نقدهای منتقدان به ساخته مشهور بهرام توکلی را مرور کرده‌ایم

فیلم پرسه در مه؛ مصائب خلاق بودن

۲۷ بهمن ۱۳۸۹ سالگرد اکران این فیلم جسورانه است

اولین فیلم بلند بهرام توکلی با نام پابرهنه در بهشت با استقبال خوبی روبه‌رو شد و حتی سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را هم برای او به‌ارمغان آورد. اما با پرسه در مه بود که جایگاه بهرام توکلی نزد منتقدان سینمای ایران تثبیت شد. پرسه در مه فیلم جسورانه‌ای بود که ربطی به مسیرهای معمول سینمای ایران نداشت. به مناسبت سالگرد اکران عمومی پرسه در مه، نگاهی انداخته‌ایم به چکیده نقدهایی که در زمان اکران این فیلم در موردش نوشته شد.

خلاصه داستان فیلم پرسه در مه

فیلم پرسه در مه بهرام توکلی را باید اینطور تعریف کرد؛ امین (شهاب حسینی) در حالت کما روی تخت بیمارستان است و از گذشته‌اش هیچ‌چیز به یاد ندارد مگر چند نشانه گنگ و معدود که بر اساس آن‌ها بخشی از گذشته‌اش را چنین می‌آفریند: او که آهنگساز است با همسرش رویا (لیلا حاتمی) که بازیگر تئاتر است، زندگی می‌کند. امین سعی دارد یک قطعه موسیقی مهم بسازد اما موفق نمی‌شود و این باعث افسردگی و به هم ریختن اعصابش می‌شود و به‌تدریج روابطش با دیگران و به‌خصوص رویا به سردی و سوءتفاهم و تشنج می‌کشد. او از یک طرف همسرش را به داشتن روابط پنهان با روان‌پزشکش متهم می‌کند و از طرف دیگر استاد موسیقی‌اش (مسعود رایگان) را در دانشگاه تحقیر می‌کند.

سرانجام امین خود را در اتاقی زندانی می‌کند تا بتواند قطعه‌اش را تکمیل کند اما همچنان ناموفق است و تصمیم به سفر به کنار دریا می‌گیرد. در آنجا یک انگشت خود را قطع می‌کند و رویا او را که حال بدی دارد پیدا می‌کند. با حضور او امین تا حدی بهبودی‌اش را بازمی‌یابد، تااین‌که هنگام عکس گرفتن او از معدن‌چیان، معدن دچار ریزش می‌شود و در راه کمک به آن‌ها زیر آوار می‌ماند و بر اثر جراحت‌هایش به کما فرو می‌رود و به بیمارستان منتقل می‌شود. پس از چندی رویا به بیمارستان فراخوانده می‌شود تا تشریفات مربوط به قطع دستگاه‌هایی که زندگی نباتی امین را تداوم می‌بخشند بگذراند و گواهی‌های لازم را امضا کند. امین در آخرین لحظه‌های زندگی نباتی‌اش خاطره اولین دیدارش با رویا را بازسازی می‌کند. سال‌ها بعد رویا به همراه دختر خردسالش به کنار دریا می‌آید، در حالی که همچنان به‌طور قطع مشخص نیست که کدام بخش از آن‌چه دیده شده واقعیت داشته و کدام بخش، حاصل خیال‌بافی‌های امین در بستر مرگ بوده است. این عدم قطعیت تا آخر کار، باقی می‌ماند.»

 

عوامل و بازیگران فیلم پرسه در مه

نویسنده و کارگردان: بهرام توکلی/ مدیر فیلمبرداری: حمید خضوعی ابیانه/ تدوین: بهرام دهقانی/ موسیقی: حامد ثابت

بازیگران: لیلا حاتمی، شهاب حسینی، احمد ساعتچیان و مسعود رایگان.

