الیزابت دبیکی: خیلی طول کشید تا به اینجا برسم
او برای بازی در نقش پرنسس دایانا نامزد جایزه گلدن گلوب شد
در چهار فصل قبلی سریال موفق «تاج» The Crown -که پیتر مورگان آن را برای نتفلیکس خلق کرده است- تماشاگران شاهد کشمکشهای (گرچه کمی داستانی و ساختگی) خانواده سلطنتی بریتانیا بودهاند که از زمان به قدرت رسیدن ملکه الیزابت در دهه ۱۹۴۰ آغاز شد. حالا در فصل پنجم این سریال – طبق روال این مجموعه محبوب – ترکیب کاملا جدیدی از بازیگران برای بازی در قالب شخصیتهای مشهورش در روزگار و سنوسالی دیگر انتخاب شدهاند که یکی از آنها الیزابت دبیکی است؛ بازیگری که نقش شاهزاده دایانا را از اما کورین (که در فصل چهارم آن را بازی کرد) تحویل گرفته است و طبیعی است که همان میزان از جذابیت و ابهام را به این شخصیت اشرافی از خاندان انگلیسی مورد اشاره هدیه کرده است.
الیزابت دبیکی در این گفتوگو پیرامون تحقیقات گستردهای که برای کسب آمادگی لازم برای ایفای نقش شاهزاده دایانا انجام داد، باز کردن جای خود به عنوان یک زن قدبلند در هالیوود، تلاشی که برای ارائه زبان بدن دایانا انجام داد، و موارد جالب دیگری صحبت کرده است.
الیزابت دبیکی که برای بازیاش در این فصل از سریال «تاج» نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مکمل زن برای یک سریال موزیکال-کمدی یا درام شده است، در فصلهای ششم و پایانی هم این نقش را بازی میکند تا تماشاگران در نهایت شاهد سرنوشت تراژیک شاهزاده ولزی باشند.
نقد و معرفی فصل پنجم سریال تاج
- باید گفتوگو را با اشاره به این موضوع شروع کنم که خوشحالم مثل خودم ملکه بلندقد دیگری با بیش از شش فوت بلندی (بیش از ۱۸۳ سانتیمتر) در هالیوود دیده شده است.
الیزابت دبیکی: هر کاری بتوانم انجام میدهم. سالها طول کشید تا واقعا جایی برای خودم باز کنم. اصلا آسان نیست. جامعه واقعا کاری میکند که زنان احساس کنند امر معمول و عادی این است که زنها کوتاهتر باشند و جای کمتری بگیرند. زمان برد تا به اینجا و بازی در سریال تاج برسم اما هر کاری بتوانم انجام میدهم.
- علاوه بر سناریوهای شگفتانگیز پیتر مورگان، چقدر درباره زندگی شاهزاده دایانا تحقیق کردید؟ کتاب زندگینامهای اندرو مورتن را خواندید؟
قطعا زندگینامه اندرو را خواندم. کتابهای متفاوت زیادی خواندم. مصالح تصویری زیادی را هم تماشا کردم، از جمله مستندهای موجود. مصالح خیلی زیادی در دسترس هستند. البته زمان هم داشتم که این قدر وقت بگذارم و تجملاتی برخورد کنم. واقعا خودم را در مصالح زیادی غوطهور کردم. خب، جالب هم بود. در شرایطی از کسب آمادگی قرار گرفته بودم که دلتان میخواهد هر چیزی را که وجود دارد بخوانید و ببینید و بشنوید. با وجود این، مدت کوتاهی که از دست گرفتن هر کتابی میگذشت، از آن به بیرون پرتاب میشدم و تقریبا حالت تدافعی میگرفتم؛ چون به این نتیجه میرسیدم که همیشه یک زاویه دید و برنامه برای دیدن و روایت وجود داشته است. از این رو در اواخر کار به این نتیجه رسیدم که فقط اطلاعات ابتدایی و اصلی را استخراج کنم.
- در خصوص بازی شما یکی از موضوعهای واقعا تاثیرگذار این است که ظرافتهای زیادی را به لحاظ فیزیکی از شاهزاده دایانای واقعی گرفتهاید و به شخصیتتان هدیه کردهاید. چه میزان از کسب آمادگی شما برای ایفای نقش، به مطالعه حرکتها و زبان بدن او اختصاص یافت و اینکه بخواهید آنها را عملی کنید؟ من که احساس نکردم شاهد برداشت شما از این شخصیت هستم و در عوض، در برخی صحنهها چنین احساس کردم که شما تجسمی از شاهزاده دایانا هستید، انگار که به خود او بدل میشوید.
