مرجع کامل معرفی و خبرهای سریال جیران
جیران اگر پربینندهترین سریال سال نباشد – که طبق آمارهای پلتفرم تولیدکننده، هست – قطعاً پرسروصداترین سریال در بین همه محصولات تلویزیون و شبکه ویدئویی بوده و بیش از هر رقیب دیگری توجه عمومی و موج رسانهای ایجاد کرده است. درباره کیفیت کلی سریال و ویژگیهای بصری و رواییاش مطالب فراوانی نوشته شده و بد نیست در این مختصر، فقط به چند نکته مشخص پرداخته شود.
مهمترین اشکالهایی که از اولین قسمت به سریال جیران وارد میشد و هنوز هم در فضای مجازی تکرار میشود، اول صحت تاریخی داستان (حتی در موقعیتهای فرعی و شخصیتهای گذری) و دوم همسان نبودن لحن گفتوگوها بوده است. درباره لحن و ادبیات سریال صحبت خواهیم کرد اما در بحث صحت تاریخی که گاه با نوعی ذوقزدگی و مچگیری به دستاویز تحقیر جیران تبدیل شده باید چند نکته را در نظر گرفت؛ اول اینکه حسن فتحی و گروه همکارانش از ابتدا قصد روایت واقعگرایانه تاریخ دوران قاجار را نداشتهاند و اولویتشان قصهپردازی و جذب مخاطب گسترده بوده است.
دوستداران آثار تاریخی، از جمله نگارنده، روایت واقعگرایانه با رعایت جزییات در نورپردازی و معماری و طراحی لباس و فضاهای داخلی را ترجیح میدهند؛ از نوع مثلاً مکبثِ رومن پولانسکی که دربار شاه اسکاتلند را با پنجرههای بدون شیشه و شمعهای مومی بدقوارهای که دودشان بیش از روشناییشان است و یک وجب گلولای کف زمین تصویر میکند و درباریها با لباسهای فاخر اما کثیف و چروکیده، برای گرم شدن در بستر خوابشان سگ بغل میکنند! ولی این تصویر فقط برای علاقهمندان به تاریخ جذاب است. مردم عادی از نمایش جزییات چوببندی سقف عمارت دانکنکینگ یا ارتفاع تخت چوبی زمخت ادوارد دوم در کوشک شاهی وستمینیستر به وجد نمیآیند یا حتی شاید متوجه چنین جزییاتی نشوند و برایشان مهم نباشد. در عوض سکانسهای خیالی و پرزرقوبرق بازی تاجوتخت یا حتی از آن هم کمتر، رنگولعاب ماجراهای هزارویکشبی حرمسرا و دسیسههای درباری در حریم سلطان برایشان جالب است.
برای رسیدن به بیننده میلیونی فقط یک فرمول وجود دارد: ساده کردن تاریخ و افزودن چاشنی و رنگولعاب فراوان و ردیف کردن دهها شخصیت جذاب با بازیگران مشهور و دکور و موسیقی و سایر مصالح و ملزومات. فرقی نمیکند در بیبیسی و نتفلیکس طراحی تولید انجام شود یا فیلیمو و نماوا؛ در هر صورت حاصل کار در محدوده سریال خاندان تودور و ملکه سفید تا جیران تعریف میشود و البته هر یک از این سریالها هم قواعد و اصول خودشان را دارند و طبعاً مخاطبان دوستدارشان هم الزاماً عامی و سهلپسند نیستند؛ تماشاگرانی هستند علاقهمند به سرگرمی و قصه و ماجرا.
قطعاً فتحی بلد بوده لباسهای سیاهیلشکرها را خاکوخُلی کند یا حالوهوای محیطهای خارجی را با رعایت جزییات بصری کوچک و ارزان، به واقعیت نزدیک کند اما اساساً قصدش این نبوده که توهم واقعگرایی تاریخی ایجاد کند، وگرنه چسباندن چند تار مو پشت لب مخدرات حرمسرا برای هیچ گریموری کار سختی نیست. کار او را باید از جنس کار علی حاتمی در نظر گرفت؛ زمینهای تاریخی و سپس داستان و شخصیت و موقعیتهای خیالی
رعایت واقعگرایی تاریخی و حفظ صحت جزییات اولاً کار سختیست و ثانیاً قاعده بازی جداگانهای دارد. حاصل آن نگرش، فیلم و سریال جدی تاریخی میشود ولی باید قید مخاطب را بزند. بدترین آثار تاریخی آنهایی هستند که [به اصطلاح رایج و محبوب این روزها] وسط بازی میکنند؛ یعنی الگوهای جذب مخاطب را به کار میگیرند ولی با رعایت چند نکته سطحی و ترکیب الگوهای دو طرف، به محصولی میرسند که ادعای روایت تاریخی دارد ولی ضمناً همه روابط شخصیتها و فضای داستانیاش جعلی و در تناسب با پسند روز است؛ مثل بعضی ساختههای ریدلی اسکات و انبوهی سریال جدید از نوع خاندان مدیچی و ورسای و… در این بین جیران دستکم تکلیفش را با مخاطب روشن کرده و قرارداد دراماتیک روشنی وضع میکند که حتی در مواردی با شکستن مسیر واقعیت، مثل فیلم نوح یا سریال شیاطین داوینچی وارد عرصه خیالپردازی محض میشود.
قطعاً فتحی بلد بوده لباسهای سیاهیلشکرها را خاکوخُلی کند یا حالوهوای محیطهای خارجی را با رعایت جزییات بصری کوچک و ارزان، به واقعیت نزدیک کند اما اساساً قصدش این نبوده که توهم واقعگرایی تاریخی ایجاد کند، وگرنه چسباندن چند تار مو پشت لب مخدرات حرمسرا برای هیچ گریموری کار سختی نیست. کار او را باید از جنس کار علی حاتمی در نظر گرفت؛ زمینهای تاریخی و سپس داستان و شخصیت و موقعیتهای خیالی.
نکته بعدی الزامهای اضافهایست که در روایت تاریخی بهخصوص در محدوده تاریخ معاصر این سرزمین وجود دارد. جیران شاید آخرین سریال از این نوع باشد که در این سالها ساخته میشود، همان طور که بعید است دیگر پروژهای در حد شهرزاد داشته باشیم (فارغ از حواشی بیپایان و منبع تأمین هزینههایش، که ربطی به این بحث ندارد.) و اینکه تا همین حد هم اشارههای سیاسی و شباهتهای تاریخی بین گذشته و امروز در جیران تحمل شده، جای تعجب دارد.
حال تصور کنید که قرار بود شخصیت جیران معاصر امیر کبیر باشد، یا کوچکترین اشارهای به قیام بابیه و دعوی آن سید شیرازی در سالهای ابتدایی سلطنت ناصرالدینشاه شود، یا گفته میشد که عزیزخان مُکری داماد امیر کبیر بوده است؛ به نظرتان سریال متوقف نمیشد؟! اینکه کسی در ویکیپدیا جستوجو کند که فرضاً کاظمخان پسر میرزا آقاخان نوری در زمان روایت داستان متأهل بوده، کار سختی نیست اما آیا این را هم در ویکیپدیا میتوان یافت که همسر ترکمنِ میرزا کاظم، برایش فرزندی به دنیا آورد که بعدها پدر یکی از رجال مهم شد و اکنون نمیتوان نامش را آورد؟ ملکزادهخانم (عزتالدوله) را پس از مرگ امیرکبیر چند بار «شوهر دادند» طوری که خود را از سر گلایه به اثاثیه عمارت قاجار تشبیه میکرد اما مردمی که سفتوسخت به این پنداشت غلط اما حماسی چسبیدهاند که «ملکزادهخانم پس از امیر دیگر ازدواج نکرد و گفت مرد نمیبینم که جای او بنشانم» تحمل شنیدن واقعیت را در سریالی پرمخاطب دارند؟
جنس روایت و قصهگویی فتحی و مواجههاش با تاریخ یادآور شیوه آشنای الکساندر دوما در رمانهای تاریخیاش است؛ البته در فرمت وطنی و سطح محدود و بدون قیاس کیفی. شخصیتپردازی دوما در رمانهای پرخوانندهای چون سه تفنگدار و ویکونت دوبراژِلون و گروه آهنین بر مبنای نمونههای واقعیست اما دوک دوریشیلیو یا کاردینال مازارَن در روایت دوما، شخصیتهایی دراماتیک با وجوه گوناگون اخلاقی و انگیزههای عاطفی پیچیدهاند که فقط در قابی تاریخی با کلیات درست قرار گرفتهاند. ملکه هنریتا استوارت، دختر چارلز اول انگلستان و همسر دوک اورلئان، در واقعیت رابطه عاشقانهای با لویی چهاردهم (که آن زمان در اوج جوانی و اقتدار بود) نداشت و خیلی زود هم جوانمرگ شد؛ پیش از به سلطنت رسیدن برادرش.