لیلا حاتمی و شهاب حسینی در فیلم پرسه در مه

دستاوردها و آمار فروش فیلم پرسه در مه

پرسه در مه علی‌رغم این‌که توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد اما در جشنواره‌ها و جوایز داخلی سینمایی به‌اندازه شایستگی‌اش مورد توجه قرار نگرفت. حضور این فیلم در بیست‌وهشتمین دوره جشنواره فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول و دوم را برای توکلی به همراه داشت. اما به‌جز این جایزه، پرسه در مه تنها در رشته بهترین موسیقی متن (حامد ثابت) نامزد دریافت جایزه شد.

در چهاردهمین جشن سینمای ایران (۱۳۸۹) هم سهم پرسه در مه تنها تندیس بهترین بازیگر مرد برای شهاب حسینی (به‌طور مشترک با بازی‌اش در فیلم درباره الی) و نامزدی جایزه بهترین بازیگر زن (لیلا حاتمی) بود.

پرسه در مه از ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ که به فصل مرده اکران معروف است روی پرده رفت و با شکست فاجعه‌بار تجاری روبه‌رو شد. این فیلم تا انتهای سال ۸۹ تنها توانست ۳۳ هزار و ۸۸۴ مخاطب را به سالن‌های سینما بکشاند و در رتبه چهل‌وچهارم پرتماشاگرترین فیلم‌های سال قرار گرفت. با توجه به آغاز دیرهنگام نمایش عمومی پرسه در مه، اکران این فیلم در سال ۱۳۹۰ هم تا مدتی به‌طور پراکنده ادامه یافت و حاصل کار جذب ۴ هزار و ۶۸۰ تماشاگر دیگر و قرار گرفتن در رتبه هفتادودوم پرمخاطب‌ترین فیلم‌های سینمایی سال ۹۰ بود تا مجموع تعداد مخاطبان پرسه در مه در سالن‌های سینما حتی به ۴۰ هزار نفر هم نرسد.

 

نقد و بررسی ها درباره فیلم بهرام توکلی

در سینمایی که بخش مهمی از فیلم‌ها با ساختار و شیوه روایتی ساده و کلاسیک ساخته می‌شوند، طبیعی است که ساخته‌شدن فیلمی با روایتی پیچیده و ذهنی به‌سبک پرسه در مه توجهات منتقدان را به خود جلب کند. بنابراین چه پس از نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر و چه در دوره اکران عمومی، منتقدان زیادی به این جنبه از فیلم پرداختند.

نیما عباس‌پور: «کاش توکلی توجه بیشتری به فیلمنامه‌اش کرده بود. از جایی در اواسط فیلم تا تقریبا پایان آن که بخش عمده‌ای از فیلم را تشکیل می‌دهد، او فراموش می‌کند که راوی داستانش فردی‌ست که در کماست و داستان دیگر به‌نوعی از زبان او روایت نمی‌شود»

نیما عباس‌پور در یادداشت خود در ماهنامه فیلم (شماره ۴۰۷/ اسفند ۱۳۸۸) با اشاره به روایت غیرخطی پرسه در مه ادعا کرد که در سینمای ایران، این فیلم بهترین تجربه در زمینه روایت غیرخطی است و البته دلیل این ادعا را هم توضیح داد: «پرسه در مه روایتی غیرخطی دارد و در سینمای ایران بهترین تجربه در نوع خود است، چون برای انتخاب چنین فرمی دلیل محکمی دارد: داستان را فردی روایت می‌کند که در کماست. آهنگسازی که قادر نیست اثرش را تکمیل کند و زجر می‌کشد.کافی است فیلم را مقایسه کنید با نمونه‌های دیگر که تلاش کرده‌اند از این بازیگوشی‌های روایی داشته باشند ولی ناموفق‌اند، چون دلیلی برای انتخاب فرم روایی خود ندارند.»

عباس‌پور البته نقصی را هم متوجه روایت پرسه در مه دانست که به‌عقیده او باعث شده فیلم به بالاترین جایگاهی که قابلیتش را دارد دست پیدا نکند: «کاش توکلی توجه بیشتری به فیلمنامه‌اش کرده بود. از جایی در اواسط فیلم تا تقریبا پایان آن که بخش عمده‌ای از فیلم را تشکیل می‌دهد، او فراموش می‌کند که راوی داستانش فردی‌ست که در کماست و داستان دیگر به‌نوعی از زبان او روایت نمی‌شود.»

