ولف (با صدای سم راکول) و دوستانش اسنیک (مارک مارون)، کوسه (کریگ رابینسون) و …. یک گروه بسیار ماهرند که سابقه سرقتهای متوالی و بیشمارشان شهره عام و خاص است. این گروه که به بچههای بد The Bad Guys معروفند خودشان را شکستناپذیر میدانند. اما شهردار جدید طی مصاحبهای تلویزیونی آنها را ضعیف و بدون اعتماد بنفس و پر از عقده میخواند. به بچههای بد بر میخورد و تصمیم میگیرند برای اینکه حال شهردار را جا بیاوردند جایزه طلایی را که تحت مراقبتهای ویژه است بدزدند.
بهترین انیمیشن های دوبله فارسی جهان تا ۲۰۲۳
این خلاصهای است از داستان بچههای بد. انیمیشن سرقتی ماجراجویانه که بر اساس یک سری رمان گرافیکی محبوب با همین نام و به نویسندگی آرون بلیبی ساخته شده. فیلمی با ریتمی بسیار تند و شروع بامزهای از مکامله بین گرگ و مار که برای خوردن غذا به رستوران آمدهاند. قاب این سکانس بسته است و همه چیز عادی به نظر میرسد. تا اینکه با اتمام غذا و باز شدن قاب تصویر، متوجه میشویم همه مشتریها وحشتزده و مخفی شدهاند. اینها جزو همان گروه بچههای بد هستند که همه ازشان میترسند و فرار میکنند. شروعی غافلگیرکننده و بانمک که بیننده بزرگسال را یاد فیلمهایی مثل یازده یار اوشن یا حتی غافلگیریهای قصههای عامهپسند میاندازد. کارگردان در ادامه برای معرفی شخصیتها و کوتاه کردن پیش داستان، در یک سکانس تعقیب و گریز یکی یکی افراد گروه را به جمع اضافه کرده و مهارتهای فوقالعاده و کاراکتر هر کدام را معرفی میکند. پلانی پر هیجان، بانمک، احتمالا سرگیجهآور برای کودکان کوچکتر و البته موجز.
انیمیشن بچه های بد چه پیامهایی دارد؟
پرهیز از برچسب زنی
مهمترین آموزه انیمشین بچههای بد هشداریست که نسبت به «برچسب زدن» به افراد (به خصوص کودکان) داده میشود. کودکان، به خصوص در سنین پایینتر که هنوز هویت مستقل و مشخصی کسب نکردهاند، به راحتی تحت تاثیر القابی قرار میگیرند که برایشان استفاده میشود. به همین دلیل است که روانشناسان کودک نسبت به این موضوع هشدار میدهند و از والدین میخواهند که برای فرزندان از القاب منفی (و حتی برخی صفات مثبت) استفاده نکنند.
دادن صفات خجالتی، بداخلاق، غرغرو، خسیس و … باعث تقویت این رفتارها در کودک میشود. در واقع او تلاش میکند در رفتارش همان تصویری را تقویت کند که دیگران به او نسبت میدهند. قدرت برچسبزنی چنان است که از والدین خواسته میشود حتی درباره اعطای القاب مثبت هم دقت به خرج دهند. چرا که مثلا دادن صفت «صبور» هم ممکن است کودک را به سمتی هدایت کند که احساسات طبیعیای مثل گرسنگی، ناراحتی، درد و … را انکار کرده تا عنوان یا برچسب تاییدیش را از دست ندهد. (هشدار: این موضوع با تعریف از رفتارهای درست و خوب فرزند و نامگذاری رفتارها به منظور آشناییش با احساسات اشتباه گرفته نشود)
اهمیت بخشش و دادن فرصت دوباره
بچههای بد بر اهمیت نیاز افراد به «فرصت دوباره» برای جبران اشتباه تاکید میکند. دیدن ویژگیهای مثبت افراد، به زبان آوردن آنها، تاکید بر خوب بودن بچهها علاوه بر درونی کردن این خصلتها در آنها، این حقیقت را هم در ذهن بزرگترها برجسته خواهد کرد که یک یا چند رفتار اشتباه، به معنی بد و غیرقابل بخشش بودن نیست. روانشناسهای کودک بر این عقیدهاند که نیاز کودک به توجه آنقدر زیاد است که ممکن است برای رسیدن به آن سعی در گرفتن توجه منفی کند. برای پرهیز از چنین اتفاقی، بهترین راه نادیده گرفتن رفتارهای بد و دادن فرصت دوباره به کودک (و حتی بزرگسال) است. واقعیت این است که حتی آنهایی که گمان میکنیم بدترین هستند هم نیازمند توجه مثبتاند و اغلب در دل آمادگی رفتار خوب را دارند. حقیقتی که بزرگترها باید هم در قبال کودکان و هم دیگر بزرگترها یاد بگیرند.
