نقدهای قدیمی به فیلم پرستاره مسعود کیمیایی را بخوانید

فیلم حکم؛ دنیای دیوانه دیوانه

۹ آذر سالگرد اکران این فیلم مسعود کیمیایی است

وقتی مسعود کیمیایی، بعد از چند سال دوری از فیلمسازی، سربازهای جمعه را ساخت، بسیاری از مخاطبان با مشاهده آشفتگی روایی و ابهامات پرتعداد موجود در داستان فیلم متعجب شدند. به‌نظر می‌رسید کیمیایی حرف‌های فراوانی برای گفتن دارد و می‌خواهد همه آن‌ها را در یک فیلم منتقل کند. نتیجه، فیلم پرگو و چندپاره‌ای بود که واکنش‌های تندی را میان منتقدان برانگیخت. اما وقتی کیمیایی، بعد از آن شکست همه‌جانبه، فیلم حکم را ساخت یک بار دیگر همه را غافلگیر کرد. حکم هم فیلمی پیچیده بود تا حدی که حتی تعریف خلاصه داستان آن هم کار ساده‌ای نبود.
با این وجود حکم، نه‌تنها در مقایسه با سربازهای جمعه که در مقایسه با اکثر فیلم‌های یک دهه قبل کیمیایی، با واکنش‌های مثبت‌تری روبه‌رو شد. به‌نظر می‌رسید چیزی در سینمای کیمیایی تغییر کرده است. بحث فقط پیچیدگی روایی و دشواری پیدا کردن خط داستانی نبود. این‌بار به‌نظر می‌رسید که اساسا قصه‌گویی (به‌شکل کلاسیک) اهمیت زیادی برای کیمیایی ندارد. شاید به همین دلیل بود که برخی از منتقدان، راه متفاوتی را برای مواجهه با حکم برگزیدند. اینجا نگاهی انداخته‌ایم به چکیده نقدهایی که در زمان نمایش این فیلم در موردش نوشته شد.

خلاصه داستان فیلم حکم

در فیلم حکم ساخته مسعود کیمیایی، ۳ جوان هر کدام به دلیلی برای سرقت از منزل مهندسی ثروتمند به ویلای او در شمال می‌روند. سهند می‌خواهد اسناد و مدارکی جعلی را که پایش را به مناسبات اقتصادی فاسد و خلاف‌های مهندس می‌کشاند به دست بیاورد. محسن خلاف‌کاری خشن و خطرناک است که از بالا دستی‌هایش دستور گرفته تا طلا و جواهر و پول‌های این خانه را بدزدد، و فروزنده دختری فریب‌خورده است که منشی مهندس و مدتی هم صیغه‌اش بوده و حالا قصد انتقام‌گرفتن دارد. در طول سرقت معلوم می‌شود که محسن و فروزنده در گذشته رابطه عاطفی بی‌سرانجامی داشته‌اند. فروزنده با گلوله‌ای مهندس را ناکار می‌کند و با پول و جواهرات و اسناد فرار می‌کنند و قصد دارند با گذرنامه قلابی از کشور خارج شوند. رضا معروفی خلاف‌کار پیر کهنه‌کار که از طرف جلال – یکی از روسای محسن – مامور شده گذرنامه را به آن‌ها برساند، سر مبلغ با جوان‌ها درگیر می‌شود ولی سرانجام گذرنامه‌ها را به آن‌ها تحویل می‌دهد و همراه سهند به تهران برمی‌گردد، در حالی‌که رضا نسبت به سهند و فروزنده دلبستگی پدرانه‌ای پیدا کرده است. در راه محسن متوجه می‌شود گذرنامه‌های آن‌ها تعمدا بی‌دقت جعل شده بوده تا موقع رسیدن به مرز دستگیر و زندانی شوند. آن‌ها ناچار به تهران برمی‌گردند، و محسن قصد دارد حکم کشتن جلال را از شخصی به نام حد میثاق – که رییس ارشد و همه‌کاره دارودسته خلافکارهاست – بگیرد.