لویی قطعاً در آن زمان با مادموازل لوییز دولاوالیر درگیر عاشقانهای پرشور بود اما بخش مهمی از رمان دوما به شرح عشق ممنوعه لویی و هنریتا میپردازد و اصلاً جذابیت ماجرا هم به همین نیمه پنهان تاریخ است، وگرنه تاریخ لویی چهاردهمِ ولتر با دقت و صحت بیشتری به شرح ماجرای این دو عضو خاندان سلطنتی پرداخته و دلیلی ندارد کسی روایت پرپیچوخم الکساندر دوما را بخواند. جیران هم با همین الگو طراحی شده اما اینکه در اجرا ضعف دارد یا شخصیتهایش را به مقصد نمیرساند بحث دیگریست و در حوزه نقد دراماتیک قرار میگیرد، نه انطباق و صحت تاریخی وقایع.
بر اساس همان الگوی دومایی، مهمتر از شخصیتهای اصلی چنین داستانی، شخصیتهای فرعی از نوع خواجه روشن (مرتضی اسماعیلکاشی)، فرضی فضول (امیر کربلاییزاده)، ننه آشوب (بهناز نازی) و اسدالله (سینا رازانی) هستند که بخشهای جذاب ماجرا و موقعیتهای فرعی را پیش میبرند. شخصیت خواجه روشن با الهام از پرسونای درخشان ابوتراب در رمان بیمانند داستان جاوید (اسماعیل فصیح) در صحنههایی یادآور شخصیت مختار در رمان دیگر همین نویسنده (دل کور) است و بازی متفاوت اسماعیلکاشی نیز بر جذابیتش افزوده است. از علویهخانم هدایت تا مردهشورهای چوبک که بر سر دامن زرشکی میت چکوچانه میزنند، ردپای بسیاری از شخصیتهای مشهور ادبیات معاصر را در طراحی شخصیتهای جیران میتوان دید، و این تا حدی به تسلط احسان جوانمرد (فیلمنامهنویس) در زمینه ادبیات و تا حدی به تجربههای موفق قبلیاش در داستانپردازی و طراحی دیالوگ و شخصیت در قالب تاریخی دوران قاجار (از جمله سریال بانوی عمارت) برمیگردد.
اما متن در مواردی یکدست نیست (که بخشی از آن میتواند حاصل ممیزی سختگیرانه، بهخصوص در ماههای اخیر باشد) و دیالوگها نهتنها بین محاورهای و مکتوب، که گاه بین قجری و پهلوی هم تاب میخورند! اینکه در میانه دیالوگهای مفصل و سُفته قاجاری ناگهان تعبیر چالهمیدانی «خشتکت رو میکشم روی سرت» را میشنویم یا از جملههایی مثل «دکوپُز» و «زرتوپرت نکن» استفاده میشود شاید به این دلیل باشد که حسن فتحی با ادبیات عصر رضاشاه بیشتر آشناست تا لحن مسجع و پردنگوفنگ دوران قاجار، و جا به جا دیالوگهای کوچهبازاری لاتهای اوایل قرن (حوالی سالهای ۱۳۲۰) را قاطی دیالوگها کرده است؛ بهویژه که بارها از اضافه شدن سکانسهایی به متن اصلی و حتی نوشتن سر صحنه گفته شده و علاوه بر تغییرات تدوینی، در مواردی حتی دیالوگها و صحنههایی بهسرعت جایگزین قبلیها شده که طبعاً بیشتر حاصل اجرای بداههوار فتحیست تا متنی که سر صبر نوشته و جایگزین شده باشد. چنین دیالوگهایی را مقایسه کنید با نثر دقیق و جناسهای جذاب ادبی متن: «ما ظلالله شدیم که خطا نکنیم.
شاهی که هر روز و هر ساعت، مشغولِ خُسران باشه و محتاجِ جُبران، ناصرالدینه یا خاسرالدین؟» و در نظر بگیریم که مخاطب امروزی با تماشاگر هزاردستان و مخاطبان آثار علی حاتمی فرق میکند؛ نسلهای قبلی لااقل یک دور گلستانِ سعدی را خوانده بودند و از قاعده کلی جناس و سجع و ایهام و تناسب سر درمیآوردند. دیالوگ سریال تاریخی امروزی باید برای مخاطبان جوانتر که سرشان را از گوشیهایشان بلند نمیکنند و به غلطنویسیهای اینستاگرامی عادت کردهاند هم مفهوم باشد و این سختترین بخش کار است.
