یادداشتی درباره فیلم رقص بر جاده به کارگردانی ریچی آدامز

در جست‌وجوی رهایی از سرزمین باد و طوفان

فیلم «رقص بر جاده» ساخته ریچی آدامز می‌کوشد داستانی عاشقانه و رمانتیک را در بحبوحه جنگ جهانی اول و در یک دهکده کوچک ساحلی که ساکنانش همچون یک خانواده بزرگ، شناخت و ارتباط نزدیکی با همدیگر دارند را روایت کند. انتخاب جزایر هیبرید اسکاتلند بعنوان لوکیشن اصلی فیلم و چشم‌انداز یگانه و منحصربفردی که فضای این جزیره کوچک برای روایت درام مورد نظر فیلمساز در اختیار او قرار داده است، اولین نکته‌ای است که توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند. استفاده از فضای همیشه ابری این جزیره که ساکنانش به سرما، باد و طوفان‌های پیاپی خو گرفته و آن را همچون جزئی جداناپذیر از زندگیشان پذیرفته‌اند، بستر مناسبی برای نمایش شخصیتی که آرامش زندگی‌اش را در آنسوی آب‌ها و صخره‌ها جستجو می‌کند فراهم آورده است. برای کریستی، دختر زیبا و جوان دهکده (با بازی خوب هرمایونی کورفیلد که پیش از این، حضورش را در فیلم ماموریت غیرممکن: ملت یاغی در کنار تام کروز دیده بودیم) که از کودکی به همراه پدرش، عبور و مرور کشتی‌ها به سمت آمریکا (که در آن تاریخ بعنوان کشوری به دور از سایه وحشتناک جنگ و مرگ شناخته می‌شد) را رصد کرده بود، رویای حضور در کشوری آزاد، دغدغه‌ای بود که نویسنده و کارگردان تلاش کرده به هر نحوی که شده پاسخی به آن بدهد. هر چند که این پاسخ و روند شکل‌گیری و نمایشی شدن آن، نتواند در بافت دراماتیک اثر حل شده و تماشاگر را نسبت به روابط علت و معلولی طراحی شده در داستان، هیجان زده نماید.

تصویرسازی یک داستان عاشقانه در دهکده کوچکی که پسرهای تازه به بلوغ رسیده در رقابت برای دلربایی از زیباترین دختران آنجا با یکدیگر تا مرز توهین، تحقیر و زد وخورد باهم پیش می‌روند، داستانی بارها تکرار شده اما جذابی است که می‌تواند بسیاری از بینندگان این گونه از آثار را برای تماشای آن مشتاق نماید. صمیمیت و همدلی فراوانی که میان اهالی دهکده وجود دارد، احتمال وقوع هر گونه جنایتی را تا به این اندازه کم کرده که تنها یک افسر پلیس، بدون هیچگونه دفتر و دستیاری مدیریت نظم آنجا را به‌عهده دارد. اینجا است که یک واقعه غیر قابل انتظار، جنایتی را در آن دهکده رقم می‌زند که درام عاشقانه پیش رو را به گونه آثار پلیسی و ایده دراماتیک و همیشه جذاب «جنایتکار کیست؟» نزدیک می‌کند. آن هم درام عاشقانه نوجوانانه‌ای که در سایه وقوع جنگ، سویه تقدیری و تلخ دوری و اضمحلال را به تماشاگر یادآوری می‌کرد.

هرمیون کورفیلد در فیلم رقص بر جاده

شاید مهمترین نکته‌ای که مانع همراهی عمیق مخاطب با وقایع و حوادث فیلم شده و رقص بر جاده را از دسته‌بندی آثار مهم تاریخ سینما دور می‌کند، ضعف و ناتوانی ریچی آدامز در شخصیت‌پردازی و ارائه تصویری واضح از دغدغه‌ها و درونیات کاراکترهایش باشد. درست است که هرمایونی کورفیلد به‌عنوان نقش اول فیلم، تمام تلاش خودش را برای ارائه تصویری واقعی از یک دختر معصوم و آسیب دیده انجام می‌دهد، اما ضعف در فیلمنامه سوالات مهمی را به ذهن تماشاگر می‌رساند که پاسخ منطقی و قانع کننده‌ای در طول فیلم برای آن‌ها نمی‌یابد. اینکه چرا کریستی برای خلاصی از بحرانی که به آن گرفتار است تمایلی به دکتر رفتن از خود نشان نمی‌دهد و تنها زمانی که مادرش از ماجرا مطلع می‌شود به یکباره از او می‌خواهد او را به پیش دکتر ببرد؟ آن هم درست زمانی که کار از کار گذشته و او حالا باید با پیامدهای قابل پیش بینی این بحران هم روبرو شود. اینکه کریستی چرا و بر مبنای چه گرایش درونی، یک پسر علاقمند به شعر و کتاب را به جوان دیگری که ظاهرا شرایط و وضعیت مالی بهتری در دهکده دارد ترجیح می‌دهد، برای ما مشخص نیست. درست همان‌طور که علاقه عجیب و غیر قابل هضم او را به نگهداری از آن بچه تازه به دنیا آمده را متوجه نمی‌شویم.

در این بین می‌توان به سرگردانی کاراکتر مادر (که تنها به نقش سنتی مادرانی که نگران فرزند خود هستند بسنده شده و مرگ زودهنگام شوهر و تنهایی‌اش هیچ تاثیری در درام پیش رو ندارد) و دکتر دهکده که تنها با ذکر یک خاطره کوتاه، دلایل حضورش در آن دهکده دورافتاده را توضیح می‌دهد، اشاره کرد که علیرغم تاثیر زیادی که در درام نهایی از خود نشان می‌دهند، بعلت همان شخصیت‌پردازی ناقص، جایگاه برجسته‌ای در اثر پیدا نمی‌کنند. حتی واکنش انتهایی دکتر به جای آنکه غافلگیر کننده از آب در آمده باشد به سردرگمی و آشفتگی ذهن بیننده دامن می‌زند.

اما با همه این اوصاف و علیرغم تمام ضعف‌هایی که ذکر آن رفت، فیلم رقص بر جاده، یک برگ برنده در آستین دارد که آن هم تمرکز دائمی‌اش بر روی سوژه اصلی و خودداری فیلمساز از پراکنده گویی‌های بی‌مورد است. همین ویژگی مهم باعث شده، تماشاگر با داستانی روان از منظر توالی حوادث روبرو شود که او را برای دیدن سرانجام شخصیت‌ها تا لحظات پایانی با اثر همراه می‌کند. فیلم البته سکانس‌های تاثیرگذاری هم دارد: آنجایی که خبر کشته شدن یکی از جوانان دهکده را در جبهه‌های جنگ، با تصویری از نگاه بهت زده و گریان کریستی در پیش زمینه و ناله‌های مادر داغدار در پس زمینه، پیش چشمان تماشاگر قرار می‌دهد. به نظر می‌رسد این ساخته ریچی آدامز بابت روایت روان داستانی و چند سکانس درگیر کننده ارزش تماشا داشته باشد.

تماشای آنلاین رقص بر جاده

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم