مهین مستندی داستانی از یک سوژه هولناک و دست اول است که به ماجراهای زندگی اولین قاتل زن سریالی در ایران میپردازد. زنی که به شکلی خونسردانه، دست به کشتن زنان میزده و به مرور در مسیری که انتخاب کرده، حرفهایتر و بیرحمتر میشود. سوژهای هولناک که به خودی خود پتانسیل بالایی در میخکوب کردن مخاطب دارد و امکانات زیادی برای ساختن یک روایت تصویری اثرگذار در اختیار کارگردانش میگذارد.
فیلم با تحقیق و پژوهش خوبی که داشته و اطلاعات و فیلمهایی که از سوژه جمع کرده، گزارش دست اول و پلیسی جذابی درباره جنایات این زن به ظاهر معمولی به مخاطب میدهد. با این وجود و علیرغم روایت کارآگاهی نسبتا خوب، در روایت سینمایی خود توفیق چندانی ندارد و حاصل استفاده کارگردان (محمدحسین حیدری) از این بستر غنی دراماتیک چندان، موثر از آب درنیامده است.
نقد و بررسی مهران باقی بر مستند مهین
در شروع، خط روایی داستان شکسته و گنگ است. در حالیکه مخاطب هنوز تصویری از مهین ندیده و نمیداند چه چیزی را باید دنبال کند، ترکیبی از صحنههای فیزیوتراپی، قتل، یک دعوای زن و شوهری، کلوزآپی از خرد کردن گوجه فرنگیها با دستی زنانه-که با پیشینه ذهنی که از چنین نمایی داریم، حدس میزنیم دستهای قاتل یا همان مهین باشد- و… میبینیم. در حالیکه ربط این تصاویر به هم روشن نیست و معلوم نیست کدامیک از این سکانسها -که با پلانهای گزارشی بازجوها به هم وصل میشوند- به قاتل مربوطند و کدامها به مقتولان.
به نظر میرسد کارگردان قصد داشته با ایجاد سوال، ذهن بیننده را تمام و کمال به کار بگیرد و به مرور از این تصاویر گرهگشایی کند. در این کار موفق هم هست. کشف رابطه بین قطعات این پازل که در یکسوم ابتدایی فیلم کنار هم چیده شدهاند، تمرکز و توجه کاملی میطلبد. اما درنهایت این روایت پازلگونه،کارکردی بیشتری پیدا نمیکند و توجه و تمرکز بیننده، به کشف چیزی بیش از حل آن معمای پلیسی منجر نمیشود. تکرار مجدد قطعات روایی در بستر خطی آن، نه منجر به گرهگشایی از رازی میشود نه جنبهای تازه از شخصیت مهین به دست میدهد.
فیلم به طور کلی در پرداخت شخصیت مهین، ناتوان است و کارگردان غرق در لذت چیدن قابهای تمیز (و نه چندان بکر) و بازسازی وقایع، از مقوله پرداخت و نفوذ به شخصیت پیچیده قاتل، یا حتی نمایش وجوه مختلفش غافل مانده است. مختصری از گذشته مهین گفته میشود و خود او هم در چند جمله، ادعاهای ضد و نقیضی درباره کودکیش میکند. اما هیچ کدام اینها برای درک و فهم اعمالش کافی نیست. روانشناسان و روانکاوان پرونده هم چیز زیادی به این مختصر اضافه نمیکنند.
به نظر میرسد مادر بودن مهین و نگرانیاش برای فرزندان خود، کارگردان را طوری تحت تاثیر قرار داده که در تصاویر بازسازیشده، او رازنی ساده و مسئولیتپذیر و مادری مهربان نشان دهد و نشانهای از روحیه بیمار زن در این سکانسها وجود ندارد. این در حالی است که گزارشهای مستند یکسوم پایانی فیلم، تصویری هولناک از این زن به ما معرفی میکند. خندههای خونسردانهاش موقع تعریف جزئیات قتلها، شوخطبعیاش سر این موضوع، لذتش از هوش و ذکاوتی که در بهجا نگذاشتن ردپایی از خود نشان میدهد یا حسرتش از اینکه گردنبند یکی از مقتولان را به هوای بدلی بودن برنداشته، بیننده را ناگهان با وجهی ترسناک از این شخصیت مواجه میکند که تناسب بیشتری با تصویر آشنای یک قاتل سریالی (لااقل در ذهن مخاطب) دارد. چیزی که در بازسازی حیدری، نشانی از آن نیست.
بعضا انتخاب زوایای دوربین و چیدن قابها نیزاین نگاه همدلانه حیدری با مهین را تکمیل میکند. طوری که شخصیت قاتل را به زنی ساده و معمولی که از بیمهری روزگار، تصادفا به قاتلی سنگدل تبدیل شده تقلیل میدهد. مثلا در سکانس اعدام، مهین را از پشت در قابی رو به امامزاده میبینیم، در حالیکه چادرش در باد تکان میخورد. قابی که به شکلی رستگاری و عاقبت بهخیری او را تداعی میکند. همین شخصیتپردازی ناقص، باعث میشود فیلم از ساختن تعلیق و هراسی که برگ برنده مستندهای اینچنینی است، دور بماند. رفت و برگشتی بین شخصیت قسیالقلب قاتل و نقش مادرانهاش وجود ندارد، و پرداخت اثرگذاری در طراحی، فیلمنامه و کارگردانی (با ایجاد تعلیق، بسط شخصیت، استفاده از عناصر فضاساز مثل موسیقی، یا انتخاب نماهایی که به تقویت مود فیلم کمک کند) دیده نمیشود.
استفاده مفصل از اظهارات گروه ویژه کشف قتل و باقی عوامل درگیر پرونده، البته کمک مهمی در نزدیک کردن روایت مهین به یک مستند کارآگاهی کرده است. اظهاراتی که جزئیاتی متنوع از مجموعه رویدادها (از اولین قتل تا اعدام مهین) ارائه میکنند. اما این اطلاعات جذاب هم درنهایت کمکی به سینمایی شدن اثر نکرده و فقط گزارش کاملتری به دست میدهد. گزارشی که تمام جذابیتش در خود موضوع (که میتوانست مکتوب هم باشد) نهفته است و تصویر، چیزی برای اضافه کردن به آن ندارد.
با وجود همه اینها «مهین» فیلمی است که چندین قدم جلوتر از مستندهای اینچنینی تولید داخل ایستاده است و میتوان آن را با دقت و لذت دید. علاوه بر انتخاب سوژه، بازسازی و کارگردانی قابل قبول صحنهها، گزارش کامل پرونده، و داشتن فیلمنامهای چفت و بستدار (با وجود ضعفهایی که ممکن است داشته باشد)، آن را به کاری تبدیل کرده که میتوان دربارهاش فکر کرد و حرف زد. اتفاق خجستهای که کمتر در سینمای مستند ما پیش میآید.
چرا مهین چادریه؟ چرا چادریارو بد جلوه میدیدن؟ اصلاحالا که اینجوری شد خودتونید