یک کمدی سیاه هجوآمیز با حضور غافلگیرکننده وودی هرلسون

معرفی و نقد فیلم مثلث غم؛ برنده نخل طلا کن ۲۰۲۲

آیا فیلم روبن اوستلوند Triangle of Sadness به اندازه‌ای که می‌گویند خوب است؟

چه اتفاقی می‌افتد وقتی افراد فوق‌العاده ثروتمند و مشهور در یک کشتی کروز جمع می‌شوند؟ طبیعتا، در نگاه اول جز یک نمایش پرزرق و برق انتظار دیگری نداریم. با اینحال، این مسئله برای جدیدترین فیلم تحسین شده روبن اوستلوند سوئدی صادق نیست. روبن اوستلوند در مثلث غم به شما نشان می‌دهد که وقتی گروهی ثروتمند به یک سفر تفریحی لوکس بدفرجام می‌روند چه اتفاقی می‌افتد. مثلث غم با آمیختن انتقاد اجتماعی از قشر ممتاز جامعه در قالب یک کمدی سیاه هجوآمیز لذت‌بخش، با واکنش مثبت مخاطبان روبرو شد و دومین نخل طلای کن را برای روبن اوستلوند به ارمغان آورد. با فیلیموشات و نقد و بررسی این فیلم همراه باشید.

خلاصه داستان فیلم مثلث غم

در فیلم مثلث غم Triangle of Sadness دو مدل مد به نام‌های کارل و یایا با یک کشتی کروز به یک سفر دریایی مجلل و ویژه می‌روند. در کشتی گروهی از میلیاردرها حضور دارند. کشتی‌ای که ناخدای آن یک مارکسیست الکلی است. با اینحال، هنگامی که کشتی در طی یک طوفان دچار مشکل می‌شود، به زودی توازن قدرت در آنجا تغییر می‌کند.

 

بازیگران فیلم مثلث غم

کارل با بازی هریس دیکینسون و یایا با بازی شارلبی دین، زوج مرکزی فیلم را تشکیل می‌دهند. دیکینسون بخاطر بازی در فیلم‌هایی نظیر جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند (Where the Crawdads Sing) و ماتیاس و ماکسیم (Matthias & Maxime) شناخته می‌شود. شارلبی دین نیز بازیگر و مدل اهل آفریقای جنوبی است که او را از بازی در سریال ابرقهرمانی رعد سیاه (Black Lightning) می‌شناسیم. متاسفانه دین در اواخر آگوست در سن ۳۲ سالگی، قبل از عرضه بین‌المللی مثلث غم، از دنیا رفت.

وودی هرلسون در نقش توماس اسمیت، ناخدای جذاب مارکسیست کشتی، حضور دارد. دالی دی لئون، بازیگر فیلیپینی که در نقش شخصیتی به نام ابیگیل حضور دارد، خود را به عنوان استعدادی تازه معرفی می‌کند. زلاتکو بوریچ کروات در نقش یک الیگارش بددهن روس، سرمایه‌داری به نام دیمیتری که ایدئولوژی‌هایش کاملا در نقطه مقابل عقاید ناخدا توماس قرار می‌گیرد، بازی کرده است. آماندا واکر و الیور فورد دیویس بریتانیایی، ایریس بربن آلمانی، ویکی برلین دانمارکی، هنریک دورسین و کارولینا جینینگ سوئدی، ژان کریستوف فولی فرانسوی، سانی ملس سوئیسی-مجارستانی و آروین کنعانیان سوئدی-ایرانی، گروه بازیگران برجسته بین‌المللی فیلم را تکمیل می‌کنند.