فروزنده که به وضع آشفته محسن و کارهای خلافش پی برده با او درگیر می‌شود و کتک مفصلی می‌خورد. بعد پنهانی از هتلی که درش حبس شده فرار می‌کند و پیش رضا معروفی و سهند می‌آید تا به آن‌ها خبر بدهد که محسن قصد کشتن‌شان را دارد. رضا از طریق رابط‌ها و خبرچین‌هایش می‌فهمد که محسن در مراسم عروسی یکی از سرکرده‌های باند قرار است حکم مرگ جلال را اجرا کند و با پول‌های دزدی از کشور خارج شود. سهند و رضا و فروزنده بیرون محل عروسی منتظر می‌شوند و محسن آخر شب پس از کشتن جلال به قصد برداشتن پول‌ها از مجلس عروسی بیرون می‌آید. آن‌ها او را تا محل مخفی‌کردن پول‌ها تعقیب می‌کنند و فروزنده از رضا معروفی می‌خواهد که اجازه بدهد کار محسن را خودش تمام کند. دو دلداده جوان با هم روبه‌رو می‌شوند و فروزنده روی محسن اسلحه می‌کشد. محسن هم روی فروزنده هفت‌تیر می‌کشد اما با گلوله رضا معروفی کشته می‌شود. محسن قبل از مرگ به فروزنده اعتراف می‌کند که دوستش داشته و معلوم می‌شود که هفت‌تیرش خالی بوده. فروزنده، با گریه، جنازه محسن را رها می‌کند و همراه رضا معروفی و سهند می‌رود.

 

عوامل و بازیگران فیلم حکم مسعود کیمیایی

نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده: مسعود کیمیایی/ محصول کارگاه آزاد فیلم/ مدیر فیلمبرداری: علیرضا زرین‌دست/ تدوینگر: جعفر پناهی/ موسیقی متن: کاوه ناصحی

بازیگران: عزت‌الله انتظامی، لیلا حاتمی، بهرام رادان، پولاد کیمیایی، خسرو شکیبایی، مریلا زارعی، لادن طباطبایی، جلال پیشواییان، اکبر معززی، بهرام فتاحی، سعید پیردوست.

لیلا حاتمی در فیلم حکم

جایزه‌ها و آمار فروش فیلم حکم

حکم بدون حضور در جشنواره فیلم فجر راهی اکران عمومی شد. با این وجود در نهمین دوره جشن حافظ (۱۳۸۵) مورد توجه نسبی هیئت داوران قرار گرفت. در این دوره از جوایز جشن حافظ، فیلم حکم دو تندیس بهترین ترانه فیلم و سریال (رضا یزدانی) و بهترین فیلمبرداری (علیرضا زرین‌دست) را دریافت کرد و همچنین در رشته‌های زیر نامزد دریافت جایزه بود: بهترین فیلم، بهترین کارگردان، دو نامزدی در رشته بهترین بازیگر مرد (عزت‌الله انتظامی و پولاد کیمیایی)، بهترین بازیگر زن (لیلا حاتمی)، بهترین تدوین (جعفر پناهی)، بهترین طراح صحنه و لباس (کیوان مقدم)، و بهترین صدا (اسحاق خانزادی). در مجموع سهم حکم از جشن حافظ ۱۰ نامزدی و ۲ تندیس بود.

حکم از ۹ آذر ۱۳۸۴ به‌طور عمومی اکران شد و هر چند افتتاحیه نسبتا قدرتمندی داشت اما در مجموع با بازخورد متوسطی روبه‌رو شد و در نهایت با جذب حدود ۳۸۹ هزار مخاطب در رتبه چهاردهم فهرست فیلم‌های پرمخاطب سال ۸۴ قرار گرفت.

 

نقد و بررسی های اولیه در اکران حکم کیمیایی

جدا از موافقت یا مخالفت با کیفیت فیلم، حکم برای خیلی از منتقدان فیلم غافلگیرکننده‌ای بود. همان‌طور که حمیدرضا صدر در نقد خود بر حکم نوشته بود، «این که ترکیب حکم در مقایسه با آثار اخیر مسعود کیمیایی به‌مراتب فانتزی‌تر است، تماشاگر را هم بی‌دغدغه‌تر کرده. او این‌بار نخواسته عنان نگاه هجوآمیزش را در هیچ زمینه‌ای کنترل کند و همه را با هر قاعده‌ای که خواسته زیر تازیانه‌اش گرفته.» (لازم به ذکر است که تمامی نقل‌قول‌های ذکرشده در این مطلب، به جز یادداشت بهزاد عشقی، متعلق به شماره ۳۴۱ ماهنامه فیلم (دی ۱۳۸۴) هستند).

