بدون شک نوری بیلگه جیلان مهمترین کارگردان سینمای معاصر ترکیه است که به سینمای این کشور اعتبار جهانی بخشیده است. نوری بیلگه جیلان از نسل دوم فیلمسازان خلاق و هنرمند سینمای ترکیه است، هر چند که خیلی رهرو پیدا نکرده است. معمولا سینمای جیلان با گارگردان ایرانی عباس کیارستمی نیز به سبب تصاویر آشنایی که در فیلمهای او میبینیم مقایسه میشود، هر دوی فیلمسازها از ایده بازی کردن به منظور پرداختن به مسئله وجودی بهره میگیرند، مانند: معنای زندگی، اخلاقیات، ضمیر خودآگاه، و غیره. و با انجام این کار، آنها به این نتیجه میرسند که بازی کننده اصلی در حقیقت خود سینما است.
خود جیلان نیز بارها نام کیارستمی را به عنوان منبع الهاماش و نزدیکی به سینمای ایران ابراز کرده است. فیلمهای سه میمون (۲۰۰۸)، روزی روزگاری در آناتولی (۲۰۱۱) و خواب زمستانی (۲۰۱۴) موفقترین آثار جیلان بهشمار میروند.
نوری بیلگه جیلان سال ۱۹۵۹ در استانبول به دنیا آمد. او با عکاسی قدم در فعالیتهای هنری گذاشت. جیلان در رشته مهندسی برق دانشگاه بغازیچی تحصیل کرد و سپس به دانشگاه هنرهای زیبای معمار سنان رفت و آنجا ۲ سال در رشته سینما درس خواند. او یکی از مهمترین و جذابترین فیلمسازان است که مورد توجه بسیاری در سینمای جهان بوده است.
او دورانی که بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۹ عکاسی کرد را «عکسهای اولیه» و عکسهای سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ را «سینما اسکوپ ترکی» نامگذاری کرد. دوره سوم عکاسی او «برای پدرم» نام دارد. جیلان با ساخت یک فیلم کوتاه به نام «پیله» فیلمسازی را آغاز کرد. فیلم کوتاه «پیله» در جشنواره کن سال ۲۰۰۵ به نمایش درآمد. سال ۱۹۹۸ او فیلم بلند قصبه را کارگردانی کرد.
فیلم بلند «دوردست» که سومین اثر سینمایی او، سال ۲۰۰۲ جوایز بسیاری کسب کرد. جایزه هیئت داوران و جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره کن از جوایز فیلم بود. فیلم چهارم کارگردان هم موفق بود و نظر منتقدان را به خود جلب کرد. «اقیلمها» عنوان فیلم چهارم جیلان جایزه فیبرشی جشنواره کن سال ۲۰۰۶ را به دست آورد. نخل طلای کن برای فیلم «خواب زمستانی» از دیگر جوایز مهم و با ارزش اوست. نوری بیلگه جیلان سال ۲۰۰۹ در شصت و دومین دوره جشنواره فیلم کن از اعضای هیئت داوران بخش مسابقه بینالملل بود.
ازسال ۱۹۹۵ که نوری بیلگه جیلان فیلم کوتاه پیله را ساخت تا به امروز، قدم به قدم سعی کرده سرگردانیهای انسان، به خاصه انسانی که در اقلیم و زیست شهری و روستایی کشورش ترکیه به دنیا آمده و زندگی کرده را به تصویر بکشد. زندگی اجتماعی، شرایط سیاسی، باورهای اعتقادی، روابط والدین و فرزندان، همسران و عشاق، دوستان و اقوام و حتی غریبهها و آشناهای اتفاقی، همگی در پیچوخم فیلمهای جیلان حضور دارند و فیلمساز با گفتوگوها و سکوتها دست به کندوکاوشان زده است.
جیلان که همواره با منظرههایش از طبیعت و حضورهای انسانی درون این منظرهها، به پیچیدهترین مسائل انسانی، اخلاق و حتی سیاست نقب زده، به شاخصههای سبکی مخصوص به خودش رسیده که نشانههای فراوانی با دامنه گسترده از ویژگیهای سبکی و فکری فیلمسازان مختلف از برگمان و تارکوفسکی تا گونی و کیارستمی در آثارش دیده میشوند.
کتاب «سینمای نوری بیلگه جیلان: تعلق، هویت و خاطره» نوشته «آسومان سونر» پژوهشی گام به گام است که به عناصر سبکی و اندیشگانی این فیلمساز مهم و بزرگ معاصر میپردازد. این کتاب سعی دارد از لابهلای تصاویر و قصههای فیلمهای جیلان، مسئلههای او را با معنای زندگی، زندگی در جریان، گذشته زیستهشده و یادآوریها، تحلیل و تفسیر کند. سینمای نوری بیلگه جیلان را میتوان یکی از نقطههای ورود به بحث شناخت فیلمسازی دانست که چه او را دوست داشته باشیم چه نه، همیشه هر فیلم تازهاش یکی از چشمانتظاریهای دوستداران سینما بوده است.
جالب اینکه جیلان به شدت با تبلیغات مخالف است. در بخشی از مصاحبه او که در کتاب «همیشه همان ابرها» منتشر شده میگوید: «راستش همه کمابیش این را میدانند که تبلیغات دروغ است. برای همین احساس کردم اولین کاری که در سینما باید انجام دهم گسستن از زیباییشناسی تبلیغات است. سعی کردم تا جایی که میشود تکنیک و دوربین به چشم نیاید و حرکات دوربین تا حد امکان کم شود. برای همین هم همه پیشنهادهایی را که برای ساخت فیلم تبلیغاتی داشتم رد کردم، ولی در عکاسی هم همین ماجرا وجود دارد. آنجا سعی میکنی نورپردازی فقط در خدمت معرفی محصول و به دور از واقعیت باشد. همین باعث شد این تصور در من ایجاد شود که برای خلق «حس واقعی» باید از مناسبات دنیای تبلیغات فاصله بگیرم. در این فیلم، در مقایسه با فیلمهای قبلی، از نماهای نزدیک کمتری استفاده کردم. البته استفاده نکردن از نمای نزدیک یک اصل نیست. مثلا در سینمای برگمان بهوفور از نماهای نزدیک استفاده شده است، اما برای استفاده از نمای نزدیک باید دلیل مناسب داشت».
آخرین ساخته جیلان که توانست نخل طلای کن شصت و هفتم را از آن کارگردانش کند، «خواب زمستانی» است. این فیلم همچنین توانست برنده جایزه فیپرشی این دوره نیز باشد تا کلکسیون جایزه گرفتنهای جیلان در مهمترین فستیوال فیلم جهان با این نخل طلا، کامل شود. این فیلم که تولید مشترک ترکیه، آلمان و فرانسه است داستان مرد هتل دار بیرحمی است که در یکی از روستاهای آناتولی زندگی میکند.
این کارگردان در گفتوگویی که بلافاصله پس از دریافت نخل طلای کن شصت و هفتم انجام داده درباره این فیلم گفت: «نقطه شروع ایده ساخت فیلم» خواب زمستانی «چند داستان کوتاه اثر» آنتوان چخوف بود ولی تا فیلم به نقطه پایان رسید خیلی چیزها تغییر کرد و اضافه شد. به هر حال همواره در آثارم از این نویسنده روسی ایده گرفتهام و در آخرین فیلمم نیز خیلی تحت تاثیر آثار او بودم. همواره عاشق ساخت فیلمهایی با مضمون زندگی هستم. آثار چخوف از نظر من چنین ویژگی دارد، شاید او به من آموخته باشد که چگونه زندگی کنم.»