فیلم مثلث غم در فیلیمو

فرایند تولید مثلث غم

برنامه تولید مثلث غم اولین بار در ژوئن ۲۰۱۷، کمی پس از اینکه اوستلوند با فیلم مربع نخل طلای کن را به دست آورد، اعلام شد. پروژه‌ای که اوستلوند آن را به عنوان یک هجویه بی‌رحمانه توصیف کرده بود. تحقیقات فیلمنامه در اواسط سال ۲۰۱۸ و سپس از اگوست تا نوامبر انتخاب بازیگران انجام شد. انتخاب بازیگران در شهرهای متعددی از لس آنجلس تا مسکو صورت گرفت. پس از ماه‌ها جست‌وجو برای پیدا کردن لوکیشن‌ها و تنظیم دقیق برخی از آخرین جزئیات پیش تولید، فیلمبرداری اصلی مثلث غم در فوریه ۲۰۲۰ شروع شد. فیلمبرداری به دلیل شیوع پاندمی مدتی متوقف شد و در نهایت بیش‌ از ۷۳ روز به طول انجامید. این فیلم در لوکیشن‌های مختلفی از جزایر یونان گرفته تا دریای مدیترانه فیلمبرداری شده است. همچنین صحنه‌های مربوط به کشتی تفریحی لوکس در یک کریستینا او (Christina O)، یک کشتی لوکس که زمانی متعلق به جکی کندی بود، گرفته شدند.

تریلر فیلم Triangle of Sadness

تریلر مثلث غم در ۹ آگوست ۲۰۲۲ توسط نئون منتشر شد. این کلیپ با کارل (هریس دیکینسون) شروع می‌شود. کارل را می‌بینیم که با نامزد مدل مشهور خود یایا به یک سفر دریایی پرزرق و برق پر از مهمانان ثروتمند عجیب و غریب می‌روند. همزمان، تریلر خدمه کشتی را نشان می‌دهد که به آن‌ها آموزش داده می‌شود که همیشه به مهمانان خود بله بگویند حتی اگر درخواست‌های آن‌ها مضحک باشد.

چیزی که در ابتدا یک سفر فوق‌لاکچری با یک کشتی بزرگ تفریحی و مجلل بنظر می‌رسید، وقتی آن‌ها با یک توفان پرتلاطم روبرو می‌شوند و کشتی با امواج عظیم برخورد می‌کند، فاجعه‌آمیز می‌شود. در نتیجه به دنبال آن هرج و مرجی ویرانگر در کشتی به وجود می‌آید و در پی آن ثروتمندان در مواجهه با قدرت طبیعت، ضعیف و ناتوان می‌شوند.

تاریخ عرضه مثلث غم

جدیدترین فیلم روبن اوستلوند  در ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۲ در فرانسه و از ۷ اکتبر در سینماهای سوئد و ایالات متحده اکران خود را آغاز کرد. پس از آن در ۱۳ اکتبر به آلمان و ۲۸ اکتبر به بریتانیا رسید. اکران رسمی مثلث غم فقط در سینماها است و بنابراین فعلا برنامه‌ای برای پخش مستقیم آن در پلفترم‌های آنلاین وجود ندارد. البته این بدین معنا نیست که این اتفاق اصلا رخ نخواهد دارد. نئون پس از نمایش جهانی مثلث غم در رقابت با شرکت‌هایی مانند فوکس فیچرز، ای‌۲۴ و سونی پیکچرز و غیره، امتیاز پخش این فیلم در آمریکای شمالی را به دست آورد. شرکتی که برند خود را بر اساس توزیع فیلم‌های کوچک، مستقل، خارق‌العاده و بین‌المللی ساخته است.

تماشای فیلم مثلث غم در فیلیمو

نظر منتقدان درباره فیلم مثلث غم

 Original Cin | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰

کارن گوردون | مثلث غم ترکیبی فوق‌العاده از لحظات خنده‌دار، هوشمندانه و آزاردهنده به سبک بسیار خاص اوستلوند است.

Film Threat | امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰

اندی هوول | شخصیت‌ها به دقت مورد بررسی قرار می‌گیرند و در سراسر داستان در مرکز توجه هستند. هرچیزی می‌تواند اتفاق بیفتد. پوچی حاکم است. اگرچه در نهایت پس از دیدن یک آشفتگی محض کمی بیش‌تر درباره وضع بشر می‌دانیم.