الهام طهماسبی در همان شماره از ماهنامه فیلم روی روایت ذهنی و درون‌گرایانه دست گذاشت و سعی کرد توضیح دهد که چگونه پرسه در مه در ارائه این شیوه روایی به موفقیت دست می‌یابد: «روایت‌هایی درون‌گرایانه از این دست و تبدیل آن به فیلم و به تصویر کشیدن فضای ذهنی شخصیت‌ها و معادل‌سازی تصویری آن‌چه در فکر و روان آن‌ها می‌گذرد کار راحتی نیست، اما در پرسه در مه، اسیر شدن امین را در فضای مه‌گرفته و بن‌بست عمیق ذهنی‌اش حس می‌کنیم. شخصیت‌پردازی امین با ظرافت کامل انجام شده و بدون تکیه مطلق بر دیالوگ، بازتابی دقیق از مشکلات ذهنی تحت فشار است که نمی‌تواند آهنگ بسازد، صداها به ذهنش هجوم می‌آورند، نمی‌تواند نت بنویسد در نهایت نمی‌تواند زندگی کند. توکلی در راستای روایت درست واگویه‌های ذهنی امین به بهانه در کما بودنش از نریشن او در سراسر فیلم استفاده کرده و داستان با صدای ذهنی امین شروع می‌شود، اما بر خلاف همیشه که چنین ایده‌ای تنها راهی برای فرار از معادل‌سازی تصویری است، اینجا به شکلی مکمل تصویر عمل می‌کند و کارکردی ظریف دارد که کاملا هماهنگ با متن فیلم بوده و حضورش اضافی و تحمیلی بر تصویرها نیست.»

رضا کاظمی به ویژگی پست‌مدرنیستی روایت در پرسه در مه اشاره کرد: «حالا با جرات می‌توان گفت بهرام توکلی مهم‌ترین فیلم پست‌مدرنیستی سینمای ایران را تا امروز ساخته است. مهم نیست که حتی خود او هم این عنوان را قبول داشته باشد یا نه، چون چنین عنوانی مدال افتخار یا نمودار هیچ اعتباری نیست. پرسه در مه فارغ از هر برچسب و عنوان فیلمی کامل و قابل دفاع است و همه اجزای ساختاری‌اش از ایده تا اجرا در کیفیتی تحسین‌برانگیز و هماهنگ با یکدیگر قرار دارند». موارد ذکر شده، نکاتی بودند که منتقدان پس از نمایش پرسه در مه در جشنواره فجر بیان کردند. پس از اکران عمومی، نظرات مفصل‌تری در مورد شیوه روایت فیلم مطرح شد.

لیلا حاتمی و شهاب حسینی در فیلم پرسه در مه

مهرزاد دانش یکی از منتقدانی بود که پس از اکران پرسه در مه در ماهنامه فیلم (شماره ۴۲۳/ اسفند ۱۳۸۹) به ساختار روایی این فیلم پرداخت: «فیلم با این جمله امین شروع می‌شود: «همه چی تموم شد». آغاز فیلم با پایانی شکل می‌گیرد که با نمایش مرد در کما روی تخت بیمارستان، حکایت از مرگ دارد. این مقدمه، مطلع مناسبی برای فیلمی است که محور تماتیک خود را روی دوگانه‌های متضادی همچون مرگ/ زندگی و آغاز/ پایان قرار داده؛ محوری که صرفا گویای تقابل ۲ مفهوم در دل یکدیگر نیست، بلکه با روندی هوشمندانه در این ساحت، موقعیتی دوار و متکثر می‌آفریند تا تضاد جاری در آن تبدیل به جوهره‌ای واحد شود. از این حیث پرسه در مه را می‌توان در کنار آثاری همچون نیویورک از جزء به کل/ سینکداکی نیویورک (چارلی کافمن) و آقای هیچ‌کس (ژاکو وان دورمل)… قرار داد. شاید در وهله نخست، شباهت چندانی بین فیلم توکلی و این ۲ فیلم نتوان یافت، اما شباهت اساسی با تعمیق روی مفهوم هنر و هنرمند و زایش هنری اوست که آشکار می‌شود.»

مهرزاد دانش: «حیث پرسه در مه را می‌توان در کنار آثاری همچون نیویورک از جزء به کل/ سینکداکی نیویورک (چارلی کافمن) و آقای هیچ‌کس (ژاکو وان دورمل)… قرار داد. شاید در وهله نخست، شباهت چندانی بین فیلم توکلی و این ۲ فیلم نتوان یافت، اما شباهت اساسی با تعمیق روی مفهوم هنر و هنرمند و زایش هنری اوست که آشکار می‌شود»

دانش در ادامه با مقایسه این ۳ فیلم، نتیجه گرفت که کار توکلی در پرسه در مه از سازندگان هر ۲ فیلم دیگر رادیکال‌تر است: «در نیویورک… با کارگردان تئاتری روبه‌رو هستیم که قصد دارد ناکامی‌های زندگی خود را با اقتباس از نمایشنامه‌ای مشهور روی صحنه بیاورد؛ صحنه‌ای که به شکل مجازی، همه ابعاد بزرگ شهرش و گذشته و حال و آینده او و اطرافیان و قهرمانان نمایش را در خود جای داده است. او در این مسیر با مفهوم نوآفرینی و بازسازی حقایق در محدوده هنرش سروکار دارد و پالایش روح خود را در این فرایند جست‌وجو می‌کند. در آقای هیچ‌کس ماجرا از این هم غریب‌تر است: پیرمردی که گذشته‌اش را سخت به یاد می‌اورد بین ۲ حالت از زیستن، معلق و در نوسان است و هر بار که خاطراتش را مرور می‌کند گاه در کنار زنی بیمار است و گاه در کنار زنی پرشور، و در این فضای تعلیقی به‌دشواری می‌توان دریافت که حقیقت متعلق به کدام سویه است و کدام‌یک از این ۲ حالت، زاییده تخیل است و کدام‌یک برآمده از واقعیت و سایر احتمالات. اما توکلی در پرسه در مه از این هم رادیکال‌تر حرکت کرده است: مردی که زندگی نباتی دارد بر اساس نشانه‌هایی محدود و گنگ، مثل شب‌پره‌هایی با بال‌های رنگین و دختری با نگاه مات در دوران کودکی و نیز صدای موسیقی ملایمی که از اتاق پرستار به گوش می‌رسد، مجموعه‌ای را خلق می‌کند و هر یک از این قطعه‌ها همچون تکه‌های پازلی هستند برای تکمیل و حتی گسترش یک واقعیت مجازی و خیالی.»

رضا کاظمی هم نظراتش را در مورد پرسه در مه بسط داد و از جمله به این پرداخت که چگونه شکل استفاده از راوی در این فیلم، ترکیبی است از ۲ حالتی که در استفاده از راوی در فیلم‌های سینمایی مشاهده می‌کنیم: «آفرینش هنری خیلی وقت‌ها برآمده از انباشت‌های ذهنی و داده‌های حسی ته‌نشین‌شده در مدارهای خاطره است؛ یک تصویر، یک آوا و… گاهی خالق یک روایت، چیزی از درون و تجربه درونی‌اش به قصه اضافه می‌کند… اما گاهی راوی مانند شخصیت‌های اصلی فیلم‌هایی چون یادگاری (کریستوفر نولان) و مردی بدون گذشته (اوکی کوریسماکی) فاقد یک تجربه درونی مشخص و تثبیت‌شده است. شخصیت‌های این دو فیلم، هیچ‌یک راوی قصه فیلم نیستند و روایت این فیلم‌ها بر اساس راوی دانای کل است. حالا حالتی را فرض کنید که شخصیتی با این ویژگی، راوی اول‌شخص یک قصه باشد؛ نتیجه‌اش همان می‌شود که در پرسه در مه می‌بینیم. راوی این فیلم، به جای حرکت از بیرون به درون و برون‌ریزی تجربه و خاطره، از نقطه‌ای خارج از خویشتن خود آغاز می‌کند و سرنخ‌هایی برای شکل دادن به یک تجربه مجازی و مصنوع به دست می‌آورد.»

لیلا حاتمی در فیلم پرسه در مه

بینامتنیت در پرسه در مه

همان‌طور که در بخش قبل اشاره شد، رضا کاظمی در یادداشت جشنواره‌ای خود از پرسه در مه به‌عنوان مهم‌ترین فیلم پست‌مدرن سینمای ایران نام برد. یکی از ویژگی‌های پست‌مدرنیسم، نقش مهم بینامتنیت است. کاظمی هم در یادداشتی که پس از بیست‌وهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر بر پرسه بر مه نوشت و هم در نقد مفصل‌ترش بر این فیلم پس از نمایش عمومی، نمونه‌هایی از بینامتنیت را ذکر کرد که خواندن آنها شاید بتواند درک بهتری از این فیلم در ذهن ما ایجاد کند.

کاظمی در شماره ۴۰۷ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۹) شباهت‌های پرسه در مه را به شب افتتاح، یکی از فیلم‌های مهم جان کاساوتیس، واکاوی کرد و حتی حضور لیلا حاتمی در فیلم را، به‌دلیلی فرامتنی، ارجاعی به آن فیلم دانست: «صحنه نمایش و حضور زن معصوم‌وار قصه در نقش بازیگر نمایش، متنی دیگر در دل متنی است که راوی در حال تنیدن و ساختنش است. توازی صحنه نمایش – که آن هم قصه‌ای از رنج و تنهایی در زندگی زناشویی است – و قصه اصلی که به بداهه‌بودنش آگاهیم، لایه‌ای دیگر از روایت را شکل می‌دهد. ایده صحنه نمایش و غیرقابل تفکیک بودنش از زندگی، به‌درستی و یادآور و اشاره‌کننده (به) شب افتتاح (جان کاساوتیس) است که دست بر قضا در آن فیلم با ارزش مهجور نیز، شخصیت اصلی داستان (با بازی جنا رولندز) با دغدغه ویرانگر درونی‌اش دست به گریبان است. به همه این پیوندهای بین متنیِ جادویی، حضور لیلا حاتمی را اضافه کنید که (از سر تصادف؟ نه این‌گونه فکر نمی‌کنم) مترجم فیلمنامه شب افتتاح به فارسی است.»