حکم فیلمی با روایتی پیچیده بود که حتی خلاصه داستانش را هم به‌سختی می‌شد تعریف کرد. آیا این پیچیدگی را باید ناشی از ناتوانی کیمیایی در روایت داستان در نظر بگیریم یا بخشی جدایی‌ناپذیر از فرم فیلم محسوب می‌شود؟ منتقدان در این مورد با یکدیگر اختلاف نظر داشتند.

حسین معززی نیا: «با فیلم مغشوشی طرفیم که گاهی می‌خواهد قصه بگوید و نمی‌تواند، گاهی می‌خواهد از روایت صرف‌نظر کند و فضاسازی کند و باز هم نمی‌تواند. و در نهایت، تعدادی شخصیت تعریف‌نشده باقی می‌مانند که اگر فیلم ادامه می‌یافت، می‌شد انتظار سرزدن به هر نوع رفتاری در هر موقعیتی را از آن‌ها داشت»

حسین معززی‌نیا متعلق به دسته اول بود. او حکم را فیلمی آشفته با بیانی الکن قلمداد کرد: «کسانی که فیلم را از قبل دیده بودند، می‌گفتند این بار نشانی از آن عجله‌ها و بی‌حوصلگی‌ها در پرداخت دیده نمی‌شود و فیلم از سر صبر و با دقت ساخته شده. خب، بله درست است و این دقت‌ها تا حدودی دیده می‌شود؛ بازی‌ها یکدست‌تر است و بعضی سکانس‌ها طراحی دارند و آغاز و پایان دارند و لباس‌ها و اجزای صحنه کنترل‌شده‌تر به نظر می‌رسند. ولی آیا حوصله به خرج دادن در این قبیل موارد، می‌تواند آشفتگی روایی و نقص بیانی فیلم را هم توجیه کند؟»

به عقیده معززی‌نیا، حکم فیلمی است که در ابعاد مختلفی از رسیدن به اهدافش باز می‌ماند: «با فیلم مغشوشی طرفیم که گاهی می‌خواهد قصه بگوید و نمی‌تواند، گاهی می‌خواهد از روایت صرف‌نظر کند و فضاسازی کند و باز هم نمی‌تواند. و در نهایت، تعدادی شخصیت تعریف‌نشده باقی می‌مانند که اگر فیلم ادامه می‌یافت، می‌شد انتظار سرزدن به هر نوع رفتاری در هر موقعیتی را از آن‌ها داشت. در اصل، با شخصیت‌هایی جعلی، روابطی جعلی و فضایی جعلی سروکار داریم.»

حکم فیلمی است با شخصیت‌ها و موقعیت‌های غیرمنتظره و عجیب. حسین معززی‌نیا اعتقاد داشت که مشکل نوع پرداخت فیلم حکم این است که نمی‌تواند منطقی درونی برای نمایش این موقعیت‌ها بنا کند: «حکم فیلم آشفته‌ای است که می‌خواهد با توسل به نمایش موقعیت‌های غریب و شخصیت‌های عجیب، منطق خاص خودش را بنا کند. اما در مدت تماشای فیلم، این منطق شکل نمی‌گیرد و استوار نمی‌شود. ارجاع‌های پراکنده به فیلم‌های دیگر و بازسازی ۲-۳ صحنه از پدرخوانده هم به این شکل که گلوله‌ای توی پیشانی سعید پیردوست شلیک شود و سرش بیفتد پایین و شکیبایی ادای براندو (یا بهتر بگوییم دوبلورش را) دربیاورد و دوربین هم مثل دوربین گوردون ویلیس حرکت کند، این همه اغتشاش و ابهام را توجیه نمی‌کند؛ فقط نوع پیچیده‌تر و غریب‌تری از اختلال در روایت را به نمایش می‌گذارد.»