ورایتی | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰

پیتر دبروژ | نکته‌ای که در مورد اوستلوند وجود دارد این است که او همزمان که شما را می‌خنداند شما را به فکر نیز فرو می‌برد. ظرافت کمال‌گرایانه‌ای در ساختار فیلم و اجرای صحنه‌های آن وجود دارد. همچنین نوعی ناراحتی عذاب‌آور را در آن حس میکنیم که با سکوت‌های ناخوشایند و یا وزوزهای مگسی ناخوشایند در بین شخصیت‌هایی که در تقلا برای برقراری ارتباط هستند، تقویت می‌شود.

کرونیکل | امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰

سان فرانسیسکو | مثلث غم همچنان یک فیلم غیرمعمول خوب است و ارزش وقت گذاشتن را دارد (اگرچه می‌توانید ۳۰ دقیقه آخر آن را رد کنید و هنوز تمام آنچه را که از آن می‌خواهید را دریافت کنید). اما اگر روبن اوستلوند نویسنده و کارگردان راهی دلپذیر برای پایان دادن به فیلمش مثلا در ۱۰۰ دقیقه پیدا می‌کرد، می‌توانست به فیلمی فوق‌العاده برسد.

لس آنجلس تایمز | امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰

گلن ویپ | هجویه اجتماعی برنده نخل طلای جشنواره کن ۲۰۲۲ روبن اوستلوند، مثلث غم، ملغمه‌ای از چیزهای مختلف است: یک داستان هشداردهنده درباره خطرات خوردن حلزون صدف‌دار در دریاهای توفانی، یک انتقاد بی‌‌پرده (همینطور ملال‌آور) از یک درصدی‌ها، فرصتی (هدر رفته) برای شنیدن طرفداری کردن وودی هرلسون از عقاید کارل مارکس و یک پیشنهاد بدبینانه مبنی بر اینکه مردم – هم ستمگران و هم ستم‌دیدگان – در موقعیت‌های مناسب تمایلی ذاتی برای استثمار یک‌دیگر دارند.

مجله پیست | امتیاز: ۵۳ از ۱۰۰

بریانا زیگلر | در حقیقت، مثلث غم نه آنقدر که آشکارا تصور می‌کند هوشمندانه است و نه جذاب.

نیویورک تایمز | امتیاز: ۳۰ از ۱۰۰

ای. او. اسکات | در نهایت، این یک فیلم بسیار بد است که با زرق و برق بصری کافی و زیرکی سطحی برای فریب دادن هیئت داوران کن ساخته شده است. کاری که اوستلد دوبار انجام داده است. شرم بر آن‌ها! اما شاید ما نباید متعجب شویم.

فیلم مثلث غم در فیلیمو

نقد و بررسی مفصل فیلم مثلث غم از سایت راجر ایبرت

برایان تالریکو | مثلث غم روبن اوستلوند به یک از برنده‌های تفرقه‌انگیز نخل طلای کن در سال‌های اخیر تبدیل شده است. از یک سو، عده‌ای فکر می‌کنند که مضامین مورد اشاره و اهداف آشکار آن کمی خام و بدیهی هستند. از سوی دیگر، برخی این استدلال را مطرح می‌کنند که مضامین و موضوعات فیلم سزاوار چنین ریشخندی هستند و نویسنده و کارگردان فورس ماژور (Force Majeure) و مربع (The Square) با استفاده از شوخ‌طبعی خود این کار را با ظرافتی بسیار خنده‌دار انجام می‌دهد. باتوجه به اینکه این سفر دریایی سینمایی تقریبا به اندازه یک تور ۳ ساعته طول می‌کشد، هر ۲ سمت این مجادله قابل درک بنظر می‌رسند. اوستلوند با تبادل‌ دیالوگ‌هایی که به طرز غیرقابل انکاری بُرنده هستند و با پیچش‌های قصه‌گویی سرگرم‌کننده، قشر ممتایز بی‌مایه را خوار و خفیف می‌سازد. اگرچه فیلم به ویژه در بخش پایانی خود تا حدی زیاده‌روی می‌کند به گونه‌ای که شاید مانند ثروتمندانی که به دنبال متلاشی کردن آن‌ها است سطحی بنظر برسد.

به سختی می‌توان انکار کرد که اوستلوند فکر می‌کند چیزی بیش‌تر از آنچه هست می‌گوید – فکر می‌کنم نیت متظاهرانه او ریشه بیشتر نفرت‌های از فیلم است -. اما این باعث نمی‌شود که فیلم به عنوان یک هجویه اجتماعی برای من به میزان قابل توجهی کم‌تر سرگرم‌کننده و جذاب باشد

البته مثلث غم یک داستان ۳ پرده‌ای را روایت می‌کند که اولین بخش آن به نوعی شاید قسمت مورد علاقه من باشد. مثلث غم در پرده اول خود شبیه یک فیلم کوتاه است. جایی که ما با ۲ مدل، کارل و یایا، در یک قرار ملاقات همراه می‌شویم. صورتحساب شام گران‌قیمت‌ آن‌ها آنقدر روی میز می‌ماند که کارل فکر می‌کند شاید یایا قصد پرداخت آن را ندارد، حتی اگر شب قبلش گفته باشد که این کار را انجام می‌دهد. این یک پیش‌درآمد بسیار امیدوار کننده برای مثلث غم است. دلالتی ضمنی مبنی بر اینکه فیلم قرار است به نقش‌های جنسیتی و روابط مبادله‌ای به شیوه‌ای صریح و تازه بپردازد.

البته در ادامه فیلم این ایده را به طور کامل دنبال نمی‌کند. اوستلوند در مربع هم همین کار را کرد. او عادت دارد با ایده‌ای مشابه منحرف شود، بدون اینکه آن را به روش رضایت‌بخشی به ایده قبلی خود پیوند بدهد. قسمت میانی مثلث غم روی یک کشتی تفریحی می‌گذرد که یایا و کارل برای تبلیغ آن در شبکه‌های اجتماعی به آن دعوت شده‌اند (یایا از خود با پاستا نزدیک دهانش عکس می‌گیرد اما در واقع آن را نمی‌خورد). اینجاست که اوستلوند کمی با ایده طبقات بالا و طبقات پایین بازی می‌کند و ما را با گروهی از افراد ثروتمند آشنا می‌کند که ارتباط خود با واقعیت را بطور کامل از دست داده‌اند. بیش‌تر آن‌ها ثروت بین نسلی خود را از طریق سرمایه‌گذاری‌های مخاطره‌آمیزی به دست آورده‌اند که دقیقا جهان را به جای بهتری تبدیل نکرده‌اند. مانند زوج سالخورده مهربانی که ثروتشان از تولید نارنجک می‌آید و یا شخصی که دوست دارد به مردم بگوید ثروتش را از کود به دست آورده است. اوستلوند از ابتدای این بخش با طبقات اجتماعی بازی می‌کند. ثروتمندانی که روی عرشه آفتاب می‌گیرند، کارکنان سفیدپوستی که در بخش میانی اصول کاری عجیب خود را مرور می‌کنند و کارکنان عمدتا غیر سفید پوست که در پایین‌ترین بخش کشتی حضور دارند.

هدف اوستلوند در یک سری مبادلات زننده آشکار می‌شود. زنی (میا بنسون) اصرار دارد که بادبان‌های کشتی باید تمیز شوند، در حالیکه کشتی بادبان ندارد. کارل به یک کارگر برهنه که پیراهن به تن ندارد و توجه یایا را به خود جلب می‌کند حسادت می‌ورزد و به نوعی باعث اخراج او می‌شود. یک نابغه خجالتی کامپیوتر (الیور فورد دیویس) زمانی به هوش می‌آید که دو زن زیبا با او عکس می‌گیرند. یک مسافر (سانی ملس) اصرار دارد که تمام خدمه به شنا بروند. بدیهی است که اوستلوند فکر می‌کند اکثر این افراد با واقعیت پیوندی ندارند.

این افراد به وضوح برای سقوط از پایه‌هایی که روی آن زندگی می‌کنند طراحی شده‌اند. ایده‌ای که بخش محوری مثلث غم را تشکیل می‌دهد. جاییکه در سکانسی مضحک و در عین حال جذاب مسافران در شبی توفانی در مراسم شام مجلل ناخدا شرکت می‌کنند. همانطور که کاپیتان دلزده از زندگی با بازی وودی هرلسون بجای هر معجونی که سرآشپزها برای تحت تاثیر قرار دادن مسافران سرهم می‌کنند، یک همبرگر می‌خورد، اوستلوند دوبینش را همراه با امواج به اینسو و آنسو حرکت می‌دهد که باعث می‌شود ما تقریبا به اندازه شخصیت‌های روی صفحه احساس تهوع کنیم. شبی که یک آشفتگی تمام عیار و تهوع‌آور در پی می‌آورد که اساسا تمام ساختارهای اجتماعی را در هم می‌درد و مقدمه‌ای برای پرده نهایی فیلم می‌شود. هنگامی که اوستلوند نقش‌ها را معکوس می‌کند و یکی از کارگران کشتی (با حضور به یاد ماندنی دالی دی لئون) را به شکل غیرمنتظره‌ای در موقعیت صاحب قدرت قرار می‌دهد.

به سختی می‌توان انکار کرد که اوستلوند فکر می‌کند چیزی بیش‌تر از آنچه هست می‌گوید – فکر می‌کنم نیت متظاهرانه او ریشه بیش‌تر نفرت‌های از فیلم است -. اما این باعث نمی‌شود که فیلم به عنوان یک هجویه اجتماعی برای من به میزان قابل توجهی کم‌تر سرگرم‌کننده و جذاب باشد. ای کاش فیلم طبق انتظاری که در مقدمه خود ایجاد کرد پیش می‌رفت. کارل و یایا، علی رغم اجرای جذاب دین، به شکل غیرمنتظره‌ای به بازیکنانی جزئی تبدیل می‌شوند، زیرا اوستلوند بیش‌تر از آدم‌ها به موضوعات علاقه‌مند است. اما من از سوار شدن به کشتی پشیمان نیستم.

 

امتیازهای فیلم مثلث غم

وبسایت میانگین امتیاز
IMDB ۷.۷ از ۱۰
کاربران متاکریتیک ۷.۱ از ۱۰
منتقدان راتن تومیتوز ۶۹ درصد بر اساس ۲۰۳ نقد
کاربران راتن تومیتوز ۷۳ درصد
منتقدان متاکریتیک ۶۳ درصد براساس ۴۷ نقد

 

مصاحبه با کارگردان و عوامل فیلم

روبن اوستلوند: مدت‌ها دنبال بازیگری بودم که نقش یایا را بازی کند

مدت‌ها دنبال بازیگری بودم که نقش یایا را بازی کند. همسرم یک عکاس مد است بنابراین صنعت مد و بسیاری از مدل‌ها را می‌شناخت. او دوستی داشت که میگفت «شما باید شارلبی دین را امتحان کنید. او مدل و بازیگری اهل آفریقای جنوبی است». بنابراین ما او را به سوئد آوردیم و صحنه ابتدای فیلم جایی که زن و مرد در رستوران نشسته‌اند را با او تست کردیم. ما از تمرین این صحنه بسیار لذت بردیم. بنابراین به او اجازه داده شد که به هر روشی که می‌توانست من را تحت‌تاثیر قرار بدهد و او در این کار فوق‌العاده بود… . او دقیقا می‌دانست که چگونه مانور بدهد و این صحنه را بازی کند: تقریبا مثل یک بازی شطرنج. بنابراین من با اولین بداهه‌گویی او بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم.

سپس گفتم بیاییم دوباره آن را تست کنیم. او دقیقا دوباره همان حضور و حس را داشت. بنابراین اینطور بنظر می‌رسید که اولین‌بار این کار را انجام می‌دهد. این به نوعی فوق‌العاده است که شما بازیگری دارید که خسته نمی‌شود. بازیگری که ۱۰۰ درصد آماده و بسیار متمرکز است و انرژی را از دست نمی‌دهد… . همچنین متوجه شدم که او توانایی خاصی دارد که شاید از حضور بسیار زیاد او مقابل دوربین ناشی می‌شود. او همیشه آرام و مراقب بود و هیچ وقت انرژی‌اش کم نمی‌شد. هرگز مجبور نبودم این را از او بخواهم که انرژی‌اش را بالا ببرد. او هر بار ۱۰۰ درصد روی فرم بود.

