ویل اسمیت که پس از رسوایی سیلیاش در مراسم اسکار به کریس راک، بیشتر ماههای سال ۲۰۲۲ را خارج از کانون توجه گذراند، تازگی دوباره حضورهای رسانهای خود را به اوج رسانده است؛ که دلیلش شرکت در تبلیغات فیلم جدیدش به تهیهکنندگی «اپل تیوی پلاس» با عنوان «رهایی» (Emancipation) به کارگردانی آنتوان فوکوآ است. داستان درباره مردی است که با عکس مشهوری با عنوان «پیتر شلاقخورده» (Whipped Peter) شناخته میشود. عکس، زخمهای پشت پیتر را به نمایش میگذارد که حاصل شلاقخوردنهای مکرر او در دوران بردهداری است و در واقع، کمک کرد تا شمالیهای سفیدپوست آمریکا را علیه بردهداری بشوراند. «رهایی» پیتر را دنبال میکند که از مزرعهای میگریزد و باید در مبارزه برای آزادی خود، مردابهای خطرناک لوییزیانا را در حالی پشت سر بگذارد که شکارچیان بیرحم در پی او هستند.
ویل اسمیت تا پیش از فیلم رهایی، نقش برده را در سینما بازی نکرده بود و حالا در گفتوگوی کوتاهش با «کامپلکس» گفته است که این انتخاب عمدی بود. او میگوید پیش از این نمیخواست سیاهپوستان را در این شرایط به نمایش بگذارد؛ اما برای این فیلم احساس کرد که آنتوان فوکوآی کارگردان، داستانی الهامبخش را روایت خواهد کرد که معنایی عمیقتر از فیلمهایی دارد که معمولا رنج و تحقیر بردهها را به نمایش میگذارند.
واقعا مایه شرمساری است که ویل اسمیت در پی رسوایی اسکار ۲۰۲۲، ۱۰ سال از حضور در جوایز آکادمی محروم شده است چون بازی او در «رهایی» یکی از قویترین بازیهای کارنامه او به شمار میرود و ایفای نقشی است که شایسته قدردانی در تمام محافل و مراسم هالیوودی را دارد که در پایان هر سال میلادی برپا میشوند. ابتدا گفته شد که «اپل» فیلم را پس از مراسم اسکار ۲۰۲۳ اکران میکند اما در نهایت این کمپانی تغییر برنامه داد تا شاید فرصت لازم برای آشتی اسمیت با طرفداران و علاقهمندانش را ایجاد کند.
- این نقش از نظر ذهنی و بدنی بسیار فرساینده است. چطور از نظر روحی و روانی برای ایفای نقش فردی مثل پیتر آماده شدید؟
ویل اسمیت: میدانید که هر بازیگری تحقیقات خودش را میکند. من علاوه بر یادگیری لهجه، هر چیزی که گیرم آمد خواندم؛ اما لحظهای جادویی هست که نمیتوانید آن را تولید یا جعل کنید؛ و فقط باید امیدوار باشید که جادو شکل بگیرد. این جادو یعنی فهم و درک شخصیتی که قرارست نقشش را بازی کنید. برای من در این نقش، ۶ هفته پس از شروع آمادهسازی روی داد و زمانی بود که مسئول وسایل صحنه داشت اندازه زنجیرهای گردن را درمیآورد. من زنجیرها را به دور گردن و مچهایم انداختم و اندازه و وزن واقعی آنها را احساس کردم. او کلید را انداخت ولی قفلها باز نشدند. اینطور شد که حدود ۱۵ دقیقه واقعا در غلوزنجیر بودم و قلبم در حالی بهشدت میزد که نشسته بودم و دیگران به این طرف و آن طرف میدویدند تا کلید اصلی را پیدا و من را خلاص کنند. آن لحظه بود که با خودم گفتم وقتی ۱۵ دقیقه اینگونه است اسارت تماموقت پیتر در روزگار بردهداری و آن شرایط واقعا چطور بوده است؟ این لحظه بود که به دریافت و فهم عمیقتری از موقعیت شخصیتم رسیدم و متوجه شدم که باید به برداشت عمیقتری از پیتر برسم.
- عکس پیتر شلاقخورده از آن تصاویر تاریخی است که خیلیها آن را دیدهاند؛ اما شاید مردم با داستان زندگی او آشنا نباشند. همیشه سوالهایی در این خصوص مطرح بوده که مردم در روزگار بردهداری با آن مبارزه میکردند یا نه، و این فیلم یادآوری میکند که کسانی بودند که مبارزه کنند. چرا برای شما مهم بود که نقش چنین فردی را بازی کنید؟
بله، برای آنتوان و من حیاتی بود. سوال اصلی ما این بود: آیا میتوانیم فیلمی در این دوران تاریخی بسازیم که الهامبخش باشد؟ موضوعی که در کارنامه من نقش بسیار مهمی داشت و برای همین بود که تا امروز از بازی در فیلمی درباره بردهداری پرهیز کرده بودم. نمیخواستم سیاهان را در چنین وضعیتی به تصویر بکشم تا اینکه پیشنهاد بازی در این فیلم آمد که کار متفاوتی به نظر میرسید. آنتوان فیلمی درباره بردهداری نساخته است. این فیلم درباره آزادی است، درباره عشق است، درباره خانواده است، درباره ایمان است، درباره تحمل و سپاسگزاری است، فیلمی است درباره قدرت روحیه آمریکاییهای آفریقاییتبار.
«رهایی» فیلمی نیست که فقط شما را به دنیای خفتبار بردهداری بیندازد و شما را از میان دره رنج و عذاب کشانکشان عبور دهد. البته که چنین فیلمی هم هست اما علاوه بر این، «رهایی» فیلمی است که الهامبخش شما میشود، شما را آگاه میکند و خوشبختانه در کل، بذر درک و برداشت دیگری را در شما میکارد که میتواند شکوفه بزند و به همدلی و غمخواری بینجامد.
عکس پیتر شلاقخورده یکی از عواملی بود که مرا حسابی هیجانزده کرد تا بخواهم در این پروژه سهیم شوم و پیرامونش کاوش کنم چون شما تصویر را میبینید اما نمیدانید او چه کسی بوده است. نمیدانید داستانش چیست. بردهداری در آمریکا یکی از بیرحمانهترین جنبههای تاریخ بشریت است. واقعا نفهمیدنی است یا دستکم بهسختی میشود این حد از بیرحمی انسان را درک کرد. ابتدا این مسالهای آمریکایی است، اما جهانی هم هست؛ انسانی هم هست. مشکلی است که در قلب بشریت باقی مانده است. ترسیم و تصویر چنین بیرحمیای که در کنارش زیباییها هم قرار گرفته است، به این میماند که در کنار اشتباههای انسانی، امکانهای عالی را هم به نمایش بگذارید. به هر حال، قرار بود فیلمی الهامبخش باشد و امیدوارکننده. علاوه بر اینها، فیلمنامه هم عالی بود. آنتوان فوکوآ واقعا کارش را کرده است.
- اعلامیه آزادی بردگان آمریکا (Emancipation Proclamation) اول ژانویه ۱۹۶۳ بهطور رسمی اعلان شد اما تا نوزدهم ژوئن زمان برد تا بردهها آزاد شوند.
بله، در ایالتهای شمالی این اتفاق افتاد اما جنوبیها اجازه ندادند بردهها آزاد شوند. برای همین بود که مردمانی که به بردگی کشیده شده بودند کوشیدند به سوی ارتش لینکلن فرار کنند و به آنها ملحق شوند. این فیلم درباره دورانی هم هست که بردهها آزاد بودند اما آزاد نشدند. «رهایی» فیلم زیبایی است. دخترم وقتی این پروژه به من پیشنهاد شد جایی از من پرسید: بابا، واقعا به یک فیلم بردهداری دیگر نیاز داریم؟ که به او گفتم: به تو قول میدهم که من در فیلمی درباره بردهداری بازی نخواهم کرد. «رهایی» فیلم آزادی است.
- خاطره جالبی است چون یکی از دیالوگهای محبوبم جایی است که یکی از فرماندهان ارتش لینکن به شخصیت شما میگوید: «من آزاد متولد شدم.» و شخصیت شما چنین پاسخ میدهد: «به ما اجازه دادهاند که صاحب خانه باشیم. ما مجاز شدیم به این کار. به ما اجازه دادهاند. به ما اجازه دادهاند.»
اگر کسی باید به شما اجازه انجام کاری را بدهند، واقعا آزاد هستید؟ آنچه درباره این فیلم برای من واقعا جالب است، تمرکزش بر ایمان و قدرت ایمان است که شما را قادر به تحمل هر چیزی میکند. این شخصیت فقط در آنچه باید تحمل کند و آنچه باید از آن جان سالم بهدر ببرد، خلاصه میشود. فقط خدا میتواند چنین انسانی را روی پا نگه دارد. وقتی به آسیبهای پشت او نگاه میکنید، فقط خداست که چنین چیزی را ممکن کرده است.
- میدانم که نمایشهای خصوصیای برای فیلم ترتیب داده شد و شما از حمایت افرادی چون تایلر پری، ریحانا و دیو چَپِل برخوردار شدید. این پشتیبانی جامعه سیاهان از شما در چنین مقطعی برایتان چه معنایی دارد؟
من واقعا این حمایت را شخصی فرض نکردم. بیشتر به این میماند که همه برای حمایت از پیتر دور هم جمع شدهاند. انگار پیتر و من با هم بودیم که سروکله ریحانا پیدا شد و از فیلم خوشش آمد. در واقع حمایت از این داستان و ایدههای آن صورت گرفت و من بسیار خوشحال هستم که فیلم از این حمایت برخوردار شد؛ اما من در این مورد به پیتر تعظیم میکنم؛ و البته داستان بهقدری مهم و بحرانی است و آنتوان جوری آن را سروشکل داده است که نمیشود انکارش کرد؛ اما این وسط انگار اعتبار کار به من میرسد اما من آن را کاملا به پیتر و همینطور آنتوان میدهم و این اعتبار را نتیجه آنها و کارشان میدانم. من از آنها متشکرم و سپاسگزاری میکنم.
منبع: کامپلِکس، کارلا رودریگز و…