فیلم منوی غذا اثری است با ایده بسیار جذاب، دوپاره، هدر رفته، محافظهکار و سردرگم. فیلم منوی غذا به همان میزان که قابلیت تبدیل شدن به اثری مهم در سال سینمایی جاری و گذاشتن خط و ردی جدی، در روان و نگاه مخاطب را داشته است، فیلمی هدر رفته و پا در هواست. فیلم منوی غذا مصداق آن دسته از فیلمهایی است که ایده و طرح اولیه چشمگیری دارند اما در مرحله نگارش سیناپس و فیلمنامه چنان سر به هوا و ذوق زده هستند که از پس بسط و گسترش داستان بر نمیآیند و به اثری افسوس برانگیز بدل میشوند.
ایده تک خطی فیلم یعنی دعوت حساب شده از مهمانان متمول و خودشیفته به یک ضیافت خاص شام شبانه در جزیرهای خاص و سرو کردن غذا به شکلی ویژه برای آنها، قطعا نظر هر علاقهمند به سینمایی را جلب میکند؛ اما ایده جذاب دو خطی کجا و توان فکری و روحی و تخصص لازم برای تبدیل کردن این ایده به یک فیلمنامه و بعد از آن فیلم کجا. فیلم منوی غذا یک شروع، مقدمه و معرفی موجز و مختصر و به اندازه دارد، یک بدنه ابتدایی چشمگیر و هیجانانگیز را ترسیم میکند، ولی در ادامه چنان قالب تهی میکند که فیلم و فیلمنامه و همهچیز به دره بیخردی، سادهانگاری و رها شدگی سقوط میکند.
فیلم کاملا به دو نیم تقسیم شده است. نیمه اول که معرفی فضا و جغرافیا رقم میخورد و در ادامه شخصیتها و فضای ویژه جزیره تا اندازهای معرفی و تبیین میشود. در همین نیمه تا حدی قابل قبول گرهافکنی رقم میخورد به اندازه از انگیزههای اصلی و اینکه گیر و گرفتی در کار است، آگاه میشویم. اما در ادامه موجی از بلاهت و حماقت در کار جاری میشود که خیرهکننده است! گویی فیلمنامهنویس چنان خسته و فرسوده شده که توجه و تمرکز بر نیمه دوم داستان را رها کرده و صرفا تمایل داشته تا به ابلهانهترین شکل ممکن داستان را به انتها برساند.
حیرت نخواهم کرد اگر اعلام شود که نویسنده نیمه اول فیلمنامه و نویسنده بخش دوم دو فرد یا گروه کاملا متفاوت و از دو جهان مختلف بودهاند. حتی اگر تصمیم بگیریم که شانس مضاعفی به فیلم بدهیم تا نیمه دوم را هجویهای بر مقدمه سفت و سخت و جدی کار ببینیم، باز هم راه به جایی نخواهیم برد. چرا که اصولا بذر لازم برای ایجاد انسجام روایی و باورپذیر بودن جنس نگاه و چینش روابط علی و معلولی در نیمه دوم را در کلیت فیلمنامه و منطق حاکم بر آن نمیبینیم. هیچ راهی برای نجات فیلم دوپارهای به نام منوی غذا وجود ندارد.
درمجموع باید گفت ساختار نداشته فیلمنامه تمام مواد خوش آب و رنگ فیلم اعم از بازیگران و کارگردانی و الخ را تحت تاثیر قرار داده به قهقهرا برده است. اما علیرغم میل باطنی اگر تلاش کنیم از ساختار و فرم و بدقوارگی و عدم توازن در روایت فیلم بگذریم، تنها ارجاعات و پیامهای پیدا و پنهان است که در فیلم قابل ردگیری است. پیامهای پیدا و پنهانی که اتفاقا پرداختن به آنها هم محافظهکارانه رقم خورده است. زاویه نگاه فیلم چندان واضح نیست؛
از یکسو نگاه ضد سرمایهدارانه دارد و ساز و کار پر زرق و برق و همزمان پر از دروغ و قلابی بودن طبقه سرمایهدار و متمول را زیر سوال میبرد و از تبدیل شدن انسان به ابزار و وسیله و خالی شدن آدمیت از روح و احساس را نشانه گرفته و از سوی دیگر طغیان جاری در فیلم را در انتها به دست خودش رد میکند. انگار نبرد سرمایهداری و ضد سرمایهداری در نهایت به یک نقطه یعنی نابودی ختم میشود.
از یک طرف سرآشپزی که پر است از درد نادیده گرفته شدن و ناامیدی را وسیلهای برای هجوم به سمت سلطه پول و سرمایه معرفی میکند و از سوی دیگر همان شخص را به شدت کودک و نادان و ساده دل معرفی میکند. از یک طرف فریاد علیه نگاه غیر انسانی به زندگی میزند و رابطه را ملاک قرار میدهد و از سوی دیگر طغیانگران علیه این جریان را انسانهایی حقیر و سرخورده و پر عقده معرفی میکند.
در این بین اما با وارد کردن غیربرنامهریزی شده یک دختر به ظاهر نه چندان سطح بالا که کارگر جنسی است، تلاش میکند که همزمان بساط نابودی جریان زرق و برقطلب و البته جریان فراهم آورنده زرق و برق را بر هم بزند و اعتباری نمادین و شعاری به دختری ساده که تمام علاقهمندیاش نه غذاهای چنین و چنان، بلکه یک همبرگر چرب و چیلی است و بیش از سایرین جانب زندگی و لمس لحظه را گرفته، ببخشد. اما این مثلث نمادین در فیلم به همین شکلی که در متن بیان شده، به تصویر کشیده شده است؟ مشخصا خیر.
فیلم حتی در روایت کردن رو و گلدرشت این سه رگه فکری -یعنی جماعت خودشیفته و متمول و دروغگو ، جماعت تن به بردگی داده و فراهم کننده غذا برای خودشیفتگان (که البته خودشان هم کمکم دچار خودشیفتگی شدهاند) و دخترک ساده و کمتر دور شده از زندگی در لحظه هم- موفقیت چندانی نداشته است. در پایان باز هم باید تاکید کرد که فیلم منوی غذا در حد ایده قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم عمیق و چندلایه و درگیر کننده با رگههایی از روانشناسی فردی و اجتماعی و البته خلق شخصیتهای بدیع و ماندگار را داشته اما این همه صرفا آرزویهای این قلم است و در فیلمنامه و خروجی تصویری کار، صرفا یک اثر سطحی و فستفودی و کمرمق را شاهدیم.