جهان یاغی جهان رؤیاست؛ جهانی که در آن حضیض تا منتهای آن و اوج در معنای دنیوی آن تجربه میشود. یاغی جهان اکستریمهاست. همچنان که نامش رویش است؛ «یاغی». کسی که هنجارهای متعارف را میشکند و بر خلاف عادتها قدم برمیدارد تا به آنچه مد نظرش هست برسد. محمد کارت جهانی را برای خلق این واژه آفریده است. جاوید خودش میداند که یاغی است. این را پیش از آن که در داستان فیلم به رخ بکشد از خالکوبی روی پشتش میتوان دید. برنامهاش تغییر شرایطش است و برای این تغییر میجنگد. برای نمایش این جنگ، در دنیای فقیر او، جاوید از پوست و گوشت و استخوان، از جسمش که همه داراییاش است مایه میگذارد. کشتی میگیرد. نبرد تن به تن میکند؛ جنگی با محلهاش، با طبقهاش با بیهویتی و بیشناسنامه بودنش، با بیپولیاش و با همه آدمها و چیزهایی که روبهرویش ایستادهاند تا به موفقیت نرسد.
برای این که جهان این شخصیت شکل بگیرد، یاغی نیازمند قصهای است قوی و باورپذیر. این قصه بر اساس رمان سالتو نوشته مهدی افروزمنش شکل گرفته و همان گروه نویسنده شنای پروانه نوشتن فیلمنامه را به عهده داشت. کارت شخصیتهایش را از دل جنوب شهر و محلههای پر از خلافکار پیدا میکند. چه در مستندهایش – که بیشترین تعداد ساختههای او همچنان همانهاست – و چه در تنها فیلم بلند داستانی که ساخته، روایت محلههای جنوب شهر و کشف شخصیتهای ویژهای که در آن محلهها نفس میکشند تخصص اوست. یاغی هم خارج از این فضا نیست. با این تفاوت که سریال یاغی، شمال شهر و داستانها و حواشیاش را هم دارد. داستان یاغی پرفرازوفرود است که هرچند در قسمتهای پایانی ریتم و جذابیتهای اولیه را ندارد اما همچنان مخاطبش را با خود همراه میکند.
جاوید جوانی است کشتیگیر که در جنوب شهر همراه با خواهرش عاطی زندگی میکند. او که سالهاست کشتی میگیرد و آرزویش رسیدن به تیم ملی است، هنوز در جستوجوی شناسنامهاش است. در این راه با بهمن باشگاهدار متمول کشتی متمول آشنا میشود و بیخبر از فسادی که او و همسرش غرق در آن هستند، وارد طبقه اجتماعی متفاوتی میشود و داستانهای زندگیاش گرهدارتر از قبل میشود.
داستان از نیمه سریال رو به کمجان شدن میگذارد و دیگر چنان که در قسمتهای ابتدایی فرصت نفس کشیدن به مخاطبش را نمیداد، کشش اولیه را ندارد. انتقادهای مخاطبان هم بعد از نیمه اول این سریال به ریتم و قصه تا حدود زیادی وارد بود. با این حال جذابیت داستان تا آنجا بود که رمان سالتو به یکی از پرفروشهای فصل خودش تبدیل شد و ورزش کشتی محبوبیتی بیشتر بهخصوص در بین نوجوانان پیدا کرد. همچنین در ترغیب مخاطب عام به تماشای سریال ایرانی، یاغی با اختلاف بسیار یکی از موفقهای سال گذشته بود. هرچند ذات داستانهای ورزشی، چالشها و اوج و فرودهای آن در زمره پرطرفدارترین الگوهای داستانی دنیاست و شاید یاغی نمونه بارزی از میزان بالای نیاز در این زمینه باشد. انگار همچنان داستانهای کشتی و فوتبال به عنوان دو ورزش پرطرفدار در ایران میتوانند مخاطبان میلیونی داشته باشند.
به اینها اضافه کنید کارگردانی قابلتوجه محمد کارت را که از عهده ساخت اولین سریالش بهخوبی برآمده. او در سطحی بالاتر از سریالهای معمول شبکه نمایش خانگی یاغی را ساخت. از قاببندیهای چشمنواز گرفته، تا سکانسهای سخت، از بازیگیریهای متفاوت تا صحنهپردازیهای پروپیمان. کارگردانی کارت در یاغی بیش از آنکه کارگردانی یک مجموعه تلویزیونی باشد، یک کارگردانی سینمایی بود.
شاید یکی از مهمترین دلایل این محبوبیت بازیهای این سریال باشد. علی شادمان به عنوان سرآمد بازیگران این مجموعه، جنمی در بازیگری را از خود به نمایش گذاشت که توأمان خشم و معصومیت را در چهره داشت و میتوانست از عهده ایفای چرخشهای ظریف احساسی بهخوبی بربیاید. پارسا پیروزفر نیز که بیشتر او را با ایفای نقشهای سبک و آرام میشناختیم، با بازی در نقش بهمن، باشگاهدار پولدار و ظاهراً خیّر، چهرهای تازه از بازیگری خود را به نمایش گذاشت و هم به واسطه چهره و هم نقشآفرینیاش توانست به محبوبیت بیشتر سریال کمک کند. طناز طباطبایی نیز در نقش طلا مطلا بعید است به این زودیها از یاد برود؛ همچنان که نیکی کریمی نیز با ایفای نقش متفاوت شیما و گریمی که شباهت به پرسونای آشنای او نداشت، نقشی تأثیرگذار را در یاغی به جا گذاشت. حتی نقشهای فرعیتری همچون اسیقلک با بازی امیر جعفری، علی با بازی عباس جمشیدیفر و عاطی با بازی آبان عسکری نیز بهخوبی بازی شدهاند. به اینها میتوان اضافه کرد یک فرهاد اصلانی کامل را در نقش اکبر مجلل، و یک مهدی حسینینیای درجهیک را در نقش رحمان که به شکل ویژهای بهیادماندنیاند. البته فراوانی شخصیتها و معرفی آنها در برخی از موارد باعث کش آمدن ریتم و درجا زدن روند قصه میشد؛ بهخصوص در قسمت پایانی که توقعات از سریالی با آن شروع، این پایان قابلپیشبینی نبود.
در مجموع، یاغی در کارگردانی، قصهپردازی، پردازش شخصیتهای مرکزی، و به تصویر کشیدن فضای جنوب شهر، سریالی تماشایی بود.