کودکان زیر ۵ سال نبینند
فیلم ساختار فیلمهای سرقتی مثل یازده یار اوشن را دنبال میکند. صحنههای پر سرعتی از تعقیب و گریز دارد و خشونت هم چاشنی تند و تیز آن است. سرقت، جیغ زدن مشتریهای بانک، انفجار، تصادفهای متعدد خطرناک، حمله کوسه، استفاده از اسلحه، خورده شدن مار توسط کوسه، اتوبوسی که از روی گرگ رد میشود، چنگ زدن گربه به صورت ولف، کوبیده شدن مار به پنجره، عبور کامیونها از روی خوکچههای هندی همراه با موسیقی بلند و دراماتیک، برای کودکان در این سن میتواند ترسناک و زیادی پرتحرک و آزارنده باشد.
علاوه بر اینها، تبدیل شدن پروفسور مارمالاد از یک خوکچه هندی با ظاهری شیرین به یک دانشمند دیوانه و شرور، یا زامبی شدن خوکچههای هندی و درخشش چشمهاشان کودکان را میترساند.این انیمیشن اما برای سنین بالاتر یعنی از شش تا نه سال قابل قبول است. بچههای این سن اغلب قدرت تفکیک داستان از واقعیت را دارند. با این حال ممکن است اینقدر از آن لذت ببرند که بخواهند تا مدتی در قالب کاراکترها فرو بروند و قدرتنمایی کنند. به همین دلایل هم هست که فیلم، هشدار PG گرفته. یعنی تشخیص مناسب بودن یا نبودن آن، بر عهده والدین است. چون ممکن است برخی والدین دلشان نخواهد بچهها انیمیشنی با این سطح از صحنههای خشن یا کاراکترهای منفی قدرتمند و دوستداشتنی ببینند.
فرصتی برای گفت و گو با بچهها
بچههای بد فرصت خوبی به والدین میدهد تا با بچهها درباره موضوعاتی که کمتر مورد توجهاند گفت و گو کنند. جدای از موضوعاتی مثل وفاداری، دوستی، کمکرسانی و نبوغ، یا عواقب واقعی رفتارهایی که در بالا ذکر شد، میتوان به این سوالات هم پرداخت.
- چرا بچههای بد، کارهای بدی میکردند؟ آیا رفتار بقیه با آنها در تصمیمشان برای بد بودن موثر بود؟ مساله قدرت برچسبزنی را برای بچهها باز کنید و به نحوی درباره اهمیت استفاده از کلمات مثبت در توصیف دیگران توضیح دهید. توضیح دهید که چطور اطرافیان یا رسانههای مختلف میتوانند بر قضاوت ما درباره افراد تاثیر بگذارند. ·
- چه رفتار یا رفتارهایی باعث شد گرگ تصمیم به تغییر بگیرد؟ در تکمیل صحبت فرزندتان، از قدرت برخوردهای خوب و دیدن ویژگیهای مثبت در دوستی و رابطه صحبت کنید.
- آیا رفتار گرگ و تصمیمش برای خوب رفتار کردن، خیانت به دوستانش محسوب میشد؟ از نیازهای اصلی انسان، عضویت در گروههای مختلف است. پذیرفته شدن در گروه همسالان از اهمیت بسیار بالایی برای کودکان به خصوص در سنین نوجوانی دارد. طوریکه احتمالا حاضر است تمام قوانین نوشته و نانوشته گروه را بپذیرد تا دیگر اعضا او را به رسمیت بشناسند. موضوعی که در صورت ورود فرزند به گروههای پرخطر، دردسرساز است. خوب است از همین سنین پایینتر درباره مرزهای وفاداری حرف بزنید و با تقویت اعتماد بنفس کودک او را برای مواجهه با چنین شرایطی آماده کنید. ·
- پرفسور مارمالاد بالاخره آدم خوبی بود یا نه؟ چطور میشود به آدمها اعتماد کرد؟ در بسط این موضوع تاکید کنید که قبل از اعتماد کامل به آدمهای به ظاهر خوب، لازم است به شناخت کاملتری از او برسیم سپس ارتباطمان با او را صمیمانهتر کنیم. ·
- چطور به آدمهایی که اخلاقهای ناهنجار دارند کمک کنیم رفتارشان بهتر شود؟ آیا آدمهای بد همیشه و از اول بد بودهاند؟ صحبت در این باره به باز شدن گرههای ذهنی خود کودک هم کمک میکند. ضمن اینکه احتمالا او فرصتی مییابد تا درباره توقعش از والدین در زمان انجام رفتارهای بد حرف بزند. در پایان از او بخواهید درباره احساسش هنگام انجام کارهای خوب حرف بزند.