در مجموع جیران با سر و شکل بصری جذاب و بازیهای همراهکننده و تصویر خوشآبورنگی که از تاریخ و گذشته نشان میدهد، در قصهگویی و جذب تماشاگر موفق است. مهمترین امتیاز سریال شاید تناظری باشد که بین گذشته و حال برقرار میکند؛ اینکه در همه دورههای سیاسی و تاریخی، جامعه ایرانی با ریا و استبداد و منفعتطلبی درگیر بوده و سیاستمداران و اهل قدرت، با ظاهر مصلحانه و ادعای شرافت و سلامت، صرفاً منافع و اغراض خود را جستوجو کردهاند. بعضی شباهتها بین گذشتگان و امروزیها چنان چشمگیر است که شاید در سریالی واقعگرا با صحت تاریخی بیشتر و روایت دقیقتر، مایه درسر و توقیف میشد ولی جیران لابهلای قصهگویی و عشقورزی و صحنهپردازی، کنایهها و اشارههای اجتماعیاش را هم پیش میبرد و اگر کسی سرش توی حساب باشد قطعاً متوجه نکتهها میشود.
اولا که شما وقتی درباره ی یک شخصیت تاریخی فیلم میسازی، اجازه نداری تاریخ رو عوض کنی، مثلا میتونستن یه شازده قاجاری خیالی رو بزارن و براش قصه درست کنن نه اینکه ناصرالدین شاه! دوم اینکه حسن فتحی سریال های دیگه ای هم ساخته که خیلی دقیق و درست بوده مثل مدار صفر درجه که کلی هم مخاطب داشته، فیلم های علی حاتمی هم خیلی مخاطب داشته، پس ربطی نداره که فقط با رنگ و لعاب میخواستن مخاطب جذب کنن، ضمن اینکه فضای سریال انقدر مصنوعی بود که کاملا حس میکردی همه چیز دکوره. طراحی لباس و صحنه هم واقعاا افتضاح بود. من خودم به شخصه فقط چند قسمتشو دیدم و دیگه حوصله نداشتم ببینم.
به تک تک بازیگران جیران که فکر می کنیم، بازی ها بی نظیر بوده. تک تک بازیگران. دم همه ی عوامل تولید گرم.
درود. جیران حقیقتا یک عاشقانه جذّاب هست. خب زرق و برق بسیارزیادی داشت برای جذب مخاطب و در ذهن خودمون یادآوری می کردیم که هیچ وقت انقدر ظاهر زنان و مردان دربار شسته و رُفته نبوده ولی شکی نیست همین آب و تاب های بصری در کنار کشش داستان، مخاطب رو علاقمند می کرد. از موسیقی های بسیار زیبای به کار گرفته شده و ترانه های فوق العاده به جا همسپاسگزاریم. من در این سریال مهارت بازیگری جناب رادان رو درک کردم.
درود. جیران واقعا سریال جذابی بود. حقیقتا یک عاشقانه جذّاب. خب زرق و برق بسیارزیادی داشت برای جذب مخاطب و در ذهن خودمون یادآوری می کردیم که هیچ وقت انقدر ظاهر زنان و مردان دربار شسته و رُفته نبوده ولی شکی نیست همین آب و تاب های بصری در کنار کشش داستان، مخاطب رو علاقمند می کرد. از موسیقی های بسیار زیبای به کار گرفته شده و ترانه های فوق العاده به جا همسپاسگزاریم. من در این سریال مهارت بازیگری جناب رادان رو درک کردم.
سریال قشنگیست. از نظر من اگر این شخصیت های غیر تاریخی نبودند سریال نمیتوانست جذابیت خاصی داشته باشد .من با هیچ یک از شخصیت ها و داستان ها مشکلی ندارم اما وجود یک شخصیت فیلم را حوصله سر بر کرده. وجود خیلی خیلی زیاد سیاوش در روند این سریال باعث از بین بردن مخاطب شد به طوری که ما سیاوش را بیشتر از جیران و شاه در هر قسمت میدیدیم. الان هم داستانی برای قسمت اخر جز سرنوشت سیاوش نمانده .
اما به هر حال دم تیم سریال و فیلیمو گرم.