فیلم مثلث غم

دالی دی لئون: احساس نمی‌کردم که قرار است نقش ابیگیل را بازی کنم

آن‌ها حدود ۳ روز در مانیل (شهری در فیلیپین) تست می‌گرفتند. من باید ۳ تا از صحنه‌ها را انجام می‌دادم: توزیع غذا، تنبیه دیگران بخاطر مراقبت نکردن از آتش و سپس کارل و ابیگیل در قایق. من یک خلاصه داستان کوچک داشتم، اما هنوز فیلمنامه را ندیده بودم. احساس نمی‌کردم که قرار است نقش را بازی کنم. من از تست‌های آزمایشی متنفرم. فقط به آنجا رفتم و از آن لذت بردم.

بعدا، روبن درخواست یک ملاقات اسکایپی کرد و در آنجا بود که اولین‌بار او را ملاقات کردم. ما درباره شخصیت و اینکه فکر می‌کردم او چگونه است بحث کردیم. ما به نوعی در ترجمه گم شده بودیم و من متوجه نشده بودم که از قبل انتخاب شدم و این نقش را دارم تا اینکه یک ایمیل تبریک دریافت کردم.

وودی هرلسون: من بیشتر یک آنارشیست هستم

من او را دوست داشتم (شخصیت کاپیتان توماس). دقیق‌تر بگویم من یک مارکسیست نیستم بلکه بیش‌تر یک آنارشیست هستم، اما ایده‌های مارکسیستی زیادی وجود دارد که آن‌ها را دوست دارم. بنابراین فکر کردم نقش یک کاپیتان مارکسیست ثروتمند جذاب خواهد بود. فیلمنامه شگفت‌انگیز بود. روبن به افراد اجازه می‌داد که همه چیز را امتحان کنند، اما اگر حتی فیلمنامه را دقیقا به همان شکلی که اولین بار خواندم فیلمبرداری کنید، باز هم فوق‌العاده خواهد بود. شما به ندرت چنین استعدادی را می‌بینید. او به شکل هوشمندانه‌ای شما را در موقعیتی قرار می‌دهد که ناخوشایند است. او استاد خلق این نوع تنش و ناراحتی است.

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

3 نظر
  1. محسن می‌نویسد

    مزخرف ترین بی محتوا ترین و بی هدف ترین فیلمی بود ک ب عمرم دیدم واقعا برای صنعت فیلم سازی مدرن متاسفم

  2. مژگان معمارزاده می‌نویسد

    نقدی بر فیلم سینمایی مثلث غم

    مثلث غم، طنز تلخی است که سلطه نیازهای اساسی بر نظم اجتماعی را به اثبات می‌رساند. فیلم نگاهی انتقادآمیز  به سیاست جهانی و تفکرات مختلف ایدئولوژیکی و نظام سرمایه داری دارد و با جملات زیبایی از مارکس، لنین، کندی و مارتین لوترکینگ، شعارهای آزادی و برابری را با جایگزینی امتیازات طبقاتی و بهره کشی انسانی به استهزا می گیرد.

