در نقد سینمای روبر برسون پیش از هر چیز باید از عشق او به تصویر سخن گفت. در واقع برسون بیش از صدا به تصویر وفادار است و تمام تلاش خود را میکند تا از طریق قاببندیهای خود آنچه سایرین از طریق لغات منتقل میکنند را انتقال دهد. این ویژگی را باید به علاقه و تجربه برسون در نقاشی و عکاسی دانست. او فعالیت خود را در زمینه هنری با نقاشی و عکاسی شروع کرد و سپس به نوشتن چند فیلمنامه پرداخت و بعد از آن به کارگردانی روی آورد.
روبر برسون در سال ۱۹۳۴ فیلم کوتاهی با عنوان مسائل عمومی ساخت که ظاهرا فیلم کندی به شیوهی «رنه کلر» بود؛ همچنین او در اواسط دهه ۱۹۳۰ بر روی فیلمنامه ۲ فیلم تجاری گمنام کار کرده، و در ۱۹۴۰ در فیلمی که هیچگاه تمام نشد دستیار کلر بوده است. برسون پس از بازگشت از اسارت آلمانها با کشیش بروک برگر آشنا میشود؛ کشیش به او ساختن فیلمی درباره راهبههای صومعه را پیشنهاد میکند. برسون این فیلمنامه دشوار را مینویسد و نام آن را فرشتگان گناه (۱۹۴۳) میگذارد. فرشتگان گناه همچون فیلمهای دیگر برسون از ویژگیهای آثار او برخوردار بوده و از این قائله مستثنی نیست.
فیلم از هر نوع احساسات سطحی و از هرگونه شادمانی سادهلوحانه درونی به دور است. برسون میداند که چگونه باید در نهایت خودداری و نظم ظاهری، موضوع را بررسی کند. اساسا برسون با انتخاب موضوعات و حوادث روزمره و بدیهی میان انسانها سعی در آشکار ساختن فصل مشترک حالات درونی انسان دارد. آنچه که در سینمای برسون مشخص است و هدف و زیر بنای آثار او را شکل میدهد طرح برخی از وجوه انسانی و همچنین مبارزات درونی انسان در قالب روایت است.
یکی دیگر از ویژگیهای سینمای برسون را باید اهتمام و توانایی او در ساخت فیلمهای اقتباسی دانست. برسون ۴ متن ادبی را نیز به فیلم برگردانده است: خانمهای جنگل بولونی بر اساس داستان «ژاک تقدیرگرا» اثر «دیدرو»، که زندگی یک زن اشرافزاده قرن هجدهمی را روایت میکند که رابطه عاشقانهاش رو به سردی گذاشته؛ زن آرام بر اساس رمانی به همین نام اثر «داستایوفسکی» که به حقایق پشتپرده خودکشی یک زن جوان میپردازد؛ ۴ شب یک رویابین بر اساس «شبهای روشن» داستایوفسکی که برسون فضای داستان را از سن پترزبورگ به پاریس منتقل میکند و فیلم پول که بر اساس رمان کوتاه «کوپن تقلبی» اثر «تولستوی» است.
روبر برسون فیلمنامه خانمهای جنگل بولونی را نوشت و «ژان کوکتو» دیالوگها را به قلم در آورد. فیلم علاوه بر انتقاد شدید منتقدان، در گیشه نیز موفق نبود و برسون نتوانست موفقیت اولش را تکرار کند. خانمهای جنگل بولونی که آن را با نام خانمهای پارک نیز میشناسند داستان هلن بیوه جوانی است که تصمیم میگیرد تا از معشوق خود که دیگر وی را دوست ندارد، انتقام بگیرد.
این اثر برسون متفاوتترین کار او نام گرفت، در دو فیلم اول برسون که درام در قالب کنش شکل میگیرد زبان در قالب دیالوگ ظاهر میشود. این دیالوگها که به ظاهر خشک است و به وضوح توجه را به خود جلب میکند؛ کاملا ماهیتی تئاتری دارد. موجز، گزین گویهوار، آگاهانه و ادبی و رسمیاست. این دیالوگ نقطه مقابل دیالوگهای بداهه مانندی است که کارگردانان فرانسوی جدید میپسندند؛ مثلا گدار در گذران زندگی و یک زن شوهردار، که برسونیترین فیلمهای جریان موج نو هستند، این نوع دیالوگ را بکار میبرد.
خانمهای جنگل بولونی در عین حال که در سایه روشنهایش، درام روانشناسانهاش و ظرافت در قاببندی دوربینش از سینمای برسون خبر میداد، دارای فیلنامهای با ویژگی، قواعد و مرزهای فیلمنامه کلاسیک بود که در آن نوعی سادهسازی به چشم میخورد و از پس زمینه داستانی کمتری برخوردار بود. فیلمسازی مذهبی است که فیلمهایش از درونمایههای معنوی قابل تاملی برخوردار هستند.
روبر برسون تحت نفوذ اندیشههای «پاسکال» فرقه دینی ژانسنیسم قرار دارد. در این اندیشهها پرسش گناه در راس همه مسائل قرار میگیرد. گناه آدمی عامل شرم و پشیمانی بشر در پیشگاه الهی است از طرفی دیگر گناه خود عامل بخشش است زیرا از فیض بیکران خداوند خبر میدهد نمایش احساسات پنهان، نیروهای درونی و باطنی آدمها و در نهایت حضور عالم غیب در ورای این دنیای ظاهری از ویژگیهای سینمای برسون است و از این نظر فیلمهای برسون در رده آثار معناگرا قرار میگیرند برسون آثارش را گامهایی در راه شناخت بازتاب کارکرد نیروهایی میداند که فراسوی زندگی هر روزه و مادی موجودند.
از این رو پژوهشگری که در پی شناخت آثار روبر برسون است باید پیوند این آثار را با ایمان برسون برجسته کند. ژان لوک گدار زمانی گفته بود: «برسون یعنی سینمای فرانسه، همانگونه که داستایوفسکی یعنی ادبیات روسیه و موتزارت یعنی موسیقی آلمان» همچنین ژان کوکتو زمانی نوشت: «برسون در کارش هراسآور است. این بزرگترین ستایش از هنرمند است.». در نهایت باید گفت سینمای برسون نگاه ما را به واقعیت و هنر و رویکردمان را به هستی دگرگون کرد و همین باعث شد که به شکرانه بیان ناامید او زندگی در این دوزخ مدرن بر ما ممکن شود.