کاظمی در نقد خود بر پرسه در مه در شماره ۴۲۳ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۹) به ارجاعات دیگری در فیلم اشاره کرد و شخصیت اصلی داستان را ترکیبی آگاهانه از بتهوون و ون‌گوگ دانست و البته گریزی به آثار دیگری از جمله کتاب ملکوت نوشته بهرام صادقی و آثار سینمایی دیوید کراننبرگ هم زد: «شخصیت مرد قصه که کاش نام نداشت، هم‌نهادی از دو شخصیت شناخته‌شده هنری است. دلمشغولی او به موسیقی و نبوغ و شور و شیدایی‌اش در این زمینه، با حس رو به زوال شنوایی و صدای یک سوت سمج در گوش که بر اساس شواهد فیلم به نظر می‌رسد نه توهمی شنوایی که یک نقصان فیزیکی است یادآور نابغه بزرگ موسیقی بتهوون است. همین عنصر گوش، پیوندی ظریف با آن سوی دیگر شخصیت مرد برقرار می‌کند که جنبه جنون‌آمیز و خودآزار او را شکل می‌دهد. اشاره‌های بینامتنی جای تردیدی باقی نمی‌گذارند. تابلویی که رویا به خانه می‌آورد و از سوی امیر به عنوان سندی از خیانت تلقی می‌شود، اثری از نقاش بزرگ و پریشان‌حال، ون‌گوگ است با نام مزرعه گندم با کلاغ‌ها؛ تابلویی که برخی آن را خشن‌ترین اثر ون‌گوگ دانسته و نشانه‌های حضور پررنگ تفکر خودکشی این نقاش را در آن کشف کرده و آن را به عنوان شاهدی بر کیفیت اختلال ذهنی و آشفتگی روانی‌اش ارزیابی کرده‌اند. (یکی از پرسش‌های راوی از خودش این است که آیا خودکشی کرده است؟). حتی اگر قصه ون‌گوگ را ندانید و شور زندگی مینلی را هم ندیده باشید، نگاهی حتی سطحی به سلف‌پرتره (خودنگاره) ون‌گوگ جای خالی گوش چپ او را نشان‌تان می‌دهد؛ گوشی که گویا برای هدیه دادن به معشوقه‌اش برید و از ریشه جدا کرد. همین ویژگی مازوخیستی، به‌روشنی در پردازش شخصیت امین به کار رفته است. او تمایل بیمارگونه‌ای به زخم زدن به کالبد و جدا کردن اعضای تنش دارد (می‌شود در اینا سیر و گذار بینامتنی یاد ملکوت بهرام صادقی نیفتاد؟)؛ از عضو بی‌جان موی سر گرفته تا قطع کردن انگشت و وسوسه عجیبش برای بیرون کشیدن تکه‌ای از مغز از کاسه سر. جز این نگاه کنید به جایی که امین پس از خرد کردن لیوان، از لذتی که از فرو رفتن شیشه در گوشت دستش می‌برد سخن می‌گوید؛ گرایشی نابودکننده به زخم برداشتن و مضمحل شدن. با شنیدان چنین توصیفی مگر می‌شود به یاد جان‌مایه بسیاری از فیلم‌های دیوید کراننبرگ همچون تصادف، آواگران مرگ و… نیفتاد؟»

لیلا حاتمی در فیلم پرسه در مه

مقایسه پرسه در مه با فیلم‌های دیگر

جدا از ارجاعات موجود در پرسه در مه، منتقدان مختلفی به شباهت‌ها و تفاوت‌های پرسه در مه با آثار دیگری اشاره کردند. به‌عنوان مثال، محسن سیف در شماره ۴۰۷ ماهنامه فیلم، پرسه در مه را با فیلم مشهور یک ذهن زیبا (ران هاوارد) مقایسه کرد: «پرسه در مه، نوعی یک ذهن زیبا در حد بضاعت ایرانی است که با وجود تکراری بودن پی‌رنگ داستانی، ساختار بصری خوب و فکرشده‌ای دارد. روایت تداخلی و تودرتوی حوادث تناسب قابل تاملی با روان‌پریشی قهرمان اصلی قصه (شهاب حسینی) پیدا کرده است. ماجراها گویی از دریچه ذهن آشفته او بازتاب بیرونی می‌یابند و درهم‌ریختگی زمان و رفت‌وبرگشت‌های پی‌درپی خط سیری زیگزاگی و متناسب با تحلیل و ادراک ذهنی بیمار دارد.»

خسرو نقیبی: «اگر روزگاری حمید هامون و فرم سینمای داریوش مهرجویی برای ما زندگی یک طبقه را سند زد، حالا امین با بازی فوق‌تصور شهاب حسینی و بهرام توکلی با فرم روایتی امروزینش است که نشان می‌دهد چرا برای من هیچ‌وقت هامون فیلم محبوبی نشد و چرا همیشه فکر می‌کردم شکل روشنفکری نسل من، با آن‌چه مهرجویی تعریف می‌کرد متفاوت است»

نیما عباس‌پور هم به یک شباهت مهم میان پرسه در مه و فیلم ساعت‌ها (استیون دالدری) اشاره کرد: «هنگام تماشای پرسه در مه احساس می‌شود که فیلمساز هم در روایت و هم از لحاظ بصری به‌شدت تحت تاثیر فیلم ساعت‌ها (استیون دالدری) بوده (آن‌جا هم هنرمندی، ویرجینیا ولف، با بحران مواجه بود). موسیقی حامد ثابت هم که به‌طرز غریبی یادآور موسیقی فیلیپ گلس است این شباهت را تشدید می‌کند.»