در سوی مقابل، نیما حسنی‌نسب قرار داشت که حکم را دارای منطق درونی قابل قبولی می‌دانست. سال‌ها قبل از ساخت حکم، هوشنگ گلمکانی در یادداشت خود در دفاع از فیلم سرب (یکی دیگر از ساخته‌های کیمیایی) این جمله را نقل کرده بود: «هر فیلم اصول خود را بنا می‌کند.» حسنی‌نسب با ارجاع به این جمله، سعی کرد از حکم دفاع کند: «ساختار روایی و بصری حکم به کابوسی شبیه است که شکل واقعی‌اش را هر روز و هر دقیقه بغل گوش‌مان می‌بینیم. سکانس‌های نه چندان مرتبط فیلم مثل یک خواب بد و هذیانی است که ریشه و دلیلش اتفاق‌های واقعی و ظاهرا عادی است که در طول روز از سر گذرانده‌ایم و می‌گذرانیم یا با نگاهی به صفحه حوادث روزنامه‌ها متوجه‌شان می‌شویم. انگار کیمیایی بعد از یک روز پردردسر در تهران امروز خوابیده و صبح که بلند شده صحنه‌هایی که خواب دیده روی کاغذ آورده است. آشفتگی‌های روایت فیلم هم دقیقا از همین منطق درونی پیروی می‌کنند. جمله «هر فیلم اصول خود را بنا می‌کند» چندین سال پس از سرب، دوباره برای توضیح و توصیف فیلم دیگری از کیمیایی قابل ارجاع به نظر می‌رسد. به همین دلیل تردید ندارم که حکم خیلی از طرفداران قدیمی کیمیایی را مایوس خواهد کرد.»

نیما حسنی‌نسب: «حکم مرز ظریف و مشخص میان «زندگی واقعی» و «زندگی سینمایی» را تا انتها به خوبی رعایت می‌کند. شخصیت‌ها و مکان‌ها بیش از این‌که ارجاع مشخص و مصداق معینی در دنیای واقعی اطراف‌مان داشته باشند، یکسره از دنیای سینما و فیلم‌های محبوب سازنده تغذیه می‌کنند و اصلا در آن حال‌وهوا نطفه بسته‌اند»

حسنی‌نسب، برخلاف معززی‌نیا، ارجاعات سینمایی حکم را نه شاهدی بر اختلال روایت بلکه اقدامی هوشمندانه در راه ساخت جهان فیلم می‌دانست: «حکم مرز ظریف و مشخص میان «زندگی واقعی» و «زندگی سینمایی» را تا انتها به خوبی رعایت می‌کند. شخصیت‌ها و مکان‌ها بیش از این‌که ارجاع مشخص و مصداق معینی در دنیای واقعی اطراف‌مان داشته باشند، یکسره از دنیای سینما و فیلم‌های محبوب سازنده تغذیه می‌کنند و اصلا در آن حال‌وهوا نطفه بسته‌اند… پرده‌ای که وسط خانه قدیمی و بااصالت رضا معروفی کشیده شده و حتی وقتی کسی تماشایش نمی‌کند فیلم نشان می‌دهد، مدام ما را با چنین تلفیق و تلاقی خجسته‌ای مواجه می‌کند.»

در حالی که هم معززی‌نیا و هم حسنی‌نسب به تفاوت‌هایی میان حکم و فیلم‌های قبلی کیمیایی اشاره کردند، بهزاد عشقی (به‌عنوان یکی از مخالفان این فیلم) نظر متفاوتی داشت و رفتارها و شخصیت‌های مشابهی را در فیلم‌های کیمیایی (از جمله حکم) ردیابی می‌کرد. او در یادداشت خود در شماره ۳۸۸ ماهنامه فیلم (دی ۱۳۸۷)، در مورد حکم چنین نوشت: «در همین فیلم حکم، لیلا حاتمی و پولاد کیمیایی و بهرام رادان، نقاب به چهره می‌زنند و سلاح به دست می‌گیرند و به قصد سرقت مسلحانه وارد خانه مرد متمولی می‌شوند. اما صحنه‌های اکشن به‌سرعت رنگ می‌بازد و بازیگران به جای حرکت و عمل و حادثه‌سازی جلوی دوربین ژست می‌گیرند و درباره اخلاق و جامعه و فرهنگ و مرام و رفاقت و چه و چه، شعر می‌بافند و سخنرانی می‌کنند. در همین فیلم حکم، در میانه سرقت مسلحانه، لیلا حاتمی و پولاد کیمیایی نقاب از چهره برمی‌دارند و درباره زندگی‌نامه خود و ستمی که بر آن‌ها رفته، خطابه مفصلی ایراد می‌کنند. به قول رادان انگار نه برای سرقت، که برای گفت‌وگو و تحلیل به یک کافی‌شاپ رفته‌اند. در تمام این فیلم‌ها، شخصیت‌های قدیمی، نوستالژی گذشته دارند و مدام جلوی پرده سینما یا صحنه تلویزیون قرار می‌گیرند و فیلم‌های تاریخ سینما نگاه می‌کنند. حتی جوان‌های فیلم نیز انگار به این عصر تعلق ندارند و مدام با زبان خاص کیمیایی از گذشته‌هایی یاد می‌کنند که متعلق به نسل آن‌ها نیست.»

