احسان طهماسبی | هرچند که مهمترین مشکل سینمای ایران تا به امروز، ضعف در فیلمنامهنویسی و بیتوجهی به مؤلفههای موفقیت فیلمنامههای مهم در سینمای جهان است، اما یکی از مهمترین موضوعات قابلتحلیل در سالهای اخیر، کاهش چشمگیر معرفی بازیگران نوظهور و بااستعداد در این سینما بوده است. این مهم در حالی است که با وجود حضور بازیگران تازهکار در سینما و تلویزیون (که غالباً یا فاقد تحصیلات آکادمیک در این حوزه هستند یا از حداقل استعداد و توانایی برای ادامه فعالیت برخوردار نیستند) خروجی قابلقبول و خوشآتیهای را برای سینما در این عرصه نمیتوان متصور بود.
در واقع سیاستگذاری غلط و تأکید بر استفاده از روشهای غیراستاندارد در شناسایی و پرورش بازیگر، معرفی استعدادی آتیهدار را به امری دشوار و گاه تصادفی بدل کرده است. در این اثنا و در خلال تأکید اغلب کارگردانان برای استفاده از بازیگرانی که به استناد کارنامه کاری خود، به اصطلاح، امتحان خود را در نقشهای اصلی یا اول پس دادهاند، مواجهه با بازیگری که در ابتدای راه، با نبوغ و هوشمندی از پس نقش خود برمیآید، نویدبخش شکستن حصار کذایی و ساختگی سالهای اخیر سینمای ایران در معرفی بازیگر است.
سریال سقوط، در قسمتهای اول و با معرفی الناز ملک، حتی اگر در ادامه و تا انتها نتواند به توفیقی در میان مخاطبان شبکه نمایش خانگی برسد، تا به اینجا موفق شده در لیست آثاری قرار گیرد که سعی دارند با تکیه بر تواناییهای بازیگرانی جوان، به الگویی برای سایر سریالها و فیلمها بدل شوند. ملک در اولین تجربه حرفهای خود در سقوط، در نقش دختری ترکزبان که در سودای زندگی عاشقانه با مردی به نام ژاکان (با بازی سجاد بابایی) از شهر و دیار خود دور افتاده و عروس کردنشینان شده، با تکیه بر آموختههای تئاتری و آکادمیک، توانسته به بازی تأثیرگذاری برسد و با لحنی درست و متناسب، به تحلیل دقیقی از شخصیت دست یابد.
سنفورد مایزنر در تشریح تکنیک بازیگری خود و در باب تعریف بازیگر معتقد بود: «بازیگری رفتاری صادقانه در شرایطی خیالی است.» به واقع الناز ملک در زمان ۷۵ دقیقهای اولین قسمت از سقوط، همراه با افت و خیزهای روایی سریال، در تلاش است با تکیه بر آموختههای خود، گامی مهم و تأثیرگذار در باورپذیر بودن موقعیتهای متزلزل و گاه غلوشده سریال بردارد و با بهرهگیری از زبان بدن و حفظ ریتم بازی در طول سریال، به بهترین شکل، وضعیت روحی رو به اضمحلال آیسان را به تصویر درآورد و و با بازی یکدست خود در مسیر همین تعریف از مایزنر فقید قرار گیرد.
نگاههای عاشقانه آیسان به ژاکان در نیمه ابتدایی فیلم، یادآور بازی درخشان پدیده بازیگری سالهای آغازین دهه هشتاد سینمای ایران، خزر معصومی، در نقش آبان در فیلم باغهای کندلوس (ایرج کریمی) است و بازی او در نیمه دوم سریال در نقش زنی مشکوک، مضطرب و غمگین، یکی از مهمترین عوامل ترغیب مخاطب برای پیگیری قسمت اول سریال است. الناز ملک در ابتدای راه، گامهای استوار و تحسینبرانگیزی در سقوط برداشته است و به شرط دوری از آفتهای مرسوم در زمینه بازیگری (عوامل بیرونی و درونی) میتواند به یکی از امیدهای آینده بازیگری در سینمای ایران بدل شود.