سلام ادمین♡
تیزر قسمت آخر رو کی میگذارید؟؟
سلام ادمین♡
تیزر قسمت آخر رو کی میگذارید؟؟
جیران هیچ ایرادی نداشت و واقعا تا اوایل جزو بهترین سریالا بود و قطعا شخصیت تخیلی اضافه کردن باسه جذابیت داستان درسته و لازمه در سریال های تاریخی دیگه مثل حریم سلطان هم این اتفاق افتاده
ولی مشکل اینه که سیاوش که تخیلیه تا اوایل داستان که عاشق جیران بود باعث جذابیت سریال میشد و زمانی که جیران عاشق شاه شد باید داستان سیاوش هم تموم میشد و از سریال خارج میشد ولی به جای خارج شدن نقشش بیشتر هم شد شاهزاده زند شد ازدواج کرد بچه دار شد یعنی انکار از نیمه دوم سریال ما کلن داستان زندگی سیاوش رو نگاه می کردیم مخصوصا از زمانی که شاه و جیرلن قهر بودن که کلن سیر داستان تو اون قسمت ها مربوط به شاهزاده زند شدنش و ازدواجش با سارا بود و خالص شاید جیرلن در اون هفت قسمت ده دقه بوده باشه تو سریال
در کل کاش در این نقدی که منتشر کردید راجب سیاوش و نظر مخاطب هم می گفتید
برای جذاب تر کردن داستان میتونستید به جای پرداختن به شخصیت منفور سیاوش به اشخاص حرمسرا زنایه دیگه شاه بپردازید
بله قطعا برای مخاطب روایت کاملا تاریخی جذاب نیست و بعضی جاها باید تغییر داد بعضی مسائل رو برای جذاب کردن سریال ولی مشکل افت سریال جیران این موضوع نبود مشکل بها دادن بیش از حد به شخصیت سیاوش بود که لطمه زیادی به داستان زد وگرنه من به شخصه حاضر بودم صد قسمت داستان های حرمسرا رو تماشا کنم ولی الان فقط خوشحالم که سریال داره تموم میشه
شخصیت سیاوش اوایل داستان نقشش کاملا به جا و کافی بود حتی خودمم هم طرفدارش بودم ولی از زمانی که معلوم شد شاهزاده زنده روند داستان سیاوش از بقیه جدا شد و انگار به سریال جدا بود سیاوش و داستان هاش
در این واقعیت که فتحی گند زده به فیلمنامه جوانمرد که شکی نیست 🙂
هیچ سریال تاریخی نمیتونه صد در صد عین تاریخ باشه برای جذابیت باید خیال و واقعیت ترکیب بشن.
سریال جیران بهترین سریال ایران بوده تا الان.
سلام وقت تون بخیر ببخشید در نقد معاون سردبیر نوشته:
اما متن در مواردی یکدست نیست (که بخشی از آن میتواند حاصل ممیزی سختگیرانه، بهخصوص در ماههای اخیر باشد)
شما گفته بودین اخیرا سانسور به معنای اعمال ممیزی نداشتیم بلکه فقط کات کردن بخشی از سکانس ها طبق نظر کارگردان الان چیشد پس؟!🙁
سلام
منظور از ممیزی، فقط سانسورهای دستوری نیست. هرگونه بررسی و کنار گذاشتن (حتی شامل سلیقه و نظر کارگردان در هنگان تدوین) رو هم شامل این ممیزی بدونیم. البته فشارهای بیرونی بیتاثیر نیست ولی اونقدر نگرانکننده نبود…
سلام فیلیمو سال نو مبارک باشه
سریال جیران یکی از قشنگترین سریال ها هست که به عمرم دیدم با وجود ایراد هایی که داشت اما خیلی قشنگ بود و تونست به دل مخاطب بشینه
ممنون از جناب فتحی بابت اثر های خوبی که خلق میکنن برامون و سپاس از این تولید
و اما تشکر ویژه از جناب آقای بهرام رادان و سرکار خانم پریناز ایزدیار که نقش رو فقط بازی نکردن زندگی کردن با روح و جان و قلبشان کاری کردن شخصیت جیران و ناصر الدین شاه رو درک و باور کنیم
جیران تا ابد تو دل های ما باقی خواهد ماند و هیچ چیز جای جیران رونمیگیره
زیباترین سریال دنیا
جیران همیشه تو قلبمونه 😍😍😍فیلیمو نارحت نشیا هنوز که هنوزه جیران بهترینِ فیلیموعه 😍😍✌🏻✌🏻