خسرو نقیبی هم، در همان شماره ماهنامه فیلم، قیاس جالبی میان پرسه در مه و فیلم هامون (داریوش مهرجویی) انجام داد. این قیاس البته تماتیک یا معطوف به شباهت‌های ۲ فیلم نبود. نقیبی اعتقاد داشت که هر کدام از این ۲ فیلم، دارند جنس روشنفکری را در یک نسل از ایرانیان نشان می‌دهند: «خب بالاخره باید نوبت ما هم می‌رسید، این‌که ما هم یک حمید هامون اریژینال داشته باشیم. هامونی با مختصات زندگی در اواخر دهه ۱۳۸۰؛ آن هنگام که یک روشنفکر، دیگر مساله‌اش آن مساله‌هایی که روشنفکر دهه ۱۳۶۰ دنبال می‌کرد نیست. حالایی که بیشتر از هر کسی، این درون آدم است که به جانش می‌افتد و نمی‌گذارد زندگی کند. انگار یک چیزی دائم توی سرش سوت می‌کشد و همه تصویرهای صاف و شفافی را که تا همین چند دقیقه قبل هم پیش چشم بوده از بین می‌برد و به جنون می‌رسد. امین، چنین آدمی‌ست و پرسه در مه که روایت همه سردرگمی‌ها و به‌هم‌ریختگی‌های این نسل به نظر می‌رسد. فیلمی درباره امروز، با مختصات سینمای امروز. اگر روزگاری حمید هامون و فرم سینمای داریوش مهرجویی برای ما زندگی یک طبقه را سند زد، حالا امین با بازی فوق‌تصور شهاب حسینی و بهرام توکلی با فرم روایتی امروزینش است که نشان می‌دهد چرا برای من هیچ‌وقت هامون فیلم محبوبی نشد و چرا همیشه فکر می‌کردم شکل روشنفکری نسل من، با آن‌چه مهرجویی تعریف می‌کرد متفاوت است.»

پرسه در مه؛ فیلمی در مورد خلق و خلاقیت

شاید اصلی‌ترین مضمون پرسه در مه را بتوان پیچیدگی‌های خلق یک اثر خلاقانه دانست. این هم یکی از نکاتی بود که مورد توجه برخی از منتقدان قرار گرفت.

مهرزاد دانش این مضمون را چنین توضیح داد: «پرسه در مه فیلمی درباره خلق کردن و خلاقیت است. شخصیت اصلی فیلم، حتی در بازآفرینی گذشته‌ای که در خیال می‌پروراند، خود و همسرش را در حوزه‌ای مرتبط با مفهوم خلاقیت و آفرینش قرار می‌دهد؛ یعنی خود را موسیقی‌دان و همسرش را بازیگر تئاتر می‌انگارد. اما این تازه آغاز ماجراست. در طول فیلم، او بارها تلاش می‌کند مسیرهایی از این ماجرا را که چندان مطلوبش نیست (مانند مرافعه بعد از ظرف شستن، مواجهه با استاد در منزلش، و بگومگویی با همسرش که بعد از دیر آمدن او به خانه صورت می‌گیرد)، بازسازی کند. توکلی با ارائه قرینه‌هایی این ماجرا را غنی‌تر می‌سازد. مثلا مورد بارداری زن (رویا) خود حکایت از زایش هنری دارد که در مورد امین به نوعی عقیمی رسیده و او را به سمت خودویرانگری (تراشیدن سر، خرد کردن لیوان در دست، بریدن انگشت و در نهایت، ماندن زیر آوار معدن) سوق می‌دهد.»