    در قسمت میانی و سفر دریایی؛  میلیاردرهای خوشگذرانی می بینیم که با به رخ کشیدن ثروت بی حساب خود، سرگرمیهایی براه می اندازند.
    عن فروشی( کود فروشی) که پیشنهاد خرید کشتی را می‌دهد و خود را صاحب تمام و کمال و کل خدمه میداند و همسر او که با نیت خیرخواهانهء متظاهرانه، نظم و ترتیب کاریِِ خدمه را بهم می ریزد و با نیم ساعت  تاخیر در برنامه شامِ ناخدای دائم الخمر، او را وادار به تلافی و آزار ثروتمندان بدون درد می‌کند.
    در قسمت سوم و پایانی فیلم، طوفان و حمله دزدان دریایی، چند مسافر نجات یافته را به جزیره ای ظاهرا متروکه می‌رساند. زوج جوانی که هر دو مدل و اغازگر فیلم (با بازی درخشان شان) بودند، دو میلیاردر، یک دزد دریایی، یک زن معلول، مسئول خدمه و نظافتچی توالت ها، کلِ جامعه جدیدِ متحول شده را، تشکیل می‌دهند. جامعه ای که تحت شرایط اجباری و نیازهای طبیعی افراد، سلسله مراتب طبقاتی را دگرگون میکند؛ بطوریکه زن نظافتچی، بخاطر مهارت های ماهیگیری و درست کردن آتش،ادعای رهبری دارد. دیگر شعار مشهور مارکس بدرد میلیاردر ولنگار، نمی خورد( هر آدمی به اندازه توانایی اش و هر آدمی به اندازه نیازش)
    پس قبول می‌کنند؛ مورد سوءاستفاده او قرار گیرند؛ اویی که عمری مورد بهره کشی، قرار گرفته بود.
    مجموع این اتفاقات، بشکل واقع گرایانه، طعنه می‌زنند بر سیاست های لیبرالیستی که برای تامین نیازهای اساسی مردم، چاره ای جز پذیرش روش‌های سوسیالیستی و دور زدن شعارهای خود، ندارند.
    نگرش های جنسیتی در دنیای مد و مدرنیته، ازخودبیگانگی و برتری زیبایی به هوش و بازاریابی به علم. تحت شعاع قرار گرفتن همه ابعاد زندگی بخاطر دنیای مجازی و داشتن فالویر بیشتر و بازگشت به غرایز اولیه. کلیات فیلم را تشکیل می‌دهند.
    نوآوری، ساختار خوب، بازی‌های درخشان، موسیقی و فیلمبرداری عالی… اما کارگردانی می‌توانست قویتر عمل کند.
    ایده متفاوت و بحث مدل ها از زاویه ای متفاوت، از چند جهت جالب توجه بود.
    ۱.مدل مرد، یک سوم مدل زن، پول درمی آورد و چرایی آن
    ۲. بحث جنسیتی که اینبار به پایمال شدن حقوق مردان و باج گیری متمدنانه زنان، اشاره می‌کرد.
    ۳. اثبات اینکه زنها با وجود شعارهای فمنیستی، خود به نگرش جنسیتی، دامن می‌زنند… بخاطر نفع حاصله از آن.

    بنظر من قسمت میانی فیلم و سکانس داخل کشتی میتوانست کوتاه‌تر باشد. خصوصا قسمت شام ناخدا و استفراق های متعدد و سرازیر شدن مدفوع و کثافات، زیادی کش آمد. استفاده از تمثیل بالااوردن و زرداب معده و مدفوع، برای  بورژواها پرخور در فیلمها، زیادی کلیشه شده. اما شرط بندی روی کارت های سرخ و سیاه و ردوبدل ان جملات منتخب، بین روس کاپیتالیست و آمریکایی کمونیست، مبتکرانه بود. اگر مدت فیلم بیشتر بود یا بجای کش آمدن سکانسهای داخل کشتی، به شخصیت پردازی و همذات پنداری قسمت جزیره می پرداختند، جذابیت فیلم دوچندان میشد. مثلا وقتی ما مسافران را دائم در حال خوردن چیزی می‌دیدیم، نمی‌توانستیم باور کنیم بخاطر بسته های چوب شور، یایا، دوست پسرش کارل را به نظافتچی تفویض کند. یا وقتی مرد کت شلواری، الاغ را کشت و برای مدتی گوشت تهیه کرد؛ چرا ریاست و استفاده از چادرِخواب را برای مدتی درخواست نکرد. فیلم بامزه تر نمیشد؛ اگر او هم دست یایا را می‌گرفت و به چادر می‌برد؟!
    #مژگان_معمارزاده

    1. فیلیمو‌شات می‌نویسد

      سلام و ممنون از وقتی که گذاشتید.

fosil