

در کنار درخشش عناصر روایی داستان، سایر عوامل تولید آن نیز کمابیش در بالاترین سطح عملکرد ظاهر شده‌اند. بازی‌ها بدون اغراق همگی درخشان هستند؛ سام درخشانی چنان است که از این پس می‌توان او را با آقاجون شناخت، شبیه به نقی معمولی که از محسن تنابنده آشناتر است. ویشکا آسایش در دو نقش لونا و مادر لونا بار دیگر نشان داد که در ژانر کمدی در بین بازیگران زن، با فاصله بی‌رقیب است. الناز حبیبی، تیپی را خلق کرد که در پیوندی عمیق با توانمندی‌های اختصاصی‌اش ماندگار شد. امیر کاظمی شخصیت گاندی را شیرین و خواستنی تصویر کرد و بهادر مالکی تصور تیپیکالِ جمعی ما از ربات را زبردستانه برای همیشه تغییر داد. اما در این بین امیر نوروزی پدیده‌ای است که در روزی روزگاری مریخ کشف شد و این سؤال را به ذهن بیش‌تر مخاطبان آورد که او با این همه توانایی تا الان کجا بوده است.

طراحی صحنه و لباس سریال بسیار خلاقانه و هوشمندانه است و جلوه‌های ویژه گرافیکی که همیشه نقطه ضعف و مانعی جدی برای نزدیک شدن سینما و تلویزیون ایران به ژانر علمی‌خیالی و آثار فانتزی بود، در این سریال فراتر از استاندارد و سطح متعارف سینمای ایران نشان داد. سریال هیچ‌گاه لحظه‌ای از ریتم نیفتاد و فاقد کم‌ترین صحنه‌های اضافی بود و سازندگانش کم‌فروشی نکردند و آب به آن نبستند. حیف است اگر این سریال، دنباله نداشته باشد.

دانلود سریال روزی روزگاری مریخ

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

13 نظر
  1. ممرضا پدر بچش می‌نویسد

    برای فانتزی بازا عالی بودد

  2. فروغ می‌نویسد

    یه عالمه خندیدیم واقعا لذت بردیم، واقعا کنایه های اجتماعی خوبی هم داشت خیلی طنزش قوی بود

  3. رضا می‌نویسد

    مسخره بود دیالوگ های بسیار ضعیف داستان مسخره کپی پشت کپی جلوه های ویژه که دیگه از هم بدتر از آقای قاسم‌خانی ساخت این سریال بعید بود.

  4. منتقد می‌نویسد

    خیلی سریال مسخره ای بود اصلاً ازش خوشم نیومد.

  5. BTS می‌نویسد

    خیلی خوب بود کلی بهش خندیدم مریخی ها

  6. پیمان می‌نویسد

    ایکاش فصل دومش رو بسازن خیلی بامزه و خاص بود.

  7. فاطمه می‌نویسد

    من که خیلی دوست داشتم این سریال رو خیلی بامزه بود.

  8. زهرا می‌نویسد

    نمیدونم چرا انقدر از این سریال تعریف می‌کنند اصلاً سریال خوبی نبود.

  9. ناشناس می‌نویسد

    این سریال پر ازایراد است فقط بخاطر اسم آقای قاسم خانی اعتبار پیدا کرده وگرنه اصلاً سریال خوبی نیست.

  10. مهدی می‌نویسد

    آقای قاسم‌خانی نویسنده خوبی اما کارگردان خوبی نیست

  11. علی می‌نویسد

    سریال بی مزه و لوسی بود

  12. محسن می‌نویسد

    از این کار خوشم نیومد آقای قاسم‌خانی تو فیلمنامه نویسی و نویسندگی استاد هستند اما کارگردان خوبی نیست

  13. فرید می‌نویسد

    سریال مسخره ای بود که فقط چون استاد قاسم‌خانی ساختند مورد توجه قرار گرفت

fosil