شهاب حسینی در فیلم پرسه در مه

رضا کاظمی هم (در شماره ۴۲۳ ماهنامه فیلم) با اشاره به یکی از داستان‌های آلن رب‌گری‌یه، به این اشاره کرد که چگونه شخصیت اصلی پرسه در مه برای غلبه بر نیستی، روایتی خلاقانه می‌آفریند: «آلن رب‌گری‌یه داستان بلندی دارد به نام جِن (تلفظ آمریکایی اسم خاص ژان) که در آن سرنوشت شخصیت اصلی قصه در موقعیتی تاریک، مبهم و رازآمیز شروع می‌شود و رفته‌رفته شکل می‌گیرد. با پیشرفت سیر داستان، هویت تازه‌ای برای این شخصیت تراشیده و حتی پیوندهای خویشاوندی هم برای او تعریف می‌شود؛ گویی با یک بازی کامپیوتری طرف هستیم که ویژگی‌های قهرمانش را از طریق یک سری گزینه (Option) می‌توانیم به دلخواه تعریف و تبیین کنیم. پرسه در مه هم از چنین الگویی پیروی می‌کند. گویی داستان در عدم، در یک نقطه صفر دراماتیک فرضی و از لحاظ بصری در سپاهی بازتابی از هیچ شکل می‌گیرد. قهرمان/ راوی قصه از چیستی خود بی‌خبر است ولی آگاهانه برای رویارویی با مرگ و غلبه بر نیستی، روایتی می‌آفریند. کارکرد خلق روایت برای بقای هستی، متناظر به الگوی دیرآشنای شهرزاد قصه‌گو برای زنده ماندن و به تعویق انداختن مرگ است.»

نتیجه‌گیری

پرسه در مه فیلم غیرمنتظره‌ای بود. بهرام توکلی با این فیلم نشان داد که می‌تواند یکی از امید شکل‌گیری جریان سینمایی متفاوتی در ایران باشد. با این وجود او، پس از فیلم موفق دیگری چون اینجا بدون من که هم نظر منتقدان را جلب کرد و هم، برخلاف پرسه در مه، فروش قابل قبولی داشت، دیگر نتوانست موفقیت پرسه در مه را تکرار کند. شاید همین امر (پس از چند شکست) در تغییر تدریجی مسیر فعالیت توکلی تاثیر داشت. فیلم‌هایی همچون تنگه ابوقریب و غلامرضا تختی (فارغ از نظری که در مورد کیفیت هر کدام از این آثار داریم) نسبت چندان زیادی با آثار اولیه توکلی نداشتند.

البته این تغییر مسیر لزوما بد نیست (هر دو فیلم ذکرشده نظر مثبت گروهی از منتقدان را به‌خود جلب کردند) اما آن‌چه پرسه در مه را در کارنامه توکلی به اثر شاخصی تبدیل می‌کند، تفاوت قابل‌توجه آن با تمام جریان‌های مهم دیگر سینمای سال‌های اخیر ایران است. پرسه در مه فیلمی است که هنگام دیدنش احساس می‌کنیم با یک نسخه ایرانی (و البته خوش‌ساخت و خلاقانه) متعلق به جریانی از فیلم‌های روشنفکرانه اروپایی روبه‌رو هستیم. شاید نبود نمونه‌های مشابه در سینمای ایران (البته در کنار قابلیت پایین چنین فیلم‌هایی برای برقراری ارتباط با مخاطب عام) از جمله مسائلی باشد که ادامه‌دادن در این مسیر را (به‌خصوص در سینمایی که هیچ‌وقت به‌شکل مناسب ویژگی‌های یک صنعت را کسب نکرده است و در آن سینمای مستقل – به‌معنای اقتصادی – جایگاه مشخصی ندارد) دشوار می‌سازد. اما، دلیلش هر چه که باشد، نکته نهایی این است که پرسه در مه تا همین امروز در کارنامه توکلی یک فیلم بی‌همانند باقی مانده است.

تماشای آنلاین فیلم پرسه در مه در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil