بهترین فیلم های نابغهای به نام چارلی چاپلین
۲۵ دسامبر سالمرگ چارلز اسپنسر چاپلین است
۲۵ دسامبر سال ۱۹۷۷، جهان سینما یکی از بزرگترین محبوبترین نوابغش را از دست داد. «چارلز اسپنسر چاپلین» کمدین ریزنقشی که انگار برای سرگرم کردن زاده شده بود، ۴۵ سال قبل در چنین روزهایی سکانس مرگش را کارگردانی کرد و رفت. او در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمد و در غیاب پدر و مادرش توانست خود را از زیر صفر به بام شهرت و ثروت برساند. چاپلین بدون تردید از تاثیرگذارترین افراد قرن بیستم و احتمالا مشهورترین شمایل سینمایی تاریخ سینماست. به مناسبت سالروز درگذشت او میخواهیم ۷ فیلم برتر آقای چاپلین را به شما معرفی کنیم.
فیلم روشناییهای شهر | ۱۹۳۱ | City Lights
روشناییهای شهر به عنوان بهترین و تاثیرگذارترین فیلم چارلی چاپلین، قصیدهای مدرنیستی در مدح قدرت تخیل است. فیلم درباره عشقی است که بین دو نمایشگر کولی شکل گرفته و نقطه اوج کار چاپلین در نقش یک ولگرد دوستداشتنی است؛ ولگردی که دائم به شکلهای مختلف در خیابان ظاهر میشود، از جمله در هیبت یک گدای نابینا. او در فیلم در ۶ نقش مجزا ظاهر شده که هرکدام از دیگری عجیبتر هستند. فیلم مانند یک نمایشگاهی است تمام هنرهای چاپلین را یکجا به عاشقان سینما عرضه کرده و میتوان آن را ویترین سینمایی این نابغه دوستداشتنی دانست.
چارلی چاپلین؛ ۷ نکته درباره سلطان کمدی
درونمایههای فیلم جاودانه و بدون تاریخ مصرف است: دوستی، رستگاری و عشق. اما مثل همه آثار چاپلین از نظر بصری مبتکرانه و بیاندازه خندهدار هم هست. فیلمنامه فیلم توسط «کلیفورد ادت» نوشته و فیلم زیر نظر «اروین تالبرگ» تهیهکننده افسانهای ساخته شد. تالبرگ و کمپانی «یونیورسال» میدانستند چه جواهری در دست دارند و تمام امکاناتشان را برای ساخت این شاهکار در اختیار او گذاشتند.
فیلم عصر جدید | ۱۹۳۶ | Modern Times
یکی از سیاسیترین آثار چاپلین، به وضوح تحت تاثیر ظهور شوم پدیده فاشیسم در اروپا و سرایتش به جامعه آمریکا ساخته شده است. «عصر جدید» پاسخی است به تولد تفکری مرگبار و ویرانگر.
فیلم با نمای نزدیکی از کتابی باز که در آن با حروف قرمز درشت، کلمه «پ.و.ل» تایپ شده آغاز میشود و بعد چاپلین را میبینیم که از پشت کتاب بیرون آمده، پشت ماشین تحریرش مینشیند و شروع میکند به تایپ کردن. دوربین سپس به اطراف میچرخد تا میزهای بیشتری را نشان دهد که پر از افرادی است که برای یک شرکت بزرگ که ماشینآلات صنعتی میسازد کار میکنند. دو مرد از کنار یکی از این میزها عبور میکنند، اما نه به چاپلین و نه به هیچ کارمند دیگری که آنجا کار میکند توجهی ندارند.
چاپلین که تمایلات کمونیستی داشت، آشکارا از گسترش فاشیسم و صنعتی شدن میترسید و «عصر جدید» او واکنشی طنازانه و پیشگویانه به همین ترس است. ترسی که به سرعت دنیا را در وحشت و جنگ فرو برد.
فیلم دیکتاتور بزرگ | ۱۹۴۰ | The Great Dictator
یک طنز سیاسی به نویسندگی، تهیهکنندگی و بازیگری چاپلین که میتوان آن را اولین محصول مستقل او بعد از یک دهه کار با استودیوهای دیگر دانست. فیلم هجویهای است بر کاراکتر «آدولف هیتلر» دیکتاتور آلمان نازی و طی قصهای خیالی، مراحل به قدرت رسیدن او در آلمان پیش از جنگ جهانی اول را به تصویر میکشد. چاپلین در «دیکتاتور بزرگ» هیتلر و نازیسم را مسخره میکند.
فیلم زمانی که اکران شد، جنجالهای فوقالعاده زیادی برانگیخت، چون بسیاری اعتقاد داشتند او کاراکتر خونریز هیتلر را در حد یک شخص سادهلوح که حتی قابل همدردی و همذاتپنداری است تقلیل داده. چهره تمسخرآمیزی که چاپلین از یهودیان در فیلم به نمایش گذاشته هم با انتقادات تندوتیزی همراه شد، تا جایی که چاپلین اعلام کرد واقعا قصد نداشته فیلمی ضدیهود بسازد.
علیرغم تمام این جنجالها فیلم در هفت رشته (از جمله بهترین فیلم) نامزد اسکار شد و البته هر هفت تا را هم باخت!
فیلم پسربچه | ۱۹۲۱ | The Kid
داستان یک خلافکار خردهپاست که پایش به دنیای بیرحم گنگسترها باز میشود. فیلم به سرعت مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت، هرچند عموم مردم آن را بیشتر به خاطر بازیگرانش دوست داشتند تا قصه فیلم.
فیلم با ولگرد کوچولو (چاپلین) شروع میشود که با چند مردی که معشوقهاش «جولی» را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند، درگیر میشود. او در ادامه نوزادی را که در داخل یک سطل آشغال رها شده و به خانهاش میبرد و مانند فرزند خودش از پسربچه مراقبت میکند.
فیلم با وجود زمان کوتاهش نخستین فیلم بلند چاپلین است.
فیلم سیرک | ۱۹۲۸ | The Circus
این اثر صامت چاپلین یکی از مشهورترین فیلمهای تاریخ است که تا به امروز یکی از «بینقصترین فیلمهای ساخته شده تاریخ سینما» لقب گرفته. «سیرک» آخرین کمدی صامتی بود که توسط یک استودیوی بزرگ ساخته شد. چرا که در آن دوران پای صدابرداری سر صحنه به هالیوود باز شده بود و استودیوها تصمیم گرفته بودند از این فناوری معجزهآسا استفاده کنند.
فیلم طبعا هیچ دیالوگی نداشت و فقط موسیقی آن را همراهی میکرد. فیلم درباره یک سیرکگردان ستمکار و سنگدل به نام «ماکسیموس» است که از انجام هیچ ظلمی در حق کارکنان سیرک (از جمله همسر و دختر خودش) دریغ نمیکند و رفاه کارمندانش کوچکترین اهمیتی برایش ندارد. وقتی یکی از کارکنان زن سیرک از ماکسیموس باردار میشود، او تصمیم به قتل زن میگیرد تا وارث دیگری برای خودش نتراشد. اما زن موفق به فرار و زایمان کودکی میشود که بعدها قرار است به عنوان یک هنرمند آکروبات به همان سیرک بازگردد.
فیلم جویندگان طلا | ۱۹۲۵ | The Gold Rush
کمدی چاپلینی در «جویندگان طلا» در بهترین فرم خودش قرار دارد. در اوج تب کشف طلا در آمریکا، ولگرد کوچک هم با سودای ثروتمند شدن راهی منطقه «یوکان» میشود تا شانسش را برای پیدا کردن این عنصر گرانبها امتحان کند.
البته که سفر سختی است و بوران و کولاک قرار است ولگرد طمعکار قصه را حسابی اذیت کند! فیلم آکنده از موقعیتهای کمدی و البته نمادین است، مثل صحنه مشهور خوردن کشف آبپز، رقصاندن تکههای نان با استفاده از چوب و پرت شدن یک کلبه چوبی از بالای صخره. چاپلین برای اینکه از تلخی طنز سیاه فیلمش بکاهد، یک داستان عاشقانه لطیف بین ولگرد و یک دختر رقصنده هم به فیلم اضافه کرده است.
چاپلین در سال ۱۹۴۲ فیلم را با موسیقی جدید و تدوین خودش مجددا اکران کرد. آن نسخه برای موسیقی و صدا نامزد اسکار شد.
فیلم روشنیهای صحنه | ۱۹۵۲ | Limelight
روشنیهای صحنه که در زمان خودش به بهانههایی نظیر طولانی بودن و احساساتیزدن مورد اقبال قرار نگرفت، امروز به عنوان یکی از شخصیترین و تکاندهندهترین تجربیات چاپلین شناخته میشود. چاپلین در فیلم در نقش یک دائمالخمر بازی میکند که بعد از نجات یک زن بالرین از خودکشی، زندگیاش دستخوش تحول میشود.
فیلم را میتوان حدیث نفس صادقانه چاپلین و اشارهای مهیب به ماهیت زودگذر ستاره بودن دانست. فیلم یک سورپرایز عالی دارد، «باستر کیتون» دیگر غول سینمای کمدی کلاسیک هم در آن ظاهر شده تا این تنها باری باشد که دو نابغه بزرگ سینمای صامت در کنار هم مقابل دوربین ظاهر شدهاند. فیلم هرچند سال ۱۹۵۲ ساخته شد، اما ۲۰ سال بعد در آمریکا اکران شد، چرا که چاپلین به خاطر تمایلات دست چپیاش از آمریکا تبعید شده بود.