جمشید ارجمند هم، که نقد مثبتی بر فیلم حکم نوشته بود، اعتقاد داشت که حکم از عدم تعادل در فیلمنامه رنج می‌برد: «برای این‌که فیلمنامه حکم به کمال می‌رسید و نقص‌ها و کمبودها و نقاط ابهامش برطرف می‌شد، دستکاری‌هایی لازم بود. در شیزوفرنی سهند، در کاراکتر جلال گنگستر که مبهم است و به اشاره‌ای برگزار شده (در تناسب با پرداخت مفصل کاراکتر حد میثاق که با بازی استادانه خسرو شکیبایی، وزن بیهوده سنگینی در فیلم پیدا کرده؛ نیمی از این وزن کافی بود).»

عزت الله انتظامی و خسرو شکیبایی در فیلم حکم

دغدغه‌های اجتماعی کیمیایی در فیلم حکم

هر چند فضاسازی کیمیایی در فیلم حکم به گونه‌ای بود که در مواردی آشکارا از واقع‌نمایی فرار می‌کرد اما بعضی از منتقدان ایده‌های به‌روز اجتماعی را هم از دل فیلم بیرون کشیدند. جمشید ارجمند یکی از این منتقدان بود: «حکم فیلم خوبی است. کیمیایی در حکم همان کیمیایی بعد از انقلاب است. زیرا من بر این باورم که این فیلمساز، به پیروی از وجود یک تماتیک اجتماعی بسیار قدرتمند در ذهنش، سینمای زمانه را می‌سازد، نوعی مورخ روان‌شناسی اجتماعی است که همپای تحولات جامعه و گاه یک قدم فراتر از آن پیش می‌رود و حتی شاهد و روایتگر دوره‌های انتقال هم بوده است. حکم همچنان قصه بی‌عدالتی و ستمگری است، قصه رشد گیاهانی در شوره‌زار است، روایت جذاب گرد آمدن عناصری هم‌جنس و هم‌ذهن دور از یکدیگر است.»

حمیدرضا صدر: «شاید نقطه عطف احساسات‌گرایی حکم در اهمیت یافتن جایگاه زن همپای مردان باشد. این زن از حیطه زنان بی‌دست‌وپا و منفعل کیمیایی – از اعظم در قیصر و فاطی در گوزن‌ها گرفته تا در تیغ و ابریشم و سرب و حتی هدیه تهرانی در سلطان – دور شده و تپانچه‌ای در دست می‌گیرد… این زن به حدی زنجیرها را در دنیای کیمیایی پاره کرده که می‌تواند به محبوبش بگوید: من اگه بخوام شوهر کنم، من می‌گیرمت»

حمیدرضا صدر هم برخی از ویژگی‌های فیلم (از ریتم آن گرفته تا فضای هجوآلود) را ناشی از تلاشی برای نقد زندگی در آن دوران قلمداد کرد: «کیمیایی می‌خواهد در پس رنگ‌وروغن خودنمایانه‌ای که آدم‌هایش را در بر گرفته، نقاد زندگی این دوران – حداقل قشری از جامعه کنونی ایران – هم باشد. آهنگ پرشتاب، عجولانه و گاه دیوانه‌وار اثر، بازتابنده اغتشاش این دوران است. بخشی از هجو اثر و لودگی آدم‌ها به مدد تصویرها، رنگ و اشیا شکل می‌گیرند. در چنین قلمرویی مادی‌گرایی به صورت بیماری همه‌گیری درآمده و همه چیز به ظاهر و فرم ختم شده. مثل زخم چهره اکثر شخصیت‌های اصلی، مدل موی پولاد کیمیایی، عینک خسرو شکیبایی، کلاه عزت‌الله انتظامی. آنها در تاروپود ظواهری گرفتارند که هیچ‌یک از ته قلب به آن ایمان ندارند.»

