جیمز کامرون که جایزه اسکار را هم برنده شده است، حالا که بیش از یک دهه از اکران فیلم پیشگامانه «آواتار» میگذرد با اولین دنبالهاش با عنوان «آواتار: راه و رسم آب» (Avatar: The Way of Water) برگشته است تا تماشاگران را دوباره به دنیای نفسگیر پاندورا ببرد. وقتی «آواتار» ساخته شد، تولید جاهطلبانهاش نیازمند فناوریای بود که در ادامه راهش شماری از تکنیکهای فیلمسازی را دگرگون کرد، از جمله ضبط بازی (Performance Capture). اکنون ۱۳ سال گذشته است و «راه و رسم آب» نوید این را میدهد که ما را به اعماق جدیدی ببرد و در عوض جنگلهای انبوه و باشکوه قبیله اوماتیکایا، به جهان گسترده زیرآب برویم که مِتکایینا در آن غوطهور شدهاند.
جیک سالی (سام وورثینگتن) و نِیتیری (زویی سالدانا) حالا ۴ فرزند دارند که شامل دخترخواندهشان کری (با بازی سیگورنی ویور) هم میشود. وقتی انسانها به پاندورا برمیگردند دیگر فقط به دنبال منابع این سیاره نیستند و میخواهند کل این ماه را مستعمره خود کنند. جیک هم در تلاش برای حفظ جان مردمان و خانوادهاش تصمیم دشواری میگیرد و از جنگل به دنیای امن زیر آب میگریزد.
جیمز کامرون در این گفتوگو درباره ناخوشایندترین مرحله در تولید دنباله «آواتار» پس از ۱۳ سال که از اکران فیلم اول میگذرد، در خصوص بزرگترین نگرانیاش که احتمالا به موفقیت فیلم خواهد انجامید، پیرامون الگویی که از آن برای نگارش فیلمنامه الهام گرفت، این موضوع که چرا تعیین نقشه راه این فرنچایز مهم بوده و موارد جالب دیگری صحبت کرده است.
همه چیز درباره آواتار ۲؛ راه آب
- ۱۳ سال از اکران فیلم اول میگذرد و برایم سوال است که ناخوشایندترین لحظه در تولید این دنباله چه بود؟ و در نهایت چطور بر مشکلها چیره شدید و پروژه را به سرانجام رساندید؟
جیمز کامرون: سوال واقعا جالبی است؛ ما آواتار را از سپتامبر ۲۰۱۷ شروع کردیم و یک سال و نیم را به ضبط بازیها اختصاص دادیم و سپس بیش از یک سال را صرف فیلمبرداری زنده کردیم. فکر میکنم ناخوشایندترین اتفاق زمانی روی داد که همه قرنطینه شدیم؛ وضعیتی که کل دنیا گرفتارش شد. ناگهان همه اولویتهای ما رنگ باختند. بعدش هم بازیابی و پشت سر گذاشتن آن روزگار بود و ادامه تولید برای چند سال دیگر؛ و در شرایطی که نمیدانستیم نمایش فیلم در سالنهای سینما ممکن خواهد بود یا نه. البته وقتی داشتم فیلم را تمام میکردم صنعت فیلمسازی کمکم خودش را دوباره پیدا کرد و سپس این خوشبینی و اعتماد حاصل شد که فیلم در سینماها روی پرده خواهد رفت. علاوه بر این، فکر میکنم اگر زودتر از این، فیلم ما حاضر میشد هیچ امیدی به سوددهی آن در گیشه نبود. البته حالا هم شرایط کاملا مثل گذشته نیست و به نظرم تا ۸۰ درصد به وضعیت عادی برگشتهایم. با وجود همه اینها، ما باید بهتر از قبل عمل میکردیم و با فیلم بهتری برمیگشتیم!
- من ایمان دارم که خیلی از مردم در هفتههای آتی این فیلم را در سینماها خواهند دید! درباره فرایند نگارش فیلمنامه خیلی کنجکاوم چون میدانم برای شما مهم بود که فیلمنامه قسمتهای بعدی پیش از شروع تولید این دنباله نوشته شده باشند. چرا این موضوع اهمیت داشت و آیا فکر میکنید هر مجموعه فیلمی از چنین فرایند تولیدی سود خواهد برد یا این امر فقط به مجموعه فیلمهای «آواتار» محدود میشود؟
خب، فکر نمیکنم به «آواتار»ها محدود شود. الگوی من همانی بود که پیتر جکسن در فیلمهای «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings) پیاده کرد که در آن زمان واقعا قمار دیوانهواری بود که من به احترامش کلاه از سر برمیدارم؛ اما او کتابها را به عنوان منبع اقتباس داشت و نقشه راهش مشخص بود؛ یعنی همیشه میتوانست به بازیگران نشان دهد که قوس دراماتیک شخصیت آنها چگونه است. برای همین بود که احساس کردم باید چنین امکانی را برای خودم و بازیگران ایجاد کنم. البته که سرنوشت شخصیتها در لحظه به درد بازیگران نمیخورد اما فکر میکنم آنها در حین کسب آمادگی برای ایفای نقش میتوانند از آن بهره لازم را ببرند. علاوه بر این، ممکن بود ما بخشهایی از قسمت دوم یا بخشهایی از دنبالههای سوم و چهارم را در هر روزی فیلمبرداری کنیم چون بازیگران میدانستند که ما میخواهیم تکهتکه بخشهای مختلفی از فیلمها را بگیریم. این چالشبرانگیز بود اما چندان متفاوت و غیرعادی هم نبود و مثلا میتوان گفت که به کار کردن در یک سریال کوتاه میماند. در واقع فکر کردم این رویکرد و شیوه درستی برای کار کردن روی این فیلمها و همکاری با بازیگران است. در ضمن، بازیگران وقتی مسیر دراماتیک شخصیتشان را در داستان میدانند، انگیزه و اشتیاق درستی پیدا میکنند؛ دلیلش هم این است که داستان شگفتانگیز و چشمگیر است؛ اما ما باید خوششانس و موفق باشیم تا به قسمتهای چهارم و پنجم برسیم که آشکارا به عملکرد فیلمها در گیشه برمیگردد و تابع قدرت بازار و فروش فیلمها است.
- چه چیزی داستان این فیلم را چشمگیر و شگفتانگیز کرده است؟ جای دیگری هم این موضوع را مطرح کرده بودید و فکر میکنم که قسمت چهارم خاص و سرنوشتساز است. مگر در این قسمت چه چیزی رو میکنید که ما پیش از آن نخواهیم دید؟
نمیتوانم از جزییات چیزی بگویم اما میتوانم این موضوع را با شما در میان بگذارم که وقتی فیلمنامه قسمت دوم را به استودیو دادم، ۳ صفحه یادداشت به من دادند. زمانی که فیلمنامه قسمت سوم را دادم، یک صفحه یادداشت گرفتم که یعنی بهتر شده بودم؛ اما وقتی فیلمنامه قسمت چهارم را تحویل دادم، مدیر هنری استودیو که بر فیلمها نظارت دارد در ایمیلی برایم نوشت: «خدای من!» و من نوشتم: «خب، یادداشتها چی؟» که گفت همین؛ چون همه چیز ناگهان و به شکلی دیوانهوار عوض شده بود. شما فکر میکنید که میدانید داستان به کدام سمت میرود و موضوع از چه قرار است تا اینکه میبینید نه اصلا چنین نیست.
- باور میکنم. من به اندازه کل دنیا به شما ایمان دارم.
پس من هم فقط میتوانم بگویم که امیدوارم فرصت ساخت قسمت چهارم را پیدا کنم!
- امیدوارم چنین اتفاقی بیفتد چون من باورش دارم. البته نمیتوانم این فیلمها را بدون کارگردانی شما تصور کنم؛ اما میدانم که پیش از این گفتهاید روزی ممکن است سکان کارگردانی را به فرد دیگری واگذار کنید. چه چیزی را باید در کارگردانی ببینید که مطمئن شوید او میتواند فرزند شما و چنین پروژه عظیمی را هدایت کند؟
فیلمسازان خوب زیادی هستند که میفهمند چطور تصاویر رایانهای، انیمیشن و ساخت جهانهای فانتزی را کار کنند. من احتمالا به دنبال آدمی خواهم بود که پیش از مهارتهای خاص لازم برای ساخت یکی از این فیلمها، فرد متواضعی باشد چون تا اینجا ۱۵-۱۶ سال زمان برده است تا بفهمیم میخواهیم چه کنیم و همچنان هر روز در حال یادگیری هستیم. پس انتقال این دانش هم زمان میبرد؛ اما فکر میکنم به احترام استودیو که چکهای رقمبالای لازم برای خلق این جهان را صادر کرده است، برای ما خوب است که دستکم نوعی برنامه برای تحویل دادن این کار به دیگر افراد مناسب را داشته باشیم. هیچکس تا ابد زندگی نمیکند و من هم ممکن است مریض شوم یا عضوی از خانوادهام بیمار شود و مجبور شوم از این پروژهها دور شوم. طبیعتا نمیخواهم چنین اتفاقی بیفتد و میخواهم هر ۵ فیلم را خودم کار کنم اما به نظرم خوب است که نوعی برنامه را برای واگذاری سکان این پروژههای عظیم در نظر داشته باشم.
منبع: کولایدر، پِری نِمیروف