خب، خیلی وقت گذاشتم و مصالح تصویری زیادی را دیدم. این جنبه از بازیگری واقعا مهم است؛ و همینطور کاری که باید روی صدا و بیان بازیگر در قالب هر شخصیتی انجام بشود. ما در این سریال یک مربی حرکت هم داشتیم به نام پالی بِنِت. او یک نابغه است. ما با او مینشستیم و فیلمها و تصاویر موجود را میدیدیم؛ دربارهشان صحبت میکردیم و واقعا روی آنها کار میکردیم؛ یعنی واقعا میفهمیدیم که چرا حرکتها و رفتارهای خاصی روی میدهند و فقط این نبود که بگویم: «شخصیت این کار را انجام داد.» این کار بخش مهمی از فرایند آمادهسازی را در بر گرفت و من هم خیلی دربارهاش فکر میکردم.
- موضوع دیگری که هنگام تماشای فصل پنجم مرا شگفتزده کرد این بود که شما به تصویری از دایانا رسیدهاید که در ملا عام یکجور است و در زندگی شخصیاش جوری دیگر. چطور این ۲ بُعد از زندگی او را در بازیتان درآوردید؟
خب، بهنوعی به سناریو و شخصیتی برمیگردد که پیتر نوشته بود؛ چون این ۲ بُعد متمایز در سناریو خیلی برجسته بود. چهرهای که دایانا در برخورد با عموم داشت، لایه و نقابی بود که برای حفاظت از خودش انتخاب کرده بود و البته نقشی که مردم از او انتظار داشتند و فشار زیادی را هم در پی میآورد. پس بهطور بدیهی، اگر چنین خواستهای از یک فرد وجود دارد، او مجبور است که پاسخگوی آن باشد و با این کار، در واقع فشار را از روی خود برمیدارد. جنبهای از شخصیت که در پس نقاب قرار دارد و پیتر به آن پرداخته بود و من هم در مقام بازیگر واقعا از آن استقبال کردم، در واقع بُعدی بهشدت آسیبپذیر است. جنبهای بسیار خام که اِما کورین هم در فصل قبل آن را به نمایش گذاشته بود. به نظرم وقتی کسی از زوایای بسیار زیادی مشاهده میشود خیلی کارش سخت میشود چون برای اینکه بتواند از عهدهاش برآید به توازن نیاز دارد؛ به خلوت و حریم شخصی احتیاج دارد. شما به تمام چیزهایی نیاز دارید که میشود آنها را حقوق بشر در نظر گرفت؛ ولی آدمهایی که در کانون توجه هستند معمولا به چنین «امکاناتی» دسترسی ندارند.
- صحنهای که واقعا میخواستم دربارهاش از شما سوال بپرسم در قسمت نهم است؛ جایی که چارلز با دایانا در آپارتمان دیدار میکند و آنها درباره زندگی مشترکشان صحبت میکنند که بهطور رسمی به پایان رسیده است. صحنه خیلی خودمانی و صمیمیای است که از بسیاری جهات مثل یک نمایش از کار درآمده است. چند برداشت طول کشید تا به آن برسید؟ در کل کنجکاوم بدانم که این صحنه چطور جمعوجور شد؟
ما در واقع این صحنه را در ۳ روز فیلمبرداری کردیم و دکورهای متفاوتی برای آن استفاده شدند. بنابراین از جهتی مثل کار کردن یک نمایش بود. ما فرصت تمرین داشتیم که در سریالسازی و تلویزیون واقعا یک امکان تجملاتی به شمار میرود. من در اصل بازیگر تئاتر هستم و به همین خاطر برای من صحنه واقعا راحتی بود؛ اما از آنجایی که وقت داشتیم چند برداشت صورت گرفت و ما این صحنه و موقعیت را به طرق مختلف اجرا و تجربه کردیم؛ نهفقط از نظر متن و سناریو بلکه به لحاظ احساسی و اینکه چطور این ۲ شخصیت از طلاق متاثر شدهاند و اینکه چطور به پایان میرسد. بهعلاوه، بازی کردن این صحنه با دامینیک وست هم لذتبخش بود چون او بازیگر شگفتانگیزی است. هر دوی ما این صحنه را دوست داشتیم چون تقریبا تنها صحنه ۲نفره ما هم هست.
منبع: کولایدر، کارلی لِین