اما صدر به ویژگی اجتماعی دیگری هم در حکم اشاره کرد که این فیلم را از اکثر آثار پیشین کیمیایی متمایز می‌کرد. این ویژگی، نقش زنان در فیلم بود: «شاید نقطه عطف احساسات‌گرایی حکم در اهمیت یافتن جایگاه زن همپای مردان باشد. این زن از حیطه زنان بی‌دست‌وپا و منفعل کیمیایی – از اعظم در قیصر و فاطی در گوزن‌ها گرفته تا در تیغ و ابریشم و سرب و حتی هدیه تهرانی در سلطان – دور شده و تپانچه‌ای در دست می‌گیرد… این زن به حدی زنجیرها را در دنیای کیمیایی پاره کرده که می‌تواند به محبوبش بگوید: «من اگه بخوام شوهر کنم، من می‌گیرمت». آن‌چه تصور به زبان رفتنش از دهان اعظم در قیصر، خیالی به نظر می‌رسد. بله جایگاه زن در دنیای کیمیایی برای ابراز مکنوناتش بیشتر شده… اگر محسن قهرمان امروزی کیمیایی و رضا معروفی قهرمان دیروزی و دوست‌داشتنی‌اش است؛ فروزنده کسی است که کیمیایی به او به‌رغم حیثیت خدشه‌دارشده‌اش با احترام می‌نگرد. به همین جهت هرچند همراه دو مرد رخدادها و درگیری‌ها را می‌بینیم، ولی در دنیای این زن هم شریک هستیم. او هسته مرکزی توفان رخدادها است و همه مردان اصلی قصه – محسن، سهند و رضا – را پی خود می‌کشید.»

با این وجود، دسته دیگری از منتقدان اعتقاد داشتند که تاکید مداوم منتقدان بر ویژگی‌های سیاسی و اجتماعی آثار کیمیایی، یکی از اتفاقاتی بوده که سینمای او را از مسیر درست منحرف کرده و حالا، حکم بازگشت کیمیایی به مسیر درست محسوب می‌شود. نیما حسنی‌نسب یکی از منتقدانی بود که البته به حرف‌های همراه با رمز و کنایه کیمیایی در حکم اشاره کرد: «کیمیایی هیچ‌وقت در این سال‌ها این‌قدر به زبان اشاره و با رمز و کنایه حرف نزده و فیلم نساخته؛ حتی در مقایسه با نوشته‌ها و گفت‌وگوهایش که گاهی عملا از محدوده «معنا» بیرون بوده است. این‌بار حتی می‌شود استدلال کرد که برای تصویر دنیای مخفی و تاریک و زیرزمینی گنگسترها و تبهکارهای داستان عملا چاره‌ای جز ابهام و ایما و اشاره باقی نمانده و ارجاع شکل و شمایل و رفتارهای آن‌ها به نمونه‌های تاریخ سینمایی و ژانری هم بخشی از این پرده‌پوشی و نمونه‌سازی ناگزیری است که حرف‌زدن درباره این جور شخصیت‌ها در شرایط کنونی ایجاب می‌کند. پس باید به این نتیجه برسیم که دوست داشتن یا نداشتن حکم عملا بستگی مشخص و بی چون‌وچرایی به همین شکل ارتباط مخاطب با پیچیدگی‌ها و ابهام‌ها دارد.»

سعید قطبی‌زاده: «کیمیایی در حکم خیلی واقع‌بینانه به گذشته خودش در این سال‌ها نگاه می‌کند و برای کسانی سوگواری می‌کند که خود به آن‌ها جان داده بود»

با وجود،  آن‌چه که – به زعم حسنی‌نسب – کیفیتی قابل قبول به حکم بخشیده، نه معناهای احتمالی قابل ردیابی در فیلم، بلکه اتفاقا ماهیت ضدمعنای فیلم است: «حکم در بهترین حالت و ناب‌ترین لحظه‌هایش آشکارا ماهیتی ضدمعنا دارد و رعایت کامل و دقیق همین ویژگی است که فرم پیشرو و غرابت بدیع صحنه‌های مختلف آن را باعث شده است. این فیلمی است درباره «هرج‌ومرج» و ساختمان فیلم هم دقیقا بر اساس این کلیدواژه طراحی شده. بهترین حربه برای خنثی کردن چنین استدلالی این است که ساختار نهایی فیلم را حاصل اتفاق بدانیم و به کلی منکر ذهنیت آگاهانه و حساب‌شده فیلمساز پشت این اغتشاش و هذیان جنون‌آمیز موقعیت‌ها و آدم‌ها بشویم. به نظرم حتی این فرض ابطال‌ناپذیر هم تغییری در کیفیت فیلم ایجاد نمی‌کند.»

سعید قطبی‌زاده از جمله منتقدانی است که در سال‌های اخیر کمتر فیلمی به کارگردانی مسعود کیمیایی را پسندیده. اما او یکی از طرفداران فیلم حکم بود و در یادداشت خود تفاوت حکم با آثار قبلی کیمیایی را دوری از شتاب‌زدگی ژورنالیستی دانسته بود: «اگر کیمیایی در فیلم‌های قبلی‌اش در درک جامعه معاصرش و تحولات اجتماعی، دچار یک جور شتاب‌زدگی ژورنالیستی شده بود و می‌خواست از میان جوان‌های دانشجوی کتاب‌خوان حراف امروزی، کسی را پیدا کند که به هر شکل ممکن با دنیای او و دلبستگی‌هایش نزدیک باشد (که حاصل کار کمدی ناخواسته‌ای می‌شد سرشار از سوءتفاهم) در حکم خیلی واقع‌بینانه به گذشته خودش در این سال‌ها نگاه می‌کند و برای کسانی سوگواری می‌کند که خود به آن‌ها جان داده بود.»

بهرام رادان در فیلم حکم مسعود کیمیایی

نتیجه‌گیری

حکم، بازتابی بود از یک دنیای آشفته و افسارگسیخته. افراط کیمیایی در پرداخت صحنه‌هایی اغراق‌شده و جنس بازی بازیگران (به‌خصوص بزرگانی چون عزت‌الله انتظامی، خسرو شکیبایی و جلال پیشواییان که این کیفیت اغراق‌شده را به‌تمامی درک کرده بودند) حکم را به تجربه‌ای متفاوت در کارنامه کیمیایی تبدیل کرد. فیلمساز بزرگ ما در فیلم بعدی‌اش (رییس) سعی کرد این کیفیت را مجددا بازنمایی کند اما حاصل کار اصلا قابل مقایسه با کیفیت فیلمی چون حکم نبود. شاید دلیل این تفاوت را باید در مشخص‌بودن خط‌وربط میان شخصیت‌ها در حکم و گنگی بیش‌ازاندازه این روابط در رییس جست‌وجو کرد. علی‌رغم مرکزگریزی آشکار روایت در فیلم حکم، هنوز این امکان وجود داشت که بتوانیم شخصیت‌ها را دنبال کنیم. اما در رییس کار به جایی رسیده بود که ایجاد همدلی با شخصیت‌ها به کار طاقت‌فرسایی تبدیل شده بود!

ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلم‌های دوست‌داشتنی

حتی بسیاری از مخالفان مسعود کیمیایی هم قبول دارند که او توانایی قابل توجهی در ساخت و پرداخت موقعیت‌های جذاب و تکان‌دهنده دارد. از سوی دیگر، در صورت پذیرش این نکته که فیلم‌های کیمیایی در ۳ دهه اخیر از نظر داستان‌گویی گنگ‌تر و مبهم‌تر از آثار پیشین او به نظر می‌رسند، آن‌چه کیفیت برخی از آثار کیمیایی را در سطحی بالاتر از دیگر فیلم‌های او قرار داده، پرورش شخصیت‌های جذاب و روابط پیچیده و چندبُعدی است که گنگی داستان‌ها را جبران کرده‌اند. حکم فیلمی است که، به‌طور کلی، هر دو مولفه را دارا است و شاید به همین دلیل بود که در مجموع با واکنش‌های کم‌وبیش مثبتی روبه‌رو شد.

تماشای آنلاین